بیانات مقام معظم رهبری در سالروز عید سعید مبعث چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۹
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
تبریک عرض میکنیم این عید بزرگ را که عیدى است براى همهى بشریت؛ و نه فقط براى امت اسلام. و امیدواریم خداوند این عید را بر شما حضار محترم و میهمانان گرامى و ملت عزیز ایران و همهى ملتهاى مسلمان و سراسر بشریت مبارک فرماید.
مسئلهى بعثت نبى مکرم که زبانهاى قاصر و ذهنهاى کوتاه ما دربارهى آن مطالب زیادى گفته است – و همه گفتهاند – در واقع یک عرصهى عظیمى است که به این زودىها بیان ابعاد این حادثهى بزرگ میسر نخواهد بود. هرچه زمان به جلو میرود و بشر با تجربههاى گوناگون، نواقص زندگى خود را، آسیبهاى خود را بیشتر ادراک میکند، ابعاد گوناگون و بعثت نبى مکرم بیشتر خود را نشان میدهد. این بعثت در واقع دعوت مردم به عرصهى تربیت عقلانى و تربیت اخلاقى و تربیت قانونى بود. اینها چیزهائى است که زندگىِ آسوده و رو به تکامل انسان به آنها نیازمند است.
در درجهى اول، تربیت عقلانى است. یعنى نیروى خرد انسانى را استخراج کردن، آن را بر تفکرات و اعمال انسانْ حاکم قرار دادن، مشعل خرد انسانى را به دست انسان سپردن، تا راه را با این مشعل تشخیص بدهد و قادر بر طى کردن آن راه باشد؛ این اولین مسئله است؛ و مهمترین مسئله هم همین است. علاوه بر اینکه در درجهى اول در بعثت پیغمبر، مسئلهى عقل مطرح شده است، مسئلهى دانائى مطرح شده است، در سرتاسر قرآن و تعالیم غیر قرآنىِ پیغمبر هم، هرچه شما نگاه میکنید، مىبینید تکیهى بر عقل و خرد و تأمل و تدبر و تفکر و این گونه تعبیرات است؛ حتّى در روز قیامت از زبان مجرمان، قرآن میفرماید: «لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فى اصحاب السّعیر»؛(۱) علت اینکه ما دچار آتش دوزخ شدیم، این است که به عقل خود، به خرد خود مراجعه نکردیم، گوش نکردیم، دل ندادیم؛ لذا امروز که روز قیامت است، به این سرنوشت ابدى تلخ مبتلا شدیم.
در کارنامهى همهى پیغمبران، در زندگى همهى پیغمبران – این مخصوص پیغمبر خاتم هم نیست – دعوت به عقل در درجهى اول است. البته در اسلام این قویتر و روشنتر و واضحتر است. لذا امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در علت بعثت انبیاء میفرماید: «لیستأدوهم میثاق فطرته» تا به اینجا که: «و یثیروا لهم دفائن العقول»؛(۲) گنجینههاى عقل را، خرد را استخراج کنند. این گنجینهى خرد در دل من و شما هست. اشکال کار ما این است که مثل آن انسانى هستیم که بر روى گنجى خوابیده است، از آن خبر ندارد و از آن بهره نمیبرد و از گرسنگى میمیرد. وضع ما اینجور است. به عقل وقتى مراجعه نمیکنیم، عقل را حَکم وقتى قرار نمیدهیم، عقل را تربیت وقتى نمیکنیم، زمام نفس را به دست عقل وقتى نمىسپریم، وضع ما همین است.
این گنجینه در اختیار ما هست، اما از آن استفاده نمیکنیم. آن وقت از بىعقلى و از جهل و عوارض فراوان آن دچار مشکلات فراوان زندگى در دنیا و در آخرت میشویم. لذا در حدیثى نبى مکرم اسلام (صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم) فرمود: «انّ العقل عقال من الجهل»؛ عقل عقال جهل است. عقال آن ریسمانى است که به پاى حیوان – شتر یا غیر شتر – میبندند که حرکت نکند، قابل کنترل باشد. میفرماید عقل عقال جهل است؛ این پاىبندى است که مانع میشود از اینکه انسان با جهالت حرکت کند. بعد میفرماید: «و النّفس کمثل اخبث الدّواب»؛ نفس انسان مثل شرورترین حیوانات است؛ مثل شرورترین چهارپایان است؛ نفس این است. «فان لم تعقل حارت»؛(۳) وقتى این نفس را عقال نکردید، مهار نکردید، کنترلش را در دست نگرفتید، سرگردان میشود؛ مثل حیوان وحشىاى که نمیداند کجا میرود، سرگردان میشود؛ با این سرگردانى است که مشکلات به وجود مىآید براى انسان در زندگى شخصى خود، در زندگى اجتماعى خود و براى یک جامعهى انسانى. عقل این است.
اولین کار پیامبر مکرم اثارهى(۴) عقل است، برشوراندن قدرت تفکر است؛ قدرت تفکر را در یک جامعه تقویت کردن. این، حلال مشکلات است. عقل است که انسان را به دین راهبرد میدهد، انسان را به دین میکشاند. عقل است که انسان را در مقابل خدا به عبودیت وادار میکند. عقل است که انسان را از اعمال سفیهانه و جهالتآمیز و دلدادن به دنیا باز میدارد؛ عقل این است. لذا اولْکار این است که تقویت نیروى عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد؛ تکلیف ما هم این است.
ما هم در جامعهى اسلامى، امروز که خواستهایم نمونهاى باشد از جامعهى اسلامى پیامبر مکرم، با همهى ضعفهاى ما، با همهى حقارتهائى که در ماها هست، در قبال آن عظمت بىنظیر پیامبر، اینجور حرکت کردیم، اینجور خواستیم که نمونهاى از آن درست کنیم. در این جامعه هم باید عقل معیار باشد، ملاک باشد.
تربیت دوم، تربیت اخلاقى است که: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق»؛(۵) مکرمتهاى اخلاقى، فضیلتهاى اخلاقى را در میان مردم کامل کند. اخلاق آن هواى لطیفى است که در جامعهى بشرى اگر وجود داشت، انسانها میتوانند با تنفس او زندگى سالمى داشته باشند. اخلاق که نبود، بىاخلاقى وقتى حاکم شد، حرصها، هواى نفسها، جهالتها، دنیاطلبىها، بغضهاى شخصى، حسادتها، بخلها، سوءظن به یکدیگر وارد شد – وقتى این رذائل اخلاقى به میان آمد – زندگى سخت خواهد شد؛ فضا تنگ خواهد شد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد. لذا در قرآن کریم در چند جا – «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»(۶) – تزکیه که همان رشد اخلاقى دادن است، جلوتر از تعلیم آمده است. در همین روایت هم که راجع به عقل از پیغمبر اکرم عرض کردیم – بعد که عقل را بیان میکند – میفرماید که آن وقت از عقل، حلم به وجود آمد؛ از حلم، علم به وجود آمد. ترتیب این مسائل را انسان توجه کند: عقل، اول حلم را به وجود مىآورد؛ حالت بردبارى را، حالت تحمل را. این حالت بردبارى وقتى بود، زمینه براى آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود – شخص و جامعه – فراهم خواهد آمد؛ یعنى علم در مرتبهى بعد از حلم است. حلم، اخلاق است. در آیهى قرآن هم «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»، تزکیه را جلوتر مىآورد. این، تربیت اخلاقى است. امروز ما نهایت نیاز را به این تربیت اخلاقى داریم؛ هم ما مردم ایران، جامعهى اسلامى در این محدودهى جغرافیائى، هم در همهى دنیاى اسلام؛ امت بزرگ اسلامى، جوامع مسلمان. اینها نیازهاى اول ماست.
بعد به دنبال آن تربیت قانونى است، انضباط قانونى. اولْعامل به همهى احکام اسلام، خودِ شخص نبى مکرم اسلام بود. از قول امالمؤمنین عایشه نقل شده است که سؤال کردند راجع به پیغمبر – اخلاق پیغمبر، رفتار پیغمبر – گفت: «کان خلقه القرآن»؛(۷) اخلاق او، رفتار او، زندگى او، تجسم قرآن بود. یعنى چیزى نبود که به او امر کند، خود او از آن غافل بماند. اینها همهاش براى ما درس است؛ اینها همه درس است. نه اینکه ما آن عظمت را با حقارتهاى خودمان بخواهیم مقایسه کنیم، آنجا قله است، ما در دامنهها داریم حرکت میکنیم؛ اما به سمت قله حرکت میکنیم؛ شاخص آنجاست، معیار آنجاست.
میدان زندگى هم میدان آزمایش است. ملت ایران این آزمایشهاى دشوار را پشت سر گذاشت که به این عزت رسید. تا وقتى به اسم «لا اله الّا اللَّه» و تلفظ محض به «لا اله الّا اللَّه» و احیاناً به ذهنیت «لا اله الّا اللَّه» اکتفا کرده بودیم، اسیر پنجهى طاغوت بودیم. آن وقتى که وارد عمل شدیم، میدان عملىِ «لا اله الّا اللَّه» را شناختیم و پا در آن گذاشتیم، شدیم ملت مسلمان و خداى متعال آن عزت را، آن قدرت را، آن هویت برجسته و درخشان را به ما ملت ایران بخشید. ما اگر قدم بگذاریم، خداى متعال پاسخ میدهد؛ سریعالاجابه است.
۱)سوره ملک: ۱۰
۲) نهج البلاغه، خطبهى اول
۳) تحف العقول، ص ۱۵
۴) تحریک کردن
۵) مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۰۰
۶)سوره آل عمران: ۱۶۴، جمعه: ۲
۷) شرح نهج البلاغهى ابن ابى الحدید، ج ۶، ص ۳۴۰