در وادیِ کشاکش و این گیر و دارها
وقتی وفا نگشته به قول و قرارها
آیا شکسته حرمتِ یارانِ سرفراز
یا خم شده است قامتشان زیرِ بارها
سرسبزی و طراوتِ این مرزِ پُرگُهر
کاین گونه می رود که شود شوره زارها
این ملّتِ نجیب و وفادار و سربلند
پس کی رها می شود از انحصارها
آن منزلت ز خونِ شهیدان به ما رسید
بر ماست حفظِ شوکت و آن افتخارها
گو راهِ پُر صلابت شان رفته یادمان
یا یادمانشان شده حفظّ مزارها
آن روزها طریقتِ مان یک مدار بود
حالا چرا بنا شده گردِ مدارها
محتاج نان شدیم و گرفتارِ روزگار
افسوس قصّه گشته شکوه و وقارها
اصلا برادری ز اصولِ برابری است
از حد گذشته فاصلِ دار و ندارها
باری مهاجرم تو بخوان شعرِ غیبتش*
دیگر رسد به خاتمه این انتظارها
1389/1/19 – تهران
*اشاره به غیبت حضرت صاحب الزمان(عج)