پژوهش از: محسن رمضانی گل افزانی (فروردین ۱۳۹۰)
نحوه كسب روزي و مديريت در صرف نمودن آن
يكي از مسائلي كه بايد در راستاي جهاد اقتصادي و پيشبرد وضع جامعه به ويژه در جوامع اسلامي مورد توجه قرار گیرد، چگونگي كسب روزي و برنامه ريزي براي خرج نمودن آن است كه اسلام در اين زمينه مباني مشخصي دارد.
ابو محمد على بن الحسين (ع) گفت: انسان بايد با حفظ اقتصاد، راه انفاق را در پيش بگيرد. يعنى ابتدا حدّ كفاف خود را تأمين كند كه به نيازمنديهاى او رسا باشد و بعد از حد كفاف، سهمى از درآمد اضافى را به مستمندان ببخشد تا زاد و توشه آخرت او باشد. با حفظ اين روش، نعمت او پايندهتر و فضل و كرم الهى نزديكتر مىشود و براى عافيت زندگى نافعتر است. ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اگر كسى دار و ندار خود را در راه خدا انفاق كند، به شيوه پسنديده و موفّقى دست نيافته است، چرا كه خداوند تبارك و تعالى مىگويد: «در راه خدا انفاق كنيد، اما سرمايه خود را به نابودى نكشانيد و راه نيكى و احسان بپوئيد كه خداوند اهل احسان را دوست مىدارد». يعنى كسانى كه ميانهرو باشند و با انفاق خود، سرمايه اصلى را به خطر نيندازند. ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اسراف و زيادهروى موجب فقر و نيازمندى است و اقتصاد و ميانهروى مايه دولت و بىنيازىاست. ایشان فرمود: اگر خداوند تبارك و تعالى باران رحمت خود را بر شما فرو ريخت، شما نيز دست خود را به جود و بخشش باز كنيد. و اگر باران رحمت خود را از شما باز گرفت، شما نيز دست از جود و كرم باز داريد مبادا در صدد برآئيد كه در جود و كرم، بر خدا پيشى بگيريد كه خداوند از همه كس به جود و كرم شايستهتر است و اگر صلاح نباشد باران رحمت خود را باز نمىگيرد.14
هم چنین فرمود: چه بسا فقيرى كه از مردمان غنى بيشتر اسراف مىكند. مردمان غنى از دارائى خود انفاق مىكنند، اما مرد فقيرى كه اسراف مىكند، دار و ندار خود را از دست مىدهد. مردى به ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: اين آيه را توضيح بدهيد كه مىگويد: «و حق برداشت را در روز برداشت محصول ادا كنيد، اما اسراف مكنيد كه خدا مردمان مسرف را دوست نمىدارد».ابو عبد اللَّه گفت: يك نفر از أنصار مدينه درخت خرمائى داشت و چون موقع چيدن فرا مىرسيد، همه محصول درخت را ميان فقرا و مساكين تفريق مىكرد و براى اهل و عيال او چيزى نمىماند. خداوند با نزول اين آيه، شيوه او را اسراف و ناپسند خواند.15
ابو عبد اللَّه صادق (ع) اين آيه را تلاوت كرد: «بندگان خدا كسانى باشند كه چون انفاق كنند، راه افراط و تفريط نپويند و در ميانه افراط و تفريط راه پايندگى بجويند». ابو عبد اللَّه به منظور تفسير آيه، مشتى ريگ از زمين برداشت و محكم در دست خود فشرد، و گفت: اين است راه تفريط كه با تنگچشمى و خسّت از انفاق و هزينه دريغ ورزند. سپس مشتى ريگ برداشت و پنجهها را سست گرفت تا آن حدّ كه بيشتر ريگها بر زمين فرو ريخت، و گفت: اين است راه افراط و اسراف كه در انفاق و هزينه زندگى زيادهروى نمايند. و نوبت آخر، مشتى ريگ برداشت و پنجهها را تا آن حدّ باز گرفت كه قسمتى از ريگها فرو ريخت و قسمتى در مشت او باقى ماند، و گفت: مايه قوام نعمت و پايندگى عافيت اين است. به ابو الحسن امام كاظم (ع) گفتم: بر اهل و عيال خود چه گونه انفاق كنم؟ ابو الحسن گفت: راهى در پيش بگير كه ميانه افراط و تفريط باشد، چرا كه افراط و تفريط هر دو ناپسند است. ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: با اسراف و زيادهروى، بركت اموال رو به كاهش مىرود. 16
و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه زكات واجب را از مال خود بپردازد، و دست عطا در قوم خود بگشايد، بخيل نيست، بلكه بخيل «حقيقت بخيل» كسى است كه زكات واجب را از مال خود نپردازد، و دست عطا در قوم خود نگشايد در حالى كه در موارد ديگر تبذير كند.17
و از فضل بن ابى قرّه سمندى روايت شده است، كه گفت: امام صادق عليه السّلام مرا فرمود: آيا ميدانى شحيح كيست؟ گفتم: او بخيل است. امام فرمود: شحّ شديدتر از بخل است، زيرا بخيل نسبت به چيزى كه در دست خود دارد بخل ميورزد، و شحيح هم به آن چه در دست مردم است و هم به آن چه در دست خود او است بخل مي كند، چندان كه چيزى را در دست مردم نمىبيند مگر آن كه آرزو مي كند كه آن چيز چه از طريق حلال و چه از راه حرام متعلّق به او باشد و به آن چه خداى عزّ و جلّ روزى او ساخته است قناعت نميكند.18
و امام ابو الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: هيچ كس در روش اقتصاد دستخوش فقر نمي شود. و امام صادق عليه السّلام فرمود: من براى كسى كه اقتصاد پيشه سازد ضمانت مي كنم كه فقير نشود.19
خداى عزّ و جلّ فرموده است: «و كسانى كه چون انفاق كنند سخت نگيرند، و اسراف نكنند، و انفاقشان در اين ميان قوام باشد» (فرقان 67) و قوام حدّ وسط است.20
پيامبر «ص»فرمودند : امّت من در دنيا سه گروهند: گروه نخست، دوستار گرد آوردن و ذخيره كردن مال نيستند و در فراهم آوردن و احتكار كردن آن تلاش نمىكنند و آن چه از دنيا مايه خرسندى ايشان است، خوردن به اندازه رفع گرسنگى و پوشيدن براى پوشاندن خود است و بهرهمندى ايشان از مال به آن است كه آنان را (با زندگيى ساده) به آخرت رساند. اينان كسانيند كه (در آن جهان) آسوده خاطرند، نه ترسى دارند و نه در اندوه به سر مىبرند.
گروه دوم، كسانى هستند كه مال را از پاكيزهترين راهها گرد مىآورند، و با بخشيدن آن به خويشاوندان صله رحم مىكنند و آن را به برادران خود مىدهند و مقدارى از مال خويش را به فقيران مىبخشند؛ در نزد اينان خاييدن سنگ داغ آسانتر است از كسب يك درهم از راه حرام، يا نپرداختن حقّ مال، يا نگاهدارى مال تا دم مرگ و اين گروه (با وضعى كه گفته شد)، اگر با دقّت به حسابشان رسيدگى شود دچار عذاب مىشوند، و اگر مورد عفو قرار گيرند، جان سالم به در مىبرند.و امّا گروه سوم، آن كسانند كه جمعآورى مال را از حرام و حلال دوست مىدارند و حقوق واجب مال را نمىپردازند؛ اگر انفاق كنند از روى اسراف است و شتابناك و اگر آن را نگاه دارند از روى بخل است و احتكار؛ اينانند كه دنيا افسار آنان را به دست گرفته است و مىبرد تا (به دليل اين همه گناه) به دوزخشان درافكند.21
منابع :
14- بهبودي ، محمد باقر ،گزيده كافى، ج3، ص 113
15- همان ، ص 117
16- همان ، ص 115
17- شيخ صدوق ،من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفارى، ج2، ص 369
18 تا 20 - همان
21- حكيمي ، محمد رضا ،الحياة، ترجمه احمد آرام، ج3، ص 78
* استفاده از این مقاله بدون ذکر نام نویسنده و سایت جایز نیست*