23 مهر 1393 ناشناسسلام و با تشكر از زحمات شما ، ميخواستم خواهش كنم لطفا اطلاعات مربوط به شهدايي رو كه تو ليستتون ناقص هست رو تكميل كنيد . التماس دعا ![]() 21 مهر 1393 س رحیمیگرچه این دو مصیبت بزرگ وارده به خانواده محترم نادری جانکاه بوده ولی بسیارند کسانی که به این خانواده بخاطر تربیت چنین فرزندانی غبطه میخورند. شاید این بهترین تسلی باشد که این خانواده بخاطر چنین دسته گلانی باید به خود ببالند. عاش سعیدا و مات سعیدا - خدا با همرزمان شهیدشان قرین فرماید ![]() 20 مهر 1393 م نادریبه خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بندنشد به چراغی همه جا گشتم گشتم در شهر هیچ کس هیچ کس اینجا بتو مانند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد! ![]() 20 مهر 1393 مهاجرسفارش مفاتیح به خوردن ادرار شتر! *این ایرادی که در سایت ها از مفاتیح می گیرند در حاشیه ی آن (باقیات صالحات)، باب ششم است که در فهرست، عنوان «دواء تنگی نفس و سرفه» دارد. عبارت چنین است: «بیست و یکم ـ در حدیث است که مفضل بخدمت حضرت صادق(ع) شکایت کرد از تنگی نفس و گفت: اندک راهی که می روم نفسم تنگ می گیرد و می نشینم. فرمود که: بول شتر بخور تا ساکن شود.» درمان با ادرار شتر و حتی بدتر از آن، چه ایرادی دارد؟ اگر ادرار شتر برای درمان بیماری رنج آور آسم مفید باشد، کدام انسان عاقلی زیر بار خوردن آن نمی رود؟ گویا نویسنده ی مفاتیح حدیث زیر را خلاصه کرده. متن کامل روایت چنین است: المفضّل: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ(ع) قُلتُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ، إنَّهُ یُصیبُنی رَبوٌ شَدیدٌ إذا مَشَیتُ، حَتّى لَرُبَّما جَلَستُ فی مَسافَةٍ ما بَینَ داری ودارِکَ فی مَوضِعَینِ. قالَ: یا مُفَضَّلُ، اشرَب لَهُ أبوالَ اللِّقاحِ. قالَ: فَشَرِبتُ ذلِکَ فَمَسَحَ اللّهُ دائی. (طبّ الأئمّة، ص 103 و بحار الأنوار، ج 62، ص 182، ح 5) مفضّل می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اى پسر پیامبر خدا! هنگام راه رفتن، نفس تنگىِ شدیدى مرا مى آزارد تا جایى که گاه در فاصله میان خانه ی خود و خانه ی شما، دوبار مى نشینم. فرمود: اى مفضّل! براى این عارضه، ادرار شتر شیرده بخور. من از آن خوردم و خداوند، بیمارى ام را زدود. یک خاطره یکی از روحانیون از قول آیت الله میرزا کاظم تبریزی قاروبی (درگذشت: 1374 ش) این خاطره را برایم نقل کرد: در سنین جوانی یا نوجوانی شخصی فضله ی گوسفند در کوچه و خیابان (در آن زمان) جمع می کرد. یک روز دیدم مثل خورشت روی پلو می ریزد و می خورد. از او در مورد علت این کارش پرسیدم. جواب داد: نوعی سردرد دارم که تنها درمان آن خوردن فضله ی گوسفند است و وقتی می خورم آرام می شوم. ![]() 17 مهر 1393 ...یا ابوالفضل العیاس علیه السلام تشکربابت زندگینامه خسته نباشید. ![]() 16 مهر 1393 rozaهر جا دلت گرفت کمی محتشم بخوان هی در میان گریه بگو جان،بگو حسین دلمان که تنگ می شود تاوان روزهای قشنگی است که دل بسته ایم. پروردگارا!پس از آنهمه شور و اشتیاق و دعا برای بازگشتش،رضای تو در رفتنش بود،رضا برضاک و تسلیما لامرک،او را با امام و رفقای شهیدش محشور کن و دلهای بیقرارمان را صبر عنایت فرما. ![]() 15 مهر 1393 حسام الدین نادریممنون از شاعر بزرگ این غزل... و همه ی کسانی که ابراز محبت داشتند... :-( ![]() 15 مهر 1393 م. رحیمیشکوه وداع با پیکر سعید عزیز واقعاً یادآور روزهای وداع با دوستان شهیدمان بود. شاید آنها نیز به استقبال همرزمشان آمده بودند. یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه ![]() 15 مهر 1393 کاملحاجت حَجت روا گشت عاقبت عهد و تکلیفت ادا گشت عاقبت خانه ای ایمن تر از آنجا نبود روزی ات بیت خدا گشت عاقبت ![]() 15 مهر 1393 وحید نادری"عاش سعیدا و مات سعیدا" سعادتمند زندگی کرد و سعادتمند از دنیا رفت. با تشکر از شاعر این غزل حاج اکبر آقای پورسلطان به پایبندی آن عهد آسمانی رفت... ![]() 14 مهر 1393 سامانسلام دوستان نمیدونم چطور بگم اما من یه خاطره از اولین باری که این اذان رو شنیدم دارم که خالی از لطف نیست که برا شما هم بگم.من یه مشکل بزرگی توی زندگیم به وجود اومده بود به هر دری میزدم و به هرکسی رو مینداختم اما اصلا فایده نداشت که نداشت.من دیگه از همه جا بریده بودم امیدم رو هم از دست داده بودم نزدیکای ظهر بود که از شدت نا امیدی یه گوشه زانوی غم گرفته بودم که یهو بانگ اذان مسجد به صدا در اومد همین اذان رو کذاشته بودن نمیدونم این اذان با خودش چی داشت یا چه نفس حقی توش بود که با شنیدن همون الله اکبر اولش دلم رفت انگار روح از بدنم جدا شد داشت میرفت به سمت خدا انگار اون لحظه عشق به خدا تمام وجودم رو گرفته بود و بی اختیار شدید گریه میکردم و هق هق میزدم تازه فهمیدم من چرا از خود خدا کمک نخواستم همراه با شنیدن این اذان شروع کردم درد و دل کردن با خدا با تمام وجودم عشق بخدا رو حس کردم و مشکلمو بهش گفتم دیگه اروم شده بودم دو ماه از این ماجرا گذشت دوباره نا امید شده بودم از همه جا و هرکس ناراخت بودم و یه جورایی داغون داغون دیگه زدم بیرون به قران قسم بی اختیار یه گوشه یه جا تکیه زده بودم نمیدونستم که ساعت چنده که یهو باز بانگ اذان مسجد به صدا در اومد دقیقا همون حس و حال اولی این دومین بار بود که این اذان رو میشنیدم اما عشق بخدا رو بیشتر حس کردم الله اکبر که تموم شد شروع کردم درد و دل کردن با خدا که چرا تو برام کاری نکردی پس اون رحمتت کجاست؟؟؟داشتم گریه میکردم انگار خدا توی قلبم بود که وسطای پخش همین اذان بود که بهم زنگ زدن همون لحطه که کارت درست شد شیرینی ما یادت نره.قلبم داشت از جا کنده میشد از خوشحالی.آره دوستان من با شنیدن نفس حق اذان اقای کاظم زاده هم عشق خدا رو با تمام وجود حس کردم هم خدا مشکلمو حل کرد....همه را صدا کردم جز خدا هیچکس جوابم را نداد جز خداا...التماس دعا... ![]() 12 مهر 1393 یاور علیالسلام علیک یا جون ................السلام علیک یا حسین ابن علی...باتشکر.....................................................................لبیک یاحسین.................. ![]() 12 مهر 1393 ف.بهمنیهرچه بگوئیم از حسن خلق و خوبیهای این جانباز سرافراز و معلم اخلاق،باز کم گفته ایم..... چه چیزی بهتر از اینکه ذکر و یاد ایشان در بین خانواده و تمامی دوستان و آشنایان،همیشه و همیشه زنده و جاری خواهد بود....چرا که هیچ کس رفتنش را باور ندارد!!! عرض تسلیت خدمت خانواده ی محترمشان ![]() 12 مهر 1393 م نادریبرادر عزیزم باور نمیکنیم رفتنت را چه غریبانه وچه بیصدا رفتی وما را در بهت و ناباوری باقی گذاشتی باور نمیکردیم هجران تو دیدن بر سر زنان دنبال تابوتت دویدن باور نمیکردیم صبحی بی تو خیزیم با دست خود بر روی جسمت خاک ریزیم اکنون که دست تقدیر تو را از ما جدا کرد و ما چاره ای جز تسلیم نداریم سلام ما را به احمد عزیز برسان هزار حیف که دیگر تو را نخواهیم دید مگر بخواب که آنهم بخواب میبینیم خواهر همیشه داغدارت ![]() 11 مهر 1393 علیرضاوقتی می شنویم قهرمان ملی ما در دولت قبل اینقدر اذیت شده برای آنچه بر ملت گذشت واقعا تاسف می خوریم ![]() 11 مهر 1393 علیاین مطلب اینقدر مهم بود؟؟؟؟؟ یا جهت گیری سیاسی بورد؟؟؟؟؟ ![]() 11 مهر 1393 مسعود صفايي نژادبسمه تعالي سلام عليكم يه فرمانده پادگان سپاه يا ارتش يا ناجا ( سرهنگ يا درجه بالاتر ) با تويوتا لندكروز 8 سيلندر شاسي بلند تردد مي كند. فرمانده ارتش با اين ابهت و اين ماشين پيكان؟ ![]() 10 مهر 1393 حیدرمحبی اهرخیلی عالیه...ای تک یل ام البنین........................... ![]() 10 مهر 1393 بهنازباسلام من دختری 26 ساله هستم از وقتی به دنیا اومدم ساکن دزاشیب بودیم و هر وقت میاومدیم امام زاده حوض تو قسمت خانم ها بود که خیلی روحانی و پر خاطره بود کاشکی دوباره حوض اونجا بود.... ![]() 02 مهر 1393 نداخدايا خيلي دوستت دارم چند تا گناه بزرگ مرتكب شدم به بزرگي ات ببخش منو خدايا خيلي دلم برات تنگ شده دستمو بگير خدايا بغض گلومو گرفته كمكم كن.تاآرامش گذشته ام بهم برگرده .بچه ها برام دعا كنيد. |