چگونه است که 12 مدل لباس برای جرّاحی و اتاق عمل پرشکان و پرستاران طراحی میکنند در حالی که از ۷۵ هزار مسجد، ۵۰ هزار آن بسته شده؟
عصر ایران؛ سید مهدی حسینی دورود- سخنان دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر دربارۀ طراحی 13 مدل لباس جراحی اسلامی با واکنشهای مختلف رو به رو شده و بیشتر از این منظر مورد انتقاد قرار گرفته که چرا فرع را بر اصول ترجیح داده اند؟
با آیتالله محمد علی ایازی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در همین مورد گفتوگو کردهایم:
* این ایام شاهد پرداختن بیش از حد مورد نیاز به ظواهر و پوسته دین هستیم. این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
به لحاظ تاریخی، در جوامعی که مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و استبداد وجود داشته دورههای فراوانی بوده که افراد برای تطهیر خود یک نوع تقدسبخشی به رفتارهای خود میدادهاند و خیلی تکیه به ظواهر میکردند.
حافظ در اشعار خود خیلی به این جهت پرداخته است و در آن نظام فرهنگی استبدادی که قرار داشته صحبت از محتسب و داروغه میکند. اشعار میبینید خیلی روی محتسب تکیه میکند. حافظ میخواهد بگوید اینها، به جای پرداختن به مسائل اصلی جامعه، مثل عدالت و رعایت حقوق عامه مردم به ظواهر دینی و صورتسازی دینی تکیه میکنند تا نشان بدهند خیلی مثلا پایبندی به دین دارند و دینداری را مسأله خودشان میدانند. در تاریخ مسلمانان نیز خیلی از دولتهای استبدادی چنین بوده است؛ مثلا در دوره بنیامیه که از موضع خلیفه پیامبر عمل میکردند با آنکه جایگاه و قداست دینی نداشتند.
کسی از امام باقر علیه السلام سوال میکند چه تفاوتی بین شما و بنی امیه است؟ ایشان میگویند: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیةَ كَانَتْ بِالسَّیفِ وَ اَلْعَسْفِ وَ اَلْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ اَلتَّأَلُّفِ وَ اَلْوَقَارِ وَ اَلتَّقِیةِ وَ حُسْنِ اَلْخُلْطَةِ وَ اَلْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا اَلنَّاسَ فِی دِینِكُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ».
آیا میدانید که حکومت بنیامیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبرى ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهدارى و رفتار خوب و احتیاط و تلاش و گفتگو است، پس مردم را به دین خود با این روشها جذب و علاقهمند کنید.[1]
سپس، امام میفرماید: امارت ما اگر بخواهد باشد، «کانت بالرفق و...». امام تکیه میکند به این که امارت ما بر رفق است، مدارا کردن با مردم است و براساس این است که مردم رضایت داشته باشند و رضایت آنها در اولویت باشد. این است که من به لحاظ تاریخی، فکر میکنم بنی امیه تعمدا این کار را میکردند برای اینکه نشان بدهند خیلی پایبندی به دین دارند، از این روش استفاده میکردند.
طبعا، اگر یک چنین مسألهای را ما در جامعه خودمان داریم، صرف نظر از این که از روی نادانی و یا تغافل و تعمد باشد، دامن زدن به مسأله دی داری ظاهری و ظاهرگرایی برای این است که مسائل اصلی فراموش بشود و مشکلاتی که در جامعه وجود دارد مثل بیکاری، گرانی، ناکارآمدی و امثال آن، مورد فراموشی واقع بشود.
اما یک نکتهای اولیه هم دارد و آن اینکه خیلی از دستورات دینی ما براساس اولویت و براساس مناسبت با شرایط جامعه و اهمیت روی مسائل اصلی مثل مبارزه با فقر و مشکلات اخلاقی و سیاسی است.
برخی از مفسرین به مناسبت این آیه شریفه که «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة»، وقتی که بحث حکمت و حکیمانه بودن دعوت را مطرح میکنند، میگویند یکی از خصوصیات حکیمانه بودن این است که جامعه آمادگی، شرایط و مناسبات انجام آن کار را داشته باشد. اصلا در تاریخ انبیاء، و یا تدریجی بودن بیان احکام توسط پیامبر و توسط خداوند متعال برای فراهم شدن این شرایط مخاطبان بوده است.
به همین دلیل است که شما میبینید گاهی وقتها فقهای ما یک دستوری و یک حکم شرعی را خیلی دنبالش نبودند و اینقدر اصراری هم بر اجرای آن نداشتند؛ مثلا همین نمونهای را که در باب نماز جمعه داریم. نماز جمعه به دلیل لوازمی که دارد، اگر میخواستند برگزار بکنند، باید نوعی تأیید از ناحیه حکومت باشند.
با توجه به اقتضائات جامعه، برخی از فقها میگفتند حکم نماز جمعه در عصر غیبت یا حرام است و یا تخییر است؛ زیرا لازمهاش این است که وقتی امام جمعه در آن باشد، باید عطف به قدرت پیدا کند و از قدرت تعریف و تمجید بکند.
من نمیخواهم بگویم الآن این مسأله دقیقا چنین است، ولی میخواهم بگویم در تاریخ، وقتی ما روند تاریخی جوامع را بررسی میکنیم، میبینیم احکام هم لازم است متناسب با آمادگی جامعه به صورت تدریجی انجام گیرد، هم براساس رعایت حال مخاطبین و هم اصلاح شرایط جامعه و هم مبتنی بر مسأله اولویتها و ضرورتها.
یعنی اینکه اگر پیامبر مثلا در دستوراتش در مکه و مدینه این کار را انجام میداد، ابتدا نگاه میکردند اولویتهای جامعه چیست، ابتدا حکم آن اولویتها را بیان میکردند و بعد احکام و دستورات مربوط به مسائل دیگر آن جامعه میآمد.
شما به همین دلیل میبینید که عمده آیات قرآن کریم در سورههای مکی قرآن با توجه به اولویتها بوده است. مثلا همه دستورات در باب عدالت، در سورههای مکی است و در سورههای مدنی، یکسری مصادیقی از عدالت بیان شده است؛ دلیلش این است که اهمیت مسأله عدالت برای پیامبر از برخی از دستورات ظاهری شریعت مهمتر بوده است و لذا روی آن تکیه میکردند.
الآن هم، اولین مسوولیت روحانیت اولین حساسیت روی عدالت است. در رابطه با وضعیت دینداری جامعه مسائل مبارزه با فقر و بیکاری و ناکارآمدی اداره جامعه و افول اخلاق است.
شما میبینید مساجد ما چه نوع مشکلاتی دارند. چرا جناب دبیر تشکیلات امر به معروف، به دلایل این پدیدهها و بر این آسیبهای تبلیغی نمیپردازد چگونه است که ۱۳ مدل لباس برای جرّاحی و اتاق عمل پرشکان و پرستاران طراحی میکند، اما از خود نمیپرسد که چرا به گزارش همکارانش از ۷۵ هزار مسجد، ۵۰ هزار آن بسته شده و باقیمانده هم بیشتر به برکت شماری سال خورده محترم چراغش روشن میشود...
چرا مساجد ما خالی از جوانان شدهاند؟ چرا مساجد زیادی امام جماعت ندارند؟ قبلا انتخاب امام جماعتها توسط هیأت امنای مستقل مردمی انجام میشد؛ ولی امروزه به خاطر دخالتهایی بیجا که شده، مردم نسبت به نماز جماعت و نسبت به ائمه جماعات آن نوع رغبتی که به صورت طبیعی، در اوایل پیدا میکردند، الآن پیدا نمیکنند.
این مسائل را اینها توجه نمیکنند. یا مسائلی که امروز در حوزه اخلاقی جامعه است و ریشه در بیکاری و مشکلات گرانی جامعه دارد، چرا به اینها توجه نمیکنند! اگر واقعا دنبال این هستند که جامعه درست و اصلاح بشود، باید به ریشهها و علل مشکلات، اینکه جامعه چرا به این سمت رفته، بپردازند. آن آقایی که خیلی دلسوز این رفتارهای دینی جامعه است، باید به این مسائل توجه کند که چرا امروز جامعه ما و نسل جدید ما نسبت به مسائل دینی اینقدر بیرغبت شده است؟ آیا علت بیرغبتی جامعه را بررسی کردهاند. آیا به این دلیل نیست که مسائل اصلی جامعه فراموش شده و به مسائل ظاهری و فرعی بیش از اندازه توجه کردهاند.
* مثلا دغدغه طرح 13 نوع لباس برای عمل جراحی در اتاق عمل دارد!
بله، آن مسائلی که در حصه روحانیت است، آنها را تغافل میکنند و به آنها توجه نمیکنند، اما به این مسائل خیلی بها میدهند و توجه میکنند که در نتیجه، ایجاد حساسیت را هم به وجود میآورند.
چرا الآن بخشی از جامعه و جوانان ما احساس میکنند که حوزه چیزی برای عرضه ندارد و مثل مغازهای میماند که خالی شده است؟ اشکال کار کجاست؟
اولا، اشکال کار اولیه این است کسانی که کارهای در اداره جامعه هستند، بینش درست و کاملی نسبت به نیازخای جامعه و چالشهای آنان ندارند. دوم، اینکه آن چیزی که باید بگویند، نمیگویند.
خدا رحمت کند آقای اسلامی ندوشن را، میگفت که ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟ حالا من میخواهم بگویم که این نظام روحانیت دولتی و حکومتی چه حرفی برای گفتن دارد؟ چه چیزی را میتواند امروز اعلام بکند که جلب توجه کند؟ به جز مخاطبین محدود و خاصی که خودشان دارند، چقدر میتوانند عمده نسل جدید جامعه را متوجه به مسائل دینی و اخلاقی و معنوی بکنند؟
* در بحث منافع ملی هم این طور است.
بله. اگر آن نقطهای را که امروز کارشناسان ما میگویند که اگر منافع ملی شد، شما باید روابط متعادلی با همه مردم جهان و همه کشورها داشته باشید؛ چون وقتی که اصل منافع ملی است، اینجور نیست که شما یکجانبهگرایی داشته باشید. در یکجانبهگرایی میشود که یک قدرتی سوء استفاده بکند و قهرا در بخشهایی، محرومیتهایی درست کرده و محدودیتهایی برای نظام سیاسی و اقتصادی جامعه به وجود بیاورد.
امروز در همه دنیا کشورها و دولتها باب گفتگو و مذاکره را با همه برقرار میکنند؛ حتی با دشمنان خودشان هم کاری نمیکنند که روابطشان قطع بشود. امروز شما میبینید که در همین جنگ خشنی که اسرائیل علیه مردم فلسطین راه انداخته است، در قطر نمایندگان همینها میآیند پای میز مذاکره و با حماس مینشینند و باهمدیگر حرف میزنند. ما چرا نباید از منافع کشورمان دفاع کنیم؟ خودمان رسما بنشینیم پای میز مذاکره، رسما گفتگو و صحبت بکنیم و مشکلات خود جامعه خودمان را حل کنیم.
* به نظر حضرتعالی اینگونه حرفزدنها -آنهم در لباس روحانیت- و طرح چنین مسائلی، از نظر مردم ما اولویت چندم حساب میشود؟ اصلا دیده میشود؟
ببینید! حرف ما این است که اگر اولویتهای اجتماعی، اولویتهای سیاسی و اقتصادی حل بشود، قهرا دیگر جایی برای این نوع جزئیات پیش نمیآید. تکیه کردن بر یک چیز فرعیِ فرعی و فراموش کردن مسائل اصلی، غیر از اینکه آن کار را به نتیجه نمیرساند، خود طرح چنین مسألهای باعث نفرت پراکنی و ایجاد حساسیت و مقابله هم خواهد شد.
افراط، تفریط را به وجود میآورد؛ شما وقتی که یک بخشی از جامعه را نبینید و به واقعیتهای جامعه و کسانی که نگاه دیگری دارند، توجه نکنید، این کار عملا باعث میشود که آنها هم طرف مقابل این بیتوجهیتان قرار بگیرند.
خدا حفظ کند آیت الله سیستانی را، یک وقتی من خدمت ایشان رسیده بودم، ایشان در رابطه با مسائل انقلاب صحبت میکردند، میگفتند اینکه شما خیلی زیاد در باره نقش روحانیت تکیه و آن را برجسته بکنید، باعث عکسالعمل میشود.
بهتر است شما کاری نکنید، اگر هم میخواهید انجام بدهید، باید به آن جمعیتهایی که نقشی در انقلاب دارند هم توجه بکنید. اگر این کار را نکنید، باعث میشود که آنها هم در مقابل، عکسالعمل نشان بدهند و نسبت به خدمات روحانیت هم بیمهری بکنند.
* برای روحانیونی که حالا در هر منصبی که هستند و در هر بخشی فعالیت دارند -در ستاد امر به معروف، حوزه فرهنگ دینی و...- برای اینکه در حرفزدنهایشان بیشتر دقت کنند و جامعه را آنطوری که هست، ببینند، چه سفارش و توصیهای دارید؟
من اولین توصیهای که میکنم، میگویم آنها باید مقداری جامعه خودشان را بشناسند و وضعیت فرهنگی جامعه را به دقت ارزیابی بکنند. یک پایه فقه ما تشخیص و شناخت موضوع است.
شناخت موضوع، کار کارشناسی است که باید علما از متخصصین علوم اجتماعی و روانشناختی استفاده کنند و خودشان در جامعه، آگاهی به دست آوردند و بعد برای کاری، موضع و تصمیم بگیرند.
اگر این کار را انجام ندهند، مثل این است که شما بدون اینکه موضوع را بشناسید، در هوا تصمیم میگیرید. اصولا افتخار فقه شیعه در تاریخ خودش این بوده که فقهایش موضوعات را از عرف خودشان میگرفتند و بالندگی پیدا کرد آنان موضوعات را میشناختند.
امروز متأسفانه کسانی هستند بدون اینکه درست از واقعیات موضوع آگاهی داشته باشند و درست به متخصصین مربوطه مراجعه بکنند، صحبت میکنند. من توصیهام به این آقایان این است که اولا یک ارزیابی درستی از وضعیت اجتماعی و ضرورتهایش داشته باشند، بعد سراغ تصمیمگیری بروند.
[1]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 165. صدوق، الخصال , الجزء۲, ص۳۵۴.