خواهر زاده جلال از انتشار یادداشتهای آلاحمد پس از ۱۰ سال کشمکش توسط روزنامه اطلاعات خبر داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اردیبهشت سال 93 بود که ویکتوریا دانشور خواهر و وارث مرحوم سیمین دانشور منزل مشترک جلال و سیمین را برای تبدیل شدن به خانه موزه به شهرداری فروخت و در حین اثاثکشی اعلام کرد که مقداری از دستنوشتههای آلاحمد پیدا شده است،
دستنوشتههایی که پس از مرگ جلال 3 نسخه از آنها تهیه شده و در اختیار سیمین دانشور، شمس آلاحمد و پرویز داریوش قرار گرفته بود اما بهمرور زمان و فوت هر سه نفر، سرنوشتی از این دستنوشتهها در اختیار نبود.
خاطرات یا یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد، مشتمل بر 2339 صفحه در چهار دفترچه است که در سال 93 پس از کشف تحویل محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آلاحمد شد، در همان سالها حاشیههای بسیاری بر سر انتشار این یادداشتها وجود داشت و وراث بر سر انتشار این یادداشتها تفاهم نداشتند، در نهایت تعداد محدودی از یادداشتها در رسانهها منتشر شد.
حالا قرار است مؤسسه انتشاراتی اطلاعات این یادداشتها را در چند مجلد بهصورت کامل منتشر کند. انتشار این یادداشتها چند هفتهای است بهصورت پاورقی در روزنامه اطلاعات آغاز شده است و قرار است جلد نخست این یادداشتها تا پایان سال از سوی انتشارات اطلاعات منتشر و روانه بازار نشر شود.
محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آلاحمد دراینباره به تسنیم گفت: این یادداشتها از تاریخ 18 مرداد 1334 شروع میشوند و تا حدود 20 روز قبل از درگذشت جلال یعنی تا 28 مرداد 1348 ادامه دارند. در این یادداشتها، اطلاعات فراوانی وجود دارند، اعم از اطلاعات عمومی مربوط به اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران و جهان، تا اطلاعات خصوصی مربوط به روابط دوستانه، امور خانوادگی و احوال شخصی و حالات روحی جلال آلاحمد، معاصران و معاشرانش.
وی ادامه داد: بدون تردید، این اطلاعات میتوانند کلید فهم بسیاری از مسائل مربوط به زندگی و زمانه جلال آلاحمد و اطرافیانش باشد.
دانایی درباره روند انتشار یادداشتهای جلال گفت: بعد از 10 سال موفق شدیم این یادداشتها را برای انتشار آماده کنیم، ابتدا قرار شد روزنامه اطلاعات برخی از این یادداشتها را بهصورت پاورقی هر روز یک ستون چاپ کند، تاکنون 20 شماره از روزنامه همراه با یادداشتهای جلال منتشر شده است.
انتشار یادداشتها در 5 مجلد
وی با بیان این مطلب که "پیشبینی ما انتشار یادداشتهای جلال در 5 مجلد است"، گفت: جلد نخست این مجموعه تا پایان سال منتشر میشود. یادداشتهای روزانه مرحوم آلاحمد بهنظر من و بسیاری از صاحبنظران شاهکار جلال است، اگر ما موفق به انتشار این مجموعه شویم، یک اثر جدید و ژانر جدیدی را از جلال توانستیم به جامعه ادبی کشور عرضه کنیم، چون بسیار قویتر، صریحتر و جامعتر از سایر آثاری است که تاکنون از این نویسنده منتشر شده است. این یادداشتها آینه شفاف و تمامنما از زندگی و زمانه مرحوم آلاحمد است و تمام جزئیات و مناسبات داخلی خود را با بقیه نویسندگان و روشنفکران افشا کرده است. از خلال این یادداشتها ما میتوانیم بساری از پشتپرده فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دهههای 30 و 40 را کشف کنیم، اطلاعات مهمی که میتواند تحلیل دقیقتری از تاریخ کشور به دست دهد.
دانایی گفت: من معتقدم در این مدت آنچه ما به دست آوردیم یک آلاحمد دستکاریشده و غیرواقعی بوده است، چه چهرهای که موافقان از جلال ساختند و چه چهرهای که مخالفان از او ساختند، هر دو افسانهای بودند و تحت تأثیر احساسات یا عشق مفرط یا نفرت مفرط بودند. انتشار این یادداشتها هر دو گروه را هدایت بهسمت حقیقت آلاحمد میکند، نه آنچنان که موافقان میگویند، فرشته، معصوم و بیگناه بود و نه آنچنان که مخالفان میگویند، دیو و شیطان بود، جلال انسانی بود عین همه ما.
یادداشتها مهمترین میراثی است که از جلال مانده
خواهرزاده جلال ادامه میدهد: جلال در این یادداشتها هم از خودش انتقاد میکند و نقاط ضعف خود را منعکس میکند و هم خود را هدایت میکند، این یادداشتها درسهای بزرگی است که میتواند بهترین میراثی باشد که از آلاحمد وجود دارد. جلال در این یادداشتها راه زندگی کردن موفقیتآمیز، آبرومندانه و شرافتمندانه رابه ما یاد میدهد. در این یادداشتها جلال درباره 2700 نفر صحبت میکند، اعم از متفکران و شخصیتهای ایرانی تا متفکران و فلاسفه خارجی.
وی در پاسخ به اینکه "تصاویر دستنوشتهها نیز در کتاب منتشر میشود یا خیر؟" گفت: بنده نظرم این بود که کل دستنوشتهها را بهاضافه متن چاپ کنیم، اما مؤسسه اطلاعات گفت که "هزینه چاپ سه برابر خواهد شد"، بنابراین توافق کردیم 20 تا 30 صفحه از قسمتهای مختلف را بهعنوان نمونه بگذاریم، ولی فایل کامل دستنوشتهها را در سایت کتابخانه ملی و مؤسسه اطلاعات قرار دهیم، هر جلدی که منتشر شود، بلافاصله فایل الکترونیک را در سایت مرجع میگذاریم.
دانایی در پاسخ به اینکه "چه شد که بعد از 10 سال انتشار یادداشتهای جلال ممکن شد و آیا وراث بر سر انتشار به توافق رسیدهاند؟" گفت: موانع دو دسته بود؛ یک دسته موانع حجاب معاصرت بود و ناشی از حضور افرادی که در همان عصر زندگی میکردند و طبیعتاً بد و خوب و عیب و حُسن این افراد در این مجموعه آمده است، من شخصاً عجلهای نداشتم تا وقتی این چند نفر در قید حیات هستند، یادداشتها را منتشر کنم، منباب احترام این کتاب را منتشر نکردیم، چون جلال صریح بود و نقاط ضعف را نیز میگفت.
مدیر مؤسسه اطلاعات اطمینان خاطر داد که یادداشتها بدون سانسور منتشر شود
وی ادامه داد: مانع دوم بحث ممیزی بود، من نگران بودم بخشهایی از این کتاب از بین برود و خانواده و وراث آلاحمد تأکید داشتند در صورتی با چاپ کتاب موافق هستند که بدون کموکاست منتشر شود، خوشبختانه از جناب آقای صالحی مدیر مؤسسه اطلاعات به من اطمینان خاطری داده شد که فقط برخی کلمات رکیک منباب رعایت ادب اجتماعی حذف میشود و بهجای آن از ... استفاده میشود، که به همین شیوه نیز در روزنامه اطلاعات منتشر میشود.
محتوای برخی از یادداشتهای جلال
دانایی پیش از این درباره محتوای برخی از این یادداشتها گفته بود،؛ جلال آلاحمد در جایی از این یادداشتها از قرار ملاقاتهایی میگوید که اسلام کاظمیه بین او و دکتر علی امینی برقرار میکرد. بهگفته جلال، علی امینی در زمانی که سوداهای سیاسی خاص خودش را در سر داشت، بهدنبال آن بود که یک پایگاه سیاسی هم میان فرهنگیان و جامعه روشنفکری کشور داشته باشد، بهقول جلال، «دنبال الاغهایی میگشت که پالانشان بزند و سوارشان بشود!»، همین خیالهای خام را افراد دیگری چون مصطفی مصباحزاده، مؤسس و مدیر روزنامه کیهان هم داشتند. بهگفته جلال، مصباحزاده در این فکر بود که به حلقه افراد معترض به حکومت که کانونشان منزل جلال بود، نفوذ کند و شاخ آنها را بکشد، البته نه به سبک و شیوه ساواک، بلکه بهشیوه خودش!
جلال در این خاطرات روایت میکند که مصباحزاده برای اجرای این سناریو از ابراهیم گلستان استفاده میکند، چون جاهطلبیهایی داشت و برای برآوردن آرزوهایش حاضر بود مرتکب چنان کارهایی بشود. سناریوی مصباحزاده در این مورد تجمیع «کیهان ماه» بود، اما وقتی که حضرات، از جمله خلیل ملکی و جلال آلاحمد توسط گلستان از این خواسته دکتر مصباحزاده خبردار میشوند، جواب منفی میدهند و خود گلستان را هم به باد ملامت و سرزنش میگیرند که چرا گول «حق التعلیف!» کلان را خورده و اجازه داده است که بازیچه دست مصباحزاده بشود. طبق یادداشتهای جلال، در آن زمان، افرادی چون صادق چوبک، رسول پرویزی، پرویز ناتل خانلری و احسان یارشاطر جزو حلقههای ضعیفی بودند که نظام شاهنشاهی میکوشید از طریق آنها به جبهه قوی نویسندگان و فرهنگیان کشور نفوذ کند و مخالفان و منتقدان خود را از کار بیندازد یا از پا درآورد.
مطابق روایت دانایی از دستنوشتههای جلال، یک نمونه دیگر از این دست اقدامات رژیم، ماجرای تلاش فرح پهلوی برای برگزاری یک کنگره نمایشی است بهنام «کنگره نویسندگان ایران» در سال 1346 و با مشارکت و صحنهگردانی افرادی که نامشان را بردیم، اما جلال و همراهانش بهموقع وارد صحنه میشوند و با انتشار یک اعلامیه و افشاگریهای بعدی، چنان پته کنگره کذایی را روی آب میریزند و آبروریزی میکنند که حضرات از خیر برگزاری کنگره میگذرند، ولی جلال و دوستانش باز هم دست برنمیدارند و همین قضیه را به یک نقطه عطف تبدیل میکنند برای تأسیس «کانون نویسندگان ایران» در سال 1347 که اولین تشکل صنفی اهل قلم در ایران بود.