آرمان ملی- حمید شجاعی: انتخابات مجلس دوازدهم حدود 4 ماه دیگر در 12 اسفندماه برگزار خواهد شد تا خانه ملت جدیدترین مستاجرین خود را بشناسد.
این در حالی است که بر خلاف دستگاههای اجرایی و نظارتی و یک جریان سیاسی خاص؛ هوای جامعه و سایر جریانات سیاسی نسبت به انتخابات فعلا سرد است و مخصوصا بخشی از جامعه نسبت به مقوله انتخابات نگاهی ندارند. انگار نه انگار که قرار است در پایان سال مهمترین رویداد سیاسی کشور رقم بخورد. از طرفی عملکرد هیأتهای اجرایی در رد صلاحیتها باعث شده تا بسیاری از نگاههای مثبت و سازنده نسبت به برگزاری انتخاباتی با شکوه و رقابتی به سردی گراید. گویی اینکه جریان خالصساز که پیش از این در حوزههای مختلفی نقشآفرینی کرده بود میخواهد نقطه عطف عملکرد خود را در انتخابات اسفند 1402 به نمایش بگذارد. در همین راستا چندی پیش نیز مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای نگهبان از لزوم فراهم آوردن شرایطی برای برگزاری انتخاباتی مشارکتی و باشکوه سخن گفتند. برای انتخابات مشارکتی باید نشانههایی از تغییر در جامعه بروز و ظهور کند و مردم ببیند که حضورشان در انتخابات میتواند منشأ تغییر باشد. اما عملکرد اقتصادی دولت، نارضایتیهای موجود و حذف و خالصسازیها موید این نکته است که گویا قرار است انتخابات اسفند 98 تکرار شود. در همین راستا برای بررسی عملکرد جریان خالصساز و تاثیرگذاری بر وجوه مختلف حاکمیت؛ عملکرد دولت و انتخابات پیشرو حواشی آن«آرمان ملی» با محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانهای اصولگرا به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
* از زمانی که علی لاریجانی بحث خالصسازی و جریان خالصساز را مطرح کرد تاکنون بسیار در خصوص این مساله صحبت شده؛ به طور کلی چه عواملی را در خالصسازی موثر میدانید و این جریان را پروسه قلمداد میکنید یا پروژه؟
جریان خالصساز به یک شکلی میتوان گفت که از سال 1398 در انتخابات مجلس یازدهم شروع شد. هر چند همانطور که پیش از این هم به شما گفتم داستان خالصسازی از همان اوابل انقلاب و سالهای 58 - 59 نیز به اشکالی وجود داشت، اما در این دوره اخیر از سال 98 شروع شد و در انتخابات 1400 به یک نقطه عطفی رسید و در انتخابات 1402 به اشکال دیگری خود را نشان میدهد. حال اینکه خالصسازی در حال تبدیل شدن از یک پروژه به یک پروسه است اگر بدین معنا باشد که به تدریح در حال گسترش است موافقم و اتفاقا خالص سازان دارند بیشترین استفاده را از بستر دولت سیزدهم انجام میدهند. بهترین زمان هم برای اینکه شما بتوانید این خالص سازی را انجام دهید در زمان دولتی است که خیلی دارای اقتدار نباشد و آن زمان می توان این کار را انجام داد. متاسفانه بعید هم میدانم که این روند به زودی متوقف شود و خواهد پیش رفت. اگر به خاطر داشته باشید مدتی پیش از مدارس شروع شد و 20 هزار مدیر مدرسه را تغییر دادند و قبل از آن هم برخی اساتید را از دانشگاهها اخراج کردند. حال باید منتظر بمانیم و ببینیم که در آینده چه رخ خواهد داد.
* انتقادات بسیاری هم به روند عملکردی خالصسازان وارد شده است چنانکه آقای عارف خالصسازی را یک راهبرد خواندهاند؛ اساسا چقدر موافقید که این جریان درصدد جا انداختن و حاکم کردن تفکر خود در جامعه و در پی آن در اختیار گرفتن مجلس دوازدهم است؟
افرادی که امروز جزء خالصسازها هستند ماهیتا شاید همان افرادی نباشند که در اوایل انقلاب و دهههای هفتاد و هشتاد بودند. گاهی اوقات همین کسانی که امروز اصلاحطلب و چپ حساب میشوند زمانی خودشان جزء خالص سازها در چارچوب و قالب خاص آن زمان بودند. در واقع به شکلی همه این افراد به دنبال خالصسازی بودند، اما آنچه در روند امروز نگاه میکنیم این است که با یک سرعت ، عجله و وسواس خاصی این دایره را آنقدر تنگ میکنند که فقط عده محدود و معدودی در آن جا میشوند. یعنی شاید در دورههای گذشته خالص سازی اینقدر گسترده نبود و با قدرت انجام نمیشد. آن افرادی هم که مرتکب خالصسازی میشدند اهداف کوتاه مدتی داشتند. اما الان به نظر میآید که این اهداف بلند مدت است و دنبال این هستند هر کسی که مزاحم تفکرشان هست را حال با رد صلاحیت و با برچسب زدن از گردونه خارج کنند.
* اخیرا آقای محصولی دبیرکل جبهه پایداری منتقدین به خالصسازی را غربگرایانی خوانده که در جامعه پایگاهی ندارند و با توسل به واژههایی چون خالصسازی، شایستهسالاری را تحتالشعاع قرار میدهند و سیاهنمایی میکنند؛ با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه این نوع مواجهه را چگونه بررسی میکنید؟
اگر واقعا حذف شخصیتی مثل شهید باکری و تبدیل شدن به قارون از طرف آقای محصولی به معنی شایسته سالاری است که این شایسته سالاری ارزانی آقای محصولی و مبارک وی باشد. اگر محدود و محصور کردن نظام سیاسی کشور در افراد تندرو جبهه پایداری شایسته سالاری است که خب مبارکشان باشد. به نظر میآید که آقای محصولی طلبکار هم شده و اگر دقت کرده باشید در اظهارات اخیر خود گفته که آقای رئیسی باید برخی وزرا را نیز عوض کند چرا که آنها انقلابی نیستند. اینها حتی از آقای رئیسی به زودی عبور خواهند کرد و من یقین دارم که جبهه پایداری در انتخابات ریاست جمهوری سال 1404 از آقای رئیسی عبور خواهد کرد و آقای رئیسی از قربانیان بزرگ جریان خالص ساز خواهد بود.
اینکه خالصسازی در حال تبدیل شدن از یک پروژه به یک پروسه است اگر بدین معنا باشد که به تدریح در حال گسترش است موافقم و اتفاقا خالص سازان دارند بیشترین استفاده را از بستر دولت سیزدهم انجام میدهند. بهترین زمان هم برای اینکه شما بتوانید این خالص سازی را انجام دهید در زمان دولتی است که خیلی دارای اقتدار نباشد و آن زمان می توان این کار را انجام داد. متاسفانه بعید هم میدانم که این روند به زودی متوقف شود و خواهد پیش رفت
* چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای نگهبان از تلاش همه دستگاهها برای انتخابات باشکوه و مشارکتی صحبت کردند؛ اما روند عملکردی هیأتهای اجرایی نشان داد که گویا دولت برنامهای ندارد و حال امیدها به شورای نگهبان است؛ اساسا صحنه انتخابات پیشرو را با این پیش فرض چگونه میبینید؟
من نمیخواهم از الان در مورد عملکرد شورای نگهبان پیشداوری کنم و امیدوارم شورای نگهبان نشان دهد که جریان خالصساز را به رسمیت نمیشناسد و قصد ندارد هر آنچه این جریان خواست را انجام دهد. شورای نگهبان واقعا در این دوره شرایط سختی خواهد داشت. من در برخی اعضای شورای نگهبان همان روال گذشته عملکردی را میبینم ولی امیدوارم که این وضعیت تغییر کند.
* صفبندیهای جدید در اردوگاه اصولگرایان باعث شده تا با معادلات پیچیدهای در این جریان در خصوص انتخابات مواجه باشیم؛ از شانا و شورای وحدت گرفته تا شریان و جبهه پایداری و تاثیرگذاری افرادی چون حداد عادل، قالیباف ، محسن رضایی و ... ؛ به طور کلی اختلافات درون جریانی اصولگرایان برای انتخابات را چگونه تبیین میکنید؟
به نظر من چالش اصلی و اولیه این انتخابات مشارکت مردم است. وقتی که میزان مشارکت پایین باشد خیلی تفاوتی نمیکند که آیا وحدتی در جریانات سیاسی به وجود خواهد آمد یا نخواهد آمد. اگر مشارکت در همین میزانی که الان در برخی نظرسنجیها نشان میدهد باشد من فکر میکنم که مجموعههای درون جریان اصولگرایی ترجیح میدهند که دنبال وزنکشی خودشان باشند و خیلی هم دنبال مشارکت گسترده نباشند. اما اگر انتخابات به دلیل تایید صلاحیت بیشتری از کاندیداها مقداری رو به گرمتر شدن برود و جریانات سیاسی غیر اصولگرا هم وارد میدان شوند در آن صورت میتوان انتظار داشت که مشارکت درصدی افزایش پیدا کند. اگر مشارکت به دلیل حضور اصلاحطلبان بالا برود به احتمال زیاد اصولگرایان ممکن است که به سمت دو لیستی یا حتی تک لیستی هم حرکت کنند. اما اگر این اتفاق نیفتد میتوانیم شاهد ارائه چند لیست از سوی جریانات اصولگرا در انتخابات باشیم. از طرف دیگر اصلا الان چیزی به نام تفکر اصولگرایی وجود ندارد و آن چیزی که شما میبینید تشکلهای اصولگرا هستند. واقعا فاصله برخی از این تشکلهای اصولگرا با تفکر اصولگرایی بسیار زیاد شده است. اینکه شما میبینید آقای قالیباف از نواصولگرایی حرف میزند خودش به یک نحوی عبور از اصولگرایی است. به هر حال جریان آقای قالیباف به دنبال یکسری اهدافی است؛ جبهه پایداری که شاید پایه اصلی جریان خالص ساز است چشم ندارد هیچ شخص یا جریانی غیر از خود را ببیند. این اختلافاتی را نیز که میگویید در جریان اصولگرا وجود دارد زاییده این انتخابات نیست. در انتخابات 1400 ، 1398 و انتخابات 1396 نیز وجود داشته است. اگر راحتتر بگویم از سال 1384 که اصولگراها 3 کاندیدا در انتخابات داشتند از همان زمان نیز این اختلافات میان اصولگرایان بوده است. جریان اصولگرا هرگز جریان منسجم و متحدی نبوده و نیست. اگر اصلاح طلبان با قدرت در مقابل اصولگرایان حاضر شوند آن زمان به وحدت میرسند و این وحدت نیز فقط وحدت شکلی و ظاهری است.
*بسیاری از کارشناسان معتقدند دلیل عدم موفقیت دولت آقای رئیسی در حوزه اقتصادی نگاه جناحی به انتصابات مدیران بوده که نهایتا برون داد فعلی دولت را پدید آوردهاند؛ با وجود وعدههای بسیار دولت در راستای حل مشکلات فکر میکنید در دو سال و نیم گذشته به مرزهای این وعدهها نیز رسیدهاند؟
من واقعا نمیدانم آن وعدههایی که آقای رئیسی با طرح آنها وارد انتخابات شد را چه کسانی طراحی کرده و بیان کردند. اما حتی اگر هم بپذیریم که آن وعدهها درست بود آقای رئیسی از همان روز اول توان انتخاب افراد کارآمد برای تحقق چنین وعدههایی را نداشت. نه فقط در عرصه اقتصادی که به آن اشاره کردید بلکه به نظرم در عرصه فرهنگی هم رئیس جمهور نتوانست افرادی را انتخاب کند که از قدرت کافی برخوردار باشند. بنابر این اقای رئیسی از ابتدا با یک دولت نمره پایین وارد شد چراکه یا نتوانست یا نخواست از چهرههای توانمند حتی اصولگرا استفاده کند.
* با توجه به اینکه بسیاری از مقامات کشور و چهرههای سیاسی بر لزوم مشارکت فعال جامعه در انتخابات پیش رو صحبت میکنند، اما عدهای معتقدند برخی عوامل مثل تحولات سال گذشته یا تاثیر مشکلات اقتصادی بر جامعه باعث سردی فضای جامعه نسبت به انتخابات است؛ تحلیل شما در خصوص این مساله به چه صورت است؟
به نظر من اتفاقات 1401 خود به تنهایی عامل این موضوع نبوده است بلکه به نظرم از زمانی که موضوعاتی مانند برجام شکست خورد و هم ترامپ و هم برخی تندروهای داخلی باعث آن موضوع شدند مردم احساس کردند که وقتی رای میدهند که بتوانیم با دنیا ارتباط بهتری داشته باشیم، اما در داخل برخی برجام را پاره میکنند یا رفتار دیگری بروز میدهند بنابراین رای ما مردم تاثیرگذار نیست. این خود به خود باعث میشود که مردم احساس کنند مشارکتشان در انتخابات تاثیر مثبتی که ندارد هیچ بلکه فقط به وقت تلف کردن آنها منجر میشود. به نظرم همین دلیل باعث شده تا مردم نسبت به حضور در انتخابات دلسرد شوند چون نسبت به نتیجه آن دلسرد هستند.
* پس به این مساله قائلید که برخی دیگر صندوق رای را منشأ تاثیر در جهت تغییر نمیدانند؟
بله این بی اعتمادی به وجود آمده و به نظرم نظام سیاسی ما باید تلاش بسیار زیادی کند تا بتواند این اعتماد از دست رفته را بازگرداند.