محمدعلی ابطحی فعال سیاسی گفت: بارها به مسوولین امنیتی و مسوولین عقیدتی گفتهام که مساجد در ایران بالاخره هر کس در مسجد حضور پیدا کند به نوعی با دین پیوند برقرار کرده است. به همین دلیل نباید مساجد را خیلی محدود کرد.
قبل از انقلاب مساجد هر کدامشان گرایش خاصی داشتند؛ آدمهای ویژههای در هر مسجد امامت میکرد. بالاخره هر کسی از اقشار متدین جامعه برای خودش یک مسجدی، پایگاهی پیدا میکرد که حضورش را نشان دهد. اما این یکدست شدن باعث شده که نه امام جماعت انگیزه فعالیت دارند نه اطرافیانشان انگیزه فعالیت دارند.
ماهنامه خیمه نوشت: در شماره پیشین این مجله به موضوع کمرونقی مساجد پرداختیم و با اندیشمندانی گفتوگو کردیم که همچون طیف گستردهای از مردم بر این باور بودند که مساجد از رونق افتادهاند.
در ادامه این سلسله گزارشها با اندیشمندانی دیگر گفتوگو کردهایم که هم در میدان سیاست نامدار بود و هم در عرصه فرهنگ موثر بود؛ سیاستمردی کارکشته اما ناکام در رسیدن به برخی اهدافش: سید محمدعلی ابطحی.
در کارنامه پربار سیاسی او دین و دینداری نقش مهمی داشته است. اما کمرونقی این روزهای مساجد را اینگونه برایم شرح داد: «دینداری از چند جهت باید مورد توجه قرار بگیرد در جهان معاصر.
از یک بعد، کمرنگ شدن دین در سطح بینالمللی است. یک سری علوم در جامعه به وجود آمد و رشد کرد و آنها در بسیاری از حوزهها جایگزین دین شدند یا لااقل نقش دین را به عهده گرفتند.
مانند روانشانسی. مثل مباحث علوم اجتماعی. اینها بسیاری از حوزههایی را که تصور میشد کار خدا و دین باشد را پوشش دادند و وقتی جامعه دید که آن پوشش توسط آن علوم میتواند شکل بگیرد کمی فاصله گرفت از دین.
در همین ارتباط، فضای مجازی و انتقال واقعیتها و پرسشگری جامعه در حوزه دین هم دلیل دیگری بود که در بسیاری از موارد باعث شد که به رئالیته واقعی جامعه رو بیاورند و از آنچه که دین به صورت پنهان یا معنوی ویا ماورایی ازش یاد میکرد، ازش فاصله بگیرند تا حدودی. این هم دلیل دوم میتواند باشد.
در گذشتههای نه چندان دور البته، کمتر ادیان و یا رهبران ادیان در حوزه دینی مورد پرسش قرار میگرفتند اما الآن این پرسشها در فضای مجازی وجود دارد و چون وجود دارد پاسخ نیاز دارد.
در بسیاری از موارد کار رهبران دینی سخت شده است که پاسخ بدهند. و چون پاسخی ارائه نمیکنند یا ندارند، بسیاری از پرسشگران نجات یا راهبرد خودشان را دیگر در دین نمیبینند. این عوامل در سطح جهانی تأثیرگذار بوده.
عدم جذابیت کلیساها و حرفهای تکراری و به روز نشدنشان در خیلی از موارد آن هم در این بیرغبتی جهانی در نسل جوان به دین تأثیرگذار بوده است.
در ادامه این نکته را یادآور شدم که حاکمیت در ایران به شکل دینی اداره میشود و شاید همین أمر وجه تمایز ما با سایر نقاط دنیا باشد.
از ابطحی پرسیدم که وضعیت مناسکی مانند نماز به صورت ویژه در ایران با چه آسیبهایی روبهروست؟ در پاسخ به این پرسش گفت: «در ایران مسأله شکل متفاوتی پیدا کرده؛ در ایران اصل حکومتی بودن دین نکته بسیار پراهمیتی است.
وقتی که سالها پیش تبلیغ میکردیم که دین یعنی حکومت و حکومت یعنی دین مفهومش این است که اگر حکومت بحران پیدا کرد اگر عدم رضایت از حکومت وجود داشت همه اینها به صورت طبیعی نسبت به دین هم این اتفاقات بود. نکته دوم حضور و صدای بلند جریانهای خرافهگرا در حوزه دین است.
دیدگاهههای آنها مورد پذیرش متوسط جامعه حداقل قرار نمیگرفت. این دیدگاههای خرافی به عنوان دین اصیل ازش یاد شد و در بسیاری از موارد به اختلاف بین مذاهب انجامید. به دور شدن فکری جامعه از دین انجامید. به خصوص که صاحبان این حرفها هم صاحبان قدرت بودند؛ در بخشی از موارد.
در بخشی از موارد هم نه، روحانیون سنتی بودند. اینها به دلیل وجود فضای مجازی صدایشان بلند شد. شاید سابق در بین یک جمع خوشباوری از این حرفها زد و مخاطبان را هم به بهجت و شادابی آورد اما وقتی که این صدا بلند شد و همه این صدا را شنیدند طبیعی بود که در معرض قضاوت جامعه قرار گیرد.
و این قضاوت، قضاوتی بود که انسانها را از جامعه دور میکرد به همین دلیل هم مناسکی که مذهبی است و سعی شده در ارتباط با مناسک مذهبی که حکومت هم در آنها مطرح شده دچار بحران جدی شده است. مساجد فعال بسیار اندک شده است. مساجد غیرفعال زیاد شده است. البته بخش دیگر مسأله به مدیریت این فضاها برمیگردد.
این مدیریت مساجد باید در اختیار خود مردم باشد، خود محلات باشد. متدینین و معتمدین محل باشد.
حضور یک دستگاه مدیریتی برای مساجد آن هم مدیریتی که به حکومت وصل است و مدیون حکومت است و وفا دار به حکومت است خودش دلیل بزرگی میتواند باشد برای عدم حضور در این محافل و مساجد.
مثلا وقتی که مسجد میخواهید بروید و بخشهایی از شعارهایتان باید شعارهای حکومت باشد یا پیشنماز آنجا یا نیروهای بسیج تحمیلهایی میکنند که ممکن است در زندگی روزمره مخالف آن تحمیلها نباشند اما ان تحمیلها باعث میشود که به امر اختیاری را خیلی مراجعه نشود.
این تسلط سیستم حاکمیتی بر مساجد به نظر من خیلی تأثیرگذار است بر کم شدن جمعیت مساجد و خود همین باعث میشود که یک سری نوآوریها از بین بروند.
بارها به مسوولین امنیتی و مسوولین عقیدتی گفتهام که مساجد در ایران بالاخره هر کس در مسجد حضور پیدا کند به نوعی با دین پیوند برقرار کرده است. به همین دلیل نباید مساجد را خیلی محدود کرد.
قبل از انقلاب مساجد هر کدامشان گرایش خاصی داشتند؛ آدمهای ویژههای در هر مسجد امامت میکرد.
بالاخره هر کسی از اقشار متدین جامعه برای خودش یک مسجدی، پایگاهی پیدا میکرد که حضورش را نشان دهد. اما این یکدست شدن باعث شده که نه امام جماعت انگیزه فعالیت دارند نه اطرافیانشان انگیزه فعالیت دارند. نه کسانی که مسوول فعالیتهای مساجد هستند مثل بسیج.
حوزه کار اینها حوزه کار مسجد است. من خیلی باور دارم که اگر همین الآن آدمهای مختلف فکری، روحانیون مختلف فکری هر کدامشان در یک مسجد نماز میخواندند نه از نظر امنیتی برای سیستم مشکلی پیدا میشد، حتی مخالفینشان و نه از نظر سیاسی به خاطر اینکه آن حرفهایی که در خانهها زده میشد در مسجد زده میشد و مخاطبان خودشان را پیدا میکردند.
آدمهای نامدار صاحب فکر در حوزههای مختلف هر کدامشان اگر مسجدی داشتند خیلی در رشد مساجد تأثیر داشت و مسجد میتوانست محل انتخاب نسل جوان باشد که متاسفانه نشده.
من توصیه میکنم که مساجد و مراکز دینی را از دو قید رها کنند؛ یکی از قید خرافهگرایان و دیگری از قید همهچیزطلبان یا حکومتطلبانی که فقط حکومت را در مسجد میبینند. البته مسجد پایگاه مبارزه با حکومت نیست اما مسجد ستاد تبلیغاتی حکومت هم نیست.»
*جماران