مقاله تحقیقی
دو هفته پس از آغاز درگیری های حماس و اسراییل، چنانکه از ادبیات سران این رژیم دریافت می شود، استراتژی اصلی و بلندمدت اسراییل، اسقاط دولت حماس و یکپارچه کردن آن با سیستم کرانه باختری یا جایگزین کردن حاکمیت به سبکی است که در عراق (پل برمر) و افغانستان پس از اشغال شاهد بودیم. گرچه جنگ ماهیتی سریع و تحول پذیر و دامنگیر دارد و ممکن است هر لحظه با ورود متغیرهای جدید، احتمالات به شکل معنی دار تغییر کند، با توجه به تحولات جاری، در این زمینه می توان تا لحظه نگارش این متن به چند احتمال اشاره کرد.
احتمال حمله زمینی
ارتش اسراییل گفته است که گریزی از عملیات زمینی ندارد. تلاش های بسیاری از سوی قدرت ها و کشورهای مختلف برای پیشگیری از حمله زمینی به غزه جاری است. یکی از دلایل آن به خطر افتادن جان انسان های بی شمار و همچنین جان اسیران و پیچیده تر شدن شرایط است که حل آن را برای همگان دشوارتر خواهد ساخت. با همین تلاش ها و موضوع آزادی گام به گام اسیران بین المللی تاکنون چندین بار عملیات زمینی اسراییل به تاخیر افتاده و حماس به خوبی توانسته است از این اهرم به شکل هوشمندانه ای بهره ببرد.
حمله زمینی به غزه، راهی است که اسراییل برای پاسخ به تهدیدات حماس و جبران آسیب حیثیتی هفت اکتبر پیش روی می بیند، چراکه حملات هوایی صرفا می تواند به تضعیف اقتصادی و نظامی حماس بینجامد که با توجه به نوع حمایت کشورهای اسلامی به سرعت جبران خواهد شد. اما برای انجام حمله زمینی موانع جدی پیش روی اسراییل وجود دارد: الف: غافلگیری در عملیات هفت اکتبر و پیچیدگی عملیات حماس، اعتماد به نفس اسراییل نسبت به توانمندی امنیتی خود را از بین برده و اسراییل را نگران می سازد که سران نظامی اش ارزیابی درستی نداشته باشند و با ضربات غیر قابل پیش بینی در غزه مواجه شود.
ب: در صورت حمله زمینی احتمال باز شدن جبهه های جدید در کرانه باختری و جنوب لبنان و حتی اعراب داخلی اسراییل بیشتر می شود. ج: تهدیدات و نوع واکنش ایران و جبهه همسو در یمن و عراق و سوریه و دیگر نقاط، دغدغه دیگر اسراییل و حتی امریکاست و تاکنون نقش بازدارنده ایفا کرده است.
د: شرایط داخلی این رژیم و موقعیت سست نتانیاهو از ملاحظات دیگر است که در جمع بندی برای حمله زمینی به غزه موثر خواهد بود.
و: احتمال تلفات بالا و سرنوشت اسیران بین المللی و اسراییلی نیز مزید بر علت است. کشته شدن اسرا طی رخدادهای جنگ شرایط را برای اسراییل دشوارتر خواهد ساخت.
ه: تعریف دستاورد برای ورود به غزه بسیار دشوار است. با ورود اسراییل به غزه، حل مساله حتی برای خود اسراییل هم غامض تر خواهد شد. اگر بدون دستاورد بازگردد، پس برای چه رفته است و اگر بخواهد به دستاوردهای عادی قناعت کند که با خسارت و پیامدهایی که متحمل می شود و اعتراضاتی که نسبت به جان مردم برمی انگیزد، تطبیق نخواهد داشت. هدف های حداکثری که نظامیانش مدعی هستند نیز معلوم نیست اساسا قابل احصا باشد.
اما با این همه، با توجه به تحقیر شدن نظامی های اسراییل و فشار جریانات تندروتر اسراییلی هنوز احتمال ورود به غزه بسیار جدی است و بستگی به تحولات پشت پرده و میدانی در هر ساعت و روز پیش رو دارد. خبرهایی هم از بعضی تحرکات زمینی در شمال قطاع غزه شنیده شده است. همزمان اسراییل در حال تخریب تمام موانع سطحی در غزه است تا موانع ورود خودروهای نظامی را به حداقل رسانده و جنگ زمینی را آسان تر کند. اسراییلی ها ممکن است در پاسخ به غافلگیری هفت اکتبر، اگر بتوانند در جست وجوی غافلگیری هایی هم باشند که طبیعتا جریان مدافع غزه نسبت به آن تامل دارد.
احتمال پیروزی اسراییل:
با توجه به تجربیات سابق و آرایش میدانی و منطقه ای، احتمال پیروزی بزرگ برای اسراییل بالا نیست یا بسیار دشوار است. الف: تاکنون اسراییل در هیچ جنگی پس از 2006 پیروز نشده و ذهنیت شکست ناپذیر بودن اسراییل از 2006 تغییر کرده است.
ب: توان اصلی اسراییل جنگ کلاسیک با سلاح های فوق مدرن امریکایی و همچنین ایجاد شبکه ترور است نه جنگ چریکی.
ج: شکست تجربه های قبلی اسراییل از ورود به غزه و ناچار شدن به عقب نشینی.
د: امریکا نیز به عنوان حامی درجه یک اسراییل در هیچ یک از جنگ های منطقه ای پس از ویتنام به پیروزی کامل دست نیافته است.
ه: مانع ایران، چه موافق باشیم چه مخالف، مولفه مهمی در شکل نهایی تحولات بزرگ منطقه بوده است. در واقع هرگاه ایران یا کشورهای اسلامی رویکرد امریکا را پذیرفته اند، امریکا در منطقه به نتیجه رسیده و هرگاه نپذیرفته اند، امریکا با دشواری های فراوان مواجه شده است. در داستان کویت همراهی ها یا عدم مخالفت آنها به رفع اشغال کویت منجر شد. در داستان افغانستان و القاعده و اسقاط صدام همه این کشورها در حد اسقاط توافق داشتند، اما اشغال عراق مورد توافق نبود. لذا از آن مرحله به بعد، به دلیل تضاد منافع امریکا با منطقه به ویژه ایران، امریکا با موانع و چالش های جدی مواجه شد. در لبنان 2006 با آنکه امریکا و اسراییل هدفی جز اضمحلال حزب الله نداشتند، داستان سرنوشتی دیگر پیدا کرد. در یمن نیز که امریکا و انگلیس و تقریبا تمام قدرت های عربی در یک سو بودند، نتیجه دلخواه نگرفتند. داستان سوریه نیز که مشخص است.
و: در موضوع اخیر فلسطین، غرب و اسراییل با دشواری های بزرگ تری مواجه شده اند. این بار نه تنها ایران، بلکه در همراه کردن دیگر کشورهای اسلامی که با آنها رابطه سنتی داشته اند، موفقیتی نداشته اند و تلاش آنها برای بازنمایی حماس به عنوان داعش جدید مورد قبول کشورهای مسلمان و افکار عمومی جهان قرار نگرفت.
ظ: ضعف اسراییل در جنگ دیپلماتیک؛ در مواجهات دیپلماتیک نیز تاکنون شورای امنیت قطعنامه های مطلوب امریکا را تصویب نکرده و حاضر به تروریستی خواندن حماس نشده تا جایی که امریکا ناچار به وتوی یک قطعنامه شده و روسیه با امریکا همراهی نکرده است. لغو اجلاس محمود عباس و سران مصر و اردن با بایدن نیز رخداد بی سابقه ای بود که اقتدار دیپلماتیک امریکا را مخدوش ساخت.
ح: تحولات در فضای رسانه ای و نقش رسانه های آلترناتیو؛ شاید روزی می شد فجایع را در حاکمیت رسانه های رسمی تحت حاکمیت قدرت ها پنهان ساخت. اما اینک به مدد «رسانه های آلترناتیو» به ویژه رسانه های اجتماعی هر لحظه ثبت و هر قطره خون شمرده می شود. مهم ترین مانع اسراییل همین رسانه ها هستند که پنهانکاری فجایع را دشوار و ناممکن ساخته اند. لذا در جنگ رسانه ای و پهنه افکار عمومی پس از هفته نخست و شوک اولیه ناشی از حمله حماس، با گسترش فجایع انسانی در غزه به ویژه در مدارس و بیمارستان ها و مساجد و کلیسا و کشتارهای یکجای خانواده ها و همچنین ابراز دیدگاه های نژادپرستانه سران رژیم اسراییل و تاکید آنان بر اشغالگری و کشتار جمعی مردم بی دفاع، افکار عمومی مردم جهان به تدریج علیه اقدامات اسراییل چرخش کرد تا جایی که به رغم فضای رسانه ای و امنیتی سنگین در غرب، به مدد رسانه های اجتماعی که نقش آلترناتیو دارند، روز شنبه شاهد بزرگ ترین تظاهرات در پایتخت های اروپایی از جمله تظاهرات بیش از صد هزار تن در قلب لندن بودیم. این در حالی است که تاکنون هیچ اجتماع بزرگی در دفاع از اسراییل در جهان غرب صورت نگرفته است. رسانه های مطرح غربی همچون بی بی سی نیز به مرور مجبور به تغییر ادبیات خود نسبت به مردم فلسطین و حتی حماس و در مواردی مجبور به عذرخواهی شدند.با این مقدمه، فعلا صرفا اسراییل با اتکا به توان رزمی خود و حمایت چند کشور غربی، در شرایط پیروزی قرار ندارد و هر چه وعده های بزرگ تری بدهد، شرایط را برای خود دشوارتر می سازد. حضور امریکا در منطقه نیز همین مفهوم ضعف اسراییل و به صحنه آمدن سرپرست برای کودک صغیر را تداعی می کند. احتمال دخالت امریکا در جنگ نیز باید مجزا بررسی شود. می تواند جنگ را پیچیده تر، دشوارتر و طولانی تر کند، اما ضرورتا موفقیت اسراییل را تضمین نخواهد کرد. تاکنون اسراییل در جریان جنگ و در پی شکست هیمنه اطلاعاتی و نظامی خود، واکنش های عصبی نشان داده که فاقد هرگونه خلاقیت یا پیچیدگی نظامی است و بیشتر برای پاسخگویی به افکار عمومی داخلی بوده که صرفا منجر به جنایات گسترده شده است. چنانکه بیان شد در تجربه های قبلی جنگ در غزه نتیجه ای جز عقب نشینی و مذاکره حاصل نشده است. آنها می دانند که باقی ماندن بلندمدت نیروهای نظامی اسراییل در غزه، تلفات و هزینه های نظامی فراوانی را بر این رژیم تحمیل خواهد کرد. علاوه، طولانی شدن جنگ یا شرایط نه جنگ و نه صلح خسارات وسیع اقتصادی به دنبال خواهد داشت. نتانیاهو نیز از نظر داخلی دچار مشکل است و در صورت تداوم وضعیت فعلی به مرور شرایط برای او دشوارتر خواهد شد. در نظر داشته باشیم که گرچه ممکن است لابی صهیونیستی در امریکا تشویق به بالا گرفتن معرکه برای انتقام از حماس داشته باشد، اما شرایط داخلی امریکا نمی تواند ظرفیت درگیری بلندمدت تا نزدیکی انتخابات این کشور را داشته باشد، چراکه شرایط جنگی به زیان دموکرات ها و به نفع جمهوری خواهان خواهد بود. کشورهای منطقه نیز مایل به حاکمیت طولانی مدت شرایط جنگی بر منطقه نیستند.
احتمال شکست غزه
در این شرایط احتمال ریشه کنی جریان سیاسی - نظامی حاکم بر غزه وجود ندارد. تا این مرحله کوچاندن مردم غزه به صحرای سینا نه مورد استقبال مردم این شهر بوده و نه مصر و دیگر کشورهای منطقه و اسراییل در این هدف شکست خورده است. حضور مردم در غزه از ظرفیت های مثبت برای حماس و موانع جدی برای اسراییل است گرچه خسارات جبران ناپذیری به مردم غیرنظامی وارد شده و می شود. حماس دارای ریشه های اجتماعی و سیاسی و مذهبی در بطن این منطقه و دارای عقبه در اخوان المسلمین به ویژه در مصر و ترکیه است. در تحولات اخیر، ورزیدگی این گروه از نظر نظامی و اطلاعاتی موجب حیرت بوده است. حماس در بیست سال گذشته، موفق به تقویت ریشه های خود در غزه و جهان اسلام شده است و در شرایط فعلی قطر به لحاظ اقتصادی و رسانه ای و ترکیه به لحاظ سیاسی و عقیدتی و ایران و مقاومت لبنان که گفته می شود ده برابر حماس ظرفیت نظامی و عملیاتی دارد و هم پیمانان عراقی و حوثی ها را به لحاظ نظامی پشت سر خود می بیند. قدرت های دیگر جهان اسلام نیز به رغم تفاوت نظرها با حماس در شرایط فعلی کنار غزه ایستاده اند. در واقع جهان اسلام، پس از چند دهه شرایط منحصربه فردی از همسویی دیپلماتیک را تجربه می کند. رابطه ایران و عربستان تاثیر بی سابقه ای بر روابط منطقه ای و آرایش جهان اسلام گذاشته و شرایط جدیدی را پدید آورده اند. صداهای مشترکی از عربستان، مصر، ترکیه، عراق، قطر و اردن شنیده می شود. بالطبع بخش اعظم رسانه های جهان اسلام نیز برخی از ابتدا و برخی پس از وقفه ای دو هفته ای به کمپین حمایت از مردم فلسطین پیوسته اند و فضای همزبانی را رقم زده اند که مهم است و می تواند سرنوشت ساز باشد. حساب رسانه های کشورهای حامی فلسطین و الجزیره و المیادین جدا، سخن از تی آرتی و العربیه و الاهرام و حتی رسانه های کشورهای شرقی دورتر است.سخنرانی های اجلاس قاهره نیز چهره جدیدی از سران اردن و مصر و عربستان و عراق به تصویر کشید. در اجلاس قاهره کشورهایی که با افتخار صرفا بر حق دفاع اسراییل از خودش تاکید داشتند، حالا با یک پرسش جدی از سوی کشورهای اسلامی مواجه شدند که چرا هرگز بر حق دفاع فلسطین از خودش ابرام نمی کنند؟ یا چرا صرفا حمله حماس را محکوم می کنند، اما حاضر به محکومیت حمله به فلسطینیان نیستند؟ در این شرایط احتمال شکست قطعی حاکمان غزه وجود ندارد. ترور رهبران آن یا قتل مبارزان منجر به سقوط جریان فکری - سیاسی حاکم بر غزه نخواهد شد و مجددا شخصیت های دیگری جایگزین خواهند شد. در کرانه باختری نیز هنوز کسی وجود ندارد که در غزه محبوبیت داشته یا بتواند جایگزین رهبران فعلی غزه شود. لذا هر طرح کودتا یا گماشتن عنصر وابسته میسر نخواهد بود. رهبران اصلی غزه نیز در خارج از این منطقه زندگی می کنند. لذا دیدگاهی که می گوید رهبران سیاسی نظامی حاکم بر غزه در قبال آتش بس، غزه را رها کنند و بروند، حداقل تا این لحظه جایگاهی در افکار عمومی غزه و فلسطین ندارد. این دیدگاه به معنی پذیرش کوچاندن یا نابودی بخش بسیار بزرگی از مردم غزه است.
احتمال پیروزی فلسطین و راه برون رفت
در فضای سیاسی و رسانه ای جهان، این اتفاق نظر وجود دارد که عملیات ناگهانی و پیچیده هفتم اکتبر، چهره امنیتی و نظامی اسراییل را به شدت مخدوش کرده است. مردم غزه، حمایت بخش بزرگی از افکار عمومی و دولت های کشورهای اسلامی را پشت سر خود حس می کنند. در این حال، در شرایطی به سر می بریم که جوانان فلسطین به طور کلی و نوار غزه به ویژه با مشکل اشتغال، آموزش در همه سطوح، بهداشت، امنیت، فقر و نداشتن امید به آینده مواجه هستند. غزه منطقه ای است که عملا امکان توسعه در هیچ بعدی در آن وجود نداشته است. یکی از دلایل این امر، محاصره شدید غزه و عملیات گاه و بی گاه اسراییل است که امکان سرمایه گذاری را به صفر رسانده است.برخی رها کردن خاک فلسطین به اسراییل و کوچ از غزه را بهترین راه پایان درگیری ها عنوان کرده اند. تجربه 70 ساله ثابت کرده است این مسیر ثبات فلسطین نیست. سفیر فلسطین در انگلستان در برنامه پربیننده هارد تاک می گفت در 30 سال پیش هر چه اسراییلی ها و امریکایی ها خواستند از جمله به رسمیت شناختن اسراییل و چشم پوشی از سرزمین ها پذیرفتیم و عمل کردیم اما آنها به یک بند توافق هم عمل نکردند و یک سانتی متر از سرزمین های اشغالی را بازنگرداندند که بماند، بلکه شهرک سازی را توسعه دادند. لذا بهترین برون رفت برای فلسطینی ها آن است که ضمن مقاومت و حفظ تمامیت غزه، بتوانند فضای گفت وگو و توافق و دیپلماسی را از طریق مصر و دیگر کشورهای اسلامی که نمایندگان شان را قبول دارند، باز نگه دارند. فشار پیوسته کشورهای اسلامی و قدرت های منطقه به امریکا برای کنترل اسراییل و اصرار فلسطین به پایان سریع تر درگیری ها و موضوعات بشردوستانه از جمله رسیدگی به مصدومان و تبادل اسرا، اسراییل را در موقعیت دشوارتری قرار می دهد. اگر اسراییلی ها پس از پایان این دور از درگیری ها در مذاکرات تبادل اسرا، هزاران زندانی فلسطینی را آزاد و محاصره غزه را منتفی و حملات گاه و بی گاه به غزه را متوقف و ثباتی حداقل پنج یا ده ساله برقرار و به توافقی بلندمدت دست پیدا کنند، در این صورت می توانند خود را پیروز قلمداد کنند و در مرحله بعدی از موضع قوی تری در اندیشه ایجاد وفاق با کرانه باختری و فلسطین متحد برآیند. به ویژه که بار دیگر توانسته اند فلسطین را به مساله اول جهان تبدیل کنند و مصائب اشغالگری اسراییل را در پیش چشم جهانیان قرار دهند. چه کسی باور می کرد میلیون ها نفر در سال 2023 در سراسر جهان شعار آزادی فلسطین سر دهند؟
احتمال گسترش جنگ
فعلا احتمال گسترش جنگ به کشورهای دورتر به دلیل رفتار کنترل شده ایران و امریکا و کشورهای بزرگ منطقه بالا نیست، اما سطح تنش فزونی یافته و احتمال درگیری های پراکنده فزونی بیشتر شده که در نوع خود خطرناک است. درگیری هایی نیز در کرانه باختری و جنوب لبنان به شکل محدود آغاز شده است. همزمان با ظاهر شدن علایم ناتوانی استراتژی فعلی اسراییل و واکنش های جهانی به تهاجمات اسراییل، این رژیم در شرایط بن بست قرار گرفته است. در بن بست ها سه احتمال رخ می نماید: الف: ایجاد فاجعه انسانی به عنوان راه حل اسراییلی چنانکه قبلا هم از امریکا و این رژیم دیده ایم. اینها همان ها هستند که در دکترین نظامی و پیشینه آنها دکترین هیروشیما و کشتارهای صبرا و شتیلا و قانا و فجایع بی شمار در ویتنام و افغانستان و عراق وجود دارد. ب: گسترش دادن جنگ به سراسر منطقه و فراتر از لبنان و سوریه، با هدف تغییر موازنه فعلی که به دلایل مختلف از جمله مخالفت کشورهای منطقه و هزینه بسیار بالا برای امریکا و اسراییل و ایجاد خطر جنگی فرامنطقه ای وجود دارد، فعلا احتمال کمتری دارد. آسیب پذیری اسراییل در جبهه جنوبی نیز سبب شده است که در حال حاضر مایل به گشودن جدی جبهه شمالی نباشد. اما اگر بتواند در جنوب تا حدی خود را به ثبات برساند و از این مرحله با موفقیت عبور کند، کمک های بیشتری نیز از امریکا برسد، بعید نیست که در فکر ماجراجویی انتقام جویانه و پاسخ وسیع تر به حزب الله بیفتد. در نظر داشته باشیم که چین نیز که در حال سرمایه گذاری وسیع در منطقه است به هیچ وجه مایل به گسترش جنگ نیست و روس ها هم گرچه وضعیت فعلی را موجب انحراف توجه جهان از اوکراین می دانند، اما گسترش آن را چندان استقبال نمی کنند.ج: احتمال سوم و ناگزیر، گفت وگو و توافق نسبی با حضور مصر و دیگر میانجیگران است که فعلا به عنوان بالاترین احتمال در بیشتر منازعات و پس از فراز و فرود درگیری ها دیر یا زود مطرح خواهد بود.
خارج از متن و در حاشیه افکار عمومی مردم ایران
متن یادداشت نخست درباره احتمالات جنگ غزه به پایان رسید، اما در حاشیه افکار عمومی این روزهای مردم ایران نکاتی عرض می شود.چنانکه می دانیم بخش بزرگی از ملت ایران از جمله منتقدان جدی نظام در کنار مردم فلسطین قرار دارند و در این حال موضوع فلسطین تا حدی تحت تاثیر شکاف های سیاسی حزبی در داخل و خارج قرار گرفته و بخشی از جامعه ایران را به دلیل دلگیری از حاکمیت از دیگر کشورهای اسلامی تا حدی مستثنا ساخته است. به نظر می رسد هم مسوولان جمهوری اسلامی و هم مخالفان و نخبگان در شکاف فعلی درباره فلسطین مسوولیت دارند. در میان برخی جریان های منتقد نظام، این دیدگاه وجود دارد که حمایت از فلسطین، حمایت از سیاست های رسمی نظام است و نباید در کنار آن ایستاد. آنها می گویند اگر نظام، حقیقتا برای فلسطین حق تعیین سرنوشت قائل است، چرا این حق انتخاب آزاد را از ملت ایران دریغ می کند؟ چگونه است که درد و رنج فلسطین برای نظام مهم است، اما مصائب بسیاری از مردم ایران مهم نیست؟ چرا ملت ایران و نخبگان کشور در سیاست خارجی و هزینه هایی که به دلیل مداخلات خارجی متحمل می شوند، طرف مشورت قرار نمی گیرند؟ در مقابل، این دیدگاه وجود دارد که وقتی امریکا از آن سوی اقیانوس ها در منطقه دخالت می کند، وقتی فلسطین مساله همه کشورهاست، چگونه مساله ایران نیست؟ اگر از حق انتخاب مردم ایران سخن گفته می شود، چرا از این حق برای مردم فلسطین دفاع نشود؟ بسیاری که خود از منتقدین ایرانی محسوب می شوند بر این باورند داستان فلسطین حکایت یک مظلومیت تاریخی است که باید آن را جدا از سیاست های داخلی حکومت های دیگر فهمید و نباید حقانیت فلسطین را با عملکرد داخلی حکومتی دیگر سنجید؟ می توان منتقد حکومت ها بود اما در کنار فلسطین ایستاد. این وظیفه نخبگان است که تفکیک این گونه امور را برای جوانان تسهیل کنند.این دیدگاه وجود دارد که اسراییل مشغول انتقام از مردمی بی پناه است که سرزمین شان اشغال شده است. بلاتکلیفی در این امور بی معناست. در اموری می توان بلاتکلیف بود که اساس مساله بلاتکلیف باشد. انسانیت را که نمی توان بلاتکلیف و سیاسی دانست؟ امریکا مصوب کرده است که 14 میلیارد کمک تسلیحاتی روانه اسراییل کند. این اسلحه ها قرار است چه کند؟ اگر این 14 میلیارد دلار فقط کیسه های اسکناس بود و از آسمان بر سر مردم ریخته می شد، چه بسا تعدادی کشته و مجروح برجای می گذاشت، چه رسد به آنکه قرار است بمب شود و هر جنبنده ای را هدف بگیرد و زمین را در آتش بسوزاند و قلب جنین را در رحم مادر از هم بدرد. باریکه غزه در کجای جغرافیای نظامی جهان، هدفی است که تسخیر آن افتخار داشته باشد و از چه امکانات دفاعی برخوردار است که فتح آن غرور داشته باشد؟ آیا غزه از یک ارتش کلاسیک فوق پیشرفته یا گنبد آهنین برخوردار است؟ این دفاع غزه است که موجب بهت عالم و تحقیر یک ارتش تا بن دندان مسلح است. ناو هواپیمابر و تانک های فوق پیشرفته و میلیاردها دلار پول و محاصره غزه از زمین و هوا و دریا و منع آب و غذا و دارو، عبور از حیثیت نظامی است نه قدرت نمایی نظامی. بعید است کسی این را شرافت بداند.نتانیاهو گفته است: «ما کودکان نور و آنها کودکان تاریکی اند. ما جبهه انسانیت و آنها جبهه حیوانیتند.» چنین دیدگاه نژادپرستانه ای جان هزاران انسان بی گناه و کودکان و مادران را به خطر انداخته و تجربه نشان داده احتمال کشتار جمعی وجود دارد و در صورت سکوت جامعه بین المللی این احتمال فزونی می یابد. این جنگ دیر یا زود به پایان خواهد رسید. برای انسان های آزاده و جریانات سیاسی جهان مهم است که در چنین بحران هایی کجا ایستاده اند. منطقا این یک مولفه هویتی و آزمون فلسفه وجودی، وجدان اخلاقی و تعهد به شعارهای هر جریان و فردی است.برخی صحنه ها لغزنده است. جنگ هم قوانین و اخلاقی دارد. در جنگ ها تعرض به بی گناهان از هر دین و مرام و نژاد محکوم است و باید به شدت مراقبت شود. هر فرد و جریان باید از خود بپرسد که آیا مساله بنیادی او انسانیت، شرافت و عدالت است؟ نکند بعضا آنقدر که به مظلوم سخت گرفتیم به ظالم کاری نداشته ایم و آنقدر که غصه ظالم را خورده ایم، غصه مظلوم نخورده ایم؟بایدن به محض ورود به اسراییل گفت: «من یک صهیونیست هستم.» ما کیستیم؟
والسلام و رحمه الله برکاته