جماران، بمناسبت اول شهریور روز بزرگداشت شیخ الرئیس ابوعلی سینا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی نوشت:
شیخ الرئیس حسین بن عبدالله سینا معروف به "ابوعلی سینا" در علم شهره آفاق است.
ابن سینا (رضوان الله علیه) یک "نابغه" واقعی است.
امام خمینی در آثارش از نبوغ او شگفت زده است و در کتاب "شرح چهل حدیث" نوشته است ؛ "بوعلی میگوید نوزادی خود را به یاد دارم و شاید بتوانم تولدم را نیز به یاد آوردم!"
و نیز درباره بوعلی سینا در کتاب «مصباح الهدایه» مینویسد:
«ابن سینا ، در حالیکه در برخی مسائل [الاهیات] دارای اشتباه است اما در عالَم علم بی همتاست / مع اخطاء کثیره لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»
استاد عزیز و متفکر ارزشمند آیت الله جوادی آملی در درس میفرمودند: "این جمله امام خمینی ، جمله ای امامانه است."
از نبوغ او این صفحه از زندگی او خواندنی است که میگوید: "در ۱۸ سالگی از همه اساتید در رشته های مختلف بی نیاز شدم مگر در رشته الاهیات.!
نبوغ او به حدی است که شاگرد برومندش وقتی از نبوغ استاد ، حیران میشد میگفت: استاد؛ اگر ادعای نبوت کنید مردم میپذیرند! شیخ الرئیس با یک جوابِ عملی به این توهم شاگردش پاسخ داد و درسحر سرد همدان از او جرعه ای از آب داخل حوض خواست و وقتی شاگرد با توجیه حاضر به بیرون آمدن از زیر لحاف نشد ، شیخ الرئیس فرمود: پیامبر آن است که آنچنان تاثیر در نفوس مردم میگذارد که در این شرائط سخت و سرما ؛ پیرمردی در بالای مآذنه مشتاقانه نام او را میبرد.
شهرت جهان گیر ابن سینا در دو رشته از دانش انسانی و تجربی است ؛ یکی در فلسفه -طبیعیات و الاهیات- و دیگری در پزشکی است.
اما از درجات و مراتب عرفانی او کمتر گفته و شنیده ایم در حالیکه معارفی که در عرفان پیاده کرده آنچنان مغتنم است که بزرگانی مانند غزالی و فخر رازی و خواجه طوسی را وامدار خود کرده .
در این یادداشت که به احترام او رقم خورده برخی از معارف ملکوتی که از مکتب ابن سینا تعلیم گرفته ام و بر سفره او بوده ام را تقدیم میدارم .
گمان نکنیم به حقایق اشیاء آگاهیم
بشر از دیر زمان در پی شناخت پیرامون خود بوده و بسیاری بعد از دست یافتن به زاویه از شناخت و معرفت ، ادعای معرفت کامل نموده اند! این خطاست.
شیخ الرئیس در کتاب "التعلیقات" مینویسد:
"در قدرت آدمی نیست که بر حقائق اشیاء دست پیدا کند ، بلکه همواره با خواص و لوازم و عوارض آنها آشنا میشود."
نقاط منفی در جهان را با دید دیگری بشناسیم
ما در جهانی زندگی میکنیم که مواجه بارخدادهای دردآوری هستیم ودرنهان خود میگوییم چرا خدا مانع شر ورخدادهای ناراحت کننده نمیشود؟
شیخ الرئیس در کتاب بی نظیر "الشفاء" می گوید:
«اگر عالم مادی که تلازم اجتنابناپذیر با شرور دارد، به گونه ای خلق میشد که در آن شری محقق نمیشد، دیگر، مادی نبود؛ بلکه عالم دیگری می شد که خیر محض است؛ در حالی که خداوند، چنین عالمی را پیش از این خلق کرده است.»
لطف خدا را محدود نکنیم
امروز ما گرفتار متحجرانی "داعش باور" هستیم که فقط خود را سعادتمند میدانند و دیگران در جهنم میبینند!
شیخ الرئیس بوعلی در "الاشارت" دراین باره گوید:
"مپندار که سعادت در عالَم آخرت در یک نقطه جمع است ، مثلا سعادت از آنِ عالمان باشد. و مپندار که گناه ریشه رستگاری و نجات را قطع میکند... رحمت الهی را با تمام وسعت در قضاوت هایت ببین."
پایان خود را درست ارزیابی کنیم
بوعلی سینا در کتاب "النجاة" مینویسد:
"با فرا رسیدن مرگ، حجاب تن کنار رفته، موانع ادراک زایل میگردد. در نتیجه روح انسان به کمال یا نقصان خود پی برده، غرق در لذت شده یا گرفتار رنج و عذاب خواهد شد، لذت و رنجی که هرگز با لذایذ و دردهای جهان مادی قابل مقایسه نیستند."
عارفان را درست شناسائی کنیم
چه کسی عارف است و چه کسی عارف نماست و چه کسی دکان عرفان به راه انداخته؟
پاسخ را با توجه به معیاری که مرحوم بوعلی در کتاب "الاشارات" داده شناسائی کنیم، او تصریح میکند؛
اولا ؛ "عارف؛ کسی است که سالم ازهمه شواغل بوده باشد و از جلابیب تجریدیافته باشد."
مقصود وی از "همه شواغل" ؛ همه درگیری های دنیوی وسرگرمی ها وتعصبات است و غرضش ار "جلابیب" هر چیزی است میتواندبرای آدمی حجاب شود وحقیقت را نبیند.
پس عارف بایدچنان در "مقام توحید" قوی باشدکه از همه معاصی وحجاب ها رها باشد.
و ثانیا ؛ عارف باید درمرحله دوم توفیقات معنوی داشته باشد بگونه ای که در قصد و نیت خویش به "مقام توحید" واصل شده باشد. او چنین میگوید: "عارف، باید درتمام نیت ها؛خدائی محض باشد.وحتی اگر توجه به عرفان خود هم داشته باشد، عارف نیست؛ "من آثرالعرفان للعرفان فقد قال بالثانی".
وثالثا ؛ شیخ الرئیس بحث کرامت و معجزه را پیش میکشد و میگوید؛ "این چنین عارفی که توصیف نمودم میتواندصاحب کرامت باشد."