خوب است خطبا و مادحین اهل بیت به ظرایف رفتاری حضرت اباعبدالله امام حسین علیه السلام دقت بیشتری کنند و آن را برای عزاداران حسینی تبیین کنند.
من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا
کسی که در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس با من بیاید...
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عزاداری های همه محبین اهل بیت علیهم السلام، به نکته مهمی در زندگی سراسر نورانی امام حسین علیه السلام میپردازیم. در این نوشتار موجز به جایگاه حب و محبت در قیام عاشورا توجه داده می شود. حدیثی که بالای نوشتار از امام حسین ع نقل شد، بیانگر هدفمندی و آگاهی امام علیه السلام و حب لقای الهی در وجود ایشان و یاران است. شاید بتوان این نقد را نمود که چرا از حادثه کربلا فقط خون و شهادت و عطش و جنایت دشمنان را بیان میکنیم و کمتر به عمق معرفت جاری در این جریان پرداخته میشود.
امام باقر ع میفرمایند: هل الدین الی الحب؟ آیا دین چیزی جز دوست داشتن است؟
اگر ما از امام حسین علیه السلام هیچ یادگاری نداشتیم الا دعای عرفه همان برای حقانیت این امام و ضرورت عشق ورزی به ایشان کافی بود. دعای عرفه امام حسین ع قله معرفت و عشق ورزی امام به خداوند متعال است.
«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» یا "وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ ثَارِی وَ مَآرِبِی وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی». یا آنجا که به زیبایی با بیان آناتومی انسان، عشق ورزی خود را برای همیشه تاریخ به نمایش میگذارد که من با تمام اعضا و جوارح نمی توانم شکر یک نعمت تو را بکنم:
"ثم ما صرفت و درات عنی اللهم من الضر و الضراء اکثر مما ظهر لی من العافیه والسراء و انا اشهد یا الهی بحقیقه ایمانی و عقد عزمات یقینی و خالص صریح توحیدی و باطن مکنون ضمیری و علایق مجاری نور بصری و اساریر صفحه جبینی و ... ان لوحاولت و اجتهدت مدی الاعصار و الاحقاب لو عمرتها ان اودی شکر واحده من انعمک ما استطعت ذلک".
با دقت در حرکات و سکنات امام میتوان دریافت که حرکت ایشان از ابتدا کاملا هدفمند بود و تمام تلاش خود را نمودند تا ضمن اصلاح دین جامعه، حتی یک نفر را از ضلالت به هدایت منتقل کنند.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
حافظ شیرازی به زیبایی میزان عشق و محبت آقا اباعبدالله الحسین ع به خداوند متعال را در قالب این بیت شعر خلاصه کرده است. در این بیت تمام آنچه در دانشگاه حضرت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد به ایجاز بیان شده است. با اینکه شهادت حضرت و یاران قطعی به نظر میرسید لیکن ایشان از این تهدید جدی ، به عنوان فرصتی ویژه، استفادهای برای همیشه تاریخ نمود که قابل الگو برداری برای همه قیام های بشری علیه ظلم و ستم می باشد. رفتارهای حضرت چنانچه مورد دقت قرار گیرد مشخص میکند ایشان باری به هر جهت مسیر را ادامه نداد و در هیچ لحظهای از این حادثه مرعوب نشد و لذا به زیبایی و با دقت پیام قیام خود را برای همه نسلهای آینده منتقل نمود.
بنا بر برخی نقل ها، وقتی حضرت اظهار عطش میکنند نه برای این است که به او آبی بدهند؛ که اگر هم میدادند حضرت نوش جان نمیفرمود، لیکن این آخرین اتمام حجت برای سوار کردن گمراهان به کشتی نجات ایشان است. (ان الحسینمصباح الهدی و سفینه النجاه)
خوب است خطبا و مادحین اهل بیت به ظرایف رفتاری امام علیه السلام دقت بیشتری کنند و آن را برای عزاداران حسینی تبیین کنند. برخی مصادیق اظهار محبت امام حسین علیه السلام به خانواده خویش، یاران و اصحاب، و عشق ورزی عجین شده در رفتار آن امام همام را اینجا بیان میکنیم.
یک. به محض ورود به کربلا و اطلاع از نام آن سرزمین، حضرت دعا کردند: "اللهم انی اعوذ بک من کرب و بلا" حضرت به خداوند متعال پناه میبرد از آنچه از بیمهری و خشونت و بلا بر او و یاران ش در این سرزمین اتفاق خواهد افتاد.
دو. عصر تاسوعا که دشمن آرایش جنگی گرفت به برادر بامعرفت خود حضرت ابوالفضل العباس فرمود: بنفسی انت قربانت بروم، برو با اینها صحبت کن امشب را به ما مهلت بدهند؛ چرا که من قرآن و نماز را دوست میدارم.
سه. تاسوعا شب به نقل از امام سجاد علیه السلام:
شب دهم که پدرم صبح آن شهید شد، من مریض بودم و زینب پرستاری من میکرد. ناگاه دیدم پدرم کناری رفت و این اشعار را قرائت میفرمود:
یا دَهْرُاُفّ لَکِ مِنْ خَلیلٍ مِنْ صاحِبٍ و طالِبٌ قَتیلٍ و اِنَّما الْاَمْرُ اِلَی الْجَلیلِ
وقتی من این اشعار را شنیدم، متوجه شدم که پدرم شهید خواهد شد. آنگاه گریه، گلوی مرا گرفت و بر آن صبر نمودم و اظهار جزع نکردم. ولی عمه مان زینب، وقتی حال برادرش را دید نتوانست خویشتن داری کند. پس برخاست و ناخوداگاه به سمت حسین رفت و گفت: "کاش مرگ مرا نابود کند و مرگ تو را نبینم. امروز مثل زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند، پس ای برادر! تو برای من جانشین آنها و فریادرس آنهائی. امام حسین علیه السلام رو به سوی خواهرش زینب کرد و فرمود: ای خواهرم! مبادا شیطان حلم ترا برباید که وقایع سختی در پیش داریم. در این لحظه امام حسین علیه السلام وقایعی را برای عمه مان زینب(س) بازگو کردند و سپس اشک در چشم های مبارک ایشان جاری شد. در این لحظه زینت خاتون (سلام الله علیها) گفت: یا ویلتاه! ای برادر! این بیشتر دل ما را مجروح میکند که راه چاره را از تو گرفته اند و تو باید به ضرورت شربت مرگ بنوشی و ما را غریب و بی کس و تنها در میان اهل نفاق و افراد شقاوتمند بگذاری....در این حال ناگهان زینب دگرگون شد، در حالی که به صورت خود می زد و اشک می ریخت، ناگهان به زمین افتاد و بی هوش شد. حضرت امام حسین علیه السلام آب آورد و خواهر را بلند کرد و آب به صورت او پاشید تا به هوش آمد و برای او قرآن خواند و سپس او را با این کلمات آرامش داد و فرمود: ای خواهرم! به یاد خدا باش و صبر و شکیبائی کن و بدانکه اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و هر چیزی در معرض هلاکت است، جز ذات خداوندی که خلایق را با قدرت خود خلق فرموده و بر می انگیزاند و زنده میگرداند. خواهرم! جد و پدر و مادر و برادر من که بهتر از من بودند، هر یک دنیا را وداع کردند. پس وظیفه من و وظیفه هر مسلمانی است که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله اقتدا و تأسی کند. پس از آن امام حسین علیه السلام فرمود: ای خواهر! من تو را قسم میدهم و باید به قسم من عمل کنی، وقتی که من کشته شوم گریبان در مرگ من چاک نکنی و چهره خویش را به ناخن مخراشی و از برای شهادت من در مقابل دشمنان، فریاد و شیون به پا نکنی... حضرت علیه السلام دست امامت بر قلب خواهر نهاد و به او فرمود: آرام باش خواهرم اینجا مرکز نور خواهد شد؛ اینجا کانون توجه دنیا خواهد شد. یا در جای دیگری فرمود. زینبم مرا در نماز شبت دعا کن.
چهار. در وداع با دخترش در اواخر این حادثه دهشتناک فرمود:
لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام من الروح فی جسمانی
با گریه ات قلب مرا مسوزان تا وقتی روح در جسم من است.
پنج. صبح روز عاشورا بر سر جنازه خونین حر فرمود:
«بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یاحُرُّ، اَنْتَ حُرٌّ کَما سُمّیتَ فیِ الدّنیا وَ الاْآخِرَةِ وَ اللّهِ ما اَخْطَأَتْ اُمُّکَ اِذْ سَمَّتْکَ حُرّا فَاَنْتَ وَ اللّهِ حُرٌّ فی الدُّنیْا وَ سَعیدٌ فیِ الاْخِرَةِ؛ احسنت به تو ای حرّ!تو آزادمردی؛ چنان که در دنیا و آخرت آزاده خوانده می شوی، سوگند به خدا! مادرت در اینکه تو را حرّ نامیده اشتباه نکرده است. به خدا قسم! تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود.» همان حر فرمانده سپاهی که اول بار راه را بر ایشان بست و گناهی بس عظیم مرتکب شد لیکن چون توبه نمود اینگونه مورد محبت قرار گرفت و مدال افتخاری بس عظیم دریافت کرد.
شش. عصر عاشورا در خداحافظی با خانواده:
فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّم إِلَى الْخَیْمَةِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ. صدای زنان به گریه بلند شد. حضرت به خیمه آمد و به خواهر فرمود فرزند کوچکم را بمن بده تا با او هم خداحافظی کنم. کودک از عطش و گرسنگی سه روزه بی تاب بود. همانا زینب کودک را آورد و گفت: این طفل تو سه روز است که آب نیاشامیده، برایش آبى طلب کن، امام علیه السلام کودک را بر روى دست گرفت و فرمود: «اى قوم! شیعیان و اهلبیتم را کشتید و فقط این طفل باقى مانده که از عطش به خود مىپیچد، او را با شربتى از آب سیراب کنید». حرمله تیر سه شعبه ای انداخت که گوش تا گوش کودک شش ماهه را برید. امام در اوج حادثه یاد کودک ش بود و محبت خویش را در قالب خداحافظی اظهار نمود؛ لیکن شد آنچه قساوت قلب و اخلاق رزیله اموی بر وی روا داشتند.
روی بِنْما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیشِ شمع آتشِ پروانه به جان گو درگیر
در لبِ تشنه ما بین و مدار آب دریغ بر سَرِ کُشته خویش آی و ز خاکَش برگیر
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام
*استاد ژنتیک دانشگاه علوم پزشکی تهران
*جماران