وارستگی، زهد و اخلاص آیت الله شیخ عبدالکریم حائری با جایگاه رفیع او در فقاهت حاصل شده در مکتب سامرا با حلم و تدبیر او، عوامل و زمینه شکل گیری و ماندگاری دورهای از فعالیت حوزه علمیه قم شد. این ویژگیهای شخصیتی آیت الله مؤسس، مدرسهای متفاوت به وجود آورد که در آن اساتید و طلاب علوم عقلی را در کنار علوم نقلی محور تعلیم وتعلم قرار دادند. یکی از برجستگان مدرسه حاج شیخ امام خمینی بوده که در تمامی پانزده سال تدریس و زعامت استاد از مدرسه و محضر او بهره های فراوان برد و اوقات او تماماً صرف تحصیل، تدریس و تألیف می شد.
جماران: قم از قرون اولیه اسلامی یکی از مراکزی بود که شیعیان در آن حضوری پر رنگ داشتند و به خصوص وجود قبر حضرت معصومه (س) ویژگی خاص و سرمایه معنوی ممتازی به آن داده بود.
کاروان علم و دانش و تعلیم و تعلّم معارف و احکام اسلامی که سرچشمه نخست آن قرآن کریم و به دنبال آن سخن و سنّت پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) بوده، مراکز و مدارس تعلیم و تعلّم را شکل داده که در ادبیات بیش از هزار ساله جوامع شیعی به «حوزههای علمیه» نامیده میشوند.
در شهر قم و از دیرباز، در جوار مزار حضرت معصومه(س) حوزه علمیه شکل گرفت که به مانند دیگر حوزهها و مراکز علمی، فراز و فرود و شکوفایی و کم فروغی را در کارنامه خود داشته است.
یکی از ادوار فعالیت حوزه علمیه قم، دوره ای است که با زعامت و درایت فقیه خبیر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری(ره) موفق به پرورش فقهای زیادی شده و بستری شده تا در ادامه و با زعامت آیت الله بروجردی در عرصههای علمی و اجتماعی در کارنامه این حوزه ثبت شود. آیت الله حائری که پس از تکمیل تحصیلات خود در سامرا و نجف، در دو مقطع به مدت پانزده سال در حوزه علمیه اراک حوزه درسی و تربیتی موفق و معروفی داشت، در آغاز قرنی که اکنون و در سال 1401 ش یکصد سال از آن گذشته؛ در نوروز 1301 ش، برای زیارت به قم سفر کرد و در همین سفر بود که بزرگانی از علمای با اخلاص قم از ایشان دعوت کردند تا به قم هجرت کرده و حوزه علمیه پرسابقه این مرکز شیعی را رونقی دهد.
آیت الله شبیری زنجانی در این باره میگوید:
«علمای قم موقع ورود مرحوم آقای حاج شیخ، از خودگذشتی نشان دادند و مرحوم حاج شیخ را برای ماندن در قم و تشکیل حوزه تشویق کردند و حتی مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم کبیر قمی خودش در درس ایشان حاضر شد. مرحوم حاج شیخ از وی تقاضا کردند که چنین کاری را ادامه ندهند. مرحوم حاج شیخ هم کسانی را که از قم و اطراف آن میآمدند و میخواستند وجوه بدهند به آقایان قم ارجاع میدادند.[1]
ایشان چگونگی دعوت از آیت الله حائری توسط علمای قم را چنین شرح داده است:
«حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) وقتی به قم میآید، به منزل آقای حکمی ـ که هر دو از اصحاب سامرا بودند ـ وارد میشود. دو نفر از رؤسای قم برای دیدن آقای حاج شیخ(ره) میآیند؛ یکی حاج میرزا محمد ارباب، که مالک و سن او بیشتر از سایرین بود و دیگران پیش وی کوچکی میکردند و خیلیها نزد وی درس خوانده بودند و از نظر سنی پانزده سال از حاج شیخ مسن تر و طبقه او مقدم بر طبقه حاج شیخ و جامع بین معقول و منقول و ملا و رئیس بود، و دیگری مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم کبیر(ره) که هم از جهات علمی و هم از جهات اخلاقی و تقوا مقام اول را در قم داشت و خیلی موجه و فوق العاده بود... حاج آقا شهاب میگفت که چون هر دوشان اهل این بودند که در جلسه صحبت علمی بشود، لذا مسأله ای را مطرح و درباره آن بحث علمی میکنند. پس از آنکه بیرون میآیند، داخل کوچه حاج میرزا محمد ارباب; به آقا شیخ ابوالقاسم; میگوید که این آقا اُفقش از ما بالاتر است، اگر از او خواهش کنیم در قم بماند، قم یک حوزه حسابی میشود. آقا شیخ ابوالقاسم; میگوید: من میخواستم این را به شما عرض کنم! مرحوم ارباب میگوید همین الان برگردیم، از همان جا بر می گردند و میگویند که ما آمده ایم از شما چنین خواهش بکنیم. این بزرگوارها حق زیادی بر حوزه دارند... از آقای خمینی; شنیدم که میفرمود: این علمای قم آدمهای صالحی بودند که این جور تسلیم آقای حاج شیخ شدند و در مقابل وی همه جور خضوعی داشتند».[2]
باید اشاره کرد که در جریان دعوت از آیت الله بروجردی و هجرت ایشان به حوزه علمیه قم، همین گونه فداکاری از سر اخلاص دیده میشود؛ که آیات ثلاث: صدر، خوانساری، و حجت با پیشنهاد آیت الله صدر و با تلاش علما و اساتید دیگر به ویژه امام خمینی ـ حاج آقا روح الله و استاد برجسته دروس عقلی و نقلی و اخلاق آن سالها ـ این مهم را محقق کردند.
نکته ای که تذکر و توجه به آن لازم است اینکه اخلاص، علمیت و درایت آیت الله حائری چنان شکوفایی و ثمر دهی به حوزه علمیه قم داد و تمایزی میان این دوره با ادوار گذشته ایجاد که بازسازی حوزه توسط ایشان به مثابه «تأسیس» تلقی شد و «آیت الله مؤسس» از القاب ایشان شده است.
یکی از شاگردان و تربیت شدگان حوزه علمیه حاج شیخ و مکتب فقهی ایشان امام خمینی است، که در این مقاله چگونگی تحصیل، تدریس و تألیف آثار علمی توسط ایشان گزارش و واکاوی میشود.
آقا روح الله تا سن نوزده سالگی در خمین بوده و مراحلی از تحصیل را در منزل، مکتب خانه و از محضر بعضی از اساتید و علمای محلی فرا گرفت و در نوزده سالگی آوازه حوزه پررونق اراک با زعامت آیت الله حائری او را جذب خود کرد و در آن حوزه بود که به مدت یک سال مشغول تحصیل و فراگیری سطح حائل و خواندن کتاب شرح لمعه و دیگر دروس هم سطح آن بوده است.[3] اما هجرت حاج شیخ از اراک به قم، هجرت همه شاگردان او را نیز در پی داشت و معنای استخاره او محقق شد که این آیه شریفه بوده: «وأتونی بأهلکم أجمعین» و آقا روح الله نیز از مهاجرین از اراک به قم بوده است.
حوزه حاج شیخ؛ حوزه جامع
در طی قرونی که مراکز تعلیم و تعلم علوم اسلامی محل آموزش و آموختن دانشهای متنوع بوده و علوم عقلی و علوم نقلی با تعدد و تنوع خود، موجب رشد و ارتقاء کاروان دانشوران و به واسطه آنان عموم مسلمانان و جوامع اسلامی میشدند، مشخصاً حوزه علمیه قم که با زعامت آیت الله حائری حیاتی مجدد پیدا کرد، محل تعلیم و تعلم علوم نقلی از فلسفه و عرفان و ریاضیات و هیئت و علوم نقلی و خصوصاً فقه و اصول فقه بوده است. یکی از شاگردان مدرسه حاج شیخ، حوزه علمیه قم را از این منظر چنین توصیف کرده است:
«نویسنده [این] سطور در سال 1339 قمری از حوزه علمیۀ اراک به همراه موسس حوزه مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، تقریباً با فاصله یک ماه به قم منتقل شدم؛ بدین قرار که آن مرحوم شب عید نوروز برای زیارت به قم آمدند و به تقاضای تجار تهران که در قم بودند، با تعهد آنان در قم ساکن گردیدند.
نویسنده در آن ایام در اراک غیبت داشته، به هوای مراسم نوروزی رفته بودم و بعد از یک ماه که برگشتم به همراه عده ای شاخص از طلاب سوار ارابه [دلیجان] شده به قم آمدیم. به محض ورود به قم، به ما بشارت دادند که فیلسوفی عدیم النظیر از پیران فلسفه در قم هستند، شاگرد مرحوم جهانگیرخان قشقایی، و بعد معلوم شد علاوه بر درس جهانگیرخان، از درس آقا محمدرضا قمشهای معروف نیز استفاده کردهاند. معظم له درس فلسفه را شروع کردند؛ چنانکه مرحوم مؤسس حوزه آیت الله حائری فقه و اصول را. به همین مناسبت شوری در سرها پیدا شد و ما که به فاصلۀ یک ماه به قم آمدیم، شاگردان مخصوص بودیم که ذوق فلسفی را در اراک بروز داده بودیم و از مقارنۀ این نعمت دلشاد شدیم که فقه و اصول (علوم ظاهری) و فلسفه و عرفان (علوم باطنی) در تأسیس حوزه قم به هم دست دادهاند... درس آقای حائری در مدرسه فیضیه بود... درس اصول کفایه حاج میرزا سید علی یثربی کاشانی اصول نجف بود و درس اصول حائری بزرگ اصول سامراء؛ درس اصول غوغایی به پا میکرد، چه پای درس آقای یثربی و چه درس مرحوم حائری. اما درس استاد، فیلسوف بزرگ آقا میرزا علی اکبر مدرس یزدی در مدرسه خان، واقع در میدان آستانه بود، طلاب دور ایشان را گرفته بودند، حتی میرزا هدایت گلپایگانی ـ که یادم هست مرد موقری بود ـ به آنجا آمد. در اولین روز که به مدرسه خان برای استماع درس آمدیم، بحث از وجود به عقیده پهلویون بود که قائل به تشکیک مراتب وجودند... ما بیاندازه سرمست میشدیم و دنبال کار درس را گرفته، هر روز یک قدم به استاد نزدیک تر میشدیم، تا ما از مخصوصین ایشان شدیم... کوشش خود را افزودیم تا طبیعیات منظومه و اخلاق را ـ که فصل آخر کتاب است ـ تمام کردیم».[4]
حاج میرزا خلیل کمرهای در ادامه گزارش و توصیف حوزه جامع و متنوع حاج شیخ، سعه صدر و حسن معاشرت ایشان با اصحاب حکمت و عرفان را چنین کرده است:
«به یاد دارم روزی درس آخر اخلاق [شرح منظومه] را به تنهایی در مدرس زیر کتابخانه فیضیه با استاد بودیم، در این ضمن مرحوم آیت الله حائری به تمایل انس و مجانست با استاد نزد ما آمدند و نزد استاد جلوس کردند... از خوش خلقی فقیه بزرگ و نشستن بی آلایش پهلوی استاد و فیلسوف بزرگ نمونههایی بود... این دو قطب با هم مینشستند و به آن صمیمیت صحبت داشتند... پس از ختم منظومه سبزواری، اسفار را شروع کردیم که مورد رغبت افاضل حوزه شد، حتی مرجع مقدس آیت الله [سید احمد] خوانساری و مرحوم آیت الله حاج سید محمد تقی خوانساری و مرحوم آقا میرزا محمد تقی اشراقی ارباب هم شرکت میفرمودند؛ و شنیدم بعضی دیگر مانند آیت الله حاج میرزا سید علی یثربی و آیت الله کبیر هم به طور خصوصی در درس اخلاق استاد شرکت میکردند... در آخر هفته به نام درس تعطیلی، نزد استاد ریاضیات و فارسی و هیئت و حساب میخواندیم. بعد از تدریس اسفار شروع کردیم به درس شرح فصوص محی الدین از قیصری نزد معظم له... به خاطر دارم در وفات مرحوم استاد معظم، آیت الله حائری درس را تعطیل کرده و با همه طلاب حوزه و جمع کثیری از قمیها در تشییع جنازه آن مرحوم، با شکوه و جلال خاصی که کمتر در گذشته نظیر داشت، شرکت نمودند [و] جنازة آن مرحوم در محل شیخان که مرکز مدفن علماست مدفون گردید».[5]
نقل مفصل این گزارش، به خوبی بیانگر روشن بینی و سعه صدر زعیم حوزه علمیه قم میباشد و همین سعه فکر و اخلاق نیکوی او بوده که بعضی از تنگ نظریها و بسته ذهنیها را به حاشیه میراند تا مزاحم جدی کاروان دانش و اصحاب حکمت و عرفان نشوند. حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی میگوید:
«مرحوم حاج آقا رضا زنجانی میگفت شخصی نزد من آمد و از من خواست که به او منظومه درس بدهم به او گفتم من منظومه نخوانده ام [بلکه] شرح اشارات را نزد پدرم خوانده ام ... اگر میخواهی، شرح اشارات درس بدهم. او منظومه میخواست، لذا به او گفتم نزد آقا روح الله برو و پیش ایشان منظومه بخوان. (آقای خمینی در آن وقت به مکه نرفته بود، لذا در آن وقت به ایشان «آقا روح الله» میگفتند)[6] آن شخص گفت ایشان منظومه تدریس نمیکند. من گفتم: چرا ایشان منظومه درس نمیدهد؟! گفت آقایان تدریس فلسفه را تحریم کردهاند. آقا سید محمد باقر قزوینی و حاج میرزا مهدی بروجردی گفتهاند که فلسفه خواندن حرام است و آقای خمینی هم ترک کرده است. من گفتم خب حالا که اینها تحریم کردهاند، من با مطالعه درس میدهم، البته تا وقتی که تحریم بشکند، وقتی تحریم شکست تو نزد آقا روح الله برو. او هم قبول کرد و قرار شد به همان شرط من منظومه تدریس کنم... .
یک روز خدمت حاج شیخ بودم، آسید محمد باقر قزوینی هم نزد آقای حاج شیخ بود، حاج میرزا مهدی بروجردی هم آنجا بود. آ سید محمد باقر به من گفت شنیدم شما منظومه تدریس میکنید. گفتم بله. گفت نکنید! گفتم چرا؟! گفت مضرّ است. گفتم علم همیشه نافع بود نه مضرّ. گفت مضلّ است! گفتم علم همیشه وسیله هدایت بود نه ضلالت... آسید محمد باقر گفت میگویم نگویید! گفتم خواهم گفت. حاج میرزا مهدی هم قدری در بحث ما مداخله کرد و به کمک آسید محمد باقر آمد. آقای حاج شیخ که مشغول جواب استفتاء یا کار دیگری بود و متوجه شد که در حال یک و دو کردن هستیم، به آقا سید محمد باقر قزوینی رو کرد و فرمود: شما چه تدریس میکنید؟ ایشان مثلاً گفت شرح لمعه ـ تعبیر ایشان یادم نیست ـ حاج شیخ گفت شما به همان تدریس مشغول باشید. به حاج میرزا مهدی هم فرمود شما هم به کارهای خودتان مشغول باشید. سپس آقای حاج شیخ فرمود:
من معقول نخوانده ام ولی خیلی از بزرگان در همین رشته کار کردهاند و خیلی مواقع برای تحکیم عقاید از فلسفه استفاده کردهاند. اینکه من فلسفه نخوانده ام منشاء نمیشود که ما فلسفه را تحریم کنیم! بزرگانی راجع به این موضوع کار کردهاند، برای تحکیم عقاید از آن استفاده کردهاند.
بعد از این فرمایش مرحوم حاج شیخ، من به آن شخص گفتم تحریم شکست، لذا شما به سراغ آقا روح الله بروید».[7]
زعامت ناشی از چنین بینشی بوده که فضا و فرصتی به وجود آورده بود که در کنار اساتید دروس نقلی، به ویژه فقه و اصول، اساتید بزرگی دروس عقلی را تدریس نمایند، بزرگانی مانند: آیت الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی، آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد علی شاه آبادی؛ که یا در قم حضور داشتند و یا آوازۀ سماحت و سعه صدر حاج شیخ آنها را به حوزه تجدید حیات کرده قم رساند و از محضر آنها عالمان ربانی و حکما و عرفای بزرگی تربیت شدند.
تحصیل علوم گوناگون
به حاج آقا روح الله که پیش از تشرّف به حج «آقا روح الله» میگفتند، در چنین فضا و فرصتی دانشهای مختلف و متعدد عقلی و نقلی را از اساتید بزرگ و با تقوا بهره برد.
اهتمام او به تحکیم آگاهیها نسبت به ادبیات عرب و علوم بلاغی، وادارش کرد که بخشهایی از مباحث کتاب مطوّل را از درسهای آقا شیخ محمد علی تهرانی معروف به «ادیب تهرانی» بیاموزد و دروس فقه و اصول را به موازات و دوشادوش فلسفه و عرفان و دیگر دروس عقلی، از هیئت و حساب و ریاضیات، فرا گیرد. او سطوح عالیه فقه و اصول را بیشتر از درسهای آیت الله میر سید علی یثربی کاشانی و کمی هم از درس آیت الله سید محمد تقی خوانساری، بهرهبرد و هم زمان ریاضیات، هیئت و حساب و شرح منظومه سبزواری را از محضر آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و نیز از درسهای حساب آیت الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی استفاده کرد و پس از پنج سال پر تلاش، در حالی که تحصیلات ده ساله دروس اجتهادی فقه و اصول را در محضر آیت الله حائری آغاز کرد، به مدت هفت سال با آیت الله محمد علی شاه آبادی دمساز بود و عرفان نظری و عملی را از آن روح لطیف بهرهها برد. و البته هر وقت عالمی به حوزه علمیه قم میآمد و یا خود او تابستانها به محلی مانند خوانسار میرفت از محضر عالمان ربانی بهره میبرد. او خود سیر تحصیلی خویش را چنین بیان کرده است:
«پس از هجرت به قم، به دنبال هجرت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم; تتمۀ مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقا میرزا محمد علی، و سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری مقداری یا بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حائری حاج شیخ عبدالکریم میرفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است.
و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی، و ریاضیات، هیئت و حساب نزد ایشان و مرحوم آقا میرزا علی اکبر یزدی، و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقا میرزا محمد علی شاه آبادی بوده است».[8]
حضرت امام در ادامه میگوید:
«پس از وفات مرحوم آقای حائری با عده ای از رفقا بحث داشتیم، تا آنکه آقای بروجردی; به قم آمدند، برای ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم». (همان)
تدریس مستمر
حاج آقا روح الله در حالی که پانزده سال پر تلاش و پر بار در تحصیل دانشهای گوناگون در محضر اساتید بزرگ و برجسته را در زندگی علمی خود داشت، تدریس این دانشها را در مراحل و سطوح مختلف، سخت کوشانه در برنامههای خود قرار داد و البته این بُعد از شخصیت علمی ایشان کمی بیش از پنجاه سال ادامه داشت.
او از همان سالهای اولیه تحصیل در حوزه علمیه قم، تدریس هم داشته است. تدریس کتاب «شرح شمسیه» و بخش منطق کتاب«شرح منظومه» سبزواری، در دانش منطق، تدریس کتاب «شرح منظومه» حکمت سبزواری و «اسفار» ملاصدرا در حکمت متعالیه و تدریس کتاب «شرح منازل السائرین» کاشانی در عرفان عملی و کتاب «شرح فصوص الحکم» قیصری و ... در عرفان نظری و نیز درس اخلاق به مدت هشت سال؛ تدریس علوم عقلی توسط ایشان بوده است. چنانکه تدریس «شوارق» در علم کلام توسط ایشان نیز گزارش شده است.[9]
ایشان خود درباره این بخش چنین گفته است:
«از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی، عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیۀ اصول و فقه بود».[10]
البته این عالم سخت کوش حداقل یک نمونه تدریس ادبیات عرب و دروس مقدماتی حوزوی هم در کارنامه تدریس خود دارد؛ همسر ایشان بانو ثقفی چنین نوشته است:
«کلاس هشت بودم که ازدواج کردم. بعد از ازدواج پیش آقا مشغول خواندن جامع المقدمات شدم؛ البته نه مثل یک طالب فارغ از همه چیز، بلکه در سایه کارهای خانه و بچه داری و رفت و آمد با دوستان بود. ولی دست از درس برنداشتم تا بچه چهارمم به دنیا آمد. فرزندی بسیار نا آرام و مریض احوال بود. راحتی روز و شبم را سلب کرده بود. دیگر وقتی برای مطالعه نداشتم، در آن هنگام شرح لمعه میخواندم. آقا هم که صبح تا غروب، هفت مجلس درس داشت. لذا ترک تحصیل شد».[11]
مشخصاً درباره تدریس فلسفه توسط حاج آقا روح الله، از گزارشات مختلف چنین نتیجه حاصل میشود که ایشان چهار تا پنج دوره شرح منظومه سبزواری تدریس داشتهاند که دوره اول از سالهای 1305 ـ 1306 ش بوده و دوره آخر در دهه بیست و از سال 1322 ش بوده که با پایان آن و نیز پایان تدریس کتاب اسفار که دومین دوره آن بوده و تا سال 1328 ش ادامه داشته، دیگر ایشان تدریس عمومی کتب فلسفه نداشته است. گرچه در تابستان سال 1334 ش فرزند فاضل او آیت الله شهید سید مصطفی الهیات بالمعنى الاخص اسفار را نزد پدر درس میگرفت.
«العلم الالهی بالمعنی الاخص ـ ولقد شرعنا قراءة هذا الکتاب لدی والدی العلامة المحقق فی بلدۀ تهران سنة 1374. السید مصطفی عفی عنه».[12]
و اما تدریس دروس اجتهادی ـ خارج ـ فقه و اصول حاج آقا روح الله از اوائل دهه بیست آغاز و تا اواخر دهه پنجاه ادامه داشت. ایشان در این باره میگوید:
«پس از آمدن ایشان [آیت الله بروجردی به قم در سال 1323 ش] به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه باز ماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم».[13]
تدریس خارج اصول به مدت بیست سال بوده و تا سال 1343 ش و پیش از تبعیدشان از ایران ادامه داشت و سه دوره را شامل میشده است. دوره اول از سال 1323 تا سال 1330 که استاد به موازات تدریس موفق به نوشتن آن مباحث شده و چند جلد کتاب، ثمره آن بوده است. دوره دوم از سال 1330 تا سال 1337 که دوره کامل اصول یعنی مباحث الفاظ و نیز مباحث مربوط به أمارات و اصول عملیه بوده و ثمره بخشی از آن دوره، چند جلد کتاب شده است. دوره سوم تدریس خارج اصول استاد ممتاز خارج اصول در حوزه علمیه قم در دهه سی شمسی، از سال 1337 تا سال 1343 به مدت شش سال ادامه داشت و به اثناء مباحث «اشتغال» رسیده بود که با قیام کوبنده ای که علیه استعمار آمریکا در جریان مسئله کاپیتولاسیون انجام دادند. از ایران تبعید شدند و این دوره به پایان نرسید.[14]
ابواب و مباحثی که ایشان در دانش فقه در سالهای تدریس خود به آنها پرداختند، بدین صورت بود که در سالهای پایانی دهه بیست، نخست «مبحث خیارات» در فقه معاملات را درس گفتند که مدت آن طولانی نبود.[15]
و پس از آن چند ماهی مباحثی از «کتاب الزکاة» را در منزل برای جمعی از شاگردان فلسفه و اصول خود تدریس کردند که آن درس هم تا پایان مباحث زکات ادامه نیافت.[16]
اما از سال 1330 تا وقتی که در قم بودند در فقه عبادی «کتاب الطهارة» را به مدت هفت سال تدریس کرده و کتاب «المکاسب المحرمه» و «کتاب البیع» را تا نیمه سال 1343 تدریس داشتند که با تبعید ایشان، فضلای حوزه علمیه قم از مباحث تحقیقی ایشان محروم شدند. درس خارج اصول ایشان در دهه سی و بعد از آن مهم ترین درس خارج اصول حوزه علمیه قم بوده است. شهید حاج آقا مصطفی خمینی درباره جایگاه تدریس حضرت امام چنین نوشته است:
«ایشان اعلم در علوم عقلی و نقلی [هستند] و قسمت نقلی را در قم تدریس میکنند و تعداد شاگردان ایشان بیش از یک هزار نفرند، که در حدود چهارصد نفر از این شاگردان دارای درجه اجتهاد میباشند».[17]
پس از آنکه تبعید حضرت امام از ترکیه به عراق تغییر یافت و ایشان در جوار قبر مطهر امیرالمؤمنین(ع) مستقر شدند، از مهر ماه سال 1344 تا مهرماه 1357 مباحث مربوط به «بیع» و «خیارات» و«خلل در نماز» را تدریس کردند.
ایشان درباره تدریس خود از همان سالهای آغازین تحصیل در حوزه علمیه قم چنین مرقوم داشته:
«اینجانب در زمانی که ساکن مدرسه دارالشفاء بودم، مدتها فلسفه تدریس میکردم و در سنه 1348 ق به واسطۀ تأهل از مدرسه خارج شدم».[18]
چنانکه یکی از هم دوره ایهای ایشان گفته:
«حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در همان زمان که از محضر این بزرگان بهره میبردند، در مدرسه دار الشفاء شرح منظومه را تدریس میکردند».[19]
همسر مکرمه امام درباره اهتمام بسیار زیادشان به تدریس چنین گزارش کرده است:
«آقا تمام ذکر و فکر و تمام عشقش درس و تدریس بوده، از نیمه شب که برای نماز شب بر میخواست مشغول مطالعه و سپس تدریس میشد تا شب که میخواست بخوابد. او خود بارها میگفت من هیچ چیز را بر وظایف عبادی و درسی ترجیح نمیدهم».[20]
تألیفات فراوان
بُعد سوم از ابعاد شخصیت علمی امام خمینی نوشتن کتابهای محققانه فراوان در رشتههای گوناگون علوم اسلامی است. ایشان پس از آنکه به مدت هفت سال در مدرسه حاج شیخ عبدالکریم حائری فقه و اصول و فلسفه و عرفان را فرا گرفت، در سال 1347 قمری تألیف اولین کتاب خود «شرح دعاء السحر»را به پایان برد. توفیق قلم زدن در عرصههای مختلف علوم اسلامی برای ایشان به مدت پنجاه سال و تا سال 1357 ش در نجف و با نوشتن کتاب «الخلل فی الصلوة» ادامه یافت. البته پس از آن تاریخ به خاطر حوادث و اشتغال تمام وقت ایشان به رهبری انقلاب اسلامی و سپس تأسیس و رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، زمینه تدریس و تألیف به شکل مدرسه ای برایشان فراهم نشد و جز پنج جلسه تفسیر سوره حمد در قم، درس رسمی دیگری نداشتند؛ ولی سخنرانیهای عالمانه و سرشار از حقایق و معارف بلند اسلامی و نیز نامهها و بیانیههای کوتاه و بلندی که از یک سو نمایانگر تحولات فکری و اجتماعی آن سالها و از سوی دیگر حاوی عصاره افکار واندیشه حضرت امام و بعضی از نوآوریهای راه گشای ایشان بوده، را داریم که توصیف و تحلیل آنها حتی از زاویه نگاه علمی و تحقیقی مجال خود را میطلبد. اما کتابهایی که به قلم امام خمینی نوشته شده، علاوه بر اینکه از نظر رتبه بندی در سطح عالی میباشند و ممتازترین مباحث و تحقیقات علوم اسلامی را در خود دارند، تنوع کمیاب و جامعی نیز دارند. ایشان هم در علوم عقلی قلم زدند و هم در علوم نقلی، هم به فارسی کتاب نوشتند و هم به عربی، هم تألیف مستقل یک یا چند جلدی دارند و هم تعلیقه و حاشیه، هم موضوع محور، کتاب نوشتهاند و هم به شرح مفصّل ادعیه و احادیث مأثوره و صادره از معصومین(ع) موفق شدهاند.
کتابهای: 1. شرح دعاء السحر؛ 2. التعلیقه علی الفوائد الرضویه؛ 3. مصباح الهدایة إلى الخلافة والولایة؛ 4. التعلیقه علی شرح الفصوص والتعلیقه علی مصباح الانس؛ 5. سرّ الصلوة؛ 6. آداب الصلوة؛ 7. شرح چهل حدیث؛ 8. شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ 9. کشف اسرار؛ 10. رساله طلب و اراده. در موضوعات فلسفه و عرفان و کلام نوشته شدهاند.
چنانکه کتابهای: 1. التعلیقه علی وسیلۀ النجاة؛ 2. التعلیقه علی العروة الوثقی؛ 3. حاشیه بر رساله ارث ملا هاشم؛ 4. حاشیه بر توضیح المسائل آیت الله بروجردی؛ 5. تحریر الوسیله؛ در فقه فتوائی؛ به قلم ایشان نوشته شده و کتابهای: 1. کتاب الطهارة، چهار جلد؛ 2. کتاب المکاسب، دو جلد؛ 3. کتاب البیع، پنج جلد؛ 4. الخلل فی الصلوه، یک جلد، در فقه استدلالی و در ابواب فقه عبادات و فقه معاملات به موازات تدریس این کتابها و مباحث در حوزههای علمیه قم و نجف را نوشتهاند.
حضرت امام که در حوزه علمیه قم استاد بزرگ خارج اصول بودند، به موازات تدریس در دوره اول و دوره دوم، یک دورۀ کامل مباحث و مسائل دانش اصول فقه را به قلم خود نوشتند که با این اسامی به چاپ رسیدهاند:
1. انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه، دو جلد؛ 2. بدائع الدرر فی قاعده لا ضرر، یک جلد؛ 3. الاستصحاب، یک جلد؛4. رساله تعادل و ترجیح و رساله اجتهاد و تقلید، در یک جلد؛ 5. مناهج الوصول الی علم الاصول، دو جلد؛4. رساله تقیه و رسائل و مسائل فقهی ـ اصولی مختصر دیگر ـ یک جلد. ایشان در دانش اصول فقه به مدت شش ـ هفت سال در درس آیت الله بروجردی شرکت و مباحث استاد را به قلم خود «تقریر» کردند که با نام «لمحات الاصول» در یک جلد چاپ شده است.
درسهای تفسیر سوره حمد نیز در یک جلد انتشار یافته، چنانکه مجموعه هزاران استفتاء از محضر ایشان که پاسخ آنها توسط هیئت استفتاء آماده میشد و حضرت امام یک به یک آنها را ملاحظه و مهر میکردند، در مجموعه «موسوعة الامام الخمینی» در ده جلد تدوین و انتشار یافته است.
نگاه به تعداد فراوان و تنوع موضوعات این پنجاه جلد کتاب میطلبد که نویسنده آنها در شرایطی آرام و در حالی که همه امکانات برایش فراهم است موفق به چنین کارنامه درخشانی شده باشد؛ در حالی که سالهای اولیه فعالیت قلمی حضرت امام در دوران سخت و سیاه حکومت رضاخانی بوده که بر حوزهها و علمای اسلام بسیار سخت و دشوار گذشت و وضعیت عمومی کشور در دهههای بیست و سی شمسی هم که حادثه و بحران و تلاطم نداشت و اما در دهه چهل و پنجاه و شصت، امام خود در وسط حوادث و اتفاقات و محور حوادث و مسائل سیاسی ـ اجتماعی بوده است. ولی استحکام شخصیت روحی و ایمانی و سرمایه کم نظیر علمی با جامعیتی بس کمیاب ـ اگر نایاب نباشد ـ حتی در تبعیدگاه ترکیه و با دوری از حوزه علمیه قم و نجف، موفق به تألیف جلد اول کتاب ارزشمند «تحریر الوسیله» میشود و جلد دوم آن را در نجف اشرف مینویسد و پس از قرنها فاصله با کتابهایی چون «شرایع الاسلام» و «قواعد الاحکام»، یک دوره فقه فتوایی شیعه امامیه را به حوزههای فقهی تقدیم مینماید.
نکته اعجاب آور در کارنامه تألیفات امام خمینی جامعیت فوق العاده آن است، نویسنده «مصباح الهدایه» در عرفان نظری، اثر تحقیقی و کم نظیر «کتاب البیع» را در پنج جلد با انبوهی از تدقیقات و تحقیقات در موضوع بیع و خیارات مینویسد. عالمی که بردو متن فقه فتوایی «وسیلة النجاة» و «العروة الوثقی» حاشیه نوشته؛ بر دو کتاب عالی عرفانی «شرح فصوص قیصری» و «مصباح الانس» ابن حمزه فناری هم تعلیقه نوشته است و اعجاب بیشتر اینکه همو آن همه بیانیه رساله گونه به قلم فارسی و در سالهای مبارزه و مجاهدت علیه استبداد و استعمار و مدت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران نوشته است! «منشور روحانیت»، «منشور برادری»، نامه به رهبر کمونیسم جهانی، وصیت نامه سیاسی ـ الهی و بسیاری نامهها و بیانیههای دیگر که همه حاکی از جامعیت و هوشمندی و پویایی و بالندگی فکری ایشان است. جامعیتی که بی مبالغه و گزاف «جمع سالم» میان علوم عقلی و علوم نقلی است که از مواد متنوع، معجونی گوارا و هدایتگر و روزآمد به دست میدهد. مباحث معنوی و عرفانی آن، مطهریها را میسازد و در شعاع جاذبه خود مجذوب میسازد واندیشه فقهی آن، جمع میان سنّت و تجدّد میکند. «جمهوری اسلامی» را در عصر دین ستیزی و دین گریزی از یک سو، و تجدد و قشریگری از سوی دیگر، به منظور بهره مند بودن از اصالتهای سنّت و دستاوردها و مظاهر سازنده مدرنیته، عرضه میکند و برای زنده و سازنده بودن «اجتهاد شیعی» نظریه «تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد» را مطرح میکند تا اصالت و طراوت شریعت محمدی را به مشام حقیقت جویان برساند. آنچه در این مجال، مقاله تقدیم گردیده؛ اولاً توصیفی از شخصیت و مدرسه آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری; بوده و ثانیاً ترسیمی از ابعاد و زوایای شخصیت برجسته و ممتاز این مدرسه، یعنی امام خمینی در عرصه علمی؛ با گزارش از ساحات و سیر تحصیلی، کارنامه پربار بیش از نیم قرن تدریس، و تألیف دهها جلد کتاب فاخر در رشته های: عرفان، فلسفه، فقه، قواعد فقهیه و اصول فقه با تنوعی که در آنها وجود دارد و گزارش گردید.
فهرست منابع:
کتاب شیعه، دو فصلنامه، شماره 5، مؤسسه کتابشناسی شیعه، مدیر مسئول: رضا مختاری.
صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، چاپ پنجم، 1389، ایران، تهران: موسسهتنظیم و نشر آثار امام خمینی.
لمحات الاصول، امام خمینی (موسوعه الامام الخمینی، ج 7) الطبعه الثانیه: 1392 / 1434، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
جرعهای از دریا، ج 2، آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی، ناشر: انتشارات مؤسسه کتابشناسی شیعه، چاپ دوم، بهار 1392.
رخ نگار در صفای آستانه، خاطرات آیت الله محمدعلی امینیان، تدوین: محمدهادی فلاح، ناشر: مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1395.
بانوی انقلاب خدیجهای دیگر، زندگینامه سرکار خانم خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی براساس دست نوشتهها و خاطرات، به کوشش: علی ثقفی، نظارت و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1393.
تعلیقات علی الحکمه المتعالیه، السیده مصطفی الخمینی، تحقیق و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، سنه الطبع: آبان 1376 ـ جمادی الثانی، 1418، الطبعه الاولی، مطبعه مؤسسه العروج.
استادان امام، مروری بر زندگی و آثار و نوشتهها، تدوین: محمدقاسم بهجت، ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول: بهار 1385.
خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، تألیف: ابراهیم حاج امینی نجفآبادی، ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ: اول، بهار 1392.
خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری، آرشیو کتابخانه تخصصی.
آیت الله مجاهد سیدمصطفی خمینی در آینه اسناد، به کوشش: احسان تقیزاده سالاری، ناشر: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1396.
نهضت امام خمینی، نویسنده: سیدحمید روحانی، ناشر: مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ: پانزدهم 1381.
[1]. دو فصلنامه کتاب شیعه، ش 5، ص 14 و15.
[2]. همان، ص 23 و 24.
[3]. ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 426 و 427.
[4]. استادان امام، ص 14 ـ 17.
[5]. همان.
[6]. یعنی پیش از سال 1312 ش بوده است، چرا که ایشان در آن سال به مکه مشرف شده بودند.
[7]. جرعه ای از دریا، ج 3، ص 611 ـ 612.
[8] .صحیفه امام، ج 19، ص 427.
[9]. رُخ نگار در صفای آستانه، خاطرات آیت الله محمد علی امینیان، ص 140.
[10]. همان.
[11]. بانوی انقلاب؛ خدیجه ای دیگر، ص 140.
[12]. تعلیقات علی الحکمة المتعالیة، ص 597.
[13]. صحیفه امام، ج 19، ص 426.
[14]. لمحات الاصول، مقدمه به قلم آیت الله سبحانی.
[15]. خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، ص 88
[16]. خاطرات آیت الله منتظری، ج 1، ص 194.
[17]. آیت الله مجاهد سید مصطفی خمینی در آینه اسناد، ص49.
[18]. نهضت امام خمینی، ج 1، ص 55.
[19]. مجله حوزه، شماره 32، ص 50، مصاحبه آیت الله سید مصطفی خوانساری.
[20]. بانوی انقلاب، خدیجه ای دیگر، ص 74.