«سعدی سینمای ایران» توصیف برازندهای است از علی حاتمی. گذشته از فیلمهای خوشساخت و زیبا، دیالوگهای بهیادماندنی او هم در خاطرهها ثبت شده و مثل هر اثر هنری ماندگار، فراتر از زمان و مکان است. بیجا نبود که زندهیاد جمشید مشایخی میگفت بعد از گذشت سالیان دراز، هنوز دیالوگهای او را به یاد دارد. از فیلمهای درخشان علی حاتمی، کمالالملک است که حاتمی در آن، روایت خود را از زندگی این هنرمند بزرگ معاصر به دست داده است. در قسمتی از این فیلم که نوجوانی کمالالملک را در مدرسه هنر به تصویر میکشد، وزیر فرهنگ آن دوره خطاب به ناصرالدینشاه جوان میگوید امیدوار است سال بعد، هنرآموزی همچون میرزامحمد غفاری (کمالالملک بعدی) به عرصه درآید: «این باغبانِ پیرِ خدمتگزار امیدوار است سال بعد نهال پربارتری تقدیم کند».
ناصرالدینشاه که به حاضرجوابی و هوشمندی شهره بود، گفت: «امیدوار نباشید آقا، مدرسه هنر که مزرعه بلال نیست تا هر سال محصول بهتری داشته باشد. در بین کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان؛ الباقی سوسو میزنند».
واقعیت این است که دستگاههای سیاستگذاری و اجرائی در سال جاری تقریبا با ستارگان درخشان آسمان هنر ایران اگر عتاب نداشتند، بر سر مهر هم نبودند و از آغاز هم بهنوعی سخن گفتند که موجب خشم تشکلهای هنری شد و جماعت هنرمندان را برآشفت و نقار و کدورتی پدید آورد که حتی بیش از رأی اعتماد دولت، منجر به جلسات چارهجویی درباره برخی فرمایشات مسئولان آتی و دلجویی از هنرمندان شد. به یاد دارم وقتی در سند چشمانداز 20ساله که در دولت برای ارائه به مجمع تشخیص مصلحت نظام بحث و بررسی میشد، گفتند در سال 1404، در همه حوزهها، برترین کشور منطقه خواهیم شد، من گفتم هماکنون کشور ما در فرهنگ، هنر، سینما، تئاتر و موسیقی در ردیف نخست جای دارد و اضافه کردم که این دستاورد بیش از همه مدیون نویسندگان، هنرمندان و هنردوستان ایرانی است؛ بهواقع اگر ما کاری کرده باشیم، تنها تلاش برای حفظ حرمت آنها بوده نه چیزی بیشتر. به خاطر دارم که در یکی از جلسات، کسی به رئیسجمهوری وقت گفت شما حداقل شرایط را فراهم آورید، ما با حداکثر توان به میدان میآییم. واقعیت همه این سالها در همین گفته نهفته است.
نکته آنکه اگر از نورافشانی رسمی در شب 22 بهمن و راهپیمایی فردای آن بگذریم، بیشترین بار رونق و نشاط شهری این ایام بر دوش هنرمندان بوده است که با جشنوارههای تئاتر، سینما، موسیقی، کتاب و کتاب سال، فضا را دگرگون میکردند. امسال نهتنها جشنوارههای دهه فجر، بلکه حتی هفته کتاب آبانماه نیز بیرونقترین دوره خود را پشت سر گذاشت و در آن هفته، بهجز چند مراسم رسمی در سالنهای رسمی و با سخنرانهای رسمی، اتفاق درخور ذکری رقم نخورد. یکی از ناشران معتبر همه دورهها، درباره هفته کتاب و روز کتابگردی جملهای بهیادماندنی دارد که آن روز و آن ایام را برای فروشندگان و اهل کتاب به آستانه نوروز برای شیرینیفروشها تشبیه میکند؛ درحالیکه همه ناشران و حتی آن بزرگوار هم سردترین و کمرونقترین روزها را به خود دیدند. در همین ایام، پس از بازشدن نسبی فضا، روزنامه سازندگی را به دلیل انتقاد از بیبرنامگی دولت در تأمین معاش عمومی توقیف کردند؛ درحالیکه حداکثر برخورد در چنین موضوعی، آنهم در چنین شرایطی، با یک تذکر حلشدنی بود. شاید میخواستند آن را عبرتی برای دیگران قرار دهند. بههرحال، اگر در بر همین پاشنه بچرخد، اوضاع در سال بعد نیز بهتر از این نخواهد بود. بدون شک، دستاندرکاران دوست دارند این فضا همچنان پررونق و گرم باقی بماند و این البته نکته مثبتی است.
گزارشهای تلویزیون و رادیو و دیگر رسانههای رسمی نیز حاکی از چنین رویکردی است؛ اما همه میدانند که استقبالی از برنامههای امسال از جانب هنرمندان و از سوی تماشاگران صورت نگرفت. برخی عکسها، فیلمها و تصاویری که به رخ میکشند، نشاندهنده حضور گروهی خاص بود. مثلا اینکه در کنار صندلیهای سالن، پاکت تنقلات جلب توجه میکند، نشاندهنده آن است که مخاطب جدیدی با رویکردی دیگر وارد عرصه شده که نسبتی با این فضاها ندارد. هرچند همین مقدار هم مغتنم است و چهبسا، همین عزیزان در سالهای بعد، با نگاه و رفتاری حرفهای، به هنر و هنرمندان بنگرند. همچون هنرمندانی که در این چهار دهه به صحنه و عرصه آمدهاند و اینک پا پس کشیده و به زمره منتقدان پیوستهاند. درست است که در خاطرات سینمایی بعضی از نویسندگان تاریخ اجتماعی تهران آمده که در اوایل دوره پهلوی، در سالن سینما حتی سیرابوشیردان هم سرو میشد، اما در سالهای بعد که آوردن تنقلات به سالنها هنوز ممنوع نشده بود، باز هم در سینماهایی مثل عصر جدید تابلویی در جایی مناسب، به تماشاگران یادآوری میکرد که از شکستن تخمه و صرف تنقلات خودداری کنند؛ حتی در آن زمانهای دور هم از جشنوارهها چنین چیزی گزارش نشده است.
امسال در غیاب ژانرهای گوناگون، با حمایت نهادهای رسمی و دستگاههای دولتی، فیلمهای دفاع مقدس بخش غالب جشنواره بود؛ بااینحال، در همین شرایط، شاهد حضور کودکانی در سالنها بودیم که با فرار از سروصدای جلوههای میدانی، در بیرون سالن پناه گرفته یا در آغوش پدران و مادران آرمیده بودند.
در حوزه تئاتر نیز سالنها به هیچ روی رونق پیشین را نداشت و در غیاب چهرههای مشهور، بهناچار، تئاتر شهرستانها مرکز توجه قرار گرفت. البته توجه به تئاتر شهرستانها بهخودیخود ارزشمند است، ولی حرف بر سر غیاب دیگران است که اگر آنها هم در عرصه بودند، مسلما تئاتر شهرستانها بیشتر رونق میگرفت و به نشاط جشنواره و جامعه میافزود. پیش از این، در حوزه فرهنگ و هنر و قلم، برای این و آن تکلیف تعیین نمیکردند که اجرای آنها شاد باشد یا در صحنه اخم نکنند یا برای گرفتن جایزه لبخند بزنند و از شرکتکنندگان توقع نداشتند که در اجرای برنامهها از شدت شادی از صندلی خود برخیزند و هلهله و فریاد کنند. هیچ به یاد ندارم در اجراهای بزرگان چنین شده باشد و البته اگر چنین اتفاقی روی میداد، دستگاههای نظارتی از انواع و اقسام انتقادها و اتهامها فروگذار نمیکردند.
بههرحال، بیاعتنایی به اهل قلم و رسانه و فرهنگ شکلهای مختلفی دارد و خواسته و ناخواسته، گاهی جنبه توهین و تحقیر مییابد. همه را نمیتوان با پول و جایزه راضی کرد. استاد علی نصیریان نمونه بارز جامعه هنری ماست که فرهیختگی و سلامت نفس و سادگی زندگی او زبانزد خاص و عام است و بارها گفته هرچه دارد از عنایت مردم است. نمیتوان توقع داشت که مردم ناراضی باشند و هنرمندان راضی. ایشان بهدرستی میگفت: «اگر مسئولان به من توجهی دارند، به خاطر لطف مردم است».
امروزه بسیاری از بزرگان را از حضور در صحنهها عملا کنار گذاشتهاند؛ یعنی شرایط حضور آنها فراهم نیست و گوش شنوایی هم برای شنیدن سخنانشان نیست و البته آنها هم با بزرگواری گلهای ندارند. اما این برای کشور عزیز ما با چنان سابقه درخشان فرهنگی و هنری پذیرفته نیست؛ بهویژه که دستکم در چهار دهه اخیر، مهمترین برنامههایی از این دست، در زمانی بوده که نسبتی با انقلاب داشته است. اینکه تصور کنیم ریلها را عوض کردهایم و فردا کشور را به نویسندگان و هنرمندان بزرگی که در آسمان فرهنگ ایران همچون ستاره رخشان میدرخشند، میسپاریم و آنها آنچه را ما میگوییم و میخواهیم عمل میکنند و میگویند، «تصویری مزرعهگونه از محصول بلال است» که البته راه به جایی نخواهد برد و عملا به تعطیلی فرهنگ و هنر در این ایام و در این مناسبت و در این سرا میانجامد. با جنجال و هیاهو نمیتوان به رونق این حوزه کمک کرد. کمترین کار در شرایط دشوار کنونی، تقویت اقتصاد فرهنگ و هنر است که در این بازار پرتلاطم، هر روز نحیفتر میشود. هرچند هیچگاه چراغ فرهنگ و هنر این مرزوبوم مینوی خاموش نخواهد شد؛ زیرا ریشه در تاریخ، ادب و آیین کهن ما دارد. زمانی در جشنواره فجر گفتم که ما به دنبال فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، خیام، نظامی و رودکی در حوزه هنر امروز هستیم. ریلگذاری فرهنگ ما را آنان کردهاند و اهل فرهنگ و قلم و هنر بهدرستی هیچگاه اندیشهای را بر آنان ترجیح نخواهند داد. اگر نمیدانید از استاد علی نصیریان بپرسید که برای ایفای حتی یک نقش معمولی، چقدر ادبیات، تاریخ و فرهنگ عامه مردم این سرزمین را به دقت خوانده و مرور کرده است. این تجربه تاریخی و سابقه دیرین را نمیتوان سد کرد؛ پریرو تاب مستوری ندارد... .
*شرق