نجفقلی حبیبی رئیس اسبق دانشگاه تربیت مدرس در برنامه «حضور» در حسینیه جماران گفت: در اندیشه امام، دانشگاه خیلی مهم است و رکن رکین اداره کشور است چون متخصصین و سیاسیون و همه گروههایی که کشور نیاز دارد، در دانشگاه تربیت میشود. ایشان به دو مسئله خیلی تأکید داشتند؛ یکی اینکه دانشجوها متدین و انقلابی بار بیایند و دیگری، هماهنگی دانشگاه و حوزه بود. امام در بیانات خود خیلی تأکید داشتند که دانشگاه با حوزه مرتبط باشد.
جماران: رئیس اسبق دانشگاه تربیت مدرس گفت: مسئولان باید به نسل جوان اطمینان بدهند که آنها را دوست دارند و میدانند که انتقادشان از سر دوستی و خیرخواهی است و کینهای در کار نیست. مسئولان اگر بخواهند مشکلات را حل کنند باید آن چیزی که ذهن مردم را به هم میریزد، یعنی تبعیضهای اجتماعی را حل کنند.
امام خمینی (ره) همواره به نقش دانشجویان تأکید ویژهای داشتند و وقت خاصی را برای شنیدن نظرات جریانهای دانشجویی و بیان دیدگاههای دانشجویان اختصاص میدادند.
در برنامه دیگری از مجموعه حضور، «دکتر نجفقلی حبیبی» به میزبانی «محمدحسین رنجبران» در حسینیه جماران، از مشی و دیدگاه امام روحالله در زمینه ضرورت پیشرفت علمی، وحدت حوزه و دانشگاه، نگاه دانشگاه به حوزه و نگاه حوزه به دانشگاه و همچنین نگاهی که اکنون در بین دانشجویان در خصوص مسائل کشور وجود دارد، سخن گفت.
وی که در هر دو عرصه دانشگاه و حوزه فعالیت داشته، ریاست دانشگاه الزهرا، ریاست دانشگاه علامه طباطبایی و ریاست دانشگاه تربیت مدرس را در کارنامه فعالیتهای علمی خود دارد؛ همچنین نخستین رئیس دانشگاه علوم قضایی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی از دیگر فعالیتهای دکتر حبیبی بوده است. وی اکنون و در سن ۸۱ سالگی، عضو هیئت امنای کتابخانه ملی ایران بوده و همچنان در کرسی علم و فرهنگ در حال خدمت است.
میخواستند دانشگاه تربیت مدرس را منحل کنند
حبیبی در خصوص مشی ۴۴ ساله انقلاب اسلامی در زمینه تربیت دانشجو اظهار داشت: در مجموع موفق عمل کردیم. در همین دانشگاه تربیت مدرس، مخالفهایی برای شکلگیری و فعالیتش وجود داشت و حتی وزیر علوم وقت، آقای محمدعلی نجفی یک روزی به من گفتند که ریاست دانشگاه را برعهده بگیر ولی احتمالاً به این نتیجه میرسید که باید منحل شود. ولی من مخالفت کردم و با کمک اساتید و دانشجویان آن را حفظ کردیم و رشد دادیم.
وی افزود: بعد از اینکه فعالیت دانشگاه جا افتاد، اساتید درجه یک کشور از همه جا به این دانشگاه میآمدند و تدریس میکردند. به تدریج که جلوتر آمدیم، وضعمان خیلی بهتر شد و به سرعت توانستیم استاد تربیت کرده و وارد دانشگاهها بکنیم. . با حضور آن جوانانی که دانشگاهها میرفتند، دانشگاههای دیگری تأسیس شد و دانشگاههای دیگر توسعه پیدا کرد.
تعجب خارجیها از تنوع رشتههای دانشگاهی در تربیت مدرس
حبیبی گفت: بعضی از خارجیهایی که برای بازدید به تربیت مدرس میآمدند، تعجب میکردند که چطور میشود ۹۰ رشته در یک دانشگاه جدیدالتأسیس، تدریس شود!
احساس ما این بود که راه رشد انقلاب، رشد علم است
رئیس اسبق دانشگاه تربیت مدرس خاطرنشان کرد: احساس ما این بود که باید رشد کنیم و انقلاب باید جلو برود و راه آن علم است. دانشگاه اولین سنگر این موضوع بودند و دانشجوها به همه جا هم خط میدادند و به وزارتخانهها و سازمانهای مختلف کمک میکردند؛ با یک فکر خیلی قوی با هم منسجم شده بودند و این حرکت، کشور را به سرعت پیش برد.
وی با بیان اینکه در مقابل تفکرات منفی و اعتماد به نفسهای پایین ایستادیم، اذعان کرد: وقتی میخواستیم دکترای ریاضی در دانشگاه راه بیندازیم، استادهای برجسته ریاضی کشور با من ملاقات کردند و گفتند ما فوق لیسانس را به زحمت اداره میکنیم، چطور میخواهید دکتری راه بیندازید؟ برایشان مهم بود و میگفتند نمیشود؛ نه اینکه نیتشان بد باشد ولی معتقد بودند که نمیشود ولی بالاخره با همین ارادهای که وجود داشت، استادها جذب شدند.
امام دانشگاه را رکن رکین اداره کشور میدانست
حبیبی با اشاره به موضع حضرت امام خمینی (ره) در خصوص تحرکات جنبشهای دانشجویی اظهار داشت: امام معمولاً به دانشگاه حسن نظر داشت؛ در اندیشه امام، دانشگاه خیلی مهم است و رکن رکین اداره کشور است چون متخصصین و سیاسیون و همه گروههایی که کشور نیاز دارد، در دانشگاه تربیت میشود.
وی افزود: ایشان به دو مسئله خیلی تأکید داشتند؛ یکی اینکه دانشجوها متدین و انقلابی بار بیایند و دیگری، هماهنگی دانشگاه و حوزه بود. امام در بیانات خود خیلی تأکید داشتند که دانشگاه با حوزه مرتبط باشد.
گفت و گوها به زنده نگهداشتن اندیشه انقلاب کمک میکرد
حبیبی ادامه داد: در کنار توصیههای حضرت امام، گروههایی که طرفدار خط امام بودند، بسیار مراقبت میکردند که فضای دانشگاهها منحرف نشود. آنها جلسات بحث و نقد میگذاشتند و زمینه گفتگو را ایجاد میکردند. در نتیجه ایرادات خیلیها رفع میشد یا ایرادات جدید پیدا میشد و گفت و گوهایی دیگری شکل میگرفت. خود این بحث و گفت و گو به زنده نگهداشتن اندیشه کمک میکرد.
مخالفت امام با تفکیک جنسیتی کلاسهای دانشگاه
وی با ذکر خاطرهای گفت: یک روز بچههای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران زنگ زدند که ما چینش یک کلاس را به صورت خاص درست کردیم؛ شما بیایید ببینید چطور است. با هم رفتیم و دیدم که صندلیهای یک کلاس را طوری چیدمان کردند که یک جور حفاظت خاصی از دانشجویان دختر و پسر میشد و خیلی سختگیرانه بود.
وی افزود: گفتم این مشکلات ایجاد میکند، بگذارید کمی فکر کنیم. بعد همان شب امام (ره) دیدم بیانیه دادند که چه کسی گفته کلاسها را تفکیک و جداسازی کنید؟ نمیدانم چه کسی بلافاصله به امام منتقل کرده بود که یک نقشهای است که دارند کلاسها را جداسازی میکنند و دخترها و پسرها را جدا میکنند که امام عکسالعمل نشان دادند و صبح دیدم که آن را جمع کردهاند. این تحرکهای خیلی زنده و شاداب وجود داشت و در همه موارد هم بود.
امام فضای خوبی را برای رشد علمی دانشگاهها ایجاد کرد
وی با بیان اینکه امام (ره) به مسأله رشد علمی فوقالعاده اهمیت میدادند، گفت: ایشان عبارت هندسه، هندسه است و اسلامی و غیراسلامی ندارد را به آقایان گوشزد میکردند؛ یعنی این ایرادات بنیاسرائیلی که یک عده میگیرند بیخود است؛ بگذارید علم پیش برود.
حبیبی خاطرنشان کرد: به نظر من امام خیلی فضای خوبی را برای رشد علمی دانشگاههای کشور ایجاد کرد و دانشجویان و اساتید یک تحرک فوقالعادهای پیدا کردند و به سرعت توانستیم از آن عقب ماندگی عبور کنیم. یادم هست که گفته میشد ما حدود ۶ هزار استاد کم داریم ولی این به سرعت جبران شد.
اشک ریختن یک مسئول کشور برای رنج دانشجویان تربیت مدرس
وی افزود: این از ایثار همان دانشجویان و اساتید بود و من به غیر از گذشت دانشجوها هیچ چیز دیگری نمیدانم؛ کمبود داشتند و گرسنه میماندند. یادم هست یک وقت یکی از این اعاظم که از ارکان قوا هم بودند، فکر کنم از قوه قضاییه، آقای محمدی گیلانی بود؛ وقتی یکی از دانشجوها در حضور ایشان صحبت کرد و من خودم هم صحبت کردم و از سختیهای بچهها گفتم، دیدم ایشان همینطور اشک میریزد؛ یعنی همه متوجه بودند که این سختی وجود دارد ولی بچهها هم این سختی را تحمل کردند.
خواست امام اداره کشور به بهترین وجه و حفظ سرمایه انسانی بود
رئیس اسبق دانشگاه الزهرا خاطرنشان کرد: امام (ره) معتقد بود در این مملکت انقلاب شده و انقلاب هم خواستهایی دارد که همان اداره کشور به بهترین وجه است و اینکه سرمایه ملی به جای اینکه به خارج برود، همین جا باید ادامه دهد.
وی افزود: به نظر من امام فقط این را میخواست که این نسل که روی کار آمده، همه آرمانهای آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی سیاسی و... اینها را امام خیلی تأکید داشتند و دانشجوها هم همینها را میخواستند و بابت آن خیلی خوشحال بودند و هرچند وقت یکبار خودشان جور میکردند و به ملاقات امام میرفتند.
امام دانشگاه را راه نجات مملکت میدانست
حبیبی گفت: دید امام به دانشگاه به عنوان اینکه راه نجات مملکت است، خیلی بالا بود. نوشتههای امام در مورد دانشگاه و دانشجوها تماماً حمایت است و البته مراقبت هم هست. مثلاً وقتی به ایشان گفتند جناح مذهبی افراطی چینش کلاس را آن طور کرده، به آنها حمله میکند؛ از طرفی هم کمونیستها اگر میخواستند تخلفی کنند، امام با آنان محکم برخورد میکرد.
جامعه بدون اعتراض، جامعه خفته است
وی با اشاره به اعتراضات اخیر در دانشگاهها و اظهارات دانشجویان بیان داشت: اینها از سر دلسوزی است. این جوانان به کشور خود علاقهمند هستند و میخواهند که وضع بهتر شود.
حبیبی با بیان اینکه جامعه بدون اعتراض، یک جامعه خفته است، تصریح کرد: در صدر انقلاب هم در دانشگاهها چنین مباحث و فضایی بود ولی آن تنشها آدمها را ساخت. حکومت باید عاقل باشد و بفهمد که جوان مایه نشاط کشور و سرمایه ملی است. اینها فردا میخواهند کشور را اداره کنند. این را همه مسئولان باید بفهمند.
اگر بدرفتاری کنیم، جواب منفی هم میگیریم
وی با رد این دیدگاه که دهه هشتادیها از آرمانهای امام و انقلاب فاصله گرفتهاند، گفت: اینها بچههای همین مملکت هستند. ما اگر بدرفتاری کنیم، جواب منفی هم میگیریم؛ شما چقدر به اینها رسیدهاید که توقع رفتار درست هم دارید؟ اینها آزادی میخواهند؛ انقلاب کردند که آزادی داشته باشند؛ که بحث کنند و حرف بزنند.
حبیبی ادامه داد: حالا فرض کنید بعضی حرفهایشان هم ناپسند است؛ خیلی خب؛ بیایید جواب بدهید! شما مسئولید و موظفید که جواب دهید. جوان میگوید اینجا کار خراب است؛ بیایید بگویید به این دلیل خراب است یا بگویید اشتباه کردیم و عذرخواهی کنید.
اعتراض دانشجویی به عدهای میفهماند که کشور ملک طلق کسی نیست
نخستین رئیس دانشگاه علوم قضایی با بیان اینکه دانشجو، سرمایه و آینده فردای کشور است، اظهار داشت: امروز اغلب همان دانشجویان دورانهای گذشته که اعتراض داشتند و نقد میکردند، مسئولان عالی کشور یا رئیس دانشگاهها هستند. همان دانشجویان که آنجا داد و بیداد میکردند. بالاخره شما باید فرصت بدهید؛ چون این دانشجو با اعتراض و داد و بیداد خود رشد میکند. اولاً که میفهمد کجا اشتباه کرده یا نکرده است. ثانیاً یک عده را که در خواب غفلت به سر میبرند را هم متوجه میکنند که مملکت ملک شخصی و ملک طلق کسی نیست.
وی افزود: بالاخره جامعه مسئولیت به اینها داده و باید وظیفه خود را انجام دهند. اگر خوب انجام ندهند، مردم و جوانان اعتراض میکنند؛ و اگر اعتراض هم کردند، فوری به آنها نبندید که وابسته به غرب هستند! اینها میخواهند کشورشان قانونمند باشد. به دانشجو و جوانان امید و ایمان داشته باشیم. اینکه به آنان ایمان نداشته باشیم، بسیار خطرناک است و عکسالعمل نشان میدهد.
مسئولان باید بدانند که در برخورد با جوان رفتار خشن و قانونی تحمل نمیشود
حبیبی با بیان اینکه در اعتراضات اخیر، حجاب بهانه مسائل دیگری شد، گفت: حکومت چون اداره جامعه دستش است، باید خیلی مراقبت کند. در هر چیزی افراط خطرناک است. مردم ایران هم با مردم خیلی کشورهای دیگر فرق میکنند و مردم فهیم و آزادهای هستند و بردگی را برنمیتابند. این مسئله خیلی مهم است که سیاستمدران بدانند که در رفتار با جوانان، رفتار قانونی و خشن تحمل نمیشود. اینها برای مملکت خود، دلسوز هستند.
وی ادامه داد: باید مشکلات را حل کنند و یا عذرخواهی کنند و بگویند که بله ما آنطور که باید و شاید نتوانستیم. واقعاً اداره کشور هم سختی دارد؛ به خصوص کشور ما که در یک منطقه حساس قرار دارد و خود انقلاب اسلامی کل معادلات دنیا را به هم ریخته است و همه با آن یک جور خرده حساب دارند. در اینجا ما باید با مردم و جوانان خود مدارا کنیم. با آنان خوب رفتار کنیم و نیازهایشان را برطرف کنیم و مراقبت کنیم. مراقبت از بیتالمال و سپردن مسئولیتها به افراد.
مسئولان به جوانان اطمینان بدهند که آنها را دوست دارند
حبیبی گفت: مسئولان به نسل جوان باید اطمینان بدهند که ما شما را خیلی دوست داریم و میدانیم که انتقاد شما از سر دوستی و خیرخواهی است و کینهای در کار نیست. دلتان میخواهد مملکتتان بهتر شود و حق شما هم هست. بنابراین اگر بخواهند مشکل را حل کنند باید آن چیزی که ذهن مردم را به هم میریزد، حل کنند. یعنی تبعیضهای اجتماعی و عدالت اجتماعی را حل کنند. صوری نباشد و عمل صورت بگیرد.
وی خاطرنشان کرد: الان مشکل اساسی ما عدالت اجتماعی است که باید برای آن اقدام جدی کنیم. این هم که به یک عدهای کمکهای خیریه کنیم و پولشان را که حقشان است ندهیم، این یعنی گدایی. این ایجاد ناامنی اخلاقی میکند. ما باید عدالت اجتماعی را جدی بگیریم. ثروت ملی باید در اختیار همه قرار بگیرد.
عدهای چراغ کرسیهای آزاداندیشی را در دانشگاهها خاموش کردند
رئیس اسبق دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از عدم برپایی کرسیهای آزاداندیشی گفت: رهبر انقلاب این را مطرح کردند تا جریانهای مختلف بیایند حرفهایشان را بزنند و عدهای هم پاسخشان را بدهند تا راه حل منطقی پیدا شود ولی عملاً در دانشگاهها تعطیل شد. یک عدهای این را خاموش کردند و بی سر و صدا این اتفاق افتاد. حالا چیز دیگری دارند راهاندازی میکنند که باز ثروتی هم بابت آن هزینه شود و مانند کرسی آزاداندیشی بعد از مدتی خاموش شود.
نمونهای از تعارض نگاه رهبر انقلاب با برخی مسئولان
وی با اشاره به تعارض نگاه رهبر انقلاب و دیگر مسئولان بیان داشت: مقام معظم رهبری دو سه سال بعد از به رهبری رسیدن، در مسجد دانشگاه تهران داشتند صحبت میکردند. یادی از اخوان ثالث کردند و شعری از او خواندند. جالب است که درست همان موقع کتاب بزرگ دایره المعارف اسلامی داشت چاپ میشد؛ شنیدم که اخوان ثالث را سانسور کرده بودند. تعارض را نگاه کنید!
حبیبی خاطرنشان کرد: رهبری مملکت داشت شعر او را میخواند و آن طرف، یک عده که داشتند دایره المعارف مینوشتند در حالیکه باید اسم این شاعر به عنوان یکی از شعرای اسلامی بیاید، میگفتند شاعر ضدانقلاب است و باید حذف شود؛ بنابراین خیلی باید حکومت چشم و گوش خود را باز نگه دارد که اینطور خطاها اتفاق نیفتد که به نام حکومت ثبت شود.
در زمینه ورود اندیشه حوزه به دانشگاه موفق نبودهایم
وی با اشاره به میزان تحقق وحدت حوزه و دانشگاه اظهار داشت: در این سالها ورود حوزه به دانشگاه خوب بوده است و الان اساتید زیادی از حوزه در دانشگاه تدریس میکنند و مشغول پژوهش هستند، اما باید دید آیا از سوی دیگر این ماجرا نیز موفق عمل شده است؟ یعنی حوزه توانسته با دانشگاه انس بگیرد و راه ورود دانشگاه به حوزه باز بوده است؟
حبیبی گفت: نباید فقط اینطور باشد که آقایان تشریف بیاورند دانشگاه درس بدهند. بلکه آن اندیشه حوزه باید وارد دانشگاه شود و در دانشگاه اثر بگذارد. ما باید تقوا و درستکاری و بهتر کار کردن را ببینیم و تلاش برای ارتباط مملکت را مشاهده کنیم. به نظر من از این طرف خیلی کار مؤثری اتفاق نیفتاده است.
حوزه باید معلومات خود را ارتقا دهد
وی تأکید کرد: حوزه نیاز دارد که معلومات خود را در فقه، اصول، در کلام و در فلسفه ارتقا دهد. الان دیگر مثل علامه طباطبایی یا آقای مطهری در حوزه نداریم اما بالاخره باید تربیت شوند؛ یعنی به همان داشتههای قدیم خود اکتفا کنیم؟ خب اینها یکی یکی فوت میکنند. بعد از آنها چه میشود؟
حبیبی گفت: بالاخره امام (ره) راهی را گشودند که اداره کشور بر مبنای فقه اسلامی باشد و این فقه را مترقی کردند که باید به سمت اکتشافات و راه حلهای جدید برود که با مبانی اسلامی هم سازگار باشد و بتواند مسائل کشور را حل کند. خب در حوزه باید اتفاق بیفتد.
به گزارش جماران، مشروح این گفت و گو در پی می آید:
امام خمینی (ره) همواره به نقش دانشجویان تأکید ویژهای داشتند و وقت خاصی را برای شنیدن نظرات جریانهای دانشجویی و بیان دیدگاههای دانشجویان اختصاص میدادند.
در برنامه دیگری از مجموعه حضور، «دکتر نجفقلی حبیبی» به میزبانی «محمدحسین رنجبران» در حسینیه جماران، از مشی و دیدگاه امام روحالله در زمینه ضرورت پیشرفت علمی، وحدت حوزه و دانشگاه، نگاه دانشگاه به حوزه و نگاه حوزه به دانشگاه و همچنین نگاهی که اکنون در بین دانشجویان در خصوص مسائل کشور وجود دارد، سخن گفت.
وی که در هر دو عرصه دانشگاه و حوزه فعالیت داشته، ریاست دانشگاه الزهرا، ریاست دانشگاه علامه طباطبایی و ریاست دانشگاه تربیت مدرس را در کارنامه فعالیتهای علمی خود دارد؛ همچنین نخستین رئیس دانشگاه علوم قضایی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی از دیگر فعالیتهای دکتر حبیبی بوده است. وی اکنون و در سن ۸۱ سالگی، عضو هیئت امنای کتابخانه ملی ایران بوده و همچنان در کرسی علم و فرهنگ در حال خدمت است.
رنجبران: آقای حبیبی سلام. خیلی خوش آمدید.
حبیبی: من هم سلام عرض میکنم و خیلی متشکرم. انشاءالله موفق باشید.
رنجبران: حس و حال اینجا برای شما چگونه است؟
حبیبی: هم فوقالعاده خاطرهانگیز است و هم بسیار دردناک. اینجا، جایی که امام (ره) بحث میکرد و از همه طبقات مختلف جامعه و از همه نقاط دنیا اینجا حضور پیدا میکردند. جای بسیار عجیب و غریبی است چون همه آن فضاها به یاد آدم میآید. خاطرم هست که وقتی امام بعد از یکی از سخنرانیهایشان تشریف بردند، بعضی بچههای سپاه و بسیج گریه میکردند، غش کرده بودند و بیحال شده بودند. همه انقلاب، بعد از پیروزی، اینجا اداره و ساماندهی میشد.
رنجبران: نخستین باری که به اینجا آمدید کی بود؟
حبیبی: نه متأسفانه. توفیق داشتم در بعضی سخنرانیهایی که امام (ره) داشتند به اینجا بیایم ولی به اینجا آمدن خیلی سخت بود. به این دلیل که مراجعات امام از گروههای مختلف زیاد بود و محدودیتهایی وجود داشت به دلایل مختلف؛ با این حال سالی یکی دو بار توفیق پیدا میکردیم که به اینجا بیاییم و امام را زیارت کنیم.
رنجبران: با امام دیدار خصوصی هم داشتید؟
حبیبی: فقط یکبار...
رنجبران: میشود نقل کنید؟
حبیبی: وقتی من رئیس دانشگاه تربیت مدرس بودم، تقریباً سه سالی از اداره تربیت مدرس گذشته بود که یکدفعه شایعه شده بود اینجا باید منحل شود و دانشجویانش به خارج بروند. من تلاش کردم و وقت گرفتیم و به همراه یکی از استادان و یک دانشجو به خدمت امام رفتیم. در همان اتاقی که معمولا مینشستند و دیدارهای خصوصی داشتند.
آن دو نفر در گوشهای نشستند؛ من در محضر امام دو زانو نشستم و امام هم سرشان را خیلی پایین گرفته بودند و با دقت گوش میکردند. من از ترس اینکه ابهت امام مرا نگیرد و حرفهایم یادم نرود، سرم را انداختم پایین و تند تند حرفهایم را زدم؛ خیلی هم حرف زدم. فکر میکنم بیش از ۲۰ دقیقه و امام حوصله کردند و همه را گوش دادند. در مورد دانشگاه توضیح دادم که زحمت زیادی کشیده شده اما دائم جوسازی میشود و رادیو آمریکا و رادیو اسرائیل فحش میدهند و ما نمیدانیم مگر اینجا چکار میکنیم که این حملات صورت میگیرد؛ از آن طرف هم یک عدهای در تدارک هستند که این دانشگاه منحل شود. بعد از اتمام حرفهای من، امام سر خود را بلند کردند و پرسیدند نامه نوشتید؟ عرض کردم نه. گفتند به آن اتاق بروید و نامه بنویسید تا من ببینم و روی آن دستور بدهم. من هم همین کار را کردم و نامه را خدمت ایشان دادیم و دیگر نفهمیدیم چه شد! ولی دیدیم که برای دانشگاه تربیت مدرس مشکلی پیش نیامد؛ ظاهراً امام (ره) دستور داده بودند و دانشگاه ابقا شد الان هم یکی از دانشگاههای تراز اول کشور است.
رنجبران: بله و یکی از دانشگاههای مهم و تأثیرگذار است.
حبیبی: دلیلش هم این بود که بچههایی که به این دانشگاه آمده بودند، همه متدین و انقلابی بودند و دائماً در خدمت ارکان مختلف کشور، جنگ و سپاه و ... بودند؛ چون هم خوب درس میخواندند و هم متدین و انقلابی و بسیار روشنفکر بودند. آن موقع مقام معظم رهبری، رئیس جمهور و رئیس هیئت امنای دانشگاه تربیت مدرس بودند؛ نخست وزیر، نائب رئیس بود؛ چند وزیر عضو هیئت امنای دانشگاه بودند و من هم به عنوان رئیس دانشگاه، دبیر هیئت امنا بودم. آنجا جلسات مهمی تشکیل میشد و از نظر نظام، خوب تلقی میشد؛ هرچند که از نظر امکانات، فقیرترین دانشگاه کشور بود. چون یک محوطه از دانشگاه گرفته بودند تا ساختمان ساخته شود و تقریباً یک سال و خردهای طول کشید تا زبالههای ساختمانهای طراف را که در آنجا ریخته بودند، تخلیه شود و ساختمان اولیه را ساختیم.
رنجبران: آنجا قبل از انقلاب هم، دانشگاه بود؟
حبیبی: خیر؛ آنجا جزء املاک دانشگاه تهران بود و موسسه حقوق تطبیقی که وابسته به دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود، در آنجا مستقر بود. زمانی که من رئیس دانشکده حقوق بودم، همین موسسه هم جزئی از دانشکده بود و بنده مسئولیت اجرایی برای آنجا داشتم. دانشگاه تربیت مدرس که قبلاً تأسیس شده بود، هنوز دانشجو نپذیرفته بود. یک عده را گزینش اولیه کرده بودند و برایشان کلاس تقویتی میگذاشتند تا آماده شوند و کنکور برگزار کنند. این بحثها که ادامه پیدا کرد، آقایان آمدند گفتند جا میخواهیم. من گفتم خیلی خب؛ ما با دانشگاه تهران صحبت کردیم و در اختیار مدرسه گذاشتیم؛ آن زمان نام دانشگاه، مدرسه تربیت مدرس بود؛ یک چند وقتی در آنجا ماندند ولی بعدش استعفا دادند و گفتند نمیشود اداره کرد. من حدود ۸ ـ ۹ ماه بود که رئیس دانشگاه الزهرا بودم. آقای وزیر زنگ زدند و گفتند به اینجا بیایید کارتان دارم؛ به آنجا رفتم. ایشان گفتند که آقایان از تربیت مدرس استعفا دادند و تو را میخواهم به آنجا بفرستم. بنده گفتم نمیدانم باید چه کنم؛ گفتند تو به آنجا برو و کمی مطالعه کن؛ بعد به نتیجه این آقایان میرسی که اینجا باید منحل شود. در جواب گفتم من که نمیدانم آنجا چیست ولی اگر بروم، به هیچ وجه منحل نخواهم کرد و باید ادامه پیدا کند. گفت عجله نکن؛ شاید تو هم که رفتی به این نتیجه رسیدی!
رنجبران: وزیر چه کسی بود؟
حبیبی: وزیر آقای محمدعلی نجفی بود که بعداً وزیر آموزش و پرورش شدند. من مُصر بودم که اگر بخواهید بروم، میروم ولی منحل نمیکنم؛ گفت نه، حکم میدهم که به آنجا بروی ولی میدانم که تو هم به نظر آنها میرسی و میگویی که باید منحل شود. گفتم من چنین کاری نمیکنم. و واقعاً هم همین شد؛ آمدم و با تلاش و همکاری دانشجویان و بقیه مشکلات حل شد.
رنجبران: و پیش امام هم آمدید...
حبیبی: بعد از سه سال پیش امام رفتم. قبلش خبری نبود. سعی کردیم و آنجا را راه انداختیم و اذیت هم شدیم؛ چون شورای برنامهریزی، برنامههای درسی را مرتب نمیداد و برای بعضی رشتههای ما تا ۹۰ واحد نوبت به نوبت درس گذاشتند؛ در حالی که دوره فوق لیسانس ۳۵ تا ۴۰ واحد بود. بالاخره بعد از سه سال که پیش رفتیم، به رشتهها اضافه کردیم و حدود ۹۰ رشته فوق لیسانس راه افتاد و حدود ۱۰ رشته هم دکترا که دفتر دکترا تازه راه افتاده بود و تجهیز شد. من ۵ سال و خردهای مسئولیت آنجا را داشتم و خوب شکل گرفت و هیئت امنای مهمی داشت؛ همانطور که عرض کردم از رئیس جمهور تا چند وزیر عضو هیئت امنا بودند و چند استاد برجسته از دانشگاههای تبریز و شیراز و شریف هم حضور داشتند.
بعد از آن من از ریاست دانشگاه کنار رفتم؛ در همان اواسط اسم مدرسه هم به دانشگاه تغییر کرد. بنده مخالف بودم. میگفتم مدرسه باشد بهتر است چون برای ما تداعیکننده مدرسههای قدیمی اسلامی است.
رنجبران: چون خودتان هم در دارالفنون درس خوانده بودید.
حبیبی: بله مثل مدرسه فیضیه و مدرسه دارالشفا. میخواستم که به آن حد برسد. اما آقایان مسئولان عالی مصمم بودند که سبک کار اینجا با آن مدارس فرق میکند و باید دانشگاه نام بگیرد.
بعدها من وقتی در مجلس بودم، سفری به نیویورک رفتم؛ یکی از فارغالتحصیلان ما از طریق وزارت خارجه به آنجا بود. از او خواستم مرا به یک دانشگاه ببرد. او مرا به دانشگاهی در نیویورک برد و گفت اینجا هم مثل مدرسه تربیت مدرس است و اسمش هم مدرسه است. آلمانیهایی که در زمان جنگ فرار کرده بودند و به اینجا آمدند، این مدرسه را تأسیس میکنند که مثل تربیت مدرس، بیشتر هم در زمینه علوم انسانی بود و ۴۵ سال بود که نام مدرسه را حفظ کرده بودند. البته بعدها تربیت مدرس، علوم دیگری را هم اضافه کرد.
رنجبران: امام (ره) از قبل از انقلاب، یکی از قشرهایی که در کنار مردم و روحانیت در انقلاب مؤثر میشمارند، دانشجویان بودند؛ اما همیشه ابراز نگرانی میکردند که دانشگاه ما باید دانشگاه اسلامی باشد تا افرادی که دارند تربیت میشوند، وقتی به جامعه میآیند، بتوانند در مسیر خدمت به مردم درست گام بردارند و در مسیر اسلام باشند. فکر میکنید بعد از امام (ره)، چقدر این گام درست برداشته شد؟ و بعد از ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ما کجای راه هستیم و چقدر از این راه را خوب طی کردیم؟
حبیبی: در مجموع موفق بودیم؛ درست است که مخالفتهای شدیدی با تربیت مدرس میشد ولی بعد از اینکه جا افتاد، اساتید درجه یک کشور از همه جا به این دانشگاه میآمدند و تدریس میکردند. چون استاد ثابت نداشت. خیلی کم استخدام شده بودند. اغلب اساتید برتر یک روز به دانشگاه میآمدند و درس میدادند و میرفتند. به تدریج که جلوتر آمدیم، وضعمان خیلی بهتر شد و به سرعت توانستیم استاد تربیت کرده و وارد دانشگاهها بکنیم. با حضور آن جوانانی که دانشگاهها میرفتند، دانشگاههای دیگری تأسیس شد و بزرگتر شد و توسعه پیدا کرد. به همین طریق نیاز به استادان بیشتری هم داشت. کم کم قوانین تغییر کرد و اینطور شد که فارغالتحصیلان دانشگاههای دیگر که صلاحیت عضویت هیئت علمی دارند، بیایند استاد دانشگاه شوند و همین طور هم شد. در نتیجه خیلی از دانشگاههای ما به سرعت توسعه پیدا کرد. بعضی از خارجیهایی که برای بازدید به تربیت مدرس میآمدند، تعجب میکردند که چطور میشود ۹۰ رشته در یک دانشگاه جدیدالتأسیس تدریس شود!
ما از تمام دانشگاههای اصفهان، شیراز، تبریز و اهواز استفاده میکردیم و دانشجویان ما برای دورههای تکمیلی یا بعضی دروسی که اینجا امکان نداشت، هر دانشگاهی که استاد تاپ و آزمایشگاه و تجهیزات داشت، به آنجا میرفتند. مثلاً یکبار من دو سه دانشجو فرستادم به دانشگاه شیراز. آنها گفته بودند ما اداره میکنیم به شرطی که وسیله و تجهیزات آزمایشگاهی برای ما بخرید که ما خریدیم و به آنها دادیم. مدتی بعد من به آنجا رفتم تا ببینم اوضاع چطور است؛ ساعت ۶ به شیراز رسیدم و تا ساعت ۸ و باز شدن دانشگاه خیلی وقت مانده بود. گفتم میروم و اگر دانشگاه باز نبود، همان اطراف قدم میزنم. فکر میکنم درِ دانشکده شیمی باز بود؛ رفتم داخل وقتی با مستخدم سلام و علیک کرد، صدای من که بلند شد، دیدم دانشجویان با استادشان از کلاس بیرون آمدند تا احوالپرسی کنیم؛ آنها از ساعت ۶ و نیم سرکلاس بودند. یعنی با این عشق فوقالعاده درس میخواندن.
رنجبران: چه سالی بود؟
حبیبی: این برای سالهای ۶۴ ـ ۶۵ بود. من دیگر تقریباً نمونه اینجوری ندارم؛ یعنی آن دانشجو فکر میکرد وقتی دارد درس میخواند، بزرگترین مجاهدت را دارد انجام میدهد.
رنجبران: یعنی مسیر را مسیر موفقی میدانید؟
حبیبی: بله. برای اینکه احساس ما این بود که باید رشد کنیم و انقلاب باید جلو برود و راه آن علم است. دانشگاه اولین سنگر این موضوع بودند و دانشجوها به همه جا هم خط میدادند و به وزارتخانهها و سازمانهای مختلف کمک میکردند؛ با یک فکر خیلی قوی با هم منسجم شده بودند و این حرکت، کشور را به سرعت پیش برد. یادم میآید که اولین فارغالتحصیل رشته ریاضی دانشگاه ما را از دانشگاه صنعتی شریف که آن موقع فکر میکردند اینجا هیچ چیز به درد نمیخورد، با اصرار او را در تهران استخدام کردند.
رنجبران: شروع انقلاب فرهنگی چگونه شکل گرفت؟
حبیبی: تصور این بود که باید متناسب با انقلاب، در حوزه دانشگاهها، علم یا همان فرهنگ در معنای کلی، اتفاقاتی همراستا بیفتد. چون دانشگاه و استاد و دانشجو که از ۵۰ ـ ۶۰ سال قبل داشتیم؛ اما انقلاب آمده بود که تحولی ایجاد کند. اینجا چند تا مسئله بود؛ یکی اینکه برنامههای مختلف در حوزههای علمی و رشتههای مختلف باید متناسب با وضعیت جدید شکل بگیرد و دیگری روحیه اساتیدی که میخواهند اینها را تدریس کنند، باید متناسب و سازگار با انقلاب باشد؛ همه اینها باعث شد که انقلاب فرهنگی شکل بگیرد. امام هم به عدهای حکم دادند که برنامههای درسی را تدوین کنند و نظارت کلی بر کار دانشگاهها که یکی از مهمترین مراکز مملکت بود، داشته باشند.
به این طریق بود که شورای انقلاب فرهنگی شکل گرفت که اول ستاد انقلاب فرهنگی بود و بعداً اسم آن به شورای انقلاب فرهنگی تغییر کرد. کار اولشان این بود که برنامه اولیه دانشجویان را متناسب با برنامه جدید کشور که کشوری انقلابی است، تنظیم کنند و در تمام رشتهها به خصوص حوزههای علوم انسانی که متناسب با اندیشه اسلامی هم باید میبود. به این معنا که جامعه شناسی و حتی روانشناسی متناسب با نیازهای کشور و فهم جدید جامعه انقلاب اسلامی و مردم ایران باشد؛ نه اینکه همه آن قرآن و آیه و حدیث باشد.
رنجبران: دورهای که انقلاب فرهنگی شکل گرفت چقدر از استادها تسویه شدند؟
حبیبی: این خیلی پیچیده است؛ یک تعدادی قبل از انقلاب رفتند؛ چون احساس میکردند نمیتوانند با انقلاب اسلامی کنار بیایند؛ یک عدهای هم به صور گوناگونی به دلیل حضور در وضعیتهای مختلف، تسویه شدند، اما به تدریج دوباره برگشتند. آنهایی هم که به خارج رفته بودند، هر کدام که خواستند بیایند، برگشتند.
رنجبران: چون اینطور میگویند که خیلیها حذف شدند...
حبیبی: نه خیلی نبودند. اولش چرا؛ چون یک هجوم ترس بود؛ نمیدانستند چه میشود و اضطراب آینده بود؛ همین بچههای تربیت مدرس را یک عده تصور میکردند که نظام اینها را آورده که جای آنها بگذارد. مصاحبههای بنده آن موقع در کیهان چاپ شد و الان موجود است که گفتم اصلاً اینطور نیست. کسی اینها را نیاورده که جای شما اساتید بزرگوار را بگیرند. شما استاد همه هستید. بنابراین با امنیت خاطر و آرامش روحی بیایید و به کشور خود خدمت کنید. الان کشور به وجود شما نیاز دارد. اینها هم که بیایند بر تعداد شما اضافه میشود؛ نه اینکه بخواهند جای شما را بگیرند. احتیاج پیدا میشد که دائم این فکر را القا کنیم که اینجا ساخته نشده که شما بیرون بروید؛ اینجا ساخته شده برای کمک و تقویت شما؛ کشور بزرگ است و نیازهای آموزش عالی آن خیلی زیاد است.
مثلاً وقتی میخواستیم دکترای ریاضی در دانشگاه راه بیندازیم، همین استادهای برجسته ریاضی کشور با من ملاقات کردند و گفتند ما فوق لیسانس را به زحمت اداره میکنیم، چطور میخواهید دکتری راه بیندازید؟ برایشان مهم بود و میگفتند نمیشود؛ نه اینکه نیتشان بد باشد ولی معتقد بودند که نمیشود ولی بالاخره با همین ارادهای که وجود داشت، استادها جذب شدند.
یک روز من در تربیت مدرس قدم میزدم؛ آقایی را دیدم که سیگار میکشید و قطع نمیکرد؛ لبهایش از بس سیگار کشیده بود، سیاه شده بود. سلام کردم. گفت من اصفهانی هستم و استاد ریاضیات دانشگاههای لهستان هستم و تابستان به اینجا آمدم که یک بازدیدی انجام بدهم و آب و هوایی بخورم. به او گفتم میخواهی اینجا بمانی؟ گفت من؟ گفتم بله؛ به جای لهستان همینجا درس بده؛ روز بعد آمد و گفت باشد. دستور دادم در خوابگاه دانشجویی، خودش، همسرش و فرزندش مستقر شوند؛ چون جا نداشتیم متأسفانه.
این خودش یک جاذبه معنوی هم بود چون یکی از محاسن دانشجویان تربیت مدرس این بود که خیلی به اساتید احترام میگذاشتند.
رنجبران: فضای سیاسی دانشگاهها دقیقاً بعد از انقلاب اسلامی یک فضای ویژهای بود و همه فعالیت داشتند.
حبیبی: بله فضای بسیار ویژهای بود. در دانشگاه تهران تقریباً هر روز سمینار و جلسات بود و مخالفت هم وجود داشت؛ چون هنوز چپ و راست وجود داشت و بحثها بسیار تند بود. در بین روشنفکرانش هم بالاخره تنشهایی وجود داشت؛ یعنی دانشگاه بسیار پرتحرک و بانشاط بود.
رنجبران: موضع امام (ره) نسبت به این موضوع و تحرکات جنبشهای دانشجویی مختلف با تفکرات مختلف چه بود؟
حبیبی: امام معمولاً به دانشگاه حسن نظر داشت؛ در اندیشه امام، دانشگاه خیلی مهم است و رکن رکین اداره کشور است چون متخصصین و سیاسیون و همه گروههایی که کشور نیاز دارد، در دانشگاه تربیت میشود. ایشان به دو تا مسئله خیلی تأکید داشتند؛ یکی تربیت بچهها (دانشجوها) که متدین و انقلابی بار بیایند و یکی دیگر، هماهنگی با حوزه بود. امام در بیانات خود خیلی تأکید داشتند که دانشگاه با حوزه مرتبط باشد؛ یعنی دانشجو و طلبه.
رنجبران: و دائم هشدار میداد که میخواهند شما را از هم جدا کنند؛ نگذارید شما را از هم جدا کنند.
حبیبی: بله. به همین دلیل وقتی از استادان درجه یک حوزه دعوت میشد که در تربیت مدرس درس دهند، با استقبال مواجه میشد؛ برای مثال آیتالله محقق داماد که الان خیلی پیر شدند و آیتالله جوادی آملی و آیتالله امینی که اخیراً فوت کردند، در دانشگاه تربیت مدرس درس میداند.
در مواردی که به دلیل کِبر سن یا مسائل دیگر نمیتوانستند به تهران بیایند، ما دانشجوها را با مینیبوس راهی قم میکردیم و مثلاً در یک روز ۴ تا کلاس، ۴ تا درس از صبح تا غروب داشتند؛ یعنی یک ارتباط اینجوری و دقیق وجود داشت. بعدها هم مسئله حضور دفتر نمایندگی رهبری که الان هم در دانشگاه هم وجود دارد، کم و بیش شکل گرفت؛ فرقی که الان کرده در آن زمان آیتالله فردوسیپور همراه امام در نجف بودند؛ آنقدر انسان متینی بود و هیچوقت یادم نمیآید برای کارهای اجرایی دخالت کرده باشد بلکه بیشتر حضور معنوی داشت و کمک میکردند؛ در نتیجه آن روزها از این نظر، از دانشگاهها مراقبت بهتری میشد و رسیدگی و توجه معنوی به آنها میشد؛ علمای حوزه هم به آن توجه داشتند و بحث میکردند و سخنرانی داشتند و بسیاری از کلاسها در قم تشکیل میشد و بعدها هم که من در دانشگاه علامه طباطبایی حضور داشتم، همین ارتباط را برقرار کردیم.
رنجبران: به لحاظ فعالیتهای سیاسی هم یک نقاط اوجی وجود داشت؛ برای مثال در دانشگاه تهران یا دانشگاههای مختلف، منافقین که در آن زمان به آنها مجاهدین خلق میگفتند، خیلی فعال بودند یا جریانهای چپ که به آن اشاره کردید یا اتفاقاتی مثل ۱۴ اسفند که در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. آنجا چه تدبیری میکردید؟
حبیبی: اینها مسائل کلی کشور بود و دستگاه سیاسی کشور خودش تدبیر میکرد؛ امام خطی را تعیین میکرد و افرادی که طرفدار خط فکری امام بودند، از این خط به شدت مراقبت و محافظت میکردند؛ حتی اگر جانشان هم به خطر میافتاد. البته این کمتر اتفاق میافتاد.
رنجبران: مثلاً چطوری محافظت میکردند؟
حبیبی: بحث و تحلیل و نقد میکردند؛ یعنی جلسات بحث و نقد میگذاشتند و این زمینه گفتگو را ایجاد میکردند و در نتیجه ایرادات خیلیها رفع میشد و یا ایرادات جدید پیدا میشد و گفتگوهایی دیگری شکل میگرفت. خود این بحث و گفتگو به زنده نگهداشتن اندیشه کمک میکرد. درست است که اساتید همه مسلمان بودند اما پیش از آن جای بحث وجود نداشت ولی حالا اسلام وارد دانشگاه شده بود و برای هر چیز حکومت، دانشگاه مسئله و پرسش ایجاد میکرد و باید هم اینطور میبود.
در نتیجه همه وارد دانشگاه میشدند، میآمدند درس میدادند، بحث میکردند، پاسخ میدادند و فضا بسیار پرتحرک و بانشاط بود. بسیار هم شرایط سختی بود. گرسنگی و بیپولی بود و دانشجوها خوابگاه نداشتند؛ حتی ما هم که مسئولان دانشگاه بودیم، گاهی ممکن بود تا ساعت ۴ و ۵ بعدازظهر در حد نان و خرما هم چیزی نبود که بخوریم؛ ولی آنقدر نشاط روحی داشتیم که من هنوز آرزوی آن روحیه را میکنم.
رنجبران: نگرانی از اینکه زد و خورد هم ممکن بود به وجود بیاید، نداشتید؟
حبیبی: آن هم همیشه اتفاق میافتاد ولی هیچ کدام نگرانی نبود؛ چرا که قدرت قوی اندیشه دینی یا انقلابی که در دانشگاه حاکم بود، همه دانشجویان را نگه میداشت و به این صورت نبود که این جریان بتواند بر ما غلبه کند و بعد از آن کم کم یک چیزهای دیگری صورت گرفت.
بچههای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران زنگ زدند که ما یک سالن کلاس را به صورت خاص درست کردیم و شما بیایید ببینید چطور است. با هم رفتیم و دیدم که صندلیهای یک کلاس را طوری چیدمان کردند که یک جور حفاظت خاصی از دانشجویان دختر و پسر میشد و خیلی سختگیرانه بود. گفتم این مشکلات ایجاد میکند، بگذارید کمی فکر کنیم. بعد همان شب امام (ره) بیانیه دادند که چه کسی گفته کلاسها را تفکیک و جداسازی کنید؟ نمیدانم چه کسی بلافاصله به امام منتقل کرده بودند که یک نقشهای است که دارند کلاسها را جداسازی میکنند و دخترها و پسرها را جدا میکنند که امام عکسالعمل نشان داد و صبح دیدم که آن را جمع کردهاند. این تحرکهای خیلی زنده و شاداب وجود داشت و در همه موارد هم بود.
امام به مسئله رشد علمی فوقالعاده اهمیت میدادند؛ چون بالاخره خودش آدم عالم و درسخواندهای بود و به علم خیلی اهمیت میدادند. برای همین هم به آقایان گیر میدادند و این عبارت را میگفتند که هندسه، هندسه است و اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ یعنی این ایرادات بنیاسرائیلی که یک عده میگیرند بیخود است؛ بگذارید علم پیش برود. به نظر من امام خیلی فضای خوبی را برای رشد علمی دانشگاههای کشور ایجاد کرد و دانشجویان و اساتید یک تحرک فوقالعادهای پیدا کردند و به سرعت توانستیم از آن عقب ماندگی عبور کنیم. یادم هست که گفته میشد ما حدود ۶ هزار استاد کم داریم ولی این به سرعت جبران شد.
دانشگاههای بزرگ، هم خودشان به سرعت رشد کردند و هم برای تقویت بنیه کشور هرکدام به اندازه خود زحمت میکشیدند و به یک حد قابل قبولی از استادها رسیدیم.
البته دانشگاه تربیت مدرس همیشه مایه اعجاب خیلیها بود. خاطرم هست یک استاد فرانسوی به ایران آمده بود؛ وقتی به او گفتم تقریباً در ۹۰ رشته تحصیلی دانشجو داریم، تعجب کرده بود که چگونه ۹۰ رشته در کشوری که تازه انقلاب شده است، تدریس میشود؟
این بچهها با ایثار خودشان این را اداره کردند و من به غیر از گذشت دانشجوها هیچ چیز دیگری نمیدانم؛ کمبود داشتند و گرسنه میماندند. یادم است یک وقت یکی از این اعاظم علما که از ارکان قوا هم بودند، فکر کنم از قوه قضاییه، آقای محمدی گیلانی بود؛ وقتی یکی از دانشجوها در حضور ایشان صحبت کرد و من خودم هم صحبت کردم و از سختیهای بچهها گفتم، دیدم ایشان همینطور اشک میریزد؛ یعنی همه متوجه بودند که این سختی وجود دارد ولی بچهها هم این سختی را تحمل کردند.
آن نسل که خیلی زود اغلب به اساتید و رؤسای دانشگاهها تبدیل شدند، یک ایمانی داشتند و این ایمان سبب شد که بتوانند هم نگه دارند و هم دانشگاهها را توسعه دهند و همچنین علم را توسعه دهند؛ ما به سرعت توانستیم از آن فقری که داشتیم، عبور کنیم؛ یعنی استاد ریاضیات دانشگاه تربیت معلم که جزء اساتید قدیمی بود آقای دکتر اسرافیلیان، ایشان میگفت مگر میتوانیم که اصلاً دکترای ریاضی داشته باشیم و بعد دید که میتوانیم.
رنجبران: یعنی اینقدر این اعتماد به نفس از بین رفته بود.
حبیبی: بله ولی بهخاطر مقاومت این بچهها برگشت. در آن روزهایی که شما نمیتوانید تصور کنید چه مشکلاتی بود؛ دانشجو میخواهد چند واحد بخواند و برود؛ ولی هر روز یک بند دیگر اضافه میکردند و تا ۹۰ واحد او را نگه میداشتند. خب او باید عصبانی میشد دیگر؛ اصلاً باید منفجر میشد ولی چقدر مقاومت وجود داشت که این ۹۰ واحد را تحمل کرد تا فارغالتحصیل شده است.
یک نفر آمده بود و گفته بود میخواهم دانشجوی تربیت مدرس شوم که زن و بچه هم داشت؛ به او گفتم الان چه میکنی؟ گفت من الان مدیرکل برق بخش منطقه جنوب کشور هستم؛ مثلاً از اهواز تا بندرعباس و حقوقش ۲۱ هزار تومان بود. گفتم من که رئیس دانشگاه هستم، الان ۹ هزار تومان حقوق میگیرم. تو چطور میخواهی با این حقوق و راننده و خانه مجانی اینجا بیایی و با هیچی بگذرانی؟ عصبانی شد؛ من هیچوقت یادم نمیرود؛ گفت آقای دکتر این چه حرفیه که میزنید؛ امام فرمودند مسئله اساسی ما بعد از جنگ دانشگاهها است و من باید بیایم. گفتم باشد من نهایتا بتوانم ماهی ۲ هزار تومان به شما بدهیم. گفت من به این چیزها نگاه نمیکنم؛ من باید بیایم. این ایمان و اعتقاد وجود داشت و او آمد و دکترای شیمی گرفت و رفت.
رنجبران: خط قرمز امام خمینی (ره) برای جریانهای دانشجویی و دانشجویان چه بود؟
حبیبی: از بیانات امام باید استفاده کرد. ایشان معتقد بود در این مملکت انقلاب شده و انقلاب هم خواستهایی دارد که همان اداره کشور به بهترین وجه است و اینکه سرمایه ملی به جای اینکه به خارج برود، همین جا باید ادامه دهد. به نظر من امام فقط این را میخواست که این نسل که روی کار آمده، همه آرمانهای آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی سیاسی و... اینها را امام خیلی تأکید داشتند و دانشجوها هم همینها را میخواستند و بابت آن خیلی خوشحال بودند و هرچند وقت یکبار خودشان جور میکردند و به ملاقات امام میرفتند.
دید امام به دانشگاه به عنوان اینکه راه نجات مملکت است، خیلی بالا بود. نوشتههای امام در مورد دانشگاه و دانشجوها تماماً حمایت است و البته مراقبت هم هست. مثلاً وقتی به ایشان گفتند جناح مذهبی افراطی چینش کلاس را آن طور کرده، به آنها حمله میکند؛ از طرفی هم کمونیستها اگر میخواستند تخلفی کنند، امام با آنان محکم برخورد میکرد.
وقتی رئیس دانشکده حقوق بودم؛ آقایی آنجا بود که از حزب توده بود ولی خب استاد بود و درس میداد. بعد هم فوت کرد؛ یعنی کسی با او کاری نداشت؛ با اینکه با من هم خیلی کلنجار میرفت. مثلا میرفت سرکلاس و میگفت رئیس دانشده اینطور بخشنامه کرده؛ شما این را از نظر حقوق اداری بررسی کنید. در واقع به نوعی به ضرر من تمام میشد. ولی من هیچ وقت به او نگفتم این چه کاری است که میکنی؟ چون استاد بود و حرف داشت. یکبار به من گفت من یک نصیحتی به شما بکنم؛ گفتم بفرمایید. گفت ببین همه چیز مملکت دست خودتان است؛ مجلس و دانشگاه و دولت دست خودتان است؛ هر کاری میخواهید بکنید ولی من استاد حقوق اداری یک چیز از شما میخواهم و آن اینکه هر کاری میخواهید بکنید، به مجلس ببرید و قانونیاش کنید؛ من اطاعت میکنم. خب دیدن حرف حسابی میزند.
رنجبران: همین استاد تودهای؟
حبیبی: بله. میگفت به قانون تبدیل کنید، من از قانون اطاعت میکنم. بیقانونی نکنید. ما یک بخشنامه داده بودیم برای دانشجوها؛ این حس کرده بود که بیقانونی شده و سر کلاس گفته بود این رفتار بیقانونی است و انتقاد کرده بود؛ من نمیتوانستم خب تو که تودهای هم هستی و باید تو را بیرون کنیم. به روی او نیاوردم و گفتم درست میگوید؛ اگر غیرقانونی هست ببرید درستش کنید.
به نظرم مسئولان آن زمان این مشکلات را دیدند و خیلی تحمل کردند. و جوانان هم خیلی مدارا کردند؛ انجمنهای اسلامی خیلی تلاش کردند فضای انقلاب را شاداب و زنده نگه داشتند. در مجلس سوم که من هم وارد شدم، با همین حمایتهای دانشجویی بود که حضور خیلی فعال داشتند در انتخابات؛ اینها خیلی خوب بود؛ فضای نقد وجود داشت و هیچ منعی هم برایشان وجود نداشت فقط تلاش میکردند که ضدانقلابی نشوند. ولی اگر در بستر انقلاب نقدی اتفاق افتاده بود، آن را میگفتند و خیلی هم اثر داشت.
رنجبران: وقایع این چندماه اخیر که اتفاق افتاد و دانشگاهها هم درگیر شدند و در واقع یک جنگ ترکیبی بود که دامان دانشگاهها را هم گرفت؛ البته بخشی از آن اعتراضات هم در واقع حق مردم و دانشجوها بود که باید شنیده شود ولی در چارچوب قانون. آن را چطور دیدید؟ نگرانتان نکرد؟ بالاخره از ۷۶ تا ۸۴ شما در دانشگاه علامه طباطبایی از این موارد بسیار دیده بودید.
حبیبی: بله. البته دلم میخواهد که وضع بهتر از این باشد؛ ولی نگران نمیشوم چون دانشجویان به کشور خود علاقهمند هستند و این وضع را اگر راه میاندازند برای این است که میخواهند وضع بهتر شود و این همیشه خیلی خوب است؛ جامعه اگر بدون اعتراض باشد، یک جامعه خفته میشود.
رنجبران: احساس میکنم شما چون آن فضای اول انقلاب دانشگاهها را دیدهاید، من که نبودم و آن موقع تازه به دنیا آمده بودم؛ ولی تصاویرش را که میبینم وحشت میکنم از آن سطح تنش؛ ولی شما کیف میکردید...
حبیبی: آن تنشها آدمها را ساخت؛ درگیری بود با انواع کمونیستها؛ فقط تودهایها که نبودند؛ غیر از آنها هم جناحهای لیبرال و غربگرا هم بودند و مذهبیها هم بودند و یک جور میخواستند که این انقلاب پا بگیرد. الان هم فکر نمیکنم که بچهها بد باشند؛ حکومت باید عاقل باشد و بفهمد که جوان مایه نشاط کشور و سرمایه ملی است. اینها فردا میخواهند کشور را اداره کنند. این را همه مسئولان باید بفهمند.
رنجبران: الان این فضایی را که درست کردند که دهه هشتادیها خیلی از ارزشهای انقلاب و نظام فاصله گرفتند، این را قبول دارید؟
حبیبی: خیر؛ من قبول ندارم؛ بچهها، بچههای همین مملکت هستند. ما اگر بدرفتاری کنیم، جواب منفی هم میگیریم؛ شما چقدر به اینها رسیدهاید که توقع رفتار درست هم دارید؟ اینها آزادی میخواهند؛ انقلاب کردند که آزادی داشته باشند؛ که بحث کنند و حرف بزنند؛ حالا فرض کنید بعضی حرفهایشان هم ناپسند است؛ خیلی خب؛ بیایید جواب بدهید! شما مسئولید و موظفید که جواب دهید. جوان میگوید اینجا کار خراب است؛ بیایید بگویید به این دلیل خراب است یا بگویید اشتباه کردیم و عذرخواهی کنید.
دانشجو، سرمایه و آینده فردای کشور است؛ چه بخواهید و چه نخواهید. امروز اغلب همان دانشجویان دورانهای گذشته، مسئولان عالی کشور یا رئیس دانشگاهها هستند. همان دانشجویان که آنجا داد و بیداد میکردند. بالاخره شما باید فرصت بدهید چون این دانشجو با اعتراض و داد و بیداد خود رشد میکند. اولاً که میفهمد کجا اشتباه کرده یا نکرده است. ثانیاً یک عده را که در خواب غفلت به سر میبرند را هم متوجه میکنند که مملکت ملک شخصی و ملک طلق کسی نیست.
امروز جامعه مسئولیت به اینها داده و باید وظیفه خود را انجام دهند و ممکن است اگر خوب انجام ندهند، مردم و جوانان اعتراض کنند؛ اگر اعتراض کرد، فوری به آنها نبندید که وابسته به غرب هستند! نه؛ اینها میخواهند کشورشان قانونمند باشد. به دانشجو و جوانان امید و ایمان داشته باشیم. اینکه به آنان ایمان نداشته باشیم، بسیار خطرناک است و عکسالعمل نشان میدهد.
رنجبران: مثل حرکتی که هم آقای رئیس جمهور و هم آقای رئیس قوه قضاییه کردند و دانشجوها هم خیلی تند حرف زدند ولی هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
حبیبی: نه هیچ اتفاقی نمیافتد. برخورد کردن با دانشجو و مقابل او جبهه گرفتن، اصلاً فایده ندارد. حتی اگر بخواهی آنجا راهنماییاش هم بکنید، فایده ندارد. باید فضایی ایجاد کنیم که بگوییم بیایید حرفتان را ثابت کنید.
رنجبران: اتفاقاتی که در این ۳ ـ ۴ ماه افتاد به نظر شما واقعاً بهخاطر حجاب بود یا این بهانه بود؟
حبیبی: اینکه خارجیها دامن میزنند که همیشه بوده و شکی در آن نیست. معلوم است که مسئله حجاب نیست. این بهانهای شد برای خیلی چیزهای دیگر. حکومت چون اداره جامعه دستش است، باید خیلی مراقبت کند.
در هر چیزی افراط خطرناک است. مردم ایران هم با مردم خیلی کشورهای دیگر فرق میکنند و مردم فهیم و آزادهای هستند و بردگی را برنمیتابند. خاطرم هست آقای خاتمی آخرین سالی که آمدند به دانشگاه تهران، یکی از دانشجویان بسیجی خیلی با حرارت صحبت کرد و یک سوالی از جناب رئیس جمهور کرد؛ گفت بگو در این ۸ سال که رئیس جمهور بودی برای مملکت چیکار کردی؟ ایشان هم با خنده گفت همین. یعنی اینکه همین توی دانشجو به رئیس جمهور مملکت که رکن رکین کشور است، اعتراض کنی و همین که تو میتوانی اعتراض کنی، عالی است. اگر از این برآَشفته شوی و بگیر و ببند داشته باشی، خطرات فوقالعادهای دارد!
این مسئله خیلی مهم است که سیاستمدران بدانند که در رفتار با جوانان، رفتار قانونی و خشن تحمل نمیشود. اینها برای مملکت خود، دلسوز هستند. یک مشکلی را جایی دیده و ناراحت شده؛ کمک کنید که این مسئله حل شود.
رنجبران: یا حتی عذرخواهی کنید.
حبیبی: بله عذرخواهی کنید و بگویید که بله ما آنطور که باید و شاید نتوانستیم. واقعا اداره کشور هم سختی دارد؛ به خصوص کشور ما که در یک منطقه حساس قرار دارد و خود انقلاب اسلامی کل معادلات دنیا را به هم ریخته است و همه با آن یک جور خرده حساب دارند. در اینجا ما باید با مردم و جوانان خود مدارا کنیم. با آنان خوب رفتار کنیم و نیازهایشان را برطرف کنیم و مراقبت کنیم. مراقبت از بیتالمال و سپردن مسئولیتها به افراد. همه اینها مراقبت میخواهد. مردم چشم و گوششان باز است و خیلیها را میبینند. آیا آن فرد شایستگیاش را داشت یا نه؛ آیا آن پول درست هزینه شد یا نه؛ همه این را میبینند. حکومت باید به مردم پاسخگو باشد.
رنجبران: بعضیها روشی را در پیش میگیرند که به نوعی دو قطبیسازی است. از یک طرف هیچ اشکال ندارد که هر طیفی بیاید نظر خود را بگوید ولی از طرفی هم، بیانات امام را که نگاه میکنیم، امام در مسئله وحدت به شدت حساس بودند و خود شما در صحبتهایتان به دو نوع وحدت هم اشاره کرده بودید؛ این وحدت نباید آسیب ببیند. این دوگانهسازی و دوقطبی بودن چقدر ضرر دارد؟ به خصوص برای الان که موقعیتمان، خاص است و در این چند ماهی که گذشته، قدری حال مردم خیلی میزان نیست؛ من اینطور حس میکنم که یک جوری باید مدیریت بهتری انجام بشود؛ هم رسانهها و هم مسئولان و رهبران فکری. این را باید چه کرد؟
حبیبی: یکی اینکه باید مسئولان به نسل جوان اطمینان بدهند که ما شما را خیلی دوست داریم و میدانیم که انتقاد شما از سر دوستی و خیرخواهی است و کینهای در کار نیست. دلتان میخواهد مملکتتان بهتر شود و حق شما هم هست؛ بالاخره مجلات و کتابها هست و اطلاعات از جاهای مختلف دنیا به دستشان میرسد. روشهای اداره کشور در جاهای مختلف را میبینند و مورد بحث قرار میدهند و اصلاً درسهایشان از این چیزهاست. بنابراین آرزو میکنند کشورشان که از هر جهت از خیلی کشورها ثروتمندتر و تواناتر است و امکانات دارد، به بهترین وجه اداره شود که این امکانات در جهت ارتقاء ملی در حوزههای مختلفش به کار گرفته شود. وقتی حس کنند که نه اینطوری نیست، و کمبودهایی هست در صورتی که همه چیز موجود است و پول و امکانات داریم، خب ناراضی و عصبانی میشود و حرفی میزنند. وقتی عصبانی میشود، برویم ببینیم از چه چیزی عصبانی شده است و برویم مبنای عصبانیتش را درک کنیم و مشکل را حل کنیم. برخورد کنیم با او، او هم عکسالعمل نشان میدهد و این خیلی خطرناک است.
رنجبران: از طرف دیگر چه؟ آن جوانانی در مسیر غیرانسانی میافتند و رفتارهای خشونتآمیزی که در این مدت دیدیم که کسی قبول ندارد آن را. اینها را که دیگر نمیشود جزو جوانان خودمان بدانیم.
حبیبی: خب این سؤال را از خود داشته باشیم که چرا این بچه خشن شده؟ به عملکردهای قبل خود نگاه کنیم و آن را اصلاح کنیم. استادهای روانشناسی و جامعهشناسی کارشان همین است که جامعه به اینجا رسیده؛ چه کنیم؟ خب برو نظرخواهی کن تا کمکت کنند. دانشمند کارش این است؛ الان در معضل گیر کردیم و میبینیم بعضی جوانان ما اینطوری شدند؛ باید چه کنیم؟ خب جوان نگاه میکند میبیند در شمال تهران اشرافیت بیداد میکند و شاید در جهان بینظیر باشد؛ بعد در جنوب تهران میبیند فقر وحشتناک وجود دارد؛ خب این او را عصبانی میکند. لازم است برای عدالت اجتماعی تلاش کنیم. اگر این عدالت اجتماعی را برقرار نکنید روز به روز این خشم بدتر میشود.
رنجبران: این حرف درستی است اما این سؤال ایجاد میشود که آیا من جوانی که ناراضی هستم و به خودم حق میدهم عصبانی هم شوم آیا به خودم حق میدهم که دست به هر کاری بزنم؟
حبیبی: خیر؛ ولی باید جایی باشد که به او کمک کند. اگر یک جایی به او قول دادند که چیزی در جامعه دارد تو را رنج میدهد، را رفع میکنیم و تو هم بیا کمک کن. باید برویم با آنها صحبت کنیم. وقتی او را ول کنیم و احساس کند که به او محل نگذاشتهاند، بیشتر هم طغیان میکنند. باید جایی باشد که با اینطور جوانان، صحبت کنند و حرفهایشان را بشنوند و به مسئولان حکومتی منتقل کنند و به رفع آن مشکلاتی که به نارضایتی آن جوان منجر شده است، اقدام کنند. جوان ببیند که بله مشکل فقرا حل شده یا موارد دیگر رفع شده است. البته الان دارند تلاش میکنند و من منکر تلاشها نیستم. ولی ثروتمندان هم دارند فوقالعاده جولان میدهند.
رنجبران: این شکاف که غیرقابل انکار است. ولی حرف من این است که زمان امام هم چنین چیزهایی را داشتیم؛ امام برسر امنیت مردم و کشور با کسی شوخی نداشت.
حبیبی: البته که شوخی نیست؛ امنیت اصل اساسی کشور است. اگر بخواهید مشکل را حل کنید باید آن چیزی که ذهن مردم را به هم میریزد، حل کنید. یعنی تبعیضهای اجتماعی و عدالت اجتماعی را حل کنید و برای آن تلاش کنید. صوری نباشد و عمل صورت بگیرد.
رنجبران: برخیها معتقدند که با بررسیهایی که کردند که درست است ما مردم سالاری دینی داریم ولی یک مقدار در ۲۰ سال اخیر این نقش رأی مردم کمرنگ شده است.
حبیبی: همینطور است؛ این از همین مسائل آب میخورد. وقتی شما مسائل کلی اجتماعی را نگاه کنید، دیگر به صورت خطی نمیبینید و گروه من یا گروه تو وجود ندارد؛ بلکه با مبنا جلو میرویم. ما به تدریج از این نگاه اجتماعی فاصله گرفتهایم و خطی نگاه میکنیم. یعنی میگوییم این که با من است، عالی است؛ آن که با من نیست، خوب نیست. خب چرا نیست؟ ما از یک طرف حزب نداریم و از طرفی هم داریم.
رنجبران: بعضی وقتها هم فراتر از حزب داریم! هیچ قاعده مشخصی هم ندارد.
حبیبی: بله. الان مشکل اساسی ما عدالت اجتماعی است که باید برای آن اقدام جدی کنیم. این هم که به یک عدهای کمکهای خیریه کنیم و پولشان را که حقشان است ندهیم، این یعنی گدایی است. این ایجاد ناامنی اخلاقی میکند. این مسائل تحقیر ایجاد میکند؛ خیلی از این بچهها (معترضان) از همین خانوادهها هستند. ما باید عدالت اجتماعی را جدی بگیریم. ثروت ملی باید در اختیار همه قرار بگیرد و یک مقداری از آن برای آبادانی کشور است که همه استفاده میکنند؛ بقیهاش برای بهداشت و درمان و غذا است که خرج عموم است. نان و غذای مردم هم باید یک جوری تنظیم شود که بتوانند با شغلی که دارند، آبرومندانه زندگی کنند. بالاخره برای این راهی وجود دارد و در دنیا راهش را پیدا کردهاند. درست است خیلی کشورهای دیگر هم از این بدبختیها دارند؛ برای مثال آمریکا هم دارد؛ ولی ما فرق داریم. اصلاً هدف انقلاب اسلامی تکریم مردم است و باید اینها را رعایت کنیم. وقتی شما میدان میدهید که بچه ۱۵ سالهاش ماشین ۳ میلیاردی سوار شود، در حالیکه اگر این ۳ میلیارد را خرج ۵۰۰ هزار نفر میکردید، مشکلاتشان حل میشد؛ یعنی عدالت اجتماعی باید روح ما قرار بگیرد.
رنجبران: نقش جریانهای دانشجویی در حوزه عدالت اجتماعی و اینکه مطالبهکنند، چیست؟
حبیبی: باید جهت را بیاورند به این سمت که آقای دولت و آقایان مسئول! به مسئله عدالت اجتماعی توجه کنید. درست است که انجام میدهید ولی کافی نیست. بله اینکه برای فقرا خانه میسازند و جاده و مدرسه میسازند؛ خیلی هم عالی است. خب قبل از انقلاب هم همینطور بود ولی کافی نیست هنوز. نگاه که میکنیم خانههای کپری هنوز وجود دارد؛ معلوم است مشکل ایجاد میشود. توقع دارید چه شود؟ وقتی او این بیعدالتی را ببینید، نمیگوید که دولت تلاش کرده ولی کافی نبوده؛ میگوید دولت کاری نکرده است.
رنجبران: آقای حبیبی این کرسیهای آزاداندیشی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تأکید کردند و به نظر من میتوانست تحرک ویژهای در همین مسیر در جنبشهای دانشجویی و دانشگاه ایجاد کند، چه شد؟
حبیبی: هیچی! من پارسال شنیدم که هنوز هم در وزارت علوم دفتر دارد و کارمند دارد؛ ندیدم ولی شنیدم که این هست ولی عملاً در دانشگاهها تعطیل شد. این را درست کرده بودند که جریانهای مختلف بیایند و حرفهای خود را بزنند و آقا این را گفته بودند جریانهای مختلف بیایند حرفهایشان را بزنند و عدهای هم پاسخشان را بدهند تا راه حل منطقی پیدا شود.
رنجبران: آن سوپاپ اطمینان هم ایجاد میشد.
حبیبی: بله. اما یک عدهای این را خاموش کردند و بی سر و صدا این اتفاق افتاد. حالا چیز دیگری دارند راهاندازی میکنند که باز ثروتی هم بابت آن هزینه شود و مانند کرسی آزاداندیشی بعد از مدتی خاموش شود.
رنجبران: چه چیزی دارند جای آن میآورند؟
حبیبی: نمیدانم. پیامکهایی از دانشگاه میآید که اسمش هم شبیه همین است ولی خب اینطور نیست.
یک روز خیلی سال پیش داشتم رانندگی میکردم؛ رادیو باز بود و گوش میدادم. مقام معظم رهبری دو سه سالی بود که به رهبری رسیده بودند و در مسجد دانشگاه تهران داشتند صحبت میکردند. یادی از اخوان ثالث کردند و شعری از او خواندند. جالب است که درست همان موقع کتاب بزرگ دایره المعارف اسلامی داشت چاپ میشد و شنیدم که اخوان ثالث را سانسور کرده بودند. تعارض را نگاه کنید! رهبری مملکت داشت شعر او را میخواند و آن طرف، یک عده که داشتند دایره المعارف مینوشتند در حالیکه باید اسم این شاعر به عنوان یکی از شعرای اسلامی بیاید، میگفتند شاعر ضدانقلاب است و باید حذف شود؛ بنابراین خیلی باید حکومت چشم و گوش خود را باز نگه دارد که اینطور خطاها اتفاق نیفتد که به نام حکومت ثبت شود.
رنجبران: آقای حبیبی یکی از نکاتی که خود شما هم اشاره کردید و حضرت امام (ره) هم بسیار تأکید داشتند، وحدت میان حوزه و دانشگاه بود. فکر میکنید در این ۴۴ سال در این زمینه چگونه جلو رفتیم؟
حبیبی: اتفاقی که افتاده و محسوس است این است که حوزه خیلی خوب وارد دانشگاه شده و تعداد قابل توجهی از اعضای هیئت علمی حوزه، در دانشگاهها مشغول تدریس هستند؛ کارهای تحقیقاتی میکنند و در نشریات حضور دارند؛ از این بابت خیلی خوب است اما اینکه دانشگاه چقدر توانسته به سمت حوزه برود، من خیلی اطلاع ندارم. باید دید آقایان چقدر توانستند با دانشجویان انس بگیرند و با آنان حرف بزنند و این اتفاقاتی که هرکس را نگران کرده، اتفاق نیفتد! حضرت امام که راه را باز کردند و در عمل هم که آقایان به دانشگاه آمدند و درس میدهند و فقط هم نهاد مقام معظم رهبری نیست بلکه در جاهای مختلف هستند ولی این را شماها باید قضاوت کنید.
رنجبران: شما در جایی گفتهاید که آیا حوزه میخواهد دیدگاه اداره امور کشور را بر مبنای تعبیر حضرت امام، یعنی حق رأی مردم و انتخابات بپذیرد یا حق رأی مردم را نمایشی میداند و معتقد است همه چیز با تقدیر الهی، از پیش تعیین شده است.
حبیبی: این را من کجا گفتهام؟ یادم نمیآید.
رنجبران: یعنی شما فکر میکنید که حوزه هنوز آن حق رأی مردم را به نوعی به رسمیت نمیشناسد؟ چون خود روحانیت که در بطن انقلاب بوده و اصلاً انقلاب اسلامی با هدایت روحانیت مردم را به صحنه آورده است.
حبیبی: به نظر میآید آن تلاشی که لازم است، صورت نمیگیرد و باید بیشتر از این تلاش شود؛ مخصوصاً اعاظم حوزه. به رأی مردم و حضور در انتخابات بها دهند و کنار نکشند. نمیشود بعضی چیزها را گفت.
رنجبران: خب بگویید.
رنجبران: آخر حوزه یک حریمی دارد؛ اگر بخواهد وارد مسائل اجتماعی شود که شده و امام هم همین را خواست که بحث وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کردند. خب این را باید دوطرف انجام دهد. فقط اینطور نباشد که آقایان تشریف بیاورند دانشگاه درس بدهند. بلکه آن اندیشه حوزه باید وارد دانشگاه شود و در دانشگاه اثر بگذارد. ما باید تقوا و درستکاری و بهتر کار کردن را ببینیم و تلاش برای ارتباط مملکت را مشاهده کنیم. و از آن طرف هم دانشگاه چقدر وارد حوزه شده است؟ به نظر من از این طرف خیلی کار مؤثری اتفاق نیفتاده است.
رنجبران: امام (ره) از طرفی که نگران بودند که مسئولان منحرف نشوند، برای دانشگاه هم نگران بودند که از اسلامی بودن خود منحرف نشود؛ آیا ما الان این مخاطره را داریم؟
حبیبی: این مخاطره همیشه هست و باید دائم مواظب بود.
رنجبران: یعنی نباید خیالمان راحت باشد که خطری دانشگاه را تهدید نمیکند.
حبیبی: اصلاً. چرا که موقعیت کشور ما خاص است که همه دنیا و قدرتهای جهانی به آن نظر دارند. کشور ما هم از نظر موقعیت جغرافیایی موقعیت والایی دارد و هم از نظر اقتصادی. بالاخره یکی از ذخایر نفت جهان اینجاست. از نظر تمدنی هم ایران با خیلی دیگر از کشورها فرق میکند و پرسابقه است. بنابراین با این دید باید خیلی به این مسئله توجه کنیم. حوزه باید به این مسائل توجه کند و به این هم توجه کند که از نظر علمی چقدر به خودش میرسد؟ حوزه باید از نظر علم و تحصیلات باید بالا باشد.
رنجبران: نظر شما به عنوان کسی که هم حوزه را درک کرده و هم دانشگاه را در این زمینه چیست؟
حبیبی: به نظر من حوزه خیلی سیاسی شده است؛ این بد نیست ولی باید بیشتر به علم بپردازد؛ الان در دانشگاه، در بین هزارتایی که دکتر میشوند، بالاخره صدتا از آنها آدمهای تاپی میشوند؛ ولی حوزه چقدر آدم اینطوری پرورش میدهد؟
رنجبران: اولین درس حوزوی که شما خواندید در حوزه خوانسار بوده است دیگر؟
حبیبی: بله. الان حوزه به این احتیاج دارد که معلومات خود را ارتقا دهد در فقه، اصول، در کلام و در فلسفه. الان دیگر مثل علامه طباطبایی یا آقای مطهری در حوزه نداریم اما بالاخره باید تربیت شوند؛ یعنی به همان داشتههای قدیم خود اکتفا کنیم؟ خب اینها یکی یکی فوت میکنند. بعد از آنها چه میشود؟
رنجبران: یعنی منظورتان این است که همچنان که باید به فضای سیاسی میرسند که باید هم باشند و حفظ کنند، آن فضای علمی غنی خودشان را هم غنی کنند.
حبیبی: بله. یعنی ارتقاء علمی غنی در حوزه. الان خیلی مدارس حوزوی هم داریم که نسبت به اوایل انقلاب یا قبل از انقلاب، خیلی بیشتر شده؛ چون جوانان علاقهمند هستند ولی این احتیاج به این دارد که سطح علمی ارتقا پیدا کند که مطالب جدید و حرفهای تازهتر و اکتشافات فهمی از اسلام و استنباطهای جدید اتفاق بیفتد. بالاخره امام (ره) راهی را گشودند که اداره کشور بر مبنای فقه اسلامی باشد و این فقه را مترقی کردند که باید به سمت اکتشافات و راه حلهای جدید برود که با مبانی اسلامی هم سازگار باشد و بتواند مسائل کشور را حل کند. خب در حوزه باید اتفاق بیفتد.
زنجبران: شما دکترای خود را از دانشکده الهیات دانشگاه تهران گرفتید. آیا با شهید مطهری هم، کلاس داشتید؟
حبیبی: بله. ایشان به ما فلسفه اشارات و نجات درس میدادند.
رنجبران: آیا خاطرهای از شهید مطهری دارید؟
حبیبی: خاطره دارم ولی نه برای کلاس. ایشان در کلاس خیلی خوب و دقیق درس میدادند و وقت کلاس را برای کارهای دیگر نمیگرفتند. ایشان فردی بود که بحث فرهنگی و سیاسی زیادی در بیرون داشت؛ برای دکترا که ما با ایشان درس داشتیم، گاهی خصوصی برگزار میشد؛ اگر دو سه نفری غیبت میکردند، دیگر ۴ـ ۵ نفر میشدیم و ما برای درس به اتاق ایشان میرفتیم. ایشان به کلاس نمیآمد و آنجا گاهی بحثهایی میشد.
رنجبران: شهید مطهری چه ویژگیهایی در حوزه و در دانشگاه داشتند که آنقدر منحصر به فرد شد و امام ایشان را دوست داشت؟
حبیبی: چندتا مسئله از آقای مطهری را من دیدم و حس کردم؛ البته ممکن است فهم من غلط باشد؛ یکی اینکه، چیزی که در روش علمی و سخنرانیهای خود اعمال میکرد، این بود که میآمد بحثی را در سخنرانی در مسجد یا سالن اجتماعات بیان میکرد؛ بعد آن را دو سه بار تکرار میکرد و وقتی آن را خوب پرورش میداد، آن را مینوشت و این میشد کتاب و رساله. او به یکبار گفتن اکتفا نمیکرد و چندبار سخنرانی میکرد و بعد این را به کتاب تبدیل میکرد.
رنجبران: به اصطلاح آن را چکشکاری میکرد.
حبیبی: آفرین. بله. تعبیر خوبی کردید. یکی هم حساسیتی بود که نسبت به اسلام داشت. آنجا یک استاد داشتیم که کمونیست بود و ایشان مرتب با او جدال داشت؛ یکبار که من به دانشکده رفته بودم و میخواستم وارد اتاق ایشان شوم، دیدم استاد صدایشان بلند است که من دیگر داخل نرفتم. شنیدم که میگفت «من با این مرد چه کنم؟ به او میگویم که بیا در جلسه علنی بحث کنیم، نمیآید؛ به او میگویم در دانشکده و در حضور اساتید بحث کنیم، میگوید باشد ولی نمیآید؛ میگویم بیا دوتایی با هم خودمان بحث کنیم، باز نیامده؛ من با این چه کنم؟» این هم از خصوصیاتی است که دیدم. ایشان در درس دادنشان، بسیار عمیق درس میدادند و برایشان مهم این بازکردن تمام جوانب بحث بود. خیلی در درس دادن خود دقیق بود و علاوه بر آن بیرون هم درس داشت؛ یعنی غیر از دانشکده، خصوصی هم درس میدادند. چندباری آقای محقق داماد را دیدم که به مدرسه مروی آمده بودند که مدرسه طلبهها هست. شبها آنجا میآمدند و عدهای از علمای اهل معنا و فلسفه پیش او شفا میخواندند. خیلی مقید به تربیت آدمها و تربیت دانشجو بود.
رنجبران: به نظر شما امام (ره)، شهید مطهری را بهخاطر جایگاه علمی او خیلی دوست داشت یا جایگاهی که در انقلاب داشتند؟
حبیبی: قبل از انقلاب آقای مطهری مرتب پیش امام میرفتند و در پاریس زیاد رفت و آمد داشتند. ایشان در مسائل سیاسی که متناسب با اصل باشد، خیلی مقید بود؛ شنیدم که مرتب پیش امام میرفتند و توضیح میدادند که این باید اینطوری شود. حتی اینکه حکومت اسلامی که در کتاب ولایت فقیه است و تبدیل به جمهوری اسلامی میشود؛ بعضی از مطلعین میگویند که
آقای مطهری در آن قضیه به امام خیلی تذکر دادند که آن کلمه استفاده شود. من نمیدانم و اینطور شنیدهام.
به هرحال آقای مطهری در دانشگاه درس میداد و بسیار هم زنده بود و حواسش به همه جا بود که ببیند مسائل روز کجاست. مجله زن روز که خیلی مجله افتضاحی بود، ایشان درباره مسائل زن، در آن مقاله مینوشت؛ یعنی برایش مهم بود که حرف اسلام به گوش همه برسد و حتی آن زنان که الگویشان مجله زن روز است، این حرفها را هم بشنود. این تقیدی که آقای مطهری داشت، معلوم است امام ایشان را دوست میداشت. چون خیلی مراقب بود. یا در نجف جریانهای انحرافی که به دیدار امام میرفتند، ایشان خیلی مراقبت میکرد که جوری نشود بتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند؛ در صورتی که امام خودشان باهوش بودند و خیلی حواسشان بود، اما آقای مطهری هم خیلی مواظب بود.
حتی او بحثهایی میکرد که بعضی از استادها میگفتند ما حرفهای «کانت» یا حرفهای دیگر فیلسوفهای غرب را از زبان آقای مطهری بهتر میفهمیم تا ترجمههایی که شده است. آقای مطهری حرفها را پیشینه ذهنی خودش تحلیل میکرد و میگفت باید اینجور باشد؛ خیلی از اساتید فلسفه غرب عنوان کردند و در نوشتههایشان هم هست و برای همین آمدند با ایشان جلسه گذاشتند؛ وگرنه آنها که آخوندها را قبول نداشتند. آنها پاریس و لندن درس خواندند و به فلسفه غرب مسلط بودند و مطالعات اسلامی هم داشتند ولی دور آقای مطهری جمع شدند برای اینکه ایشان عمیق بودند.
رنجبران: شما عضو شورای بازنگری قانون اساسی بودید.
حبیبی: بله متاسفانه!
رنجبران: چرا؟
حبیبی: لیاقت آن را من نداشتم. کار خیلی سنگینی بود.
رنجبران: به عنوان کسی که بالاخره تجربه بازنگری قانون اساسی را داشتید، فکر میکنید آیا نیاز باشد که برای اینکه بتوانیم از ظرفیتهای قانون اساسی بهتر استفاده کنیم، بخواهیم یک نگاه دوباره بیندازیم؟
حبیبی: این مسئله را میتوانیم جور دیگری مطرح کنیم؛ جامعه دائماً در حال تحول است و مسائل جدید ایجاد میشود؛ چه در داخل و چه در خارج؛ بنابراین قانون اساسی چون راهگشا است و نشان میدهد که چه کار باید بکنیم، نیاز است که مجدداً مورد بررسی قرار گیرد. الان اقتصاد خیلی تغییر کرده است؛ همچنین روشهای تجارت جهانی و خیلی مسائل دیگر تغییر داشته است؛ در قانون اساسی هم گفته شده هر ۱۰ سال یکبار مقام رهبری میتواند دستور تجدید نظر در قانون اساسی را بدهد. چون مسائل جدید میآیند و روشهای جدید میآید؛ در نتیجه لازم است. البته به تشخیص رهبری بستگی دارد و اگر ایشان فکر میکنند که لازم نیست خب دستور نمیدهند.
آنجا این اصل آمده و قبلاً هم یکی از چیزهایی که فراموش شده بود در قانون قبلی، همین مسئله بود که امام این بحث تجدید نظر در قانون اساسی را به عنوان یک اصل تذکر دادند. چون بالاخر زمانه تغییر میکند و قانون اساسی به تغییر احتیاج دارد و لازم است کارهایی صورت گیرد.
رنجبران: این در قانون اساسی اول پیشبینی نشده بود؟
حبیبی: نه.
رنجبران: خیلی سپاسگذارم؛ آقای دکتر خیلی لطف کردید وقت گذاشتید. انشاءالله همیشه سالم و موفق باشید. شما به عنوان کسی که هم حوزه را درک کردهاید و هم دانشگاه را و هم امثال شهید مطهری و امام را درک کردهاید، از کسانی هستید که نظراتتان همیشه مورد توجه است. انشاءالله همواره ارتباط شما با جوانان باعث شود در مسیری بیایند که خواست امام (ره) است.