آیتالله سیدعباس حسینی قائم مقامی گفت: آنچه امروزه به عنوان اجرای اجباری شریعت توسط حکومت مطرح میشود، برآمده از فقه بنی عباس است، نه فقه شیعه. فقه بنی عباس، قدرت محور بود و از این مسئله در جهت تثبیت و تحکیم قدرت بهره میجست، اما فقه اهل بیت(ع) جامعه محور و مبتنی بر کرامت انسانی است و هرگز برای قدرت، ارزش و اصالت ذاتی قائل نیست و قدرت را در خدمت حفظ «پیوستگی جامعه انسانی» میداند. لذا در این گفتمان فقهی، حفظ نظام اجتماعی بر هر حکم و اصل دیگری مقدم است.
به گزارش دریافتی انصاف نیوز، وی در مراسم رونمایی از سه اثر تازه خود، با بیان این مطلب تاکید کرد: یکی از آسیبهای بزرگی که به فهم از دین وارد شده و در نتيجه الگوی دینداری را مخدوش کرده، خلط میان دو مفهوم وحدت و توحید است. موضوع وحدت، ذات الهی است که خارج از فهم و دسترسی ماست، اما متعلق توحید، فعل الهی و جهان آفرینش است که مبتنی بر تنوع، تکثر، تفاوت و چندگانههاست و لذا توحید به مثابه یک فعل بشری برآمده از آگاهی و انتخابگری انسانِ موحد است. نگاه توحیدی بین این چندگانه ها در عین حفظ تفاوتها، همگرایی، سازگاری و تفاهم برقرار میسازد و اوج هنر توحیدی انسان، کشف یگانگی نهفته در میان اجزای جهان هستی است که نشانه احدیت و یکتایی آفریدگار آنهاست. پس توحید هرگز به معنای یکسانسازی ایدئولوژیک و نفی تفاوتها بر مبنای حق مطلق پنداشتن خود و تحمیل خود به دیگران نیست. اما بسیاری از تفسیرها و قرائتهای مشهور و رایج از توحید، آن را با اصل وحدت و یگانگی ذاتی خداوند خلط کرده و در نتیجه خواستهاند با اجرای الزامی شریعت به مثابه حکم و فرمان خداوند، در جامعه انسانی یکسانسازی ایجاد کرده و بدین سان به گمان خود، یگانگی و وحدت خداوند را پاس دارند. در حالیکه چنين تفسیری از توحید، در حقیقت آلودگی به شرک و نقض روح توحید است که مبتنی بر تنوع و تکثر موجودات آفرینش و در عین حال ایجاد همپوشانی و روح همگرا میان اجزای جهان هستی و به صورت خاص میان انسانها، با حفظ تفاوتهای مختلف فکری، فرهنگی و… آنهاست. اما هرگونه تلاش برای ایجاد وحدت شکلی میان انسانها آنگونه که در یکسانسازیهای ایدئولوژیک میبینیم، در نهایت به چندپارگی جامعه و مرگ آن منجر میشود و از نگاه توحیدی عملا به شرک و نفی توحید افعالی میانجامد.
وی یکی از عوامل تاریخی این آسیب بزرگ را سوء استفاده قدرتها و حکومتها از دین، برای تثبیت و تقویت خود دانسته و افزود: اگر استفاده ابزاری از دین را ریشهیابی کنیم، میبینیم تفکری که در دوران بنی امیه شکل گرفت، مبتنی بر «اندیشه قدرتِ مقدس و متعالی» است که از طریق فقیهان و متکلمان باورمند به «گفتمان خلافت» دین را در خدمت قدرت مستقر و حفظ و تثبیت آن درآورد و همین اندیشه در دوران بنی عباس تئوریزه شد و وارد سازمان فقه اهل سنت گردید و کوشیدند با تولید فقه حکومتی، آموزههای دینی را در جهت منافع قدرت بکار گیرند و پایههای مشروعیت حکومت خود را به عنوان «حکومت خدا بر روی زمین» تثبیت نمایند و نتیجه آن شد که بسیاری از اولویتها از منظر دین، تحت تاثیر منافع قدرت نادیده گرفته شد و بسیاری از امور غیردینی به عنوان اولویت دین جلوه داده شد و متاسفانه به تدریج این نگاه از فقه بنی عباس به بخشهایی از آرای فقهی شیعه هم سرایت کرد؛ در حالیکه درآموزههای اصیل اسلامیو مدرس فقهی اهل بیت(ع) رویکردی بر عکس این نگاه را شاهد هستیم.
او افزود: در نگاه قرآن و آموزههای اهل بیت(ع) که منابع اصیل اندیشه اسلامیهستند، بالاترین اولویت از نگاه دین، «امر جامعه» به عنوان نماد توحید افعالی و تجلی اسم جامع الله است. جامعه، روح جمعی حاکم بر همه انسانها با حفظ تفاوتها، تنوع، تکثر و چندگانگی آنهاست. یک جامعه شامل اقوام، مذاهب، فرهنگها، عقاید و سبکهای زندگی متفاوت و متنوع است، اما همه اینها در یک هویت واحد و روح یگانه اشتراک دارند و این روح جمعی و هویت مشترک در سطوح مختلف جوامع انسانی، از جامعه جهانی گرفته تا جوامع ملی ظهور پیدا میکند. مثلا به عنوان جامعه ایرانی، جامعه عربی، یا جامعه اروپایی شناخته میشوند و این هویت واحد، نماد توحید افعالی است و به همین دلیل از منظر توحیدی قرآن کریم قداست مییابد.
به گفته قائم مقامی، در مقام تزاحم، اولویت با امر جامعه و حفظ یکپارچگی آن، بعنوان نماد توحید افعالی است که حتی بر باور نظری به اصل وحدت ذاتی خداوند نیز تقدم دارد و به همین خاطر شاهدیم در روایت قرآن کریم از ماجرای سامری، وقتی موسی(ع) هارون را به خاطر عدم برخورد با پرستش گوساله توسط بخشی از مردم مواخده میکند، هارون دلیل این عدم برخورد را جلوگیری از چندپارگی جامعه عنوان میکند و موسی(ع) نیز این استدلال را میپذیرد.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: اما بزرگترین بلایی که بنی امیه و بنی عباس بر سر اندیشه و جامعه اسلامیآوردند این بود که برای حفظ قدرت، اولویتهای دین را وارونه کردند و حکومت و نظام سیاسی را در راس امور قرار دادند و به تعبیر قرآن کریم در دین تفرّق ایجاد کردند و آن را به وسیله حفظ قدرت، حتی به قیمت چندپارگی و اضمحلال جامعه تبدیل نمودند.
وی افزود: به عنوان نمونه، واکاوی دقیق مفهوم «حسبه» در فقه اسلامیکه هیچ پیشینهای در قرآن و آموزههای اهل بیت( ع) و حتی آراء و کلمات فقهی نسلهای نخست فقهای شیعه ندارد و یک مفهوم وارداتی از فقه حکومتیِ عباسیان است، میتواند تصویری نسبتا روشن از آسیبهای وارد شده از این ناحیه بر سازمان فقه و اندیشه اسلامیارائه نماید. تحت تاثیر این گفتمان فقهی، بسیاری از احکام و تکالیف شرعی که ماهیتی کاملا مومنانه و انتخابگرانه دارند، تحت عنوان «حسبه» شکل الزام و اجبار به خود گرفت و با نام دین، به صورت «فرمان حکومتی» درآمد. به این ترتیب بسیاری از مفاهیم دینی تحریف و در خدمت قدرت قرار گرفت. یکی از این مفاهیم، امر به معروف و نهی از منکر بود که در نگاه قرآن و رویکرد فقهی اهل بیت، به مفهوم روشنگری و امری اجتماعی و برخاسته از همدلی و پیوستگی افراد در جامعه است . اما در ذیل عنوان حسبه، تبدیل به فرمانی حکومتی و معطوف بر قدرت شد و سرچشمه بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما نیز همین تحریفها و دگرگون سازیهای معرفتی است.
آیتالله قائم مقامیتصریح کرد: همان طور که بارها گفتهام حجاب یک واجب دینی است، اما مانند سایر واجبات دیگر همچون نماز و روزه و حج، باید داوطلبانه و از سراختیار باشد و قطعا الزام و اجبار به حجاب، نمیتواند یک امر شرعی و دینی تلقی گردد و حتی اگر در برخی نظرات فقهی تحت تأتیر همان گفتمان رائج، فتوا بر الزام باشد، قطعا به ملاحظه مناطها، هیچ اولویتی نسبت به بسیاری از احکام دیگر و از جمله معیار حفظ جامعه ندارد؛ اما شاهدیم عدهای به بهانه همین مساله غیردینی، به بزرگترین اولویت دین یعنی حفظ جامعه، آسیب میزنند و جامعه را چندپاره میکنند که نتیجه اش وضعیت امروز است. این در حالیست که فقه برآمده از آموزههای اهل بیت، فقه «جامعه محور» و «انسان محور» است. و به همین دلیل فقهای بزرگی چون مرحوم نائینی، مقدم بر تمام واجبات شرعی، حفظ نظام اجتماعی را واجب میدانند و حتی ایشان بر همین اساس در رأس تمام واجبات، «واجبات نظامیه» را قرار داده است، یعنی واجباتی که برای حفظ جامعه ضرورت دارند. در این گفتمان فقهی تمام ارزش نظام سیاسی هم به نقش و کارکردی است که در خدمت حفظ جامعه و نظام اجتماعی ایفا میکند، در حالیکه متاسفانه عدهای این حفظ نظام اجتماعی را به اولویت حفظ نظام سیاسی تبدیل کردهاند و نتیجه آن میتواند تقابل نظام سیاسی با جامعه و ایجاد تضاد منافع میان این دو باشد، و این بزرگترین خطری است که یک حکومت را تهدید میکند.
وی ادامه داد: متاسفانه امروز اشتباه بزرگی که در گفتمان رسمیوجود دارد، تقلیل کل جامعه به بخشی از جامعه است که همراهی با معیارهای رسمی دارند. از این رو گاه مسائلی نظیر اعتکاف و پیادهروی اربعین که لزوما نه یک امر اجتماعیِ برآمده از روح جمعیِ جامعه، بلکه بسا میتواند صرفا یک «رخداد جمعی» باشد، برجسته شده و نماد جامعه در نظر گرفته میشود، در حالیکه حیات و بالندگی جامعه را باید فراتر از این مسائل در نشانههای دیگری جستجو کرد. امر جامعه باید دربرگیرنده تنوع سلایق، عقاید و هویت جمعی مردم ایران باشد، همانطور که کسانی که به راهپیمایی اربعین میروند بخشی از جامعهاند، آنها که متاسفانه در این روزها در شکست تیم ملی خوشحالی کردند هم بخشی از جامعه هستند و چه بسا گروهی در هر دو این رخدادها شرکت داشتهاند.
آیتالله قائم مقامی با اشاره به هشدارهایی که از گذشته نسبت به پیامدهای نادیده گرفتن جامعه و غفلت از فروپاشی خاموش آن داده شده، افزود: از مدتها قبل نخبگان و صاحب نظران بسیاری، بارها درباره خطر شکاف اجتماعی و چندپارگی و مرگ جامعه هشدار میدادند، اما متأسفانه از سوی گفتمان رسمی ناشنیده گرفته شد تا امروز که به آستانه مرگ جامعه رسیدهایم و بسیاری از علائمیکه نشانه حیات جامعه است رو به خاموشی است، نظیر داوریهای جمعی و افکار عمومی، انتخابات و مشارکت حداکثری، اعتماد عمومی، شکل گیری روح جمعی در موضوعات مختلف و حتی همدلی در نمادهای ملی ورزشی و هنری و… که نشانههای اصلی حیات جامعهاند، اما همه در وضعیت کنونی دچار چندپارگی و سکته شده اند.
وی تصریح کرد: اگر این خطر جدی گرفته نشود و این تشتت و سکته جامعه، فوری، خردمندانه و مؤثر از سوی حاکمان و متولیان اجتماعی درمان نگردد، متاسفانه شاهد مرگ جامعه خواهیم بود که موجب پیامدهای بسا غیرقابل جبرانی از قبیل انقلاب اجتماعی میشود. بخشهایی از جامعه احساس میکنند در تعریفی که اکنون بطور رسمی از جامعه وجود دارد، هیچ جا و حقی برای آنان در نظر گرفته نشده است. در چنین شرایطی افراد دچار حس «غربت در جامعه و وطن» میشوند که پیامد آن ابتدا گریز از جامعه رسمی و مخالفت با نمادهای غالب آن، و در نهایت «مهاجرتِ ذهنی» و بسا تمایل به بیگانه است. درست مانند فرزندی که وقتی خود را در امر خانواده سهیم و شریک نمیبیند، دچار غربت در خانواده میشود و با تداوم این وضعیت خانه را رها میکند و چه بسا دستکم برای نشان دادن ناراحتی و خشم خود، به بیگانگان و دشمنان خانوادگی هم روی خوش نشان دهد.
آیتالله قائم مقامی، انتظار گفتمان رسمی از نخبگان برای اقناع و آرام سازی جامعه را یک اشتباه بزرگ و خطرناک خواند و افزود: هنوز آقایان متوجه نشدهاند آستانه تحمل بخش بزرگی از جامعه به پایان رسیده و گوشی برای شنیدن نصیحت و تذکر ندارد و به جای آنکه رفتار و اشتباهات خود را اصلاح کنند، به دنبال این هستند که معترضان را آرام کنند، در حالیکه این افراد یا عامدانه با جامعه رسمی مقابله میکنند که نصیحت در آنها اثری ندارد و یا به خاطر شدت فشارها به اضطرار رسیده اند که در این حالت نیز قادر به شنیدن نصیحت نیستند و این حکومت است که باید خود را اصلاح کند تا فضای آرام شدن جامعه بوجود بیاید.
وی در خاتمه گفت: البته مرگ جامعه بسیار هزینه زاست و اميدواريم این چرخه خشونت بسرعت متوقف شود و البته وظیفه دیگر اخلاقی و ملی نخبگان و اصحاب قلم و اندیشه این است که از دمیدن به آتش خشم و خشونت از هر سوی، جلوگیری نمایند.
گفتنی است در این نشست که با همکاری انجمن اندیشه و قلم و کانون توحید برگزار شد، سه کتاب استاد قائم مقامی با عنوان الهیات طبیعی، روش فهم انسجامی قرآن و فرقه شدگی دین که توسط نشر میراث اهل قلم منتشر شده، رونمایی شد.