دوجهان را به جوی می شمرد!
مرثیه ای برای سیدمن و ما حضرت دعایی
آقای من!
دیروز منزل فرزندم علی آقا مهمان بودم که نورچشمت سیدحسین از بیمارستان آتیه به من تلفن زد و قبل از کلام باهق هق های ممتد و جانسوزی گفت یتیم شدم. نیازی به کلام وتصریح نبود به یکباره غمی سراسر وجود مرا فراگرفت. یعنی تهران وایران از این پس بی دعایی شد؟ در خود شکستم. سید حسین از من خواست اطلاعیه مراسم وداع وتشییع باتورا بنویسم. عصردوشنبه ۱۶ خرداداست و قراراست ساعاتی دیگرتو را برای وداع یاران و دوستدارانت به حسینیه جماران بیاورند. با خود خواهم گفت چگونه باور کنم این قامت همیشه ستبرسید محمود دعایی است که اینک درپیش روی ما آرام گرفته است؟
سیدمن!
کاش غایت تومرگی سرخ بود.چنان ازتو به نیکی یادشده ومی شود که انگارهمه دارند ازشهیدی بحق پیوسته سخن می گویند. همه از تومی گویند. هیچ کس جز خوبی از توسراع ندارد. از اینپس بسیاراز توخواهند گفت ونوشت.خداوند چه روح بزرگی درآن کالبدخاکی ات به ودیعه گذاشته بود. نفخه ای رحمانی بودی وگویی پاره ای از روح خدا.آخر این همه تواضع، زهد، فروتنی، پاک دستی،پاک دامنی، شجاعت، فداکاری، تلاش برای مردم، نوع دوستی، خدمت بی توقع اجر، ایثار و ازخودگذشتگی، شوخ طبعی در عین جدیت، بی توقعی و..دریک آدم جمع می شود؟کمترکسی هست که تورادیده باشد واز توخاطرخوشی وخاطرات درس آموزی نقل نکرده باشد.کمترازیک روز است جان به حق تسلیم کرده ای وصدهاپیام ویادداشت درکشورصادرشده واز این پس نیز نوشته وگفته خواهدشد.
سیدهمیشه عزیز
مصداق واقعی ایندعبارت تویی که «اللهم انالانعلم منه الاخیرا». چگونه باورکنم زین پس کلام گرم تورانخواهم شنید.خاطرات بیش از ۳۵ سال ارتباط ودوستی باحضرتت امان را از من گرفته اند و ملتمسانه می خواهندب رصفحه کاغذ جان بگیرند و تو را بستایند.ازکجابگویم؟ ازکمک های بی دریغت به تبلیغات جبهه وجنگ که باموافقتت نشریه وروزنامه اطلاعات جبهه متتشر شد؟ از تواضع مثال زدنی ات درموسسه اطلاعات دربرابرکارگران ساده موسسه وروزنامه؟ ازسادگی رفتار و وسیله رفت وآمدت درمراسم ها وهمایشها؟ از سرعت اجابتت دردعوت برای اقامه نمازبرپیکر سیاسیون و هنرمندانی که بعضا بانظام برسرمهرنبودند و یا بعضی در داخل نظام نسبت به آنها نظر خوبی نداشتند؟
ازاینکه به رغم آن همه تلاش درایران وبخصوص درسالهای سخت غربت وهجرت درعراق برای خودت کمترین سهم وحق را درقبال پیروزی انقلاب وپس از آن قائل شدی؟ ازاینکه حقوق ارزی دوسال سفارتت درعراق رانگرفتی وگفتی شهریه مختصر دفترامام برای گذران زندگی من کافی است؟ ازاینکه باهمین استدلال در۶ دوره نمایندگی مردم شریف تهران در مجلس شورای اسلامی حقوق نمایندگی را دریافت نکردی و وقتی به حسابت مبلغی واریزشد طی نامه ای با صدورچک وجه را به امورمالی مجلس عودت دادی؟از اینکه وجه حق ماموریت سفرهای خارج از کشورت از سوی مجلس را به وزارت خارجه برمی گرداندی؟ از اینکه همانند سایر نمایندگان حواله قیمت دولتی ماشین هایی را که در هردوره از سوی وزارت صنایع به نمایندگان داده می شد قبول نمیکردی؟ از آنهمه ادب وفروتنی ات که درجلوجمع دست سیداحمدخمینی فرزندحاج سیدحسن و نتیجه امام را که حکم نوه ات راداشت ودارد شوقمندانه و به پاسداشت حرمت مرادت امام می بوسیدی؟ از فروتنی و تواضع ات که درهرمجلسی از رفتن به صدرمجلس بشدت پرهیز می کردی ودرلابلای صفوف مردم می نشستی؟ از زهد بی مانندت که ثروتی نیندوختی؟ از آنهمه تلاش در کبرسن که تا آخرین روزهاپرتلاش درحال خدمت بودی؟
ازروح بزرگت که کینه ای از کسی به دل نداشتی؟ از سخاوت ودریا دلی بی مانندت؟ از چهره بشاش و زلالی روح واز صفای باطن وخیرخواهی ات برای مردم؟ از دین داری بی مانندت که کسی هرگز از تو غیبتی نشنید؟
دعایی همیشه عزیز
حیف نیست فردا این همه فضیلت باتو درخاک دفن شود و من و ما از آنها محروم؟
سخن را به درازا نکشانم. قدر تو پس از امام کمتر دانسته شد. دست تقدیرچه ها که نمی کند! هاشمی در۱۹ دی۱۳۹۵ در سال روز قتل امیرکبیر از ملت گرفته شد و روح بلند و کم بدیل تو در سالروز شهدای قیام ۱۵ خرداد۱۳۴۲ به جوار رحمت حق فرا خوانده شد. اینک تو با امام و شهیدانی و ما بی امام و شهیدان و بی دعایی! خدا به ملت ایران صبر دهد تا فراق فرزند پاک و دوست داشتنی خود را تاب بیاورد. سیدمحمود! امام ملت ایران! بنده خوب و پذیرفته شده! خدا چقدر سخت است دیدن تهران بی تو و رفتن در مراسم بی تو... دیدار با تو به قیامتی افتاد که چندان دور نیست.
پایان سخن پایان من است ای سید همیشه محبوب در ذهن و دل ملت و تاریخ ایران.آدم این همه خوب میشود؟
داغدارتو