جماران، اشاره؛ بعد از گلایه از فقیهانِ اهلسنت که نگاهی به فقه امام صادق (ع) ندارند، گلایهای از خودیها هم هست که امروز در برخی مسائل یا سختگیریهای شدیدی میشود مانند قصه رویت هلال و یا در فقه سیاسی تصمیماتی اتخاذ میشود و گرچه با فقه توجیه میشود ولی دلنشین نبوده و پاسخگویِ نیازها و شبهات نیست و برای فرار از پاسخ؛ تمسک به ادعاهایی چون حقِ اِعمال ولایت و یا ادعای اتصال حاکمان به عالَم غیب و مانند آن میشود و نتیجهای جز "فقه گریزی" نخواهد داشت!
به نام خدا
فقه اهلبیت؛ فقه امام صادق (ع)
فقه شیعه بهعنوان فقه امام صادق (ع) نامگرفته چرا که در میان امامان شیعه امام صادق (ع) بیانگر فقه اهلبیت (ع) است و نه امامان قبل از امام صادق اجازه تبیین فقه شیعه را داشتند و نه بعد از آن حضرت فرصت تبیین فقه شیعه بمانند زمان امام ششم پدید آمد!
فقه امام صادق (ع) و فقه جواهری
"فقه امام صادق" ، با فقه مجتهدان که گاهی از آن به "فقه جواهری" تعبیر میشود یک تمایز دارد و آن این است که فقهِ فقیهان استنباط از کلمات امام صادق (ع) است که طبیعتاً هر مجتهدی به فراخور فقه الحدیث خویش، نتیجهگیری میکند و البته ناگفته نماند که این "مسیر اجتهاد" توسط خود امام صادق تنظیم شده که فرمود: "ما اصول را القا میکنیم و شما فروعات را از آن استخراج کنید" ، پس استنباط که بهرهوری علمی از آن اصول است به عُهده فقیهان نهاده شده است.
امام صادق (ع) ریشه فقاهتِ همه فقیهان
فقه شیعه با همه تفاوتهای فکری مانند اخباری و یا اجتهادی؛ تمام هست و نیستش از امام صادق (ع) است.
و بلکه فقه چهار مذهب اهلسنت - حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی - بیارتباط با فقه امام صادق (ع) نیست چون جملگی آن چهار فقیه سنی از شاگردان مکتب فقهیِ امام صادق (ع) هستند.
ارتباط علمی وفقهیِ ائمهِ فقهِ اهل سنت با حضرت صادق (ع)
ابوحنیفه رهبر فقه حنفی است و مالک بن انس که رئیس فقیهان هفتگانه مدینه است؛ هر دو مستقیم شاگرد امام صادق (ع) بودهاند، و فقیه دیگر اهلسنت جناب شافعی است که شاگرد مالک بن انس است، و فقیه چهارم اهلسنت احمد بن حنبل است که در دورههای بعدی آمده - زمان امام هادی (ع)- و از شاگردان آن سه فقیه اهلسنت بهره برده است. در نتیجه ائمه فقهی اهلسنت وامدار فقهی و علمی امام صادق (ع) هستند.
این گلایه مهمِ سید مرتضی در کتاب "الانتصار" از فقیهان سنی است که میگوید: شما به همان میزان که برای شافعی و ابوحنیفه شأن و منزلت قائل هستید برای امام صادق نیز شأن و منزلت قائل باشید و اگر هم حضرت را در مرتبه آنان نمیدانید لااقل در حد کسانی مانند احمد حنبل و طبری و... برای امام شأنیت قائل شوید و متذکر اقوال فقهی حضرت نیز بشوید!
خوب است بدانید؛ ابوحنیفه شخصیتی عقلگرا است که بعد از قرآن و سنت و اجماع؛ عقل را به "قیاس" یعنی همان "تمثیل" در منطق نازل کرده و بر اساس قیاس و مقایسه خواسته به احکام برسد .
این رویه ابوحنیفه درست بر خلاف فقه مالک ابن انس است و وی شدیداً با رویه ابوحنیفه مخالفت و مبارزه کرده است.
و احمد بن حنبل هم نهتنها روی خوشی با "قیاس حنفی" ندارد بلکه دارای یک فقه خشک و جامد است و اصلاً برای عقل جایگاهی قائل نیست و در آخر هم جان خود را بدین خاطر از دست داد.
سنیهای ایران و عراق و اطراف؛ غالباً شافعی هستند، همانطوری که سنیهای آفریقا هم تابع شافعی هستند چرا که شافعی در مصر زندگی میکرده و تأثیرگذار بوده و سنیهای وهابی مانند سنیهای اهل حجاز و بخشی از پاکستان از احمد بن حنبل پیروی میکنند و مذهب حنبلی دارند.
مشخصات فقه امام صادق
۱) فقهِ امام صادق (ع)؛ فقهِ پاسخگو
با بررسی روایات فقهیه میبینیم که فقه امام صادق فقه پاسخگوست. این پاسخگویی در دو مقطع دیده میشود؛
از یکسوی به تمام سؤالات شرعی و به تعبیر فنِ فقه؛ استفتائات پاسخ میدهد. مثلاً امام صادق در برابر سؤالکننده که از یک فرع فقهی مانند طهارت، نماز، حج، خمس و.. مسئله را نمیداند و پرسش میکند که تکلیف من چیست؟
مثلاً؛ محمد بن مسلم صدها سؤال در مورد حج از امام صادق (ع) پرسیده، و یا جابر جعفی صدها حدیث، و نیز زراره و دیگر شاگردان حضرت امام صادق که در کتابهای روائی و فقهی جمع است.
بر همین اساس؛ امروز رسالت و وظیفه فقه است که در تمام زمینههای توسعه دانش بشری و توسعه امکانات و فناوریهایی که از زیرزمین مانند نفت و عمق اقیانوسها تا افق غیر دید بالای سرمان، مانند ماهواره و ... پاسخگو باشد.
از سوی دیگر بخشی از پرسشها و پاسخگو بودن امام صادق در برابر شبهات وارده به فقه است مانند بسیاری از سؤالاتی که ابوحنیفه از حضرت میکند.
کسی میتواند مدعی داشتن فقه امام صادق (ع) باشد که بعد از ارائه پاسخ به استفتائات شرعی و بیان حلال و حرام، بتواند درباره انبوهی از شبهات که به فقه و فتواهایِ فقیهان در موضوعاتِ حقوقی و جزائی و یا مالی و اقتصادی و یا عقود و قراردادها و ... میشود، پاسخگو باشد.
در اینجاست که ممکن است در فقیهان ضعف استدلال در پاسخگویی ببینیم، اما در فقه امام صادق (ع) ضعفی نیست و حدیث و تاریخ؛ شهادت میدهد که امام صادق در برابر تمام اما و اگرهای فقهی پاسخگو بود.
امروز گاهی به نام فقه سختگیریهای عجیبی میشود و یا در برخی مسائل 'فقه سیاسی' تصمیماتی اتخاذ میشود و گرچه با فقه توجیه میشود ولی دلنشین نبوده و پاسخگویِ نیازها و شبهات نیست چون با ادعاهایی مانند حقِ اِعمال ولایت و یا ادعای اتصال حاکمان به عالَم غیب و مانند آن در واقع از زیر پاسخ در رفتن است و نتیجهای جز "فقه گریزی" نخواهد داشت!
۲) فقه امام صادق (ع)؛ فقهِ سهله سمحه
فقه امام صادق؛ فقه منضبط و آسان و پرگذشت است. چون بر مدار این سخن پیامبر خدا (ص) است که فرمود: «من مبعوث شدم به یک دین منضبط و آسان و در برخی موارد هم قابل گذشت. / بُعِثتُ بالحنیفیّة السهلة السمحة»
اگر فقه که تعیینکننده حلال و حرام و یا مباح بودن رفتار انسان است؛ سهله سمحه یعنی آسان و باگذشت و جبرانکننده نباشد، با این زندگی توسعهیافتهی امروزِ بشر چگونه میخواهد فتوایی ارائه کند که دستوپای علاقهمندانش را نبندد؟ مثلاً درباره فعالیتهای اجتماعی زنان و یا معاملات نوظهور دیجیتالی و بانکی و ... چه خواهد کرد؟
فتوای به احتیاط و یا احتیاط پشت احتیاط، با "فقه سهله سمحه" که فقه امام صادق است هماهنگ نیست!
شاهد ما سخن صاحب جواهر است که در اواخر عمر شریفش به شاگردانش که منتظر بودند ایشان درمورد مرجعیت اعلام نظر نماید، فرمود: یک نکته خطاب به مردم دارم و آن اینکه به شیخ انصاری مراجعه کنید. من اعلم از او سراغ ندارم و یک نکته خطاب به جناب شیخ مرتضی انصاری دارم و آن این است که «یا شیخ؛ قَلِّل احتیاطَک» یعنی؛ احتیاطاتت را کم کن. یعنی جناب شیخ انصاری در فقه، به حدیث «بُعِثتُ بالحنیفیّة السهلة السمحة» توجه وافر داشته باش.
۳) فقهِ امام صادق (ع)؛ فقهِ حقوق گرا
در فقه امام صادق (ع) همه انسانها دارای حق و حقوقی هستند که بدیهیترین حق آدمی؛ حق انتخاب و حق تسلط بر سرنوشت خویشتن است که فرمود: «ان الناس مسلطون علی اموالهم». بلکه پایینتر از انسان، یعنی حیوانات در فقه امام صادق (ع) صاحب حق هستند که فرمود: "مالک یک حیوان حق ندارد به کسی که حیوان را به او میسپارد، بگوید به آن آب و غذا نده."
و فرمود: "جای نگهداری گوسفند را پاکیزه نگهدارید و آب بینی آن را پاک کنید."
و یا وقتی دید در میان شتران یکی از شتران بر اثر بار سنگینی که بر او گذاشتند کج شده، غلام خود را صدا زد و او خواست در مورد حیوانات عدالت را پاس دارد.
این دسته روایات بسیار زیاد است ولی آنچه مهمتر است؛ حق مجرم است که در اجرای حد شرعی نباید تازیانه شدید باشد و بعد اجرای حد، همه حقوق یک انسان غیر مجرم بر او بار میشود.
امروز با الهام از آن فقه نورانی امام صادق باید حقوق شهروندی مورد رعایت دقیق حاکمان باشد و هر مرتد و بیدینی بر اساس فقه امام صادق بتواند حقوق خود را استیفا کند.
امروز اگر امام صادق (ع) بود و میخواست فقه تدریس کند؛ حتماً از حقوق کارتنخوابها و قبر خوابها و یا حقوق کودکان مانند کودکان طلاق، کودکان کار که در ذرهذره انفال مانند نفت و گاز و معادن سهیم هستند، درس فقه میفرمود.
این دو نمونه از "فقه امام صادق" خواندنی است؛
در روایت صحیحهای وارد است؛ شخصی به محضر امام صادق (ع) عرضه داشت؛ من از یک کافر طلبی دارم و وقتی برای وصول طلبم به او مراجعه میکنم او جلوی چشم من، خوک و شراب میفروشد و همان پول آن را به من میدهد. آیا میتوانم آن پول را بگیرم؟ امام صادق (ع) فرمودند: «شما مطالبهای داری و حقی بر اوست که پول تو را بدهد و میدهد / إِنَّمَا لَکَ عَلَیْهِ دَرَاهِمُ فَقَضَاکَ دَرَاهِمَکَ»
نمونه دیگر؛ شخصی به نام خلاد گوید من کوفه بودم و از کسی طلبی داشتم که در شهری بنام نیل بود. اسبی را کرایه کردم و از شهر کوفه به آن شهر رفتم تا طلبم را بگیرم، اما وقتی رسیدم گفتند بدهکارت از این شهر رفته به شهری دیگر، و من هم به آن اسب به شهری دیگر رفتم که باز گفتند از این شهر به شهر بغداد رفته است. من هم با آن اسب به بغداد رفتم و طلبم را گرفتم و برگشتم و وقتی خواستم کرایه اسب را به صاحبش پرداخت کنم او گفت که اسب را دیر آوردهای و باید کرایه بیشتری به من بدهی. من هم نپذیرفتم. برای رفع این اختلاف با هم نزد ابوحنیفه رفتیم و ابوحنیفه فتوا داد؛ چون اسب را سالم آوردهای دیگر صاحب اسب طلبی از شما مازاد بر کرایه تعیین شده ندارد. اما صاحب اسب ناراحت شد و گفت این چه فتوایی است؟ باید برویم پیش امام صادق (ع) و وقتی خدمت حضرت رسیدیم و امام از این طرز فتوا دادن ابوحنیفه مطلع شد فرمودند: اینجور فتواهاست باعث میشود باران نبارد و برکت زمین از مردم گرفته شود. بعد امام فرمودند: کرایه کننده اسب هم کرایه تعیین شده را باید بپردازد و هم این که بهخاطر مقداری که تخلف کرده و شهرهای دیگر رفته ضامن هست و باید کرایه آن را هم پرداخت کند.
۴) فقه امام صادق (ع)؛ فقهِ اخلاق
موارد رعایت اخلاق در فقه امام صادق ان قدر است که خود یک کتاب مفصل میشود.
چند نمونه میتواند ما را به ان حقیقت نزدیک کند؛
ابان بن تغلب میگوید: به همراه امام صادق (ع) در حال طواف بودم که مردی از شیعیان نزد من آمد و درخواست کرد با او به دنبال کاری بروم، ولی من دوست نداشتم که امام (ع) را رها کنم و بهسوی او بروم. امام صادق (ع) دید و فرمود: ای ابان! این شخص با تو کار دارد؟ گفتم: بله. از شیعیان است. امام فرمود: برو. عرض کردم: در طواف واجب؟ امام فرمود: بله. ابان میگوید: رفتم و نزد امام برگشتم و از ایشان در مورد حق مؤمن سؤال کردم؟ حضرت فرمود: وارد این مطلب نشو. عرض کردم: جانم به قربانت! میخواهم بدانم، و اصرار کردم. امام فرمود: نصف از مال خودت را با او تقسیم کن. حضرت نگاه به چهره من کرد که چگونه متغیر شدم، و فرمود: ای ابان! اگر نصف مالت را با برادرت تقسیم کنی، هنوز ایثار نکردهای. ایثار، وقتی است که از نصف دیگر مال خودت را به او بدهی.
نمونه دیگر در فقه امام صادق (ع) ؛ در مورد نماز جماعت است که در عین سفارشهای متعدد درمورد قالب نماز مانند نماز در مسجد و نماز با لباس تمییز، و در مورد باطن نماز مانند حضور قلب و ... اما دستور به کوتاهی نماز و رعایت حال "اضعف مامومین" داده و بر آن تاکید فرموده است که بر اساس فقه اخلاقی است.
و یا در بحث جواز غیبت اهلسنت در عین تغایر فکری و اعتقادی با آنان اما اجازه غیبت و تهمت نسبت به آنان را روا نمیداند.
و مورد دیگر؛ در فقه امام صادق مطرح هست این است که اگر کسی دروغی بگوید یا ظلم کند، مستحب است وضوی خود را تجدید کند.
و یا در باب جهاد؛ اجازه قطع درختان و کشتن اسیران و استفاده از سم داده نمیشود.
و یا وقتی از حضرت درباره فروش سلاح نظامی پرسش میکند؛ امام میفرماید؛ برای آنان کلاه جنگی درست کن و بفروش. یعنی امام میخواهد بفرماید سلاح دفاعی درست کن و بفروش و نه سلاح کشتار مانند شمشیر و نیزه، برای همین است که نامی از اینها نمیبرد.
اینها نمونهای از صدها نمونه ظهور اخلاق در فقه امام صادق (ع) است باید نگاه مجدد شود.
آیا همه فقه یعنی استنباطات فقیهان اخلاقی است؟ آیا نباید برای سیطره اخلاق بر سرتاسر فقه، یکبار کل فقه و استنباطات فقیهان را تعالی بخشید؟
استاد مطهری میگوید:
"جهان برای انسان مثل رفیق است. این جهان دارای اخلاقی است و همانطوری که رفیق و اخلاق خاص او را رعایت میکنیم، باید اخلاق این جهان هم رعایت کنیم. یک اتصال مرموزی بین انسانها وجود دارد. جامعهی یک پیکر است و هر پیکر نسبت به عضو خود حساس است."
۵) فقه امام صادق (ع)، فقه معنویت آفرین
فقه امام صادق؛ فقه معنویت زا و فقه معنویت آفرین است. سؤال اینجاست آیا بااحتیاط پشت احتیاط، دقتهای عقلی، عدم اطمینان مثلاً در مسئله عام البلوایی چون رویت هلال و ... به معنویتی که شریعت دنبال اوست ضربه میزند و یا نه معنویت را افزایش میدهد؟
سخن پایانی؛
استواری فقه امام صادق (ع) بر اساس اندیشه فقهی امام راحل
یکی از راههای بهرهمندی فقیهان از این فقه با همهی خوبیهایش در گرو آن چیزی است که فقیه سترگ امام خمینی به آن باورداشت، است و نظریه راهگشای امام خمینی بر سه سرفصل مهم استوار است؛
اول؛ توجه به زمان و مکان است که مربوط به داخل کشور است.
دوم؛ شناخت جهان است.
و سوم؛ شناخت سیاستهای حاکم بر جهان است .
یک فقیه باید اینها را خوب بداند و در استنباط و اجتهاد خود از این سه محور غافل نشود.
در نتیجه فقه امام صادق (ع) در سراسر گیتی حرف اول در عبادات و معاملات و حقوق را خواهد زد و به باور استاد مطهری این استواری و این انعطاف که در فقه امام صادق (ع) نهادینه شده، قابلستایش و جذب جهانیان خواهد شد، عبارت استاد مطهری چنین است؛ «دخالت عقل یکی از اسباب پیروزیهای فقه اسلامی در ادوار گذشته است. در بسیاری از مجامع بینالمللی که روی فقه اسلامی مطالعه کردهاند انعطاف فقه اسلامی را خیلی ستایش کردهاند.»
به امید فروغ هر چه بیشتر "فقه امام صادق (ع) " در سراسر گیتی و جهان بشریت. انشاءالله.