آیا این گزاره درست است: «محروم رسانه ندارد». در واقع محروم در عین اینکه به لحاظ اقتصادی محروم است، در بسیاری از مواقع از داشتن «رسانه» و شنیدن صدای او از رسانه نیز محروم است، چراکه او اساساً توان مالی این را ندارد که زندگی عادی خود را بچرخاند، چه برسد به اینکه بتواند برای خود رسانه داشته باشد و یا رسانه ای را به لحاظ مالی تأمین کند تا صدای او را منعکس کند.
هنگام بحث از رسانه ها، یکی از سؤالاتی که مطرح می شود این است که رسانه قرار است صدای چه کسانی باشد؟ و اصطلاحاً مطالبات و خواسته های کدام گروه، قشر یا نهادی را قرار است نمایندگی کند؟
یکی از راههای پاسخ به این سؤال توجه به اقتصاد سیاسی هر رسانه است. به بیان دیگر می توان این پرسش را مطرح کرد که خود رسانه به لحاظ اقتصادی و سیاسی وابسته به چه گروه یا نهادی است؟ هزینه های مالی آن چگونه تأمین می شود؟ از لحاظ سیاسی مدافع کدام گروه، حزب یا تشکل سیاسی است؟ و از این طریق می توان فهمید که هر رسانه قرار است صدای چه گروه و چه قشری از جامعه باشد؟
از همین زاویه می توان به این نکته رسید که «محروم رسانه ندارد». در واقع محروم در عین اینکه به لحاظ اقتصادی محروم است، در بسیاری از مواقع از داشتن «رسانه» و شنیدن صدای او از رسانه نیز محروم است، چراکه او اساساً توان مالی این را ندارد که زندگی عادی خود را بچرخاند، چه برسد به اینکه بتواند برای خود رسانه داشته باشد و یا رسانه ای را به لحاظ مالی تأمین کند تا صدای او را منعکس کند.
علاوه بر این، چنانچه این واقعیت اجتماعی را بنابر گفته دکتر راغفر از اساتید برجسته اقتصاد در ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه ایران مدنظر قرار دهیم که حاکمیت در ایران در سیطره الیگارشی های اقتصادی و سیاسی قرار گرفته است (خبرگزاری ایلنا – ۹/۴/۱۴۰۰) که تلاش دارند سیاستهای اقتصادی را به نفع خود رقم بزنند، آنگاه این پرسش مطرح می شود که آیا این الیگارشی، برای موجه جلوه دادن منافع خود و تزیین آن در نگاه عمومی جامعه، رسانه ها را به خدمت نمی گیرد؟ به نظر می رسد پاسخ به این سؤال چندان سخت نباشد. گویا بسیاری از رسانه های اصلی کشور، اکنون در سیطره همین الیگارشی سرمایه داری قرار گرفته اند و لذا تلاش دارند سیاستهای این طبقه را در نگاه عموم جامعه توجیه و تزیین کنند و لذا محرومان نه تنها خود رسانه ندارند تا صدایشان را به گوش حاکمیت برسانند، بلکه حتی رسانه های اصلی نیز حاضر نیستند صدای آنان باشند و آنچه که در این رسانه ها بروز و ظهور می یابد، تنها موجه جلوه دادن سیاستهایی است که منجر به تأمین منافع الیگارشی های حاکم بر ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه می شود.
نمونه چنین روندی را می توان در همین چند روزه در قضایای اخیر روغن، آرد و ماکارونی مشاهده کرد. کافی است که بعضی تیترهای روزنامه ها و خبرگزاری های اصلی را در این چند روز مرور نمود:
کیهان: تدابیر دولت برای ساماندهی یارانه آرد و نان (۱۸/۲/ ۱۴۰۱)
همشهری: اصلاح قیمتها، راه ناگزیر (۱۸/۲/ ۱۴۰۱)
رسالت: ضرورت اصلاح نظام توزیع رایانه (۱۸/۲/ ۱۴۰۱)
فرهیختگان: نسخه کم هزینه تر اصلاحات اقتصادی (۱۸/ ۲/ ۱۴۰۱)
خبرگزاری فارس: کارشناس اقتصادی: اصلاح نظام پرداخت یارانهها و بهینه سازی آن در اولویت باشد/ مردم دولت را در اجرای طرح همراهی کنند (۱۹/۲/ ۱۴۰۱)
خبرگزاری صدا و سیما: حذف ارز ترجیحی، موجب شکل گیری نظام قیمتگذاری درست (۱۹/۲/ ۱۴۰۱)
اینها نمونه هایی از خروارها گزارش هایی است که در این رسانه ها در جهت توجیه گرانی های اخیر آمده است. آیا در این تیترها و گزارشها، صدایی از محرومان شنیده می شود؟ آیا گفته می شود که این طرحها و این گرانی ها چه فشار اقتصادی بر محرومان وارد می کند؟ آیا گفته می شود که آنها حتی تحمل یک ریال اضافه شدن هزینه های زندگی شان را در این شرایط اقتصادی ندارند؟
متأسفانه صدا و سیما در این میان گوی را از دیگر رقبا ربوده است و ارزیابی ابتدایی بخشهای خبری شبکه های مختلف تلویزیون این مسأله را نشان می دهد که بسیاری از خبرها و گزارشهای آن تنها در صدد توجیه این وضعیت سخت برای محرومان است. چنانچه در فایل صوتی لو رفته منتسب به مدیر رادیو فرهنگ به صراحت از برنامه سازان خواسته می شود که یک وقت به بهانه صدای مردم، انتقادها از دولت را در قضیه گرانی های اخیر مطرح نکنند و آن را خواسته مقامات مافوق عنوان می کند.
آیا اکنون به وضوح نمی توان اذعان نمود که الیگارشی حاکم بر ساختار سیاسی و اقتصادی ایران، بسیاری از رسانه ها را نیز اجیر خود و با سلطه و نفوذ در آنها و یا تأمین مالی از طرق مختلف، آنها را به توجیه گران سیاستهای جاری تبدیل کرده است و در نتیجه صدای خرد شدن استخوان محرومان زیر فشار گرانی ها و تورم هر روزه، از رسانه های رسمی کمتر شنیده می شود؟!
*دکترای ارتباطات
*جماران