مهمترین مانع ظهور شجاعت؛ زخمزبان است که در رابطه حضرت امیر (ع) ذرهای تأثیرگذار نبود.
جماران، سیره حضرت امام علی (ع) بعد از رحلت رسولالله (ص) نشاندهنده ورود او در مباحث سیاسی و باز برخورد او در شرائط سخت است .
او کاملترین تربیتیافته مستقیم شخص خاتمالانبیاء (ص) است که بهوسیله خدای متعال ادب و اخلاق آموخته که فرمود: من ادب یافته خدایم هستم ". دستور زیبا و موفقیتآمیز "دین خاتم" که با هر عقل و تجربهای هم هماهنگ است در این نکته است که؛
در ورودها "شجاعت" لازم است و درباز برخوردها "حلم" نیاز مبرم شمرده شده است.
مواضعِ ظهورِ شجاعت
گرچه ظهور اصلی شجاعت، در میدان جنگ است و آدم شجاع در آن موطن میداندار است. اما مهم؛ داشتن شجاعت در تمام مواضعی است که بهنوعی؛ ترس بر نهان آدمی مستولی میشود.
از این رهگذر قرآن؛ هر میدانی که خوف زخم دیدن برود؛ چه زخم شمشیر و چه زخمزبان که منتهی به آبروی آدمی شود، آنجا را میدان نمایش شجاعت و سلحشوری معرفی نموده: 《مجاهده در راه خدا دارند از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد [و شایسته ببیند] میدهد؛ یُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَلا یَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ - مائده ۵۴》
امام علی (ع) در جریان جنگ جمل این آیه را تلاوت نمود و فرمود: "به خدا قسم، با اهل این آیه تا امروز جنگ نشده است! " (الافصاح/۱۲۵)
و البته امام باقر (ع) این آیه را منطبق بر سه جنگ حضرت علی (ع) دانسته و فرمود: آنها [که در آیه مطرح هستند] امیرالمؤمنین علی (ع) و یارانش هستند، زمانی که با گروههای ناکثین، قاسطین و مارقین جنگید. (تفسیر البرهان)
باری؛ مهمترین مانع ظهور شجاعت؛ زخمزبان است که در رابطه حضرت امیر (ع) ذرهای تأثیرگذار نبود.
مهمترین نمادهایِ شجاعت
۱- شجاعت در گفتار؛
بیان پیامبر (ص) چنین است که سخن عادلانه در برابر حاکمان و رهبران ظالم جهان، والاترین جهاد مقدس در راه خداست: "افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر".
و این همان سیره مشترک همه ائمه (ع) است .
امام علی (ع) این را وظیفه دانسته و نامههای شجاعانه آن جناب به معاویه گوشهای از شجاعت او در برابر قدرت نامشروع سیاسی است.
۲- شجاعت انتخاب حق و عدالت؛
صدالبته که در اینجا؛ خیلی از دوستیها و بیعتها و یا هم حزبی بودنها، به مخاطره میافتد!
نمونهاش برنامه و روش سیاسی اجتماعی امام علی (ع) در دوران خلافت بود که چون فقط حق را میدید و عدالت را زمزمه میکرد؛ طلحه و زبیرها بر سر بیعت خود نماندند، و بعد از آن خوارج هم در مقابل امام با شمشیر و نیزه به صف شدند.
بله؛ وقتی پوششِ حکومتیِ علی (ع) بر این وزان باشد که دانهای از دهان موری نگیرد؛ یعنی سادهترین و بیکسترین شهروندان جامعه در آرامش کامل از همه امکانات بهرهمند باشند، و از سوی دیگر اجازه ماندن یک نفر از کارگزاران فاسد و اختلاس گر عثمانی را در پست و مدیریت ندهد! خوب روشن است که اینجا عرصهای است که شجاعتی بیش از شجاعت در میدان جنگ را میطلبد. امام علی این را داشت و عالموآدم نظاره کردند و ستودند....
شجاعت حکومت علوی (ع) درست برعکس آن حکومتهایی است که ضعیفان متخلف (به تخلفهای ناچیز) را به بند میکشد ولی جرات نزدیک شدن به سگهای گرگ دیده فاسد و اختلاس گر را ندارد!
۳- شجاعت در "سکوت "؛
امام علی (ع) با اینکه محرکهای قومی مانند ابوسفیانها تا ابن عباسها دارد که پیشنهاد خروج بر خلیفه میدهند، و نیز عوامل خانوادگی مانند ناراحتی همسرش دختر پیامبر، (ص) را به همراه دارد و میتواند از این ابزار نهایت استفاده را نموده و بر رقیب فائق آید! ولی با شجاعت تمام برای "حفظ دین"؛ سکوت میکند !
این سکوت را استاد مطهری؛ از جنگیدن در میدان سختتر و کاهندهتر معرفی نموده است.
حلم؛ ضرورتِ دیگرِ زمامداری
حلم؛ به معنای بُردباری است و در علم اخلاق به "مالکیت بر نفس" که همان مدیریت خویشتن است، تفسیر شده و چنین آمده؛ "الحلم بمعنى انضباط النفس و الطبع عن هیجان الغضب و عن الإحساسات، و حصول حالة السکون و الطمأنینة فی مقابل ما لا یلائم الطبع".
پس؛ آرامش در برابر احساسات و هیجانات و هر بداخلاقی، خصوصاً در جایی که توان تقاص و انتقام باشد، جایی است که؛ "حلم" معنا عینی پیدا میکند.
قرآن کریم از پیامبر رحمت (ص) و نیز ابراهیم خلیل (ع) و حضرت اسماعیل بهعنوان شخصیتهایی که حلم را به زیبایی نمایان کردند یاد میفرماید: "إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ؛ همانا ابراهیم داراى صفت حلم و... بود". (هود/۷۵)
و بشارت خدا به ایشان درباره فرزندش اسماعیل بااینوصف آمده؛ « فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ» (صافات/۱۰۱)
و درباره حلم و نرمش پیامبر (ص) هم فرمود؛ «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ...» (آل عمران /۱۵۹)
ضرورت ویژه حلم
گرچه برای هر انسان پاکی "حلم" وصفی شامخ و اخلاقی است، اما برازندگی این مقام، برای سه گروه است؛ قاضی یان، تاجران و بزرگان جامعه.
در فقه؛ ضرورت حلم و خوددار بودن، برای اهل قضاوت و اهل تجارت مطرح است و مرحوم صاحب جواهر در جلد بیست دوم الجواهرالکلام، به این ضرورت تصریح نموده است.
و علماء اخلاق نیز؛ برای بزرگان جامعه و حتی رئیس قوم، حلم را لازم دانستهاند. چراکه صاحب شأن سیادت؛ با حلم و گذشت و خوددار بودن خود، میتواند نسبت به فردفرد جامعه و یا احزاب و یا اقوام و یا هر مجموعهای که مدیریتش را به عُهده دارد، موفق باشد.
ضرورت "حلم" برای حاکمان حکومت
اگر حلم که همان منش "آرامش و گذشت" است برای رئیس یک قبیله ضرورت دارد، پس حتماً برای مسئولان و مدیران و حاکمان و رهبران جامعه؛ بسیار، بسیار ضروریتر و واجبتر است .
امام علی (ع) بهعنوان والاترین حاکم برحق، مثال و الگوی روشن برای حاکمان و رهبران است.
او بر اساس جایجای نهجالبلاغه که از چگونگی حلم و خودداری امام علی (ع) گزارش نموده؛
مطلقا اجازه فحش و ناسزا به دشمن را نمیدهد.
و مطلقاً اجازه حریمشکنی فرماندهانش به حقوق شهروندی را نمیدهد.
و مطلقاً اجازه برخورد با خوارج را تا زمانی که اسلحه به دست نگرفتهاند را نمیدهد.
ثمره سیاستهای بُردبارانه در حکومت
گذشت و عفو؛ مهمترین ثمره حلم است. در بیان امام علی (ع) ؛ "عفو بیانتهای خدا" نسبت به بندگانش؛ بر اساس "عظمت حِلم" اوست؛ آن عظمت عفو و رحمت در گرو این عظمت حلم است: 《 الذی عَظُم حلمه فعفا ... 》 (نهج، خ ۱۹۱) .
در حکومتهای بشری، امیرالمؤمنین (ع) کمترین خاصیت خوددار بودن حاکمان و مسئولان و کارگزاران را، در این نکته دانسته است که در صورت خویشتنداری مسئولان جامعه، افکار عمومی به سمتوسوی آن مسئول هدایت خواهد شد و دیری نگذرد که مورد اقبال عمومی و ایجاد یک نیروی کاریزماتیک در میان جامعه میشود: 《اول عوض الحلیم من حلمه ان الناس انصاره علی الجاهل..》 (نهج؛ حکمت ۱۹۷).
و این برای مدیریت شهروندان، نعمتی بیبدیل است.
راه وصول به مقام حِلم
در بیان امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه؛ "حلم" ریشه در "علم و درک" دارد و طبعاً؛ انسان با ارزیابی سطح حلم افراد، میتواند توانائی دانش و دریافت فکری آنان را اندازهگیری نماید؛ 《 یخبرکم حلمهم عن علمهم ..》 (نهج، خ/۲۳۹) لذا است که وقتی ما با مراتب بالای "حلم اهلبیت (ع) " در برابر انواع هجمهها مواجه میشویم، متوجه میزان آگاهی و درک آنان نسبت به شرائط و دریافت صحیح فکریشان شده و بدون درنگ نسبت به "علم و حلم" آن ذوات مقدسه، اعلان ضعف میکنیم.
درنتیجه هرچه درک و شعور و دریافت شخص از جامعه و مردم بالاتر باشد، قدرت خویشتنداری او در طوفانهای اجتماعی و توقعات شهروندان و انتقادات تند اجتماعی و سیاسی، افزونتر خواهد شد.
در احادیث، "علم و حلم" ؛ دو وصف کمالی انسان معرفی شده که در کنار یکدیگر قرار دارند .
این هماهنگی و ارتباط حتماً دارای راز و رمزی است که باید مورد مداقّه قرار گیرد.
پس اگر شخصی، فاقد علم و دانش و درک باشد، امیدی به بردباری و خودداری او نخواهد بود، همانطوری که هرچقدر درک و علم بیشتری، در کسی نهادینه شده باشد، قطعاً دارای بردباری و حلم بیشتر خواهد بود .
امید است؛ حال که رهبران و کارگزاران و مدیران جامعه ما که مدعی الگوپذیری از خطوط ترسیمی قرآن و اهلبیت (ع) و خصوصاً حکومت علوی (ع) هستند، در بیان صادقانه و پیگیری و احقاق حقوق شهروندی و برخورد با فساد و توجه وافر به محرومین، حقیقت "شجاعت" را نشان داده، ونیز؛ در برابر انتقادات و احیاناً امواج تند اعتراضی، فقط شعار "حلم و خویشتنداری" نداده و به حقیقت چنان باشند که نقد و انتقاد سازنده؛ بدون لکنت زبان در برابر همه مسئولان نظام، از کسی گرفته نشود، انشاءالله.