حجت الاسلام محمد سروش محلاتی در سومین نشست از سلسله نشست های «مکتب فقهی امام خمینی(س)»، گفت: در جزء جزء فقه ایشان این نگاه را دارد که احکام اخلاقی اسلام هم سیاسی است و بر حسب شرایط فرق می کند. البته حدس من این است که چون شرایط طرح این مباحث به صورت گسترده برای امام فراهم نشد، برخی مطالب را به تناسب مطرح فرموده اند و و الّا یکی دو بار مطرح کرده اند که مطلب بالاتر از این حرف ها است. گاهی می فرمودند «اگر جرأت بود»، یعنی اگر افراد تحمل می کردند. در بحث شطرنج حتی نزدیکان امام هم گفتند خواهش می کنیم این مطلب را نگویید. به نظر بنده مبنا یک نگاه اجتماعی به سراسر فقه است؛ این فقه برای اداره انسان آمده و باید با زندگی بشر در طول تاریخ و تحولات سیاسی و اجتماعی بتواند همراهی کند.
سومین نشست از سلسله نشست های «مکتب فقهی امام خمینی(س)» چهارشنبه شب توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) قم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی در این نشست گفت: در سه دهه اخیر در جلسات مختلفاتی توفیق داشته ام تا درباره مبانی فقهی امام صحبت کنم. اما بحث امشب با مطالب گذشته تا حدودی متفاوت هست. اینجا بحث از «مکتب فقهی» است. آیا امام خمینی(س) در فقه دارای مکتب خاصی است؟ اگر چنین است، ویژگی های این مکتب که آن را متفاوت از مکاتب فقهی دیگر می کند، چیست؟
استاد حوزه علمیه قم افزود: این عنوان «مکتب فقهی» یک عنوان تازه در ادبیات حوزوی ما هست و هنوز تعریف روشنی در میان اندیشمندان ما پیدا نکرده است. لذا وقتی گفته می شود مکتب فقهی شیخ انصاری، باید مشخص کرد که مقصود از مکتب فقهی چیست و در مورد بزرگان دیگر فقه و اصول همین طور است. لذا من برداشت خودم را ارائه می کنم. قبلا اشاره کنم که درباره فقه امام چند بحث می توان مطرح کرد؛ مبانی فقهی حضرت امام، ویژگی های فقه امام در مباحث عبادی، مباحث فقهی که در معاملات مطرح کرده اند.
وی ادامه داد: حضرت امام به خصوص در حوزه دیگری شناخته شده تر می باشد و نظرات بیشتری از ایشان مورد توجه قرار می گیرد و آن در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی است که در لا به لای آثار حضرت امام در اصول و فقه آراء و اندیشه های مختلفی را ارائه فرمودند. در بحث امشب مقصود من همین فقه حکومتی و سیاسی است و وارد حوزه های دیگر نمی شویم.
سروش محلاتی در خصوص ویژگی های یک مکتب فقهی، اظهار داشت: ویژگی اول یک مکتب فقهی این است که مکتب فقهی در برابر فتوای فقهی است و وقتی یک مکتب تشکیل می شود که آراء فقیه از شمول، گستردگی برخوردار باشد و صرف چند فتوا نمی تواند یک مکتب را شکل بدهد. ویژگی دوم این است که این فتاوای متکثر باید از انسجام و هماهنگی برخوردار باشد و یک نقشه را ترسیم کند تا بتوان آن را مکتب دانست. ویژگی سوم، وقتی این فتاوای متعدد و منسجم مکتب است که دارای اصول و مبانی روشنی باشد.
وی ادامه داد: ویژگی چهارم این هست که تفاوت ها و تمایزهای روشنی بین مجموعه این آراء، مبانی و استدلال ها با دیگر مکاتب فقهی وجود داشته باشد که بتوان این تفاوت ها را تبیین کرد. مثلا مکتب امام با مکتب آیت الله بروجردی چه فرقی می کند؟ ویژگی پنجم یک مکتب این است که باید ظرفیت برای پاسخگویی به مسائل جدید داشته باشد و اگر ظرفیت پاسخگویی در آن نباشد ما آن را مکتب نمی شناسیم. بر این اساس نمی توان گفت مکاتب فقهی تاریخ شیعه زیاد باشد.
استاد حوزه علمیه قم تأکید کرد: با در نظر گرفتن این عوامل پنجگانه، واقعا حضرت امام ارائه کننده یک مکتب فقهی است. می شود در مورد تک تک اینها بحث کرد ولی این موارد را مقداری خلاصه و برگزیده ارائه می کنم. مثلا در همین مسأله «طرح حکومت اسلامی» که اندیشه محوری فقه سیاسی و حکومتی حضرت امام است، واقعا دیدگاه امام متفاوت است. افراد زیادی ظاهرا از سر ناآگاهی این مطلب را مطرح می کنند که نظر امام در مورد حکومت اسلامی مسبوق به سابقه بوده است و ابداع و ابتکاری از حضرت امام در این زمینه نیست؛ این یک اشتباه است. مثلا گفته می شود آنچه حضرت امام مطرح فرموده اند همان بحثی است که مرحوم نراقی مطرح کرده، در حالی که مرحوم نراقی بحثی در مورد حکومت اسلامی ندارد.
وی افزود: حتی همین یکی دو روز اخیر دیدم که یکی از آقایان اظهار نظر کرده بود که بحث حکومت اسلامی را مرحوم آیت الله العظمی بروجردی هم قائل بوده و نظر امام همان دیدگاه ایشان است و گاهی استناد می شود به تقریراتی که از درس آیت الله بروجردی در مورد نماز جمعه هست. مرحوم آیت الله بروجردی بحث را از اینجا شروع می کنند که دین و سیاست در اسلام از یکدیگر جدا نیست و پیغمبر اکرم(ص) دارای شئون سیاسی بوده و ائمه(ع) هم دارای منصب امامت بوده اند. اما در عصر غیبت چه اختیاری به فقها محول شده است؟ اما مهم بحث نهایی، یعنی حکومتداری، است. آیت الله بروجردی به صراحت نقش فقیه در حکومت را نفی می کند.
سروش محلاتی همچنین در خصوص پایه و اساس مکتب فقهی امام خمینی(س) اظهار داشت: این مکتب فقهی عناصر مهمی مثل «ولایت فقیه» و «مصلحت» دارد اما اساسی تر از همه موارد مطلبی است که ایشان در کتاب البیع آورده اند و به نظر بنده این مطلب در فقه ما مسبوق به سابقه نیست. ایشان در جلد دوم کتاب البیع اسلام را به حکومت تعریف می کنند. کسی را نمی شناسیم که پیش از ایشان چنین مطلبی را بیان کرده باشد. در مکاسب محرمه بحثی تحت عنوان خرید و فروش انگور برای تولید شراب هست. آنجا تعبیر حضرت امام این است که فلسفه سیاسی و اجتماعی دارد که شرع خواسته جلوی فساد را بگیرد. ماهیت این حکم با بقیه متفاوت است.
وی تصریح کرد: در جزء جزء فقه ایشان این نگاه را دارد که احکام اخلاقی اسلام هم سیاسی است و بر حسب شرایط فرق می کند. البته حدس من این است که چون شرایط طرح این مباحث به صورت گسترده برای امام فراهم نشد، برخی مطالب را به تناسب مطرح فرموده اند، و الّا یکی دو بار مطرح کرده اند که مطلب بالاتر از این حرف ها است. گاهی می فرمودند «اگر جرأت بود»، یعنی اگر افراد تحمل می کردند. در بحث شطرنج حتی نزدیکان امام هم گفتند خواهش می کنیم این مطلب را نگویید. به نظر بنده مبنا یک نگاه اجتماعی به سراسر فقه است؛ این فقه برای اداره انسان آمده و باید با زندگی بشر در طول تاریخ و تحولات سیاسی و اجتماعی بتواند همراهی کند.
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه مکتب دفعتا متولد نمی شود و سیر تدریجی دارد تا بذرها رشد کند، اظهار داشت: باید آثار امام را مطالعه کنیم تا سیر آن را متوجه شویم. با توقف در یک دوره از ادوار زندگی امام نمی توانیم به فقه امام برسیم. اگر کسی کشف الاسرار را بگیرد و بگوید فقه امام این است، اشتباه می کند. از کشف الاسرار چنین بر می آید که امام دنبال تشکیل حکومت نیست و در نجف ضمن مباحث «البیع» به «ولایت فقیه» رسیده اند و آن را به «حکومت اسلامی» تبدیل کرده اند و بعد به این بحث پرداخته اند که در عصر غیبت چه باید کرد و شرایط و اختیارات حاکم چیست. بسیاری از شاگردان حضرت امام حرف نهایی را همین رساله می دانند ولی دو مرحله مهم باقی می ماند. مرحله اول این است که در پاریس سؤالاتی از امام می شود که در فرمایشات قبلی امام مسکوت است، از جمله اینکه مثلا حقوق مردم در حکومت اسلامی چیست.
وی تأکید کرد: آیا می توانیم برای رسیدن به مکتب فقهی امام این دوران را نادیده بگیریم؟! کسانی که نادیده می گیرند این طور تلقی می کنند که آنچه امام مطرح می کنند بر اساس مبانی فقهی نیست و یک سری شعار سیاسی بوده و اینها را حذف می کنند تا مکتب فقهی درست کنند. اما از نظر ما همه اینها مبتنی بر مبانی فقهی است و فقیه نمی تواند بیرون از چهارچوب مبانی فقهی خودش اظهار نظر کند.
سروش محلاتی گفت: مرحله بعدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که هم مبانی را تدوین کرده و هم اقدامات عملی انجام داده است. ممکن است افرادی بگویند که گاه ما در بین مطالب این ادوار دچار تعارض می شویم و نمی توانیم جمع کنیم. ولی ما حق نداریم این موارد را حذف کنیم و نادیده بگیریم. مثلا وقتی حضرت امام می فرمایند هر ملتی حق دارد سرنوشت خودش را تعیین کند، چه طوری می توانید نادیده بگیرید؟! یا وقتی در مورد آزادی اظهار عقیده از ایشان سؤال می شود و می فرماید دولت اسلامی همه منطق ها را با منطق جواب خواهد داد، چه طور می توان نادیده گرفت؟! اینها بخشی از فرمایشات امام است. وقتی می گوییم مکتب فقهی، یعنی از آغاز تا انجام تمام آنچه که امام در مباحث فقهی و اجتماعی مطرح فرموده اند.
وی یادآور شد: یکی از شاگردان امام در ایام انتخابات این را مطرح کرد که انتخابات امر سیاسی و امر سیاسی در دست فقها است و باید تبعیت کنید. این یک تعبیر رایج بود و مرحوم نائینی هم با زور و زحمت توانسته این مشکل را حل کند، ولی موفق نشده اثبات حق کند. بلافاصله در سال 62 امام به صورت مشخص فرمودند که انتخابات در دست خود مردم است. یا وقتی که دولت موقت را تشخیص دادند تأکید کردند که این دولت شرعی است و وجوب اطاعت دارد. بعد، تعبیری دارند که قیام بر خلاف حکومت اسلامی مجازات دارد و مخالفت معصیت هست اما مجازات دنیوی ندارد.
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه مکاتب دو طور است، تصریح کرد: بعضی از مکاتب صاحبان مکتب در دوران خودشان این توفیق را پیدا می کنند که در دوران حیات خودشان مکتب را تدوین می کنند که کار را راحت می کند. برخی از بزرگان ارائه مکتب کرده اند ولی در دوران حیات خودشان آن را تدوین نکرده اند و این کار را مشکل می کند. حضرت امام تدوین مکتب فقهیشان را به طور کامل انجام نداده اند. بخش هایی از آن به صورت پراکنده هست و تدوین مکتب از این اجزاء پراکنده کار آسانی نیست چون ممکن است شخصی در بیان این اجزاء ناسازگاری ببیند. لذا تا رسیدن به تدوین مکتب امام راهی را در پیش داریم و این فقط از عهده کسانی بر می آید که احاطه به این مباحث علمی و انصاف علمی داشته باشند، زمان و شرایط و تاریخ قبل و بعد از انقلاب و ارتباط هریک از این موضع گیری ها با حوادث را ببینند.
وی بیان اینکه امام از این جهت شانس و بخت زیادی نداشت، تصریح کرد: مرحوم آیت الله خویی شاگردانی را پرورش داد که بعد از ایشان مرام و مسلک و مدرسه فقهی ایشان را تدوین کردند. ولی در مورد شاگردان امام، آقایان بهشتی و مطهری که به شهادت رسیدند و آیت الله منتظری هم مسیر فکری دیگری را پیمود و خودش هم چنین ادعایی ندارد که آنچه گفته تدوین مکتب فقهی امام است. مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی هم شرح تقریر نوشته اند و کارهای زیادی کرده اند، ولی به این حوزه وارد نشده اند. در واقع مبنای امام را قبول دارند و ما ندیده ایم اشکالی کرده باشند اما تحقیق و تبیین در این مبانی، آنجا هم اتفاق نیفتاده است. مرحوم آیت الله صانعی هم به این مباحث ورود نکرده اند.
سروش محلاتی اظهار داشت: عده ای از شاگردان امام و دیگران با برخی از افکار ایشان برخورد حذفی کردند و بخش هایی از نظرات امام که در یک دوره هایی بوده را برجسته کردند و گفتند نظر امام این است. امام اگر فرمود «جمهوری اسلامی» به خاطر این بود که مردم رأی دادند؛ اما نه به معنای اینکه مردم باید رأی بدهند و حق رأی وجود داشته باشد. بخش های زیادی از فرمایشات حضرت امام را به کلی نادیده گرفتند برای اینکه نظریه و مکتب امام را طرح کنند که فاصله زیادی با نظر جامع و اندیشه های کامل امام دارد و مشکلاتی پیش آمده است.
وی در پایان گفت: من سراغ ندارم که حق این کار ادا شده باشد و یکی از کارهای بر زمین مانده است که ما بتوانیم با اصول و مبانی روشن، استدلالی و عمیقی این مسائل مختلف را به شکل یک مکتب درآوریم و پیوند، ارتباط و مبانی آن کاملا روشن شود و امیدوارم در آینده توسط علاقه مندان به حضرت امام در مؤسساتی مثل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) این کار انجام بگیرد.