گفتوگو آقاي محمد عصاريان از سازمان تبليغات اسلامي با علي دژاكام، مدير پژوهشهاي بنيادين نهاد رهبري در دانشگاهها.
اشاره:
علي دژاكام 41 ساله و متولد شهرستان تاكستان است. اكنون در جايگاه مدير پژوهشهاي بنيادين نهاد رهبري در دانشگاهها و مدرس مباني نظري اسلام در حوزه و دانشگاه است. دژاكام در طول مدت فعاليت فرهنگي خود دست به تأليف چندين كتاب، هم چون تفكر فلسفي غرب، آزادي و دينداري، دانايي و دينداري، شريعتي و بازفهمي دين، مه عاشقكش، جامعه مدني و انديشه ديني و... به رشته تحرير درآورده است. با او پيرامون آسيبشناسي ديني و تأثير آن بر رشد آسيبهاي اجتماعي به گفتوگو نشستيم. وي با ناموفق بودن عملكردهاي متوليان ديني در مسير نهادينه كردن دين در جامعه به استاندارد سازي مديريت ديني و فرهنگي تأكيد شديد داشت. ما نيز در آغاز از خودمان شروع كرديم :
در بحث آسيبهاي ديني جايگاه سازمان تبليغات اسلامي را چگونه ميبينيد؟
ظاهراً سازمان تبليغات اسلامي به عنوان يكي از متوليان امور فرهنگي ديني در كشور فعاليتهايي را براي بررسي و شناخت آسيبهاي اجتماعي انجام داده است. به هر حال بنده شناخت كامل و كافي از فعاليتهاي خاص سازمان پيرامون امور ديني و فرهنگي ندارم اما احساس من مبني بر اين موضوع است. بنده سال گذشته طي مصاحبهاي بيان كردم كه از وضعيت ديني و دستاوردهاي خود در اين زمينه ناراضي هستم و عدهاي بودند كه از گفتههاي بنده دلخور شدند. احساس من بر اين است كه لازم است اكنون نيز اين جمله را بيان كنم كه ما از نظر وضعيت ديني در شرايط نامناسبي هستيم، چرا كه دستاوردهايمان برابر با هزينهكردنمان نيست. نميخواهم همه مشكلات را بر سر دين خراب كنم اما ما موفق نبودهايم. كلاً فرهنگ ديني ما موفق نبودهاست. به نظرم فرهنگ ديني شاخهها و شاخصههاي گوناگون دارد. يكي از آن شاخهها بحث تبليغ ديني است. اكنون بايد يك بازبيني به عملكردهايمان داشته باشيم. روشها را بازبيني و يك مخاطبشناسي كلي و دقيق داشتهباشيم. اگر اين ارزيابي صورت بگيرد شاهد خواهيم بود كه در فعاليتهاي فرهنگي ديني شاهد دستاوردهاي چشمگيري نبودهايم. ما بحث آسيبشناسي ديني در دانشگاهها را راهاندازي كرديم. در اين مقطع به جد معتقد شدم كه تبليغات ديني در دانشگاهها هم موفق عمل نكرده است.
شايد در ميان متوليان امور ديني تيم تحليل قوي براي بررسي روند و دستاوردهايمان نداريم. به نظرم اگر اين تيم هم وجود داشتهباشد بايد نمود اين تحقيقات را در يك فضايي شاهد باشيم. بايد نمود اين فعاليتها را كاربردي كنيم.
اگر اين تأثيرات كاربردي شود مطمئناً آسيبهاي اجتماعي نيز كمتر خواهد شد.
درست است. در دنياي پيچيده و تو در توي امروزي تحليلهاي ديني تأثيرات به سزايي در روند كاهش آسيبهاي اجتماعي دارد. يك روي سكه تحليل ديني بحث ارائه مفاهيم ديني و به نوعي تبليغ ديني است. اگر ارائه اين مفاهيم به صورتي مثبت شكل بگيرد تأثيرات آن مثبت خواهد بود و اگر اين بخش درست عرضه نشود با يك تبليغ آسيبپذير رو به رو خواهيم بود. نميتوانيم بهترين روشها را با بدترين ادبيات به مخاطب عرضه كنيم. بدون اين كه مخاطبشناسي شده باشد اين خود يك مشكل به ديگر مشكلات اضافه ميكند.
يكي از مشكلات ما در ارائه مفاهيم ديني خلا ادبيات تأثيرگذار و مناسب است. آيا ادبيات ما براي ارائه اين مفاهيم كهنه و كليشهاي نشده است؟
حتماً اين گونه است. اگر بخواهيم فرهنگ ديني و ارائه مفاهيم ديني را در نظر بگيريم بسياري از شاخصها مهم خواهد شد كه يكي از مهمترين اين شاخصهها ادبيات ديني است كه خلا آن به وضوح احساس ميشود. كسي كه در جايگاه يك مبلغ است بايد ويژگيهايي از قبيل آرايش ظاهري پسنديده، ادبيات مناسب، خلق و خوي گزينش شده و به نوعي يك گزينش دقيق براي ارائه مطالب جديد نسبت به مخاطب خاص خود كه اين موارد مجموعه عواملي است كه تا در كنار يكديگر قرار نگيرند امر تبليغ ابتر خواهد ماند.
شايد سواد عرضه اين مفاهيم را نداريم.
بحث سواد نيست؛ بحث اين است كه دين در جامعه ما نهادينه نشده است. در جامعه ما دين به خوبي آموزش داده نشده است. پراكندگي و موازيكاري غوغا ميكند. دين اگر كه هويت ما محسوب ميشود بايد يك سازمان، نهاد يا ارگان خاص به نمايندگي به اين مؤسسات موازي سامان دهد و به نوعي كل اين مجموعه يك كاسه شود و سپس با قدرت به كار خودش ادامه دهد.
اگر جامعه ما يك جامعه سكولار بود شايد نياز به اين حد اصرار در تجميع مؤسسات داشت؟
اتفاقاً اگر يك جامعه سكولار بوديم شايد تبليغ ديني در اين جامعه بسيار راحتتر از يك جامعه ديني بود، چرا كه در اين جامعه صداي مذهب يك صداي تك است و كثرت صدا وجود ندارد، اما در جامعه ديني تبليغ ديني به دليل كثرت اصوات با مشكل رو به رو ميشود. در جامعه سكولار حرف دين كم زده ميشود و گوش مردم تشنه است. در زمان طاغوت اگر يك سخنراني در يك مسجدي گذاشته ميشد مردم از شهرستانهاي ديگر براي شركت در اين مراسم از يكديگر پيشي ميگرفتند، اما اكنون بهترين سخنرانيها مستمع در جامعه ما به دليل اين كه آب مفاهيم ديني را به گلوي مردم بستهايم به نوعي به يك اشباع كاذب رسيدهايم. اين حركت خوب نيست. ببينيد الان فقيهي ميخواهد در مكاني سخنراني كند. جمعيت بيشتر از 10 دقيقه تحمل گوش دادن ندارد، چون اكثر سخنان گوينده را مردم خودشان از حفظ هستند، گوينده يك ساعت صحبت ميكند. شما اگر بهترين مفاهيم را با بهترين ادبيات عرضه كنيد بازهم كارايي لازم را ندارد.
چرا در جامعه ديني ما براي عرضه مفاهيم ديني يك تعادل استاندارد وجود ندارد؟
در جامعه ديني ما همه براي خودشان يك پا مبلغ هستند؛ شهرداري كار تبليغات ديني ميكند حال شما انتظار داريد كار ديني يك استاندارد داشته باشد. به نظر شما چرا دولتمردان ما اين قدر صحبت ميكنند؟ شما دولتمردان ما را با دولتمردان ديگر كشورها يك مقايسه اجمالي كنيد. نميخواهم به اين بپردازم كه چرا اين قدر صحبت ميكنند، اما توجه كنيد كه اين عزيزان پيرامون همه نوع مشكل و مسئله اعم از ديني و غيرديني، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، حوادث، اقتصادي و ادبي نظر ميدهند. الحمدلله همه مسئولين نظام ما در امور ديني نظريه پردازاند، همه مردم خودشان را در برابر مسائل ديني مكلف و موظف احساس ميكنند. در اتوبوس پيرزني مسائل ديني را با بدترين نوع ادبيات به كنار دستياش كه يك دختر جوان است انتقال ميدهد و اين فكر وجود ندارد كه شايد اين رابطه و صحبت آخرين و اولين ارتباط آن شخص با مقولات ديني باشد. بنابراين ممكن است كه او از همان راه برگردد و به سمتي ديگر كشيده شود يا از روشهاي تعصبي استفاده ميكنند. اين نوع روشها ما را به مقصد نميرسانند.
با توجه به گستره جغرافيايي ايران و اين كه ادبيات مناسبي براي ارائه مفاهيم ديني نداريم. مهمترين آسيبهاي ديني كه اين پهنه را تهديد ميكند چيست؟
آسيبهاي زيادي را ميتوانيم نام ببريم كه شايد آسيب اجتماعي محسوب نشوند، اما يك آسيب ديني هستند و بالعكس. مثلاً شما مقوله چاپلوسي را در نظر بگيريد. چاپلوسي از نظر ديني يك آسيب است، هر چند كه از نظر اجتماعي آسيب محسوب نشود. تظاهر و رياكاري از ديگر موارد اين دست است. ممكن است شما اين آسيبها را اجتماعي ندانيد اما زير اين آسيبهاي ديني آسيبهاي اجتماعي گستردهاي توليد ميشود.
اين جا سؤال مطرح ميشود كه چرا اين آسيبها در كشور ديني ما موج ميزند؟
شما در جامعه سكولار محض ريا و تظاهر نخواهيد ديد چون آن جا معني ندارد، اما در يك جامعه ديني اين مباحث ارزش پيدا ميكند، چون اين جامعه بر اساس ارزشهاي ديني سنجيده ميشود. آسيبشناسي اين جامعه نيز ديني است هر چند كه اين آسيبها در دسته آسيبهاي اجتماعي گنجانده نشود.
چرا اين موارد در جامعه ديني ما رشد دارد؟
اين به چگونگي تبليغ دين برميگردد. وقتي دين بر اساس شاخصهاي ظاهري معرفي شود و اين شاخصها مبنا باشد جامعه به سمت و سوي رعايت ظواهر دين گام برميدارد و از طرفي نيز دين از بطن خودش دور ميشود، مثلاً وقتي شاخصهها جمكران، ريشبلند، شركت در نماز جماعت و جمعه و يقه بسته ميشود خوب مردم الگوي خودشان را براي دينداري بر مبناي رعايت ظواهر قرار ميدهند و از بطن دين دور خواهند شد.
دوگانگي جوانان در مسائل ديني و نوع برخورد آنان با اين مفاهيم نشان از چيست و از كجا ناشي شده است؟
گرايش جوانان به سمت آسيبهاي اجتماعي به گونهاي نيست كه همه اين مسائل را به گردن دين بياندازيم. برخي از اين افراد از نظر خانوادگي در حقيقت دچار يك آسيب اجتماعي عميق هستند. ما برخورد جوانان را نميتوانيم به گردن يك جريان خاص بياندازيم. مثلاً فرض كنيد جوانان دزدي ميكنند، آيا اين دزدي به گردن دين است يا نا آگاهي خانوادهها و عدم ارتباط موجود ميان خانوادهها و فرزندانشان يا آموزشپذير نبودن فرزندان آنان و يا...؟
به نظرم خانوادههاي ما ديندار هستند و نبايد دين را در پايگاه خانوادهها به صفر رساند.
التهاب و نگراني ديني در خانوادهها قابل چشمپوشي نيست. دينداري اين گونه نيست كه همه خانوادهها احكام الهي را رعايت كنند و يك ايمان كامل و راسخ داشته باشند. دينداري نيز داراي مراتبي است. مانند گناه است. گناه براي فرد مؤمن معني پيدا ميكند. اگر يك فردكافر در برابر گناه قرار بگيرد شاهد موضوع خندهداري خواهيم بود. آدمهاي ديندار نيز كجروي دارند اما نبايد اين كجروي تبديل به آسيب ديني و سپس شايد آسيب اجتماعي شود.
اكثر كارشناسان معتقدند كه كجروي ديني در جامعه ما كم است اما شاهد عكس اين موضوع هستيم.
اين برميگردد به نوع حكومت ديني و چگونگي معرفي دين و هزينه كرد مباحث ديني و دستاوردهاي موجود براي به دست آوردن نتايج مثبت پيرامون مقولات ديني. به نظرم آسيبهاي ديني در يك جامعه ديني به دو دليل عمده به وجود ميآيد:
1) چه تعريف و تصويري از دين براي مردم ساختهايم.
2) متوليان ديني كه در رأس حاكميتند خودشان چقدر ديني و ديندار هستند.
الناس علي دين ملوكهم مردم به راهي ميروند كه حاكمانشان ميروند. اين يك امر تثبيت شده است اگر در يك جامعه ديني حاكميت، مبلغين، حاكمين دين انحراف داشته باشند جامعه آسيبپذير خواهد بود. آنگاه مردم اين گونه فكر خواهند كردكه نكند حاكمين ديني آنان به مردم دروغ گفتهاند. وقتي مردم اين گونه فكر كنند با وجود كارهاي ديني و فرهنگي بازدهي مناسبي را شاهد نخواهيم بود. آنگاه انحرافات اجتماعي و ديني و فردي افزايش پيدا خواهد كرد.
ريشه دوگانگي جوانان در مسائل ديني به خصوص در مقوله محرم و صفر و برخورد جوانان با ارزشهاي موجود در اين دو ماه از كجا ناشي ميشود؟
به نظرم ريشه اين امر به عوامل مختلفي برميگردد و يكي از آن عوامل برميگردد به معرفتهاي ديني كه در جامعه ارائه شده است، چرا كه بر اساس ديدگاههاي مختلف گفته و ارزيابي ميشوند. البته نميگويم معارف و گفتههاي معرفتي بايد يك دست شود ولي گاهي ضد و نقيضها باعث گيج شدن مخاطب خواهد شد. بعضيها نگاه مدرن به دين دارد، بعضي ديگر خيلي سنتي هستند. وقتي مخاطب ما با اين ديدگاهها و معارف ضد و نقيض و متفاوت مواجه ميشود اين امر به آن دوگانگي دامن ميزند. نكته ديگر عملكرد متوليان دين است. وقتي خود متوليان به آن چه ميگويند عمل نميكنند اين بسيار تأثيرگذار است. در بحث محرم هم همين طور است. بايد ديد چه نوع معارفي در محرم ارائه ميشود. بعضي از متفكران معارفي را ارائه ميدهند كه خيلي سطحي است كه به اين آسيب دامن ميزنند. بعضي ديگر ميگويند بحث محرم را بايد معرفتي و محتوايي ببينيم بنابراين وقتي وارد جامعه ميشويم عدهاي دچار خرافات ميشوند و برخي ديگر از آن طرف قضيه ميافتند و ترجيح ميدهند بيشتر در مورد كربلا مطالعه كنند تا در بطن جامعه خود را درگير عزاداري كنند. البته اين جا نميشود گفت متوليان ما دوگانه عمل ميكنند، بلكه خود نوع معرفت دوگانه هست كه يا همراه با خرافات است يا كاملاً روشنفكرانه و سكولار مينمايد كه وقتي وارد جامعه ميشود به تبع آن دوگانگي در مخاطبان به وجود ميآورد، به علاوه سياستگذاري در بحث محرم توسط حكومت ديني ضروري است. لازم است برنامهريزي و سياستگذاري مشترك در دولتها گذاشته شود نه اين كه هر كدام از دولتها و متوليان حكومتي خود سياستهاي متناقض از يك ديگر داشته باشند و هم چنين ايجاد هماهنگي در اين بخش بسيار با اهميت است.
اينطور نميشود كه به مردم بگويند فلان كار خرافات و برخلاف فرهنگ ديني ما است و بعد پاي منبرها نقيص اين حرف زده و ضد آن سفارش شود. اين امر منجر به آسيب شديدي در فرهنگ ديني جامعه خواهد شد.
آيا اين خود زمينهساز هنجارشكني اجتماعي نخواهد بود؟
اتفاقات عاشورا به 10 محرم ختم نميشود، محرم در فرهنگ مردم است. لذا وقتي بعضي از رفتارهايي كه تحت عنوان عزاداري ديني مثل قمهزني شكل ميگيرد اين خود يك هنجارشكني است كه در فرهنگ ديني ما جايي ندارد. اگر دنيا بخواهد تصويري از شيعه ارائه دهد بايد ديد چه تصويري ارائه ميدهد. فرهنگ شيعه كاملاً انساني و عقلاني است. بايد مراقب تصويري كه از شيعه به دنيا ميدهيم باشيم.
اساساً كار ديني يك كار فرهنگي است و كار فرهنگي مناسب مديريت فرهنگي قوي نيز ميطلبد با توجه به اين نكته چرا در جامعه فرهنگي ما براي يك مديريت فرهنگي استاندارد خاصي تعريف نشده است؟
اساساً يكي از مشكلات اين بخش موازيكاريهايي است كه انجام ميشود. كه كارهاي يك ديگر را خنثي ميكنند و بعد پراكندگي كه بحث ارزشيابي زير سؤال ميرود و مقوله مهم اين خواهد بود كه چقدر از مديران فرهنگي ما خودشان افراد فرهنگي هستند. چرا كه مديريت فرهنگي امروزه در دنيا خود يك رشته تحصيلي است. يك سري شاخصههاي خاص خودش را دارد. متأسفانه در كشور ما مديريت فرهنگي نيز تبديل به مديريت سياسي شده است. نگاه فرهنگي يك نگاه سياسي است بنابراين نبايد توقع داشت كه مديريت فرهنگي سياسي شده ما فرهنگ كشور را رشد دهد. مباحث فرهنگي حبو بغضهاي خودش را دارد و مباحث سياسي نيز به نوبه خود داراي شاخصههاي خاص خودش است.
منبع : http://www.ido.ir/a.aspx?a=1386111017