نکته ای هست که اگر شورای نگهبان و اعضای«غیر پاسخگوی آن» به آن عمل کرده بودند، امروز نوبت به این نمی رسید که رهبر معظم انقلاب از تعبیر «ظلم به یکی از کاندیداها و خانواده اش» استفاده کنند و طبیعتا نوبت به نامه علی لاریجانی نمی رسید. نکته مورد اشاره، «نامه ای است که امام خمینی در خرداد ۱۳۶۷ خطاب به اعضای شورای نگهبان نوشته اند» و برای کسانی که با ادبیات آن بزرگوار آشنا هستند، روشن است که از زمره تندترین تذکرات ایشان به نهادهای حکومتی به حساب می آید.
در این باره البته باید به طور مفصل تری سخن گفت و مطلب نوشت. اما به عنوان اشاره ای مختصر لازم دیدم که یک نکته را به اعضای شورای نگهبان و دبیر این شورا گوشزد کنم. نکته ای که اگر شورای نگهبان و اعضای«غیر پاسخگوی آن» به آن عمل کرده بودند، امروز نوبت به این نمی رسید که رهبر معظم انقلاب از تعبیر «ظلم به یکی از کاندیداها و خانواده اش» استفاده کنند و طبیعتا نوبت به نامه علی لاریجانی نمی رسید.
نکته مورد اشاره، «نامه ای است که امام خمینی در خرداد ۱۳۶۷ خطاب به اعضای شورای نگهبان نوشته اند» و برای کسانی که با ادبیات آن بزرگوار آشنا هستند، روشن است که از زمره تندترین تذکرات ایشان به نهادهای حکومتی به حساب می آید. این نامه، بعد از عملکرد پر حرف و حدیث شورا در انتخابات مجلس سوم نوشته شده و پس از ماجراهای مختلف آن انتخابات و «حکمیت آقای انصاری» و…. به رشته تحریر درآمده است.
بر اهل فن پوشیده نیست که توجه دادن امام به «انجمن حجتیه» در آن روزگار، به کدام اندیشه سیاسی اشاره دارد و «آلت دست بازیگران سیاسی شدن» در این نامه به چه معناست.
شایسته تذکر صریح است که آنچه می نویسیم هرگز به معنای «نفی ارزش های این نهاد محترم» نیست و روشن است که اگر «دغدغه حفظ این جایگاه» نبود، لازم نبود تا به دنبال آسیب زدایی از شورای نگهبان باشیم. اما باید توجه داشت که برادران ما در شورای نگهبان ، بیش از دیگران موظفند تا پاسدار حریم این نهاد مهم باشند و برای این مهم باید در درجه نخست خود را «پاسخگو» سازند. و این مهم، امروز با بررسی دقیق و شفاف همین پرونده ی «رد صلاحیت دکتر علی لاریجانی» میسر است.
اما نامه امام خمینی:
نکات مهم نامه امام را می توان در چند بند خلاصه کرد:
۱_ «فقهای محترم باید توجه داشته باشند که نباید در مسائلی که مورد درگیری هست ، وارد شوند.
۲-اعضای شورای نگهبان نباید از ادبیات تند و گزنده استفاده کنند.
۳- اعضای شورای نگهبان نباید سخنان بی دلیل بگویند.
۴-اعضای شورای نگهبان نباید کاری کنند که احترامشان زائل شود.
۵-باید نسبت به کج رفتن و گناه حساس باشند.
۶-نباید آلت دست بازیگران سیاسی شوند.
۷-نباید به عنوان پرخاشگر شناخته شوند.
۸-باید حواسشان را نسبت به اطرافیان خود جمع کنند. ( تا بازیچه آنها نشوند)
۹-از تفکر تحجر ( انجمن حجتیه) فاصله بگیرند.
——
با هم متن نامه را مرور می کنیم:
« بسمه تعالی
حضرات فقهای محترم شورای نگهبان – دامت افاضاتهم
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما و تمامی آنانی که قلبشان برای پیروزی اسلام میتپد.
گاهی دیده میشود که بعضی از آقایان محترم در مسائلی وارد میشوند که «موجب وهن شورای نگهبان » است.
فقهای محترم باید توجه داشته باشند که نباید در مسائلی که مورد درگیری هست وارد شوند.
از باب مثال در شأن شورای نگهبان و حتی خود حضرت آقای خزعلی نیست که به افراد مختلف تندی کند. اینکه دیگر روشن است که روی منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانی نسبت کمونیستی داد. بر فرض که ایشان بگوید من نسبت ندادم ولی این را که معترفند که گفتهاند: میگویند، آقای سلامتی کمونیست است. آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصی که عضو شورای نگهبان است آن هم به مسلمانی که نماینده مردم تهران است، شرعاً چه صورتی دارد. مادامی که شما اینگونه عمل میکنید باز هم توقع دارید جوانان انقلابی تند احترام شما را بگیرند.
آیا شخصی که میآید نزد فقهای شورای نگهبان و میگوید: اگر گناهی هم کردهام توبه میکنم، راه درستی را رفته است یا کسی که روی منبر این توبه را به عنوان ضعف یک نماینده نقل میکند؟ بحث بر سر خوبی و بدی نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کج رفتن است. همه باید توجه کنیم که آلت دست بازیگران سیاسی نشویم. باید سعی شود آقایان به عنوان منبری پرخاشگوی که تا این مرحله حاضر است پیش رود معرفی نشوند.
شما نگویید، آنها به ما بد میگویند و ما با این صحبتها جواب آنها را میدهیم. آنها که به شما بد میگویند، پست مقدس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشستهاید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حل کنید. حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند. من به شما آقایان علاقهمندم ولی لازم میدانم گاهی که مسئلهای را میبینم تذکر دهم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
روحالله الموسوی الخمینی»
منبع: صحیفه امام ،ج۲۱،ص۵۷۹
*جماران