حشمتالله انتخابی، نویسنده و یکی از مدیران نشر نقش مانا و از فعالان حوزه محیط زیست در اصفهان است که پس از 12 سال کار تحقیقاتی کتاب «پابهپای زایندهرود» را نوشته و منتشر کرده است. نویسنده اطلس تصویری «پابهپای زایندهرود» گفت: ۲۷ استان کشور درگیر خشکسالی هستند و ۲۰ تا ۸۰ درصد کاهش بارش و کمبود آب داشتهاند. پیش از اتفاقهای اخیر اصفهان، میهمان او بودیم و با او درباره فرونشست زمین اصفهان و آنچه بر زایندهرود رفته، گفتوگویی کردهایم که در ادامه خواهید خواند.
آقای انتخابی، درحالحاضر اصفهان از نظر دشتها و فرونشست زمین بحرانیترین وضعیت را دارد. این مسئله چقدر به کمآبی مرتبط است؟
وقتی از دشتها حرف میزنیم، ممکن است الان وضعیت اصفهان بحرانیترین استان کشور نباشد؛ اگرچه تقریبا 60 تا70 درصد دشتهای استان اصفهان با فرونشست مواجه است. امروز اصفهان از این نظر اهمیت دارد که در بین شهرها (چون دشتها ممکن است بیرون از شهرها باشد) در بین کلانشهرها و شهرهای بزرگ ایران، رتبه اول از نظر فرونشست زمین را دارد؛ یعنی در بخشهای شمالی شهر اصفهان، هلالی داریم که تقریبا شمال غربی، شمال و شمال شرقی اصفهان و نزدیک فرودگاه را دور میزند و نقاطی که از زایندهرود دورتر هستند و سنگ بسترشان پایینتر است تا 185 میلیمتر فرونشست دارند و این فرونشست تا نزدیک میدان نقش جهان آمده است؛ یعنی هم در مسجد شاه ترکهایی مشاهده شده و هم در دروازه ورودی میدان نقش جهان از سمت خیابان سپه. آنچه در اصفهان اهمیت بیشتری دارد، این است که فرونشست به شهر، ابنیه و تأسیسات شهر رسیده است. البته قبل از این هم شهرهایی در استان اصفهان داشتیم که حتی فرونشست بدتر از این داشتند؛ ازجمله شهر دامنه که شهر کوچکی در شهرستان داران است. آنجا هم یکی از سرشاخههای زایندهرود یعنی رودخانه دامنه از کنارش رد میشده است. بالادستش در دهه 60 و بعد از آن تعداد بیشماری چاه زدند که رودخانه دامنه بهطور کامل خشک شدو در نتیجه، خشکشدن رودخانه دامنه و رودخانه دیگری که از سمت درهبید به آنجا میآمد و آنهم آب نداشت، باعث شدت فرونشست شد. شاید عوامل دیگری هم داشته که من به آنها آشنا نباشم. آنچه در اصفهان اتفاق افتاده، این است که در بین شهرهای بزرگ ایران بالاترین میزان فرونشست را دارد. مضافا اینکه شهر اصفهان بهخصوص در شمال آن، سنگ بسترش خیلی پایین است. مثلا در جنوب رودخانه زایندهرود فرونشست بسیار کمتر است؛ چون به خاطر نزدیکی به کوه صفه، سنگ بستر فوقالعاده بالاست؛ شاید 10 متر یا حتی گاهی کمتر از شش متر است. در نتیجه آنجا فرونشست به آن شدت اتفاق نمیافتد. البته آنچه باعث فرونشست زمین میشود، در حقیقت بههمخوردن تعادل آب و خاک است.
در این اتفاق، خشکی زایندهرود هم مؤثر است؟
بله. به این دلیل مؤثر است که وقتی رودخانه خشک میشود، فقط رودخانه نیست، همه شاخههایی که از رودخانه جدا میشده، یعنی مادیهایی که در سطح شهر گسترده بوده نیز خشک میشود و تعادل آب و خاک به هم میخورد و فرونشست اتفاق میافتد. اشتباهی که بیشتر مردم و حتی بسیاری از مسئولان میکنند، این است که زایندهرود را تنها به شکل یک خط و یک کانال آبرسانی برای کشاورزی در وسط شهر میبینند. باید بگویم زایندهرود را باید درخت تناوری مثل درخت نارون تصور کنیم که هم ریشههای بسیار دارد و هم سرشاخههایی. این درخت تناور تعداد زیادی دستک دارد، از این دستکها، شاخههای بزرگ اصلی جدا میشود، به آنها سرشاخه میخورد و نهایتا میرسد به برگبرگ این درخت که در بالا میبینیم. تنه را هم این وسط میبینیم که حد وسط تاج درخت و ریشه است. ما از زایندهرود صرفا این تنه را میبینیم، نه ریشهها و نه سرشاخه را نمیبینیم. ریشههای زایندهرود منابع تأمینکننده آب پیکره زایندهرود است. دهها رودخانه کوچک، حداقل ۷۰ رودخانههای فصلی یا دائمی کوچک، صدها آبراهه و مسیل و هزاران چشمه کوچک حکم آن ریشه را دارند که اینها آب زایندهرود را در بالادست و حتی تا میانه رودخانه تأمین میکنند. یکی از آنها مثلا چشمه دیمه است که بین ۱۵ تا ۲۵ درصد آب را نسبت به اوقات کمآبی یا پرآبی تأمین میکند. علاوه بر چشمه دیمه، رودخانههای متعددی مثلا آبزری، چَمدر، آبخوربه، نعلاشکنان به اضافه تونل اول و دوم کوهرنگ در شهرستان کوهرنگ و رودخانههای خرسانک، چشمندگان و پلاسگان از شهرستان داران به اضافه دهها آبراهه دیگر این آب را تأمین میکنند. البته دهها آبراهه، مسیل و رودخانه کوچک دیگر هم در حدفاصل سد زایندهرود تا گاوخونی داریم که آب میانحوضه را تأمین میکردهاند و از همینرو این رودخانه زایندهرود نام داشته است. آب این سرشاخههای کوچک هم به زایندهرود نمیرسد. درواقع آب بسیاری از سرشاخهها الان در همانجا برداشت میشود، مثل اینکه آن ریشهها را زده باشند. درواقع وقتی ریشهها را میزنند، آب به تنه نمیرسد.
در چنین شرایطی برای زایندهرود چه باید کرد؟
اتفاقی که برای زایندهرود افتاده، اتفاقا مسئله سادهای است اما راهحلش بسیار مشکل است. مسئله ساده است از این نظر که بین منابع و مصارف آب، تعادل به هم خورده است. برای هزاران سال تعادلی بین منابع و مصارف وجود داشته است. در این چندهزار سال خشکسالی و ترسالی هم داشتهایم ولی هیچگاه رودخانه به شکل کنونی در درازمدت خشک نبوده است. ماجرا این است که در سال آبی 96ـ97 زایندهرود ۲۰ ماه خشک مطلق بوده است. رودخانه زایندهرود فقط در شهر اصفهان خشک نبود بلکه تقریبا از ۹۰ کیلومتر بالاتر از اصفهان یعنی از سد چمآسمان که آب تصفیهخانه باباشیخعلی را تأمین میکند و همینطور آب به یزد منتقل میشود تا گاوخونی رودخانه خشک بود. سد چمآسمان 120 کیلومتر پایینتر از سد زایندهرود واقع است؛ یعنی رودخانه باید 120 کیلومتر آب داشته باشد که به محل برداشت آب تصیفهخانه باباشیخعلی برسد. تصیفهخانه آب باباشیخعلی آب حدود 50 شهر و بیش از 200 روستا را تأمین میکند. حدود 300 میلیون مترمکعب آب سالانه تصفیه میکند. تقریبا 10 تا 12 مترمکعب در ثانیه آب میگیرد، بخشی به پساب برمیگردد و بقیه تصفیه میشود. بنابراین در تمام سال تا سد چمآسمان آب داریم ولی بقیه آب در بالادست برداشت میشود. سال آبی 99ـ400 از نظر بارش یکی از بدترین سالها در 50 سال اخیر بود. آب ورودی به سد زایندهرود به دلیل کاهش بارشها حدود 748 میلیون مترمکعب بود. خروجی سد 686م.م.م بوده که از این مقدار 385 متر مصرف شرب اصفهان، یزد و کاشان بوده، 49م.م.م صنعت، 35م.م.م برای محیط زیست و سایر، 111م.م.م برای کشاورزی اصفهان و 110م.م.م برای چهارمحالوبختیاری حدفاصل سد زایندهرود تا سد چمآسمان. توجه داشته باشیم بر اساس جدول منابع و مصارف با توجه به کاهش بارشها، سهم کشاورزی اصفهان 514م.م.م و سهم کشاورزی چهارمحالوبختیاری در زیردست سد زایندهرود 60م.م.م بوده است. اما کشاورزی چهارمحالوبختیاری به اندازه سال نرمال برداشت داشته است. بنابراین بارشها کم شده، اما برداشتهای بالادست تغییر نکرده است. از سد چمآسمان تا اصفهان حدود 90 کیلومتر است. از اینجا تا گاوخونی هم حدود 180 کیلومتر است؛ یعنی 270 کیلومتر رودخانه در مدت خیلی طولانی خشک است. همانطور که گفتم فقط در اصفهان خشک نیست و این قسمت عمده پیکره رودخانه است. حالا آب رودخانه اگر به شهر برسد، قطعا میتواند روی خاک زیر شهر اصفهان اثر بگذارد و تعادل آب و خاک را برقرار کند.
گفتم اگر درست به درخت تمثیلی نگاه کنیم، تعداد زیادی دستک دارد، تعداد زیادی شاخه و سرشاخه تا به برگها برسد. این تنه و شاخابهها (یعنی مادیها) به تمام سلولهای حوضه آبخور زایندهرود آب میرسانده و حیات را در این پیکره زنده جاری میکرده است. از پلکله تا ورزنه بیش از ۱۳۰ مادی در رودخانه زایندهرود داشتیم که از طریق این مادیها آب در این پیکره که به آن حوضه آبخور زایندهرود میگوییم، پخش میشده است.
مادی چیست؟
مادی در لهجه اصفهانی به نهرهایی میگویند که از رودخانه زایندهرود جدا میشوند. وجود مادیها در اصفهان چندهزار سال سابقه دارد. بسیاری از اسامی مادیها و روستاهای آبخور مادیها مربوط به قبل از زبان فارسی و قبل از اسلام است. پس این پیکره برای هزاران سال به این اندام آب میرسانده است. ازجمله بیش از 10 مادی در شهر اصفهان جریان دارد. از همین مقابل دفتر ما اگر بخواهید وارد محله جلفا شوید، دو شاخه از مادی شایج و مادی نایج عبور میکند. از هر مادی تعدادی جوی جدا میشود و از هر جوی تعدادی جدول جدا میشود، جدولها درواقع جویهای کوچکی هستند که از جوی اصلی جدا میشوند، جوی اصلی از مادی و مادی از رودخانه جدا میشود. حالا شاید معنای آن پیکره درختی تمثیلی را که گفتم بهتر متوجه میشوید. تا 60 سال قبل تمام خانهها، مزارع و باغهای اصفهان از این مادیها آب میگرفتند. اواسط دهه 40 لولهکشی آب میشود و کمکم انگار نیاز مردم به این آب که با پای خودش میآمده کم میشود. علاوه بر مزارع، باغها و خانههای شهر، تمام مساجد، مدارس قدیمه، حمامها، کاروانسراها، آسیابهای شهر، یخچالها، کارگاههای پیشهوران و حتی غسالخانههای اصفهان از آب مادیها استفاده میکردند. اگر الان میبینید از وسط مدرسه چهارباغ و هتل عباسی که روزگاری کاروانسرا بوده، آبی رد میشود، این آب مادی فرشادی است. یک مادی داریم به نام مادی فدن که بسیاری از مزارع و آبادیهای شمال شهر اصفهان را آب میداده. مسجد لنبان، مسجد صدرالعلما و همینطور مدرسه ملاعبدالله و مدرسه جده از شاخه شرقی مادی فدن و از شاخه شمالی فدن جوب باباحسن، مدرسه و مسجد دربکوشک، مسجد علقیآقا و مسجد آببخشان آب میگرفتهاند. لابهلای بافت خانهها، باغ و مزرعه بوده است؛ یعنی تا 30 سال پیش در همین خیابان محتشم که ما هستیم، دو طرفش مزرعه بوده و تا 40 سال قبل خیابان شریعتی هم دو طرفش کلی مزرعه بوده است. کاری که آب مادیها میکرده، آبیاری غرقابی بوده و البته این آب هدر نمیرفته بلکه سطح ایستایی آب و تعادل بین آب و خاک را زیر پای ما حفظ میکرده است. ما با قطعکردن مادیها، شهر را از این آب محروم کردیم. فقط رودخانه نیست. آب مادی نیاصرم با این پیکره تا خوراسگان و خاتونآباد میرفته است. این مادی از کنار بندـپل مارنان جدا میشود. احتمالا دو هزار سال پیش اینجا یک بند به ارتفاع 5.1 متر زدهاند که آب را تا 30 کیلومتر آنطرفتر میبرده است. مادی نیاصرم بیش از 30 مزرعه و روستا را که امروز محلات شهر هستند، آباد کرده و تا نزدیک فرودگاه فعلی را آبیاری میکرده. محلات اَبَر، بوزان، منجان، جوهران، اریسان، راران، جنگان، اِتشاران، اُسکُلان که امروز بیشترین میزان فرونشست را در شمال شرق اصفهان دارند، از مادی نیاصرم آب میگرفتند. به این اسامی توجه کنید همه مربوط به قبل از اسلام است! حداقل دو هزار سال سابقه داشته است! همینطور یک مادی داشتیم به نام جوب شاه که زمان صفویه ایجاد شده و بیش از 40 باغ، قصر و بناهای دوره صفویه و ازجمله بناهای نقش جهان را آبیاری میکرده است. شش لت (محل تقسیم آب) داشته، هرچه جلوتر میرفته تقسیم میشده و تمام شهر نواحداث صفوی را آبیاری میکرده است.
الان مادیها خشک شدهاند؟
بله، بیشترشان. معلوم است وقتی تنه اصلی خشک شده، شاخهها هم خشک میشود. درخت نارون تمثیلی را در نظر بیاورید. شاخههای اصلی ممکن است 10 تا باشد. ولی سرشاخههای کوچکتر ممکن است چندصد تا بشوند. بعد هزاران هزار یا چند میلیون برگ روی درخت است، که واحدهای حقابهدار پیکره زایندهرود بودهاند که مزرعه، خانه یا باغ بود و حقابهشان معلوم بوده است. ما یک تقسیمنامه آب زایندهرود داریم که احتمالا مربوط به 1800 سال قبل است از دوره اردشیر بابکان، معروف به طومار شیخبهایی. قبل از شیخبهایی هم قطعا چندینبار اصلاح شده است.
چه اتفاقی برای زایندهرود افتاده؟
مدیریت نادرستی بین منابع و مصارف و در نتیجه عدم تعادل ایجاد شده است، با توسعه کشاورزی و صنعت و دادن تخصیصهایی در کل حوضه و بهویژه در بالادست این تعادل به هم خورده است. در بالادست سد چمآسمان بین سد زایندهرود و سد چمآسمان حدود 120 کیلومتر، باغهای زیادی در استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری با حفر چاه در حریم و بستر رودخانه ایجاد شده که به ارتفاع تا 600 متر آب را به بالای کوهها پمپاژ کرده و ویلا میکارند، منبع این توسعه تأمین نشده. این عین نقض قانون است. در «قانون توزیع عادلانه آب» داریم که ایجاد هرگونه اعیانی و حفر چاه و دخل و تصرف و برداشت آب و شقِ نهر روی رودخانهها ممنوع است. اما تصرفات بسیاری در کل حوضه بهویژه بالادست شده است. چه در استان اصفهان و چه در چهارمحال و بختياري.
در دوران تصدی احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور، در سفرش به چهارمحالوبختیاری میگوید آب چون از استان شما سرچشمه میگیرد، متعلق به شماست و مدیریت یکپارچه زایندهرود را دوتکه میکند. آیا واقعا ماجرا از آنجا شروع میشود یا در دولتهای قبلی هم این مشکل وجود داشته؟
وقتی منحنی رسم میکنیم، یکسری نقطه عطف دارد. بعد جاهایی منحنی جهش پیدا میکند. سال 85 یکی از آن نقاط عطف بود که با فاصله خیلی زیادی یکباره مصرف در بالادست بالا رفت. البته بحث تعیین تکلیف چاههای آب فاقد پروانه هم در همین ایام شروع شد. این توسعه بیرویه کشاورزی و تخصیصها، اندکی بعد از انقلاب از سال 61 شروع میشود. یک نقطه عطف سال 64 است که به یکسری افراد زمین واگذار میکنند. اسفندماه سال 83 یعنی چند ماه قبل از شروع به کار آقای احمدینژاد متأسفانه مصوبهای در مجلس تصویب میشود که مدیریت یکپارچه حوضههای آبریز به مدیریت استانی تبدیل شود. این ناشی از این است که استانهایی که در بالادست رودخانهها در کل کشور هستند، تعدادشان بالاتر از آنهایی است که در انتهای رودخانه قرار دارند. قبلا مدیریت حوضه را به انتهای حوضه یا نزدیک به انتها میدادند و از قدیمالایام چنین بوده است، کمااینکه به گواه طومار شیخبهایی میراب زایندهرود از جِی (اصفهان) انتخاب میشده که در میانه بلوکات قرار داشته است. به هر حال تا قبل از سال 84 مدیریت حوضههای آبی یکپارچه بوده، آن مصوبه پیش از صحبتهای آقای احمدینژاد بود، اما صحبتهای ایشان در شهرکرد ضربه نهایی را بر پیکر زایندهرود وارد کرد: «... به اندازهای که کل استان و زمینهای حاصلخیز استان به آب برای کشاورزی نیاز دارند، از منابع آب استان در اولویت اول به همین استان اختصاص پیدا میکند». درست بعد از این سخنان مدیریت حوضه تفکیک شد و رقابتی بین دو استان در بالادست برای توسعه کشاورزی شروع شد. از طرف دیگر جهاد کشاورزی دنبال این بود که آمار سطح زیر کشت را بالا ببرد. الان هم وزیر فعلی کشاورزی بدون درنظرگرفتن اینکه آب برای توسعه کشاورزی نداریم همین سیاست را ادامه میدهد و مجلس هم در این شرایط بحران آب طرحی را تصویب میکند برای افزایش سطح زیر کشت کشاورزی و تولید مواد غذایی برای تأمین امنیت غذایی. با کدام آب؟ ما به اندازه الان هم آب نداریم، چطور قرار است افزایش سطح دهند.
به هر حال این اتفاق در بالادست زایندهرود افتاده، نهفقط در استان چهارمحال و بختياري بلکه در استان اصفهان هم. یکی از سرشاخههای بزرگ زایندهرود، رودخانه پلاسجان در فریدن است که بین 15 تا 20 درصد آب زایندهرود را تأمین میکرده. تونلی به نام چشمهلنگان روی پلاسجان در منطقه فریدونشهر آب را به این سمت منتقل میکند. قسمت عمده آب پلاسجان در همان بخش در منطقه داران مصرف میشود، چون سطح زیر کشت را بالا بردهاند. در بالادست سد زایندهرود در منطقه چهارمحال و بختياري هم همینطور است. البته دوسوم توسعه کشاورزی در بالادست سد را در استان اصفهان داشتهایم و حدود یکسوم در استان چهارمحال و بختياري. چون استان چهارمحال و بختياري در حوضه زایندهرود کوهستانی است و دشت برای کشاورزی کم دارد، در کل هفت درصد حوضه زایندهرود در استان چهارمحال و بختياري قرار دارد. به هر حال در شهرستانهای چادگان و فریدن زمین بیشتری داشتند، برای همین دوسوم برداشت آب بالای سد زایندهرود در استان اصفهان انجام شده. اما میرسیم به 120 کیلومتر فاصله سد زایندهرود تا سد چمآسمان که حدود 85 درصد در چهارمحالوبختیاری و حدود 15 درصد در اصفهان برداشت میشود. توسعه باغات در آنجا خیلی بیشتر بوده و حتی به خارج از حوضه هم رفته است.
به این ترتیب شما معتقد هستید که خشکی زایندهرود باعث فرونشست زمین در اصفهان شده است؟
چنانکه پیشتر هم اشاره کردم، در دشتها، برداشت بیرویه از آبخوان با حفر چاههای عمیق و اُفت سریع سطح آبهای زیرزمینی عامل اصلی فرونشست است. در استان اصفهان دشت کاشان که شهر کاشان را هم درگیر کرده، دشت خالدآباد، دشت نجفآباد، دشت دامنه - داران، دشت گلپایگان، همه دشتهای ممنوعه بحرانی هستند. در دشت اصفهان - برخوار در شمال شهر اصفهان هم این مسئله حفر چاههای عمیق و افت سطح آبهای زیرزمینی را داشتهایم. البته لایههای خاک و عمق سنگ بستر هم مؤثر بوده است. اما در شهر اصفهان بیشک خشکشدن رودخانه و مادیهایی که آب را به تمام رگ و پی شهر میرسانده، ضربه نهایی را وارد کرده است. بنابراین قطعا جریان دائمی رودخانه میتواند جلوی سرعت فرونشست را بگیرد، مشروط بر اینکه برداشت بیرویه از آبخوان هم متوقف شود.
مناقشه آب بین اصفهان و جنوب همیشه وجود داشته. مسئله آب بین اصفهان و جنوب چیست؟
اصلاح میکنم اولا مناقشهای بین هموطنان خونگرم خوزستان و مردم اصفهان وجود ندارد، مردم اصفهان، چهارمحال و بختياري و خوزستان از قدیمالایام پیوندهای محکمی داشتهاند. مناقشه مربوط به تضاد منافع بهرهبرداران است البته این مناقشه حتی 20 سال هم سابقه ندارد. دنبال سابقهاش بگردید. 20 سال قبل که فضای مجازی نداشتیم این خبرها نبود، عمدتا در فضای مجازی به این قضیه دامن زده شده. تونل اول کوهرنگ سال 32 شروع و مهر 33 بهرهبرداری شد. حرفی از تونل اول کوهرنگ با جنوب نبوده. مجموع آبهایی که الان از کارون به این طرف منتقل شده، حدود 650 م.م.م است یعنی تنها سه، چهار درصد از آب کارون نه خوزستان است و این چندان تأثیری بر آب خوزستان ندارد که حتی در شرایط سخت اثر بگذارد. این را هم بگویم که نزدیک دو میلیارد متر مکعب آب از استان اصفهان به سرشاخههای کارون میریزد بنابراین مناقشهای بین مردم نبوده، ولی رسانههای مجازی به آن دامن میزنند. عین همین بحث که در تابستان اخیر ایجاد شد: 10 روز مجبور شدند برای محیط زیست و پاییندست آب را از سد زایندهرود رهاسازی کنند و 10 روز برای لنجان آب را باز کنند. یک عده مغرض با جوسازی گفتند علت خشکشدن هورالعظیم، انتقال آب به اصفهان است. تالاب هورالعظیم از کرخه آب میگیرد و ربطی به انتقال آب به اصفهان ندارد. به قول برشت: «کسی که حقیقت را نمیداند نادان است اما کسی که حقیقت را میداند و انکار یا کتمان میکند، تبهکار است». من اضافه میکنم آنهایی که حقیقت را میدانند و سکوت میکنند، شریک تبهکار هستند. چون خیلیها میدانند که این مطالب حقیقت ندارد. آب از پشت سد زایندهرود رها میشود و در آن زمان آبی از تونلهای کوهرنگ به این طرف منتقل نمیشد.
پس چرا همیشه آب زایندهرود باز نیست؟
چون آب در بالادست سد چمآسمان مصرف میشود و به پاییندست نمیرسد. یعنی وقتی آب به جایی میرسد که باید آب آشامیدنی را تأمین کند که اولویت اول است، مجبور هستند تا آنجا آب را تأمین کنند. اخیرا من آمار داشتم. 29.5 مترمکعب آب از سد رها میشده برای اینکه 12 مترمکعب برای تصفیهخانه برداشت کنند و دو مترمکعب برای یزد و بقیه به بالای کوهها پمپاژ میشود.
در همه جا اعتراض به بیآبی آزاد است، اما به شدت در اصفهان با آن برخورد میشود. این تعارض از کجا میآید؟
مشکلات آب کمابیش در همه جا هست، مختص اصفهان نیست. بسیاری از تالابهای کشور در حال حاضر خشک است. دوستداران محیط زیست نگران تالابها هم هستند. اما هر چند وقت یک بار به جای اینکه برای محیط زیست زایندهرود و حقابه زیستمحیطی تالاب گاوخونی آب باز کنند، صرفا برای کشاورزی آب باز میکنند. چون کشاورزان اعتراض کردهاند. طی 20 سال گذشته در غرب اصفهان، منطقه لنجانات، فلاورجان، خمینیشهر، ماربین که از زایندهرود حقابه داشتند، بسیاری از درختهای 50ساله از بین رفتند. بخش عظیمی از میوه اصفهان از منطقه ماربین تأمین میشد. باغ و درختی که از بین رفت، دیگر نمیشود بهراحتی ایجاد کرد. کشت ششماهه را میشود خسارت نکشت داد. دولت موظف است وقتی آب اینها را به جای دیگر تخصیص داده، خسارتشان را تأمین کند؛ ولی آن درختها را نمیتوان دوباره برگرداند. متأسفانه خیلی از باغاتی که خشک شد را میتوانند راحتتر تغییر کاربری بدهند، ویلا بسازند و چاه بزنند چون رودخانه آب ندارد و همچنان زیر پای ما را بیشتر خالی کنند.
برمیگردیم به فرونشست. علاوه بر اینکه آب در رودخانه نمیآمد تا زیر پای ما نم داشته باشد، یعنی بین آب و خاک تعادل برقرار باشد، حالا بافت متخلخل پر شده و سرعت فرونشست بیشتر میشود. طی این سالها چاههای زیادی زدند، چون باغ و زمین داشتند در گذشته روی 17 متر آب برمیداشتند و الان روی 70 متر آب برمیدارند. خیلی از آبها در حال تلخ و شور شدن است. به این دلیل که دشت زیر پای ما مثل آبکش سوراخسوراخ شده. این شوخی نیست. فعالان حوزه محیط زیست و آب از چند سال پیش نگران این قضیه بودند. فکر میکردیم که اگر تا 25 سال دیگر رودخانه احیا نشود، این وضعیت پیش میآید. اما متخصصان حالا میگویند ممکن است 10 سال بعد مردم اصفهان مجبور شوند بر اثر فرونشست شهر را ترک کنند. اگر قرار باشد این خانه بالای سر من ترک بخورد و من مطمئن نباشم که بتوانم زندگی کنم چه کار باید بکنم؟
اجازه دهید از بحث اصفهان خارج شویم. مسئله آب خوزستان چطور حل میشود؟
مشکلات آبی استانها یکسان نیست. متأسفانه بسیاری از نقاط شهری و روستایی خوزستان مشکلات آب شُرب و فاضلاب شهری دارند. در تابستان مشکل کمبود برق هم به آن اضافه شد، در واقع مسئله آب خوزستان عمدتا بر اثر سوءمدیریت بود، اما این ربطی به آب زایندهرود نداشت. تابستان گذشته در شرایطی که رودخانه زایندهرود کاملا خشک بود، فکر میکنید چند مترمکعب آب از زیر پل سفید کارون رد میشد؟ زمانی که بعد از 10 ماه در تیرماه آب را در زایندهرود رها کردند و مردم اینجا شادی میکردند، در بالاترین حد 30 مترمکعب آب از زیر سیوسه پل رد میشد. چون میخواستند آب را سریع رها کنند و زمان زیادی نداشتند. گاهی سه روز طول میکشد که با خشکی کامل رودخانه آب به پاییندست برسد. حالا حدس میزنید در کارون که گفتند خشک شده در آن زمان چقدر آب جریان داشت؟ حدود 300 مترمکعب در ثانیه آب از زیر پل سفید کارون رد میشد. زمانی که اعتراضات انجام شد. بیشتر اعتراضات به کمبود آب شُرب و قطع برق در آن گرمای طاقتفرسا بود. اواخر تیرماه مصاحبهای در شبکه 2 تلویزیون انجام شد. یک نفر از میهمانان که از دیوان محاسبات دعوت شده بود، از تخلف بیش از 1530 میلیارد تومانی در حوزه آب و فاضلاب خوزستان صحبت کرد. مفهومش این است که متأسفانه آب و فاضلاب خوزستان در این سالها با وجود بودجه بسیار درست کار نکرده و منشأ مشکلات آنجاست. در اصفهان از سال 1346 آب و فاضلاب را آماده کردند. الان در اصفهان پایینترین میزان مصرف آب شهری را در کل کشور داریم. سرانه مصرف ما کمتر از 150 لیتر است. درحالیکه متوسط کشوری 250 لیتر است. مردم با این کمآبی و مصرفِ کمتر، طی سالهای خیلی دور سازگار شدهاند.
شما هیچ وقت با فعالان حوزه محیط زیست در خوزستان درباره مشکلات آبی صحبت کردهاید؟
من سال 92 به دعوت دوستان فعال محیطزیستی به خوزستان دعوت شدم، دیدار ارزشمند و گفتوگوهای مثبتی هم داشتیم و همانجا هم به محض اینکه خواستم درباره معیارهای جهانی و شرایط انتقال آب بینحوضهای صحبت کنم، یک نفر از خانمها اعتراض کرد که «ما با هرگونه انتقال آب» مخالفیم. گفتم شما آب شیر استفاده نمیکنید؟ یعنی شما از چشمه آب برمیدارید؟ وقتی آب از یک منبع به خانه شما میرسد، اسمش انتقال آب است. گفتند سفسطه میکنید. یکی گفت انتقال آب حوضه به حوضه. گفتم اگر در یک حوضه مقدار آب 30 برابر جای دیگر باشد و جمعیتش مساوی باشد، این اسمش عدالت است؟ من طرفدار انتقال آب با معیارها و پیششرطهای یونسکو با توجه به شرایط زیستمحیطی مبدأ و مقصد هستم. 28 درصد آبهای جهان از طریق انتقال بین حوضهای تأمین میشود. وقتی جمعیت مساوی با خوزستان داریم و آنجا 20 تا 30 برابر اصفهان آب دارد، در صورت تأمین شرایط یونسکو چرا باید با انتقال آب مخالفت کنیم؟
ما در کشورمان نوسان بارش مکانی بسیاری داریم، هم از نظر مکانی و هم زمانی. از کسانی که مخالف انتقال آب هستند، میپرسم مگر آب تهران چطور تأمین میشود؟ آب کرج از کجا تأمین میشود؟ آب مورد نیاز 15 میلیون جمعیت استان تهران و البرز از کجا تأمین میشود؟ سد لار، سد طالقان، سد لتیان متعلق به تهران است؟ حتی آب سد کرج متعلق به تهران است؟ میگویند ما با سدسازی مخالفیم. گیرم آن پنج سد تأمینکننده آب تهران و کرج را خراب کنند. شما در شمال کشور یک شهر را نشان بدهید که بتواند دو میلیون از 15 میلیون نفر را جا بدهد. حتی یک شهر بگویید که در شمال یا جنوب ظرفیت افزایش 200 هزار نفر را داشته باشد. انتقال سه درصد حتی پنج درصد آب درصورتیکه درست مدیریت شود، مشکلی ایجاد نمیکند. در شرایطی که سه تا چهار میلیارد متر مکعب آب در خوزستان به کشت و صنعت نیشکر اختصاص دارد که بیشترین آلودگی را دارد، انتقال سه تا پنج درصد آب چه مشکلی ایجاد میکند.
توجه داشته باشیم که میانگین بارش گیلان سالانه نزدیک هزار میلیمتر و استان اصفهان 140 میلیمتر است. در خوزستان 350 میلیمتر است. چهارمحالوبختیاری نزدیک 600 میلیمتر است. به طور متوسط در سرشاخه زایندهرود بالای 1500 میلیمتر و در پاییندست بخش ورزنه 60 میلیمتر بارش داریم. علاوه بر این پراکنش مکانی از نظر زمانی هم بخش عظیمی از بارش در دو یا حداکثر چهار ماه بهمن، اسفند، فروردین و اردیبهشت است. در اصفهان طی پنج، شش ماه گذشته شاید چند میلیمتر بارش داشتیم. تا سه ماه بعد هم بارش نداریم. حالا اگر سد و انتقال آب نباشد، چطور باید آب شرب مردم تأمین شود؟ این مدنیت چطور شکل گرفته؟ از همه دنیا وقتی به ایران سفر میکنند، یکی از شهرهای مقصد اصفهان است. میشود اصفهان را رها کرد؟ آیا آیندگان ما را میبخشند که بگوییم حالا که خشک شده رها کنیم و برویم، یا باید مدیریتش کنیم. یک نکته مهم هم هست. معمولا آدرسهای انحرافی برای این قضیه میدادند که چرا این وضعیت رخ داده. اول خشکسالی و تغییر اقلیم. بله، تغییر اقلیم داشتیم، اما چند درصد از خشکی مربوط به این امر است؟ از 15 سال گذشته تا مهر 99، 11 درصد کاهش بارش داشتیم. در یک دوره خیلی درازمدت 30ساله حدود 13 درصد کاهش بارش داشتیم. این میزان را میتوان حتی با آب مصارف شهری مدیریت کرد. پس مشکل این نیست. میگویند در اصفهان چون برنج کاشت میشود، رودخانه خشک میشود و نباید این کار را بکنید؛ اما در همین سال اصلا آب به زایندهرود نمیآید که با آن برنج بکارند، پس برنجکاری دلیل خشکی رودخانه نیست. در همین اعتراضات خوزستان مکرر مسئولان خوزستانی گفتند چقدر کشت برنج در خوزستان داریم؟ 92 هزار هکتار در همین خشکسالی و بیآبی در خوزستان کشت برنج داشتیم. در مواقعی تا 230 هزار هکتار در سال پرآبی 98 در خوزستان کشت برنج داشتیم. شما یک بار شنیدهاید در رسانهها بگویند در خوزستان برنجکاری میشود آن هم تا 230 هزار هکتار و آن را دلیل خشکی تالابها معرفی کنند!
حداکثر کشت برنج در استان اصفهان نه حوضه زایندهرود، ممکن است دو یا سه هزار هکتار باشد. بیشتر با آب چاه چون آمار دقیق ندارم میگویم دو، سه هزار هکتار شاید هم کمتر. مقایسه کنید با 92 هزار هکتار. اتفاقا اگر آب در آغاز تابستان به تالاب هورالعظیم نرسید، به خاطر 30 هزار هکتار کشت برنجی بود که در مسیر حاشیه کرخه تا برسد به تالاب برداشت آب داشتند؛ اما مشکل آب و پساب آلوده در خوزستان بخش عظیمی مربوط به کشت نیشکر است که چندین برابر برنج آب نیاز دارد، آلایندگیاش هم چندین برابر صنایع دیگر است، چون آب را آلوده میکند. چرا در این زمینه اصلا بحثی نمیشود؟ دوم اینکه میگویند در اصفهان به خاطر توسعه فضای سبز رودخانه خشک شده. من میگویم از اول مهر گذشته تا به حال 10 روز آب در اصفهان و زایندهرود آمده. چه ربطی به فضای سبز دارد؟ بله برای حفظ فضای سبز از آب چاهها برداشت میکنند که همان هم زیر پای ما را خالی میکند، اما ربطی به مصرف آب زایندهرود ندارد. مضافا اینکه وقتی از فضای سبز صحبت میکنیم حواسمان به طرف سازمان پارکها و فضای سبز شهرداری میرود، سطح سبز کل سبزینه محیط یعنی همینجا. در همین کوچه درختهایی که 50 سال قبل کنار مادی بودند هستند. اینجایی که نشستهایم 40 سال قبل باغ بوده. 40 سال قبل هشت برابر امروز سطح سبز در اصفهان داشتیم و 60 سال قبل 11 برابر امروز سطح سبز در اصفهان داشتیم. عکسهای هوایی دهههای 40 و 50 بهخوبی این امر را نشان میدهد. سطح سبز یعنی درخت و حتی کشاورزی در محدوده شهر. این خیلی دروغ بزرگی است. وقتی 13 ماه گذشته فقط 10 روز آب در زایندهرود آمده و یک لیترش هم به فضای سبز تخصیص داده نشده، پس خشکشدن زایندهرود به فضای سبز شهری ربطی ندارد. فضای سبز اصفهان را شهرداری با پساب و تانکر آبیاری میکند. چارهای هم ندارند. یک عده از دوستان ما اعتراض میکنند که چرا جاهایی از فضای سبز با پساب آبیاری میشود، چارهای ندارند. آب نیست و این درختهای غیرمثمر باید حفظ شود و با چنگ و دندان حفظ شدهاند. این مردم در 40 سال گذشته این درختها را نکاشتهاند. اصفهان باغشهر ایران بوده است. حداقل دهها نفر از سفرنامهنویسان به این باغشهر اشاره کردهاند. از بالای ارتفاعات شهر که میآمدند، شهر را مثل جنگلی دیدهاند و تصویر کردهاند که فقط منارههای مساجد از میان درختان پیدا بوده. پس این سرسبزی ربطی به فضای سبز شهرداری ندارد. اما آنقدر تکرار شده که ممکن است شمای روزنامهنگار هم تکرار کنید. اینها را کسانی میگویند که به ظاهر متخصص هستند. یک دروغ بزرگ دیگر مصرف بالای 200 میلیون مترمکعب صنایع فولاد اصفهان است. مصرف تقریبی آب در شرکت فولاد مبارکه (شامل سبا هم هست) مقدار 7/36 میلیون متر مکعب است که 5/16 م.م.م آن از آب پساب تصفیهخانههای شهرهای اطراف تأمین میشود و حدود 200م.م.م آب خام که در شرایط خشکی زایندهرود عمدتا از آب چاه تأمین میشود و برای آب شُرب هم از آبفا آب میگرفتهاند که جزء همان آب شرب است. باید آب به زایندهرود در زیردست پل کله برسد تا بتوانند بردارند. ذوبآهن و فولاد نمیتوانند در این شرایط مستقیم از زایندهرود آب بردارند.
بالاخره از جایی آب برمیدارند.
واقعیت این است که چون پول و ثروت کلانی داشتند و گاز و برق ارزان، سیستمهایشان را از آغاز دهه 80 و 90 تغییر داده و اصلاح کردند. تا یکهشتم مصرف آبشان را کم کردند. بخشی پساب شهرهای اطراف را خریدند. پیشخرید کردهاند که خودشان تصفیهخانه بسازند و قبل از آن آب کشاورزی را خریدند. چون 68 درصد فولاد کشور در اصفهان تولید میشود و صنعت را نمیتوان تعطیل کرد. منافع این صنایع ربطی به اصفهان ندارد، فولاد کشور است و پولش به صندوق بودجه کشور میرود، اما دودش به چشم ما میرود. مگر پولش گیر اصفهانیها میآید؟ یک بررسی بکنید ببینید سهامداران چه کسانی هستند. بنابراین وقتی آب در رودخانه نمیآید نیروگاه اسلامآباد چطور میتواند آب بردارد. نیروگاه شهید منتظری و پالایشگاه هم از آب زایندهرود استفاده میکردهاند، ولی وقتی آب در زایندهرود نیست چه کار میکنند. بحث من استفاده آب و خشکشدن زایندهرود است، در این سالها عملا نمیتوانند از زایندهرود آب بردارند. از جای دیگر آب را تأمین میکنند که البته فشار به آبهای زیرزمینی میآورد. این را هم بگویم من بهعنوان یک دوستدار محیط زیست با توسعه صنایع در اصفهان از سالها قبل مخالف بودهام. ظرفیت اکولوژیک اصفهان حتی برای صنایع پاک هم سالهاست که تمام شده. اصفهان از 30 سال قبل باید شهر گردشگری میشد، ظرفیت و امکانات آن را هم بهتر از هرجا داشت. نه اینکه توسعه خارج از ظرفیت صنعت داشته باشیم. مورد بعدی اینکه بحث جمعیت را مطرح میکنند. اولا نرخ رشد جمعیت در 30 سال گذشته در بسیاری از شهرهای کشور بیشتر از اصفهان است. اوج مهاجرت به اصفهان در دهه 60 بعد از شروع جنگ بوده است. از طرف دیگر اصفهان رتبه اول را در کاهش مصرف آب دارد. ما صرفهجویی را از هزاران سال قبل یاد گرفتیم، چون آسمان نسبت به ما بخیل بود و مثل مناطق پرآب، بارش نداشتیم و مجبور بودیم به فکر سال بعدمان هم باشیم. میانگین بارش ما نصف میانگین کشوری و یکششم میانگین جهانی است؛ بنابراین اتفاقا مردم این دیار که توانستهاند در حاشیه کویر به قول راوندی نویسنده راحهالصدور «تصویر بهشت» را ایجاد کنند، قدر آب را میدانستهاند و میدانند. ما مجبور به صرفهجویی بودیم و کسی نمیتواند بگوید این کار بد است. ما میدانستیم چطور باید آب را مدیریت کنیم. نظام تقسیم آب زایندهرود ارزش ثبت جهانی دارد! اینکه به هرکدام از برگهای درختان میزان آبی که میرسد مشخص باشد کاری بینظیر است و حداقل سابقه دو هزارساله دارد؛ اما متأسفانه قدرت صدای فضای مجازی از صدای من و شما بلندتر است و صدای ما شنیده نمیشود. صدای تار شهناز و نی کسایی خیلی دلنشین است، اما هرگز در مقابل ساز و دهل صدایش شنیده نمیشود.
*شرق