جماران: در این وانفسای گرانی، خشکسالی و مشکلات کمرشکن معیشتی، مردمِ گرفتار، شاهد افاضاتی از طرف بعض امامان جمعه و عالمان دین هستند که همچون نمکی بر زخم آنان، درد مصیبتها را چندین برابر میکند! از جمله امام جمعه تهران که این مصیبتها را ناشی از بیایمانی مردم و گناهکاری آنان میشمارد!
البته قرآن به صراحت میفرماید: «هر مصیبتى به شما برسد، به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمىگذرد»(شوری/30) ولی عواقب گناهان فردی هیچگاه فراگیر و عمومی نیست و «گناهان اجتماعی که معمولا از اصحاب قدرت و حکومت سر میزند و محصول ظلم و جباریت حاکمان و معصیت مردمان بخصوص «عالمان توانمند» در ترک امر به معروف و نهی از منکر حاکمان ظالم است، سبب فروریختن مصائب عمومی و فراگیر و مانع برکات است: «و از فتنهاى که[عواقب تلخش] تنها به ستمکاران شما نمىرسد[بلکه فراگیر است]، بترسید»(انفال/25)
تقوا و عدالت اجتماعی حاصل از امر به معروف و نهی از منکر عمومی، و عملکرد عادلانه حاکمان هم سبب نزول برکات آسمان و جوشیدن برکات زمین میباشد: «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم»(اعراف/96) و به همین جهت در روایات داریم: «علامت رضای خدا از امت، عدالت حاکم و فراوانی و ارزانی قیمتها و علامت خشم خدا بر امت، جور حاکمان و کمیابی و گرانی است»(کافی 5/162) «زنده کردن زمین به حکومت حاکمان عادل است و اقامه یکی از حدود خدا برای زمین، سودمندتر از چهل روز باریدن آسمان است»(همان 7/174)
یکی از یاران امام صادق(ع) روزانه شتری کرایه کرد تا به محل سکونت بدهکارش بود، برود و طلبش را گرفته و بازگردد. او گوید وقتی به پل کوفه رسیدم خبردار شدم طلبکار از آن روستا به نیل رفته، من هم به سوی نیل رهسپار شدم. با رسیدن به آنجا فهمیدم به بغداد رفته و من هم تا بغداد ادامه دادم و طلبم را گرفته و به کوفه بازگشتم که 15 روز طول کشید. از صاحب شتر خواستم با گرفتن مبلغی بیشتر، مرا حلال کند ولی او کرایه آن 15 روز را خواست. دعوا را پیش ابوحنیفه (قاضی کوفه) بردیم و او بعد از شنیدن دعوا، وقتی فهمید شتر را سالم تحویل دادهام. حکم کرد چیزی بدهکار نیستم زیرا شتر را برای رفتن و برگشتن روزانه به فلان روستا کرایه کرده ولی بدون اجازه این چند روز بر آن سوار شده و غاصب و ضامن قیمت شتر گشته و چون آن را سالم برگردانده، بریءالذمه گردیدهام. حکم وی بر صاحب شتر بسیار گران آمد. بر او دلسوزندام و با پرداخت مبلغی اضافه، راضیاش کردم.
امام صادق با شنیدن جریان دعوا و حکم ابوحنیفه، فرمود: «همین قضاوتها است که برکت آسمان را حبس و برکت زمین را مانع شده است!» بعد به این مضمون فرمود که باید کرایه رفتن از کوفه تا نیل و از آنجا تا بغداد و از آنجا تا کوفه را به او بدهم. عرض کردم این مدت چندین درهم صرف علف شتر کردهام. فرمود چون تصرفت عدوانی بوده، علفش هم به عهده خودت بوده. عرض کردم او با گرفتن مبلغی راضی شده است. فرمود آن رضایت از سرناچاری بوده و فایده ندارد. اول او را از حقش با خبر کن، بعد اگر به آن مبلغ که دادهای، راضی بود، رضایتش مفید است.(کافی 5/291)
اما جریان آقای عنابستانی؛ همگان میدانند ایشان خواسته از خط ویژه اتوبوس بگذرد. سرباز وظیفه مانع شده و او به صورت سرباز سیلی زده است. نیروی انتظامی در دفاع از سرباز تحت امرش از نماینده شکایت کرده و حالا سخنگوی نیروی انتظامی اعلام کرده این پرونده قبل از صدور حکم با توجه به دلجویی و جلب رضایت آقای عنابستانی از شاکی پرونده، مختومه شده است!
وقتی آقای عنابستانی از سرباز دلجویی و جلب رضایت کرده, یعنی در مجموع خود را مقصر و سرباز را ذیحق میدانسته است. حالا که هنوز حکم صادر نشده و حق ضایع شده سرباز تعیین نگردیده، آیا این رضایت واقعی و مفید است؟ آیا جدا از حق نیروی انتظامی و تعرض به ساحت پلیس از طرف فردی که خود قانونگذار است و به رعایت قانون اولی؛ اگر پرونده به صدور حکمی به سود سرباز منجر میشد، آیا او حاضر میشد بدون قصاص یا دریافت مابهازایی رضایت دهد؟ آیا برخورد با این پرونده شبیه همان نیست که امام صادق(ع) آن را عامل منع برکت آسمان و زمین شمرد؟