در دوران تثبیت انقلاب، دگراندیشان مطلق، در سیما بحث میکردند، اما امروز منتقدان غیرساختارشکن نیز در کنار بهترین مدافعان انقلاب در صدا و سیما دیده نمیشوند.
روزنامه جوان نوشت:صدا و سیما از سه اتهام رنج میبرد؛ اتهام سانسور، اتهام نبودن در تراز ملی و سلیقهگرایی سیاسی. اگر این اتهامات درست است باید منجر به تحول شود و اگر جنگ روانی است باید خنثی شود.
اگر مدیران محترم صدا و سیما برای این چهار پرسش پاسخ اغنایی بیابند، حتماً در تحول موفق خواهند شد.
۱- چگونه میتوان ارزشگراها را راضی و دیگران را جذب کرد؟
۲- چگونه میتوان هم ملی عمل کرد و هم از اصول ارزشی تخطی نکرد؟
۳- چگونه میتوان اصولی را یافت که همه سلایق فرهنگی-سیاسی براساس آن سیراب شوند.
۴- چگونه میتوان شاد زیستن منهای گناه آلودگی را ترویج کرد؟
به نظر میرسد پیشتاز هر تحولی در صدا و سیما از سه عامل باید سرچشمه بگیرد:اول اعتمادبهنفس مدیران، دوم هنر فاخر، سوم روایت اول در اطلاعرسانی.
بدون این سه رشد مخاطب چشمگیر نخواهد شد. نمونههایی وجود دارد که این عناصر را تأیید میکند. در ماجرای هک نرمافزار پمپبنزینها، صدا و سیما هم در نمایش صحنه و هم در علت آن دچار سانسور و تأخیر نشد، بنابراین روایت اول را کرد. نه مردم به خیابان آمدند و نه رسانههای معاند توانستند کلاهی برای خود بدوزند؛ بنابراین عدم سانسور و روایت اول هر دو در ماجرای بنزین موفق بود و اتفاق عمومی نیز به سمت رضایت گرایش یافت.
درباره هنر فاخر میتوان به سریال مختارنامه اشاره کرد. وقتی این سریال پخش میشد بیش از ۸۰ درصد مردم پای تلویزیون بودند، ماهواره را خاموش میکردند و این هنر فاخر را تماشا میکردند.
استمرار در اطلاعرسانی مستمر و بهموقع درباره مبتلایان و مرگ و میر کرونا باعث شد مرجع خبری مردم رسانه ملی باشد و توصیههای حکومت را از آنجا دنبال نمایند و بین توصیههای حکومت و منافع و سلامت خود ارتباط منطقی برقرار نمایند.
اما مهمترین نیاز امروز رسانه ملی باز کردن دروازه اندیشه است. جامعه امروز ایران جامعه دهه ۶۰ نیست. رشد فکری، ارتباطات فرامرزی و گسترش مسیرهای ورود اطلاعات باعث شده است که با طیف وسیعی از نخبگان و دانشآموختگان مواجه شویم که به چالشهای فکری علاقهمند هستند. طرح کرسیهای آزاداندیشی رهبری در دانشگاهها را با دهها لطایفالحیل تعطیل کردند و صدا و سیما –شبکه ۴- نیز از اندیشهورزی و اندیشهورزان خالی شد.
در دوران تثبیت انقلاب دگراندیشان مطلق، در سیما بحث میکردند، اما امروز منتقدان غیرساختارشکن نیز در کنار بهترین مدافعان انقلاب در صدا و سیما دیده نمیشوند.
اندیشه اسلام سیاسی، رابطه علم و دین، دین و دموکراسی، مردمسالاری دینی، اسلام و غرب، اندیشه متعالی امام، افقهای ترسیمی تمدنسازی انقلاب اسلامی از سوی رهبری معظم و دهها مقوله دیگر در صدا و سیما مورد بحث قرار نمیگیرد؛ بنابراین رسانه ملی پاتوق نخبگان نیست و از آن سو خانوادهها نیز دائماً شاکی تکراری بودن سریالها و فیلمها هستند و سریالهای ترکی را بعضاً تعقیب میکنند. سریالهایِ اجتماعیِ امروز صدا و سیما تربیتی نیست.
طلاق، زن دوم، بچهای که نمیداند فلانی پدر یا مادرش است، قتل و مخفیکردن آن، جنگ و گریز با پلیس، دوهمسری و دعوا برای آن، زدن سند املاک به نام خود یا کلک و... نمونههایی از عرصه اجتماعی صدا و سیما است که باید به رویکرد تربیتی - ایجابی تبدیل شود. هیجان در تولیدات صدا و سیما عمدتاً سلبی و چالشی است. گویی با محتوای آرامبخش نمیتوان مخاطب را پیدا کرد.
بنابراین برای تحول باید شعاع کمککنندگان بیرونی به مدیران صدا و سیما گسترش یابد. اگر محور کسانی باشند که صرفاً خوانشی از انقلابیگری را میپسندند تحولی رخ نخواهد داد و خوف-رجا جایگزین تحول پایدار خواهد شد. درباره مرحوم امام گفته میشد: امام طوری سخن میگوید که عوام میفهمند و نخبگان میپسندند.
این الگو بهترین الگوی تحولی برای صدا و سیماست. باید گاردها را شکست. مثلاً تا صدا و سیما سرود یار دبستانی را پخش کرد از کف دانشگاه جمع شد. تا سیما صوت مرحوم دکتر شریعتی را به بهانه سالگرد رحلت او پخش کرد کسی دیگر دنبال آن نرفت. این سبک بهشدت نیاز امروز مدیران متعهد صدا و سیماست.