اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی یک بار در سال1351 برای مصاحبه با محمد رضا شاه پهلوی به ایران آمده بود. شش سال بعد در روز دوم مهرماه سال ۱۳۵۸ او حاضر شد با روسری به قم برود و با معروفترین چهره خبری آن روز دنیا دیدار و در مصاحبه ای با حضرت امام خمینی(س) در قم، از دیدگاه های ایشان در رابطه با مسائل مختلف ایران و جهان سؤال کند.
جماران: اوریانا فالاچی(۲۹ ژوئن ۱۹۲۹- ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶) روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. آنچه بیش ازهر چیز به معروفیت وی کمک کرد، مجموعه مصاحبههای مفصل و مشهور او با رهبران و رجال سیاسی مشهور نظیر یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، امام خمینی(س)، ایندیرا گاندی، محمدرضا پهلوی، معمر قذافی، هنری کیسینجر و....بود که همه آن ها را تحت عنوان مصاحبه با تاریخ به چاپ رساند.
فالاچی یک بار در سال1351 برای مصاحبه با محمد رضا شاه پهلوی به ایران آمده بود. شش سال بعد در روز دوم مهرماه سال ۱۳۵۸ او حاضر شد با روسری به قم برود و با معروفترین چهره خبری آن روز دنیا دیدار و در مصاحبه ای با حضرت امام خمینی(س) در قم، از دیدگاه های ایشان در رابطه با مسائل مختلف ایران و جهان سؤال کند.
بعد از ده روز انتظار، زمینه دیدار با امام خمینی(س) فراهم شد. او چادر به سر کرده بود و دکتر سید ابوالحسن بنیصدر، به عنوان مترجم در این مصاحبه حضور داشت. اوریانا فالاچی در این دیدار چنان تحت تاثیر امام قرار گرفت که خطاب به ایشان گفت: «شما مطمئن باشید من تمام تبلیغاتی را که علیه شما میکنند را بر هم میزنم».
وی در مقدمه مجله تایمز آورده است: «از همان لحظه اول فهمیدم فضا آنطور نیست که فکر میکردم. من شاید تحت تاثیر فضای ساده خانه آیتالله، قرار داشتم... در این مصاحبه آیتالله خمینی با تمام مصاحبه شوندگان قبلی فرق داشت».
هنگام مصاحبه، با رسیدن به بحث حجاب اسلامی، وقتی امام جواب داده که «حجاب مانع فعالیت زنان نیست» و «ما اجباری در کار نداریم» فالاچی هم شیطنت میکند و چادر را بر میدارد. امام بلافاصله اتاق را ترک میکند.
سه روز بعد، فالاچی موفق میشود دوباره پیش امام برود. مرحوم حاج سید احمد خمینی فرزند امام، به او میگوید دیگر حرفی از چادر نزند تا امام عصبانی نشود. اما او به محض روبرو شدن با ایشان حرف چادر را به میان میکشد.وی می گوید:
آیتالله خمینی اول ساکت مرا نگاه کرد، بعد سایه لبخندی پیدا شد و بعد قشنگ خندید. بعداً احمد خمینی به من گفت تا حالا هیچکس نتوانسته بود پدرم را اینطور بخنداند.
فالاچی میگوید: تصویرش از امام چیزی شبیه به مجسمه میکل آنژ است. «خمینی خوش قیافهترین پیرمردی بود که در عمرم دیدهام. زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه مثل قذافی و عرفات که مثل عروسکهای خیمه شب بازی بودند فرق داشت. خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود، یک رهبر واقعی. مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند. در حد یک پیامبر، یا از آن بالاتر، در اندازه یک خدا».
آقای مسعود بهنود هم می گوید: برایم جالب بود بعد از ملاقات با آیه الله خمینی که به او وقت داده بود او را ببینم و بفهمم نظرش چیست؟ وقتی رفت آنجا و برگشت، یک آدم دیگه ای شده بود، به شدت مجذوب آیه الله خمینی شده بود. این دومین باری در عمرش بود که به یک سوژه ای با نظر مثبت نگاه می کرد،آن هم به این شدت مثبت، در حالی که آقای خمینی در وسط این مصاحبه یک متلک تندی هم به او انداخته بود، ولی او انگار که همین را انتظار داشت.
وقتی که شب همان روزی که این مصاحبه را کرده بود باهاش صحبت می کردم، گفت: این آدم دیگه ایست که از یکجای دیگه آمده است. او به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود و گفت: وزیر خارجه واتیکان راست می گفت که این مسیح ثانی است و من در یک لحظه ای در آنجا از خود بیخود شدم .
رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا می گوید:[سال 1360] از ایران تلکسی آمد که به خانم اوریانا فالاچی ویزا بدهیم تا به ایران آمده و با رئیس جمهور وقت دکتر سید ابوالحسن بنی صدر مصاحبه نماید.
من او را به سفارت دعوت کردم. از وی در مورد سفرش به ایران و نظرش در مورد آن سفر پرسیدم. به شدت تحت تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود و اینکه امام خمینی حسرت یک نگاه را در دلش گذاشت و هرگز به او نگاه نکرد. وی از دستان زیبای حضرت امام (ره) گفت و اینکه این بیادماندنی ترین مصاحبه های وی بوده است.
گزیده ای از این مصاحبه که سؤال های او و جواب های حضرت امام هنوز تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده، در ذیل آورده شده است:
س- در مملکت بعضی ها هستند که فکر می کنند آزادی نیست، حضرتعالی چه می فرمایید؟
ج- در مملکت ما آزادی اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست.
س- چطور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپی ها که این همه مبارزه و رنج کشیده اند، نداد؟
ج- نهضت ما یک نهضت اسلامی بود که چپی با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئه گر هستند و می خواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم این است که چپی های ساختگی اند، نه چپی های واقعی و ساخت امریکا هم هستند،
س- حضرت امام! می شود بیان کنید که این ملت برای آزادی مبارزه کرده یا برای اسلام؟
ج- برای اسلام جنگیده، لکن محتوای اسلام همه آن معانی است که در عالَم به خیال خودشان بوده که می گویند دمکراسی. اسلام همه این واقعیتها را دارد. و ملت ما هم برای همه این واقعیات جنگیده اند، و لکن در رأسش خود اسلام است. و اسلام همه این را دارد.
س- یک تعریف ساده از آزادی، بیان کنید.
ج- آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی آزادی یک چیز واضحی است.
س-آزادی آیا در حدی برای مردم هست که بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین کنند، آیا این آزادی هم برای ملت هست؟
ج- به همان ترتیبی که در همه جای دنیا هست آنها می توانند وکیل انتخاب کنند. وکیل می تواند به حسب آن چیزی که ملت به او اعطا کرده، دولت را تصویب کند یا رد بکند. رئیس جمهور را خود مردم تعیین بکنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان می توانند انجام بدهند.
آن رژیمی که ما می خواهیم، آن رژیمی است که ملت ما دنبالش هستند، دیکتاتوری در آن معصیت بزرگ است. و فاشیستی از معاصی بزرگ است پیش ملت ما. و هیچ همچو خطری نیست پیش ما.
س- راجع به شاه شما چه میگویید؟ آیا شما دستور داده اید که او را در خارج بکُشند؟ و آیا به نظر شما این کار ممکن است؟
ج- نه من دستور ندادم. من میل دارم که بیاید ایران و او را محاکمه کنیم. من اگر می توانستم او را حفظش می کردم و می آوردمش ایران و علناً او را محاکمه می کردیم برای این پنجاه و چند سال ظلمی که کرده. و آن خیانتهایی که او کرده است جبران می کردیم. و این سرمایه هایی که از ما به خارج برده است اگر او کشته بشود از دست ما می رود. لکن اگر حفظش کنیم و بیاوریم به اینجا ممکن است این ثروت برگردد به ایران.
س - این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده ای است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفی کنند؟
ج - اولًا اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام می کنیم به زنها که هر کس چادر می خواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون می آید. شما چه حقی دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمی گوییم. برای حدود زنهایی که به سن و سال شما رسیده اند هیچ چیزی نیست. ما زنهای جوانی که وقتی ایشان آرایش می کنند و می آیند، یک فوج را دنبال خودشان می کشند، اینها را داریم جلوشان را می گیریم. شما هم دلتان نسوزد. (صحیفه امام، ج10، ص91_104)