بدون توجه به پندارها و رفتارهای اخلاقی امام خمینی که برخاسته از اندیشه و اعتقاد دینی او بود، نمیتوان پیرامون اخلاق اجتماعی ـ بهویژه در حوزههای علمیه ـ سخن گفت. امام خمینی که بیشترین تأثیر را در تاریخ معاصر بر حوزههای علمیۀ شیعی گذاشته است، ضرورت دارد که دیدگاه ایشان را در رابطه با اخلاق اجتماعی بحث و بررسی کرده تا بتوانیم الگویی برای جامعۀ امروزی حوزههای علمیه ارائه دهیم.
جماران؛ اشاره: پژوهشگران اخلاقی، اخلاق را به چند بخش تقسیم میکنند. یکی از آنها اخلاق اجتماعیست. یعنی اخلاق دیگرگرایی. ازجمله ویژگی این گونه اخلاق: اهتمام به امور دیگران و جامعه، خیرخواهی و مهربانی و رحمت و شفقت به دیگران، رعایت قوانین اجتماعی برای منفعت همگانی و.... این ویژگی نتیجۀ در اجتماع و بین مردم بودن است. یادداشت پیشرو میخواهد نشان دهد که شوربختانه این گونه اخلاق که نیاز اساسی و مبرم این روزگار است، در بین حوزههای علمیه که باید الگو و حامل چنین اخلاقی باشند ـ به دلیل فقر اساتید اخلاق برجسته در این زمینه ـ کمرنگ شده است.
در این نوشته قصد داریم با معرفی سیرۀ نظری و عملی یکی از اساتید بنام اخلاق در حوزههای علمیه ـ امام خمینی ـ نشان دهیم که در گذشته حوزههای علمیه از چنین استادانی برخوردار بوده که مردم نگاه خوشبینانه و پیوندی محکم با روحانیت و حوزههای علمیه داشتند؛ و اگر قرار باشه این پیوند ادامه یابد، باید فکری به حال فقر اخلاق اجتماعی در حوزههای علمیه شود.
مقدمه
با یک بررسی گذری، در جامعۀ کنونی ایران، یا با گشتوگذاری در سطح شهر قم ـ مرکز حوزههای علمیه و روحانیت ـ بهراحتی میتوان متوجه شد که فاصلۀ بین روحانیت و مردم روزبهروز بیشتر و عمیقتر شده و از آن اعتماد و اطمینان و پیوند متقابل گذشته خبری نیست! این میتواند دلایل و عوامل گوناگونی داشته باشد که نیازمند پژوهش گسترده و عمیق دارد. اما به نظرم یکی از دلایل، فقر اخلاق اجتماعی در جامعه، بهویژه در بین طلاب و حوزههای علمیه است.
از گذشته افتخار روحانیت این بوده است که مردمی و در کف جامعه و بین مردم کوچه و بازار حضور داشته و با آنها زندگی میکرده و تافتۀ جدا بافته نبوده است. همدل و همراه و آمیخته با مردم و به دور از طبقاتی و قشربندی شده بود. همیشه با مردم تعامل داشته و اخلاق اجتماعی را رعایت میکرده است. علما و روحانیت ما همیشه پیشسلام و جویای حال مردم و مشکلگشای آنان بودهاند.، نظم و انضیاط و بهداشت عمومی را رعایت کرده و به دیگران هم تذکر میدادند. پشتیبان حقوق مردم بوده و حقکشی و ویژهخوری نمیکردند. قوانین جامعه را عامل بوده و برخلاف آن عمل نمیکردند و...
این ویژگی و روحیه داشتند و مراعات میکردند و در همهجا الگو بودند. چه در رفتار داخلی خانه و خانواده و اجتماع، و چه در جوامع بیگانه و خارج از کشور! یعنی در سفر و حضر به اخلاق و ادب اجتماعی و قوانین جاری و حاکم پابند بودند. اما متأسفانه این ویژگیهای برجسته کمی رخت بربسته و روزبهروز هم کمتر شده است. چرا؟! به دو دلیل میشود اشاره کرد: کمبود استادان برجستۀ اخلاق اجتماعی در جامعه، به ویژه در حوزههای علمیه؛ و طبقاتی و جدا کردن زندگی روحانیت از بتن و متن جامعه و گسست پیوند سنتی حوزهها و روحانیت از مردم.
بهتر است پیش از پرداختن به مسئله، با اخلاق فردی و اجتماعی و تفاوتهای آن دو آشنا شویم.
اخلاق چیست؟
«اخلاق» جمع «خُلق» است و خلق به معنای صفات و ملکات نفسانی که بهواسطۀ آن ملکه، فعل به آسانی از انسان سر میزند. حال چه آن ملکه از فضایل باشد، و چه از رذایل؛ ولی اگر اخلاق بهصورت مطلق ذکر شود، خلق نیکو و فضیلت از آن فهمیده میشود. با این تعریف، حوزۀ فرائض و مناسک دینی و مذهبی از قلمرو اخلاق جدا میشود. برای همین ممکن است کسی معتقد و عامل به واجبات و مستحبات دینی باشد و دقیق آنها را بهجای آورد، و در کنار آن مناسک مذهبی را به نحو احسن انجام دهد و در این راه جوشوخروش بسیاری هم بهخرج دهد؛ اما رفتار اخلاقی نداشته باشد. متخلق به اخلاق فردی و اجتماعی نباشد.
اخلاق خود چند بخش میشود که برآمده از روابط انسان با غیر خودش است. رابطه انسان بهفراخور طرف رابطه، به دو گونه شکل میگیرد: رابطه با آفریدگار و رابطه با آفریده. رابطه با آفریده نیز یا با خود است یا با دیگری؛ و آن دیگری نیز یا انسان است یا موجودی غیر بشری. بر این اساس، اخلاق دربرگیرندۀ حوزههای گوناگونی خواهد بود. یعنی: اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیستمحیطی.
مراد از اخلاق بندگی، هنجارها و ناهنجارهایی؛ مانند ایمان، خوف و رجا، کفر، سرکشی و بیاعتمادی به خدا و... که به رابطه انسان و آفریدگار مربوط میشود.
اخلاق فردی هم عبارت است از تهذیب و تزکیه نفس و آراسته شدن به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل برای رسیدن به کمالات نفسانی. اخلاق فردى ارزشهاى اخلاقىِ مربوط به زندگی فردى انسانهاست که آدمى را به تنهایی و به دور از رابطه با غیر در نظر میگیرد؛ مانند فضیلتهاى صبر، حکمت، توکل، اخلاص، عزّت و اعتماد نفس، اهل نیایش و توسل، نظم، آراستگی، و رذیلتهاى پُرخورى، شتابزدگى و سَبُکمغزى، نبود بهداشت فردی و....
اخلاق زیستمحیطی نیز احکام ارزشی حاکم بر مناسبات انسان با طبیعت (گیاهان، حیوانات، مراتع، جنگلها، آبها و...) را بیان میکند.
در کنار اینها اخلاق اجتماعی را داریم که آشنایی و عمل به وظایف اجتماعی جهت دستیابی به یک زندگی سعادتمند و لذتبخش را گویند. بهگفتۀ دیگر، اخلاق اجتماعی یعنی مسائل اخلاقی که محور آنها روابط اجتماعی انسان با دیگر انسانها و موضوع آن ارزشهای حاکم بر رابطۀ انسان با دیگران است. محور اصلی اخلاق اجتماعی ارتباط با همنوع است و بر اساس معاشرت با افراد و زندگی اجتماعی پدید میآید. یعنی همان ارزشها و ضدارزشهای حاکم بر رابطه فرد با سایر انسانها را دربرمیگیرد. مانند: احسان به دیگران، احترام یا توهین به دیگران، رعایت قوانین مربوط به دیگران، معاشرت نیکو، عدل، انصاف، احسان، حسد، تکبر، احترام به قوانین، احترام به فرهنگ دیگران، آداب مهمانی و میزبانی، مراعات حقوق دیگران، حقوق همسایه و دوستی و...
بااینکه تفاوتهایی بین اخلاق اجتماعی و سایر حوزههای اخلاق است؛ اما پیوندهایی نیز است. اخلاق بندگی و فردی بر حوزۀ اخلاق اجتماعی تأثیر غیر مستقیم دارد. البته لازم و ملزوم هم نیستند. در زندگی اجتماعی گاه قوانین، مقررات و آداب خاصّی، ضرورت مییابد که بسیاری از آنها در زندگی فردی مطرح نمیشوند.
از اخلاق اجتماعی به ادب اجتماعی، ادب اسلامی و آداب معاشرت نیز یاد شده است.
امام خمینی نیز در آثارش به تعریف اخلاق فردی و اجتماعی پرداخته و میفرماید:
«بدان که خُلق عبارت از حالتى است در نفس که انسان را دعوت به عمل مىکند، بدون رویّه و فکر. مثلا، کسى که داراى خلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آنکه مقدماتى تشکیل دهد و مرجحاتى فکر کند، گویى یکى از افعال طبیعیه اوست.» (شرح چهل حدیث، ص 510)
ایشان در جایی دیگر اساس اخلاق را اخلاق اجتماعی معرفی کرده و میفرماید:
«اسلام، احکام اخلاقىاش هم سیاسى است. همین حکمى که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقى است، یک حکم اجتماعى است، یک حکم سیاسى است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفهاى که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همانطورى که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند، این علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامى است و نتایج بزرگ اخلاقى دارد، یک حکم بزرگ اجتماعى و نتایج بزرگ اجتماعى دارد.» (صحیفه امام، ج 13، ص 131)
گذری بر مسئله
پیش سلام بودن و تکبر و غرور نداشتن نسبت به دیگران، انصاف و گذشت در معاملات و مشاجرات، رعایت قوانین اجتماعی مثل: قانون راهنمایی و رانندگی، رعایت حال دیگران در عمل به احکام دینی، رعایت بهداشت فردی و اجتماعی، پیش و بیش از نگاه دینی و مذهبی، نگاه انسانی داشتن به همه چیز، و... همۀ اینها نمونههایی از اخلاق اجتماعی است که همه از هم انتظار داریم که انجام گیرد؛ اما از روحانیت بیشتر و بهتر!
در دوران دانشجویی زمینه فراهم شد و همراه با گروههای دانشجویی دانشگاه ـ که بیشتر آنها از طلاب حوزههای علمیه بودند ـ چندین بار به استانها و مناطق گوناگون قومی و مذهبی و تاریخی و تفریحی کشور سفر کنم. همچنین در قالب سفرهای علمی به برخی کشورهای جهان نیز سری بزنیم و از نزدیک با مراکز علمی و دانشگاهی و فرهنگی آنها آشنا شویم. شوربختانه آنچه در این سفرها نمود داشت، فقر اخلاق اجتماعی بین همسفران نسبت به هم، و گاه نسبت به میزبانان و یا مردمان مقصد! چه در سفرهای داخلی، و چه خارجی بود. ذکر چند نمونه مسئله را روشنتر میکند:
پاکی و پاکیزگی و بهداشت فردی، در درجۀ اول یک ویژگی فردی است؛ اما در معاشرت با دیگران از آداب و اخلاق اجتماعی محسوب میشود که رعایت آن ضروریست. یا در احترام به میزبان سستی و کاهلی کردن یک فقر اخلاق اجتماعیست! میزبانان ما در سفرهای داخلی گاه هموطنان اهل سنت بودند، اما برخی حاضر نبودند در نماز جماعت آنها شرکت بکنند؛ برای همین گاه متأسفانه همزمان دو نماز جماعت برگزار میشد. یا اندکی هم اگر در نماز جماعت مشترک شرکت میکردند، بعداً نمازشان را دوباره میخواندند! و نمونههای دیگر که درست نیست بازگو کنم.
در سفرهای خارجی ـ بهویژه به گفتۀ برخی به ظاهر مذهبیها، سفر به بلاد کفرـ این فقر اخلاق اجتماعی نمود بیشتری پیدا میکرد. بهویژه از سوی همسفران طلبه که انتظار نداشتیم! کسانی بودند که در مدت سفر، کوچکترین گفتگو و نقد و انتقاد نسبت به برخی دیدگاهها و رفتارهای دینی و یا سیاسی کشور را برنمیتابیدند؛ در عین حال مستحبات و تعقیبات نمازشان و... فراموش نمیشد؛ اما بهراحتی برخی حقوق انسانی و اخلاق اجتماعی را زیرپا گذاشته و اهمالکاری میکردند. اگر هم اعتراضی میکردیم، یا نمیپذیرفتند و آن را کوتاهی و ضعف نمیدانستند؛ چراکه اولویت و اساس را بر انجام فرائض دینی و اخلاق فردی، نه اخلاق اجتماعی میگذاشتند؛ و یا میگفتند ضربه به کفار و دشمنان نظام و... است! پس اشکالی ندارد.
دو نمونه جالب و عبرتآمیز دیگر در سفرهای خارجی:
در آلمان بیشتر جابهجاییها با مترو انجام میگیرد. تهیۀ بلیط و ابطال آن برای سوار شدن، بهصورت خودکار و با خود شخص است و کسی مدام کنترل نمیکند که اصلاً بلیط داری یا نه؟ یا چه نوع بلیطی خریدی؟ ـ قیمتهای بلیطهای سنین مختلف و دانشجویی با هم فرق میکند ـ برای همین گاهی پیش میآمد که آن مسئول گروه به هر دلیلی، به جای خرید بلیط بزرگسال (تمام بهاء)، نیم بهای دانشجویی یا کودک میخرید و... صبحانه در هتلها منوی آزاد داشت (انواع خوراکی گرم و سر، شیرینی و میوه و...) و هر کس هرچقدر دوست داشت، میتوانست بخورد؛ اما سرگروه برای اینکه هزینههای ناهار را کم کنه و به سود جیب خودش باشه، میگفت: هرچقدر میتوانید، ولو به زور بخورید و بردارید تا...
درست است این نمونهها بسیار اندک و ممکن است استثنایی باشد؛ اما همین میزان هم پذیرفتنی نیست. آیا این نوع رفتارها به دور از انسانیت و اخلاق اجتماعی نیست؟ آیا این نشانۀ نبود تربیت اخلاق اجتماعی و ادب اجتماعی در جامعۀ شیعی و حوزههای علمیه نیست؟ و...
در گذشته اینگونه نبوده! یا دستکم سیرۀ بزرگان دینی ما این را نشان نمیدهد! به سیرۀ نظری و عملی امام خمینی که سرآمد مراجع و علمای زمان خود بود، دقت کنید!
سیرۀ نظری و عملی امام خمینی
بدون توجه به پندارها و رفتارهای اخلاقی امام خمینی که برخاسته از اندیشه و اعتقاد دینی او بود، نمیتوان پیرامون اخلاق اجتماعی ـ بهویژه در حوزههای علمیه ـ سخن گفت. امام خمینی که بیشترین تأثیر را در تاریخ معاصر بر حوزههای علمیۀ شیعی گذاشته است، ضرورت دارد که دیدگاه ایشان را در رابطه با اخلاق اجتماعی بحث و بررسی کرده تا بتوانیم الگویی برای جامعۀ امروزی حوزههای علمیه ارائه دهیم.
اخلاق اجتماعی فضیلتی نیست که به تنهایی و در گوشههای حجره و خانه و... به وجود آمده و ملکۀ انسان شود؛ بلکه در بین اجتماع و مردم است که بهوجود میید. با مردم بودن و در ارتباط با دیگران است که رشد میکند. کسی که بریده از جامعه باشد، با درد مردم آشنا نباشد، همراه و همدل و همدرد مردم نباشد، اهل سفر و گشتوگذار نباشد، قطعاً به فقر اخلاق اجتماعی دچار خواهد شد. مرجع و عالمی که از شهر و دیار خویش خارج نشده و یا با تودۀ مردم مراودهای جز سلام و دستبوسی نداشته و... بهدرستی نمیتواند یک الگو یا استاد برای اخلاق اجتماعی باشد. کسی همانند امام خمینی میخواهد که در متن جامعه و کف اجتماع با تودۀ مردم حرکت کرده و زندگی کند و برای دفاع از حریم همین مردم، شهربهشهر، کشوربهکشور زندانی و تبعید شود و مجبور باشد با فرهنگهای گوناگون مواجه شده و اخلاق اجتماعی پیرامون خود را رعایت کرده باشد. همین اخلاق و رفتار امام خمینی بود که در پاریس از غذایی که برخلاف مقررات و قوانین آن کشور تهیه شده بود، میل نکرد و فرمود باید قوانین اجتماعی آنجا را رعایت کرد. (برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، ج 4، ص 291) پایبندی به اخلاق اجتماعی بود که در پاریس پس از چند ماه زندگی، هنگام عید سال نو مسیحی به همسایگان غیرمسلمان خود گل هدیه میفرستد یا در نوفللوشاتو هنگام خداحافظی، از آزار و اذیتهای احتمالی حلالیت و پوزش میخواهد و... (همان، ج 2، ص 205)
یکی از یاران امام خمینی میگوید: در نجف شبی در محضر امام بودم که یک طلبهای از ایشان پرسید: آیا میتوان برای تمبر هشت ریالی، دو ریال داد و از تأدیۀ (پرداختن) بقیه امتناع کرد؟
امام در پاسخ فرمود: این کار جایز نیست. سپس اضافه کرد: حتی اگر استالین (رهبر وقت انقلاب کمونیستی شوروی) هم روی کار باشد، حفظ نظم از اهم واجبات است. باید توجه داشت که این پرسش و پاسخ در دورۀ حاکمیت سلطنت محمدرضا شاه است. (همان، ج 4، ص 290)
معروف است که امام خمینی نسبت به بزرگ و کوچک پیشسلام بود و خوشبرخورد. (همان، ج 1، ص 30) در پندار امام خمینی:
«اسلام یک همچو چیزى است که وقتى که انسان بزرگ شد، معاشرت خودش با برادرش، معاشرت خودش با پدر و مادرش، معاشرت پدر و مادر با پسر، معاشرت این دو تا با همسایهها، معاشرت اینها با همشهریها، معاشرت اینها با همدینها، اینها با خارجیها، همه اینها در اسلام هست.» (صحیفه امام، ج 6، ص 201)
ایشان بر این باور بود که اگر در جامعه اخلاق و ادب اجتماعی حاکم و جاری باشد، نه ملت و دولت ضربه میخورند، و نه جامعه:
«اگر ادب اسلامی در بین ملت ما متحقق بشود؛ همۀ قشرها یک قشرهای اسلامی بشوند، آسیب دیگر در این ملت تحقق پیدا نخواهد کرد. (همان، ج 12، ص 402)
امام خمینی در سفرهای دوستانه نیز اخلاق اجتماعی را رعایت کرده و تلاش میکرد بیشتر کارهای سفر جمعی را انجام دهد. حتی در سفرهای زیارتی دوستانه، کارهای همسفرانش را بر پیشتازی زیارت ترجیح میداد. (برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، ج 1، ص 258) ایشان در مسائل دینی و ادای فرایض نیر به اجبار متوسل نمیشد و دیگران را مجبور به انجام کاری نمیکرد. (همان، ص 28 و 29)
اگر بخواهیم حوزههای علمیه و روحانیت ما از آسیبهای اجتماعی به دور بماند و مردم همانند گذشته به چشم احترام و الگو به روحانیت نگاه کند و... باید اخلاق اجتماعی در جامعه رواج داده شود و سیرۀ بزرگان اخلاق، همچون امام خمینی الگو قرار گیرد. بر وجود استادان اخلاق اجتماعی اهمیت داده شود. باید نبود استادان برجستۀ اخلاق، بهویژه اخلاق اجتماعی که خود عامل به آن باشند، یک معضل دیده شود. حوزه و روحانیت ما بدون اخلاق، بهویژه اخلاق اجتماعی راه به جایی نخواهند برد. حوزه و روحانیت ما نباید به مسائل و مشکلات مردم و جامعه و همسایۀ خود بیتفاوت باشد.
یکی دیگر از بسترهایی که پیوند روحانیت و مردم را خدشهدار کرده و دوری و بدبینی آنها را روزافزون میکند، ویژهگرایی و جدا شدن از تودۀ مردم است. متأسفانه دوری روحانیت و طلاب از بدنۀ اجتماع روزبهروز بیشتر و بدتر میشود. بهگونهای که بیشتر امورات اجتماعی و زندگی تودهای آنها هر روز ویژه شده و تافتۀ جدا بافته میشود. دادگاه ویژه، شهرک اختصاصی، مجتمع آپارتمانی ویژه، سالن ورزشی ویژه، سانس استخر ویژه، واکسن ویژه، درمانگاه ویژه، فروشگاه ویژه، حمل و نقل (اتوبوس) داخل شهری ویژه، ساحل دریای ویژه، بوستان ویژه و... برآیند همۀ اینها فقر اخلاق اجتماعی خواهد بود. این کارها چه ضرورتی دارد؟ اگر سودی فردی و جزئی به حال قشر روحانی داشته باشند، قطعاً زیان آن بیشتر خواهد بود. در گذشتۀ نهچندان دور روحانیت و طلاب در بتن جامعه و در بین مردم و با مردم زندگی میکردند و همه چیز مشترک بود و خود این سود و بهرۀ اخلاقیِ دو طرفه داشت. اما متأسفانه امروزه خواسته و ناخواسته ویژهگرا و ویژهخوار و ویژهنشین، ویژهپوش و... شدهاند. دین و مذهب به این حاملان دین اجازۀ چنین کاری نمیدهد. این ویژه شدنها و ویژهخواریها برای چیست؟
یکرنگی، حفظ کرامت انسانها و مردمی بودن، با مردم و برای مردم زیستن و... نمونههایی از خصائل اخلاق اجتماعی خوب علما و روحانیت در گذشته بود. همینها بود که مردم را به صحنه آورد و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و...
نتیجه
از آنجا که در جامعه کنونی زندگی بدون در نظر گرفتن اجتماع و مناسبات اجتماعی قابل تصور نیست؛ لذا انسان عصر حاضر، بدون ارتباط با دیگران قادر به برآوردن نیازهایش نیست؛ انسان برای برقراری ارتباطی معقول و با در نظر منافع طرفین، نیازمند داشتن اخلاق، بهویژه اخلاق اجتماعی است.
وقتی جامعهای از اخلاق فردی و اجتماعی تهی شود، بستری میشود برای نابودی انسان و انسانیت، عرصهای میشود برای بیدینی و سکولاریسم و... که نابودی گامبهگام جامعه نیز تردیدناپذیر خواهد شد.
اگر بخواهیم آسیبهای اجتماعی از جامعه رخت برببندد و روحانیت و حوزههای علمیه به جایگاه اصلی و ارزشمند که همان پیوند عمیق با مردم بود، برگردد، باید اخلاق اجتماعی در جامعه ترویج داده شود و آن هم نیازمند به استادان بارز و عامل به اخلاق اجتماعی است.
منابع
1. صحیفه امام
2. شرح چهل حدیث امام خمینی
3. برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی
4. امام خمینی و مفاهیم اخلاقی، جلد 21
5. اخلاق اسلامی (مبانی و مفاهیم)، از مهدی علیزاده
6. اخلاق در قرآن، از ناصر مکارم شیرازی
7. اخلاق از مصباح یزدی