امام خمینی (ره) والله اسلام تمامش سیاست است؛ ***** مقام معظم رهبری: به گفتار امام و کردار امام اهتمام بورزید ***** امام خمینی(ره): ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد 1367/4/29 ***** امام خمینی(رحمة الله علیه) : حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‌اند 1366/5/12***** امام خمینی (ره) شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است ***** امام خمینی (ره): ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم ***** امام خمینی(ره) ”من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.„ ***** حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَ یونِسَ الرِّفاقَ؛ خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد. «نهج الفصاحه، ح 781»***** امام خمینی(س) علم همراه تهذیبِ نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند .هم در علم کوشا باشید و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق ***** بايد مسائل اسلامي حل بشود در اينجا و پياده بشود. بايد مستضعفين را حمايت بكنند، بايد مستضعفين تقويت بشوند حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحیفه امام – جلد 6 – صفحه 461 ***** اهمیّت فضای مجازی به انداره ی انقلاب اسلامی است "مقام معظم رهبری" ***** آن کسی قلمش قلم انسانی است که از روی انصاف بنویسد. امام خمینی (ره) ***** همان طوري که در سابق عمل مي‌شد، روضه‌خواني بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام – جلد 15 – ص 332 ***** نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي‌کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره‌هاي تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است که متأسفانه با سياست‌هاي غلط حاکمان دست‌نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 80 ***** پيغمبر اسلام تمام عمرش در امور سياسي بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي، و حكومت اسلامي تشكيل داد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 15، ص 11 ***** امام به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. مقام معظم رهبری ***** راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همه قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد. مقام معظم رهبری


 

 

 

تاريخ انتشار: 18 شهريور 1400 ساعت 22:07:44
یادداشتی از: مهدی حاضری
دوستان طالقانی امام

جماران: در سالگرد درگذشت جلال آل احمد مناسب است نگاهی به ارتباط آن مرحوم و بستگانش با حضرت امام داشته باشیم.

جلال عنایتی تام و تمام به حضرت امام داشته و تلاش می کند به اهداف ایشان کمک کند. وی در خاطرات خود می گوید:

من پس از شنیدن نطق ایشان (آیه الله خمینی)احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب "غرب زدگی" خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را می خوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته اید....من حتی دست پدرم را نبوسیده بودم، اما دست ایشان را بوسیدم."

در انتهای منطقه طالقان روستایی وجود دارد بنام اورازان،  ظاهرا اهالی این روستا که بعد از روستای گلیرد( زادگاه آیت الله سید محمود طالقانی) واقع شده و فاصله چندانی باهم ندارند، همگی سید هستند. مرحوم آیه الله سید احمد طالقانی از سادات اورازان است که به تهران مهاجرت کرده و از علمای  این شهر محسوب می شد. وی نام خانوادگی سادات آل احمد را برای خود انتخاب کرده و سه فرزند پسر داشت، سید محمد تقی، سیدجلال و سید شمس الدین.

 فرزند اولش حجه الاسلام و المسلمین سید محمد تقی آل احمد، نماینده و وکیل آیت الله العظمی بروجردی دربین شیعیان نخاوله مدینه بود که تلاش زیادی برای احیای قبور ائمه بقیع انجام داد و عاقبت در این مسیر ظاهرا توسط وهابیان مسموم گردیده و در سال  1332در همانجا درگذشت و در بقیع مدفون شد.

فرزند دیگرش مرحوم جلال آل احمد نویسنده خوش ذوق و ادیب و روشنفکر مسلمان است که پس از سال ها همکاری با حزب توده و غور در تفکرات کمونیستی به دامان اسلام بازگشت. او از نویسندگان و روشنفکران معاصر محسوب شده و کتاب های "در خدمت و خیانت روشنفکران"، "غربزدگی" و "خسی در میقات" که سفرنامه حج اوست از بهترین آثارش محسوب می شوند.

 فرزند سوم وی شمس الدین آل احمد نام دارد، وی دانش‌آموخته فلسفه و علوم تربیتی‌ و مدت‌ها دبیر آموزش و پروش بود. از کارهای او در زمینه تصحیح متون می‌توان به «طوطی‌نامه» یا «جواهر الاسمار»، «گاهواره»، «عقیقه»، «مجموعه قصه قدمایی»، «سیر و سلوک»، «از چشم برادر» و «حدیث انقلاب» اشاره کرد. وی در سال ۱۳۵۹ با حکم حضرت امام به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد.

 شمس در خاطرات خود می گوید: «روزی با جلال در جاده شمیران می رفتیم، پایین تر از خیابان اسدی، جلال متوجه سیدی در کنار خیابان شد. توقف کردیم. سید محمود طالقانی، پسرعمویمان بود. او را تا مرکز شهر رساندیم. در راه جلال از آقای طالقانی پرسید: شما هم ما را بی دین می دانید؟

آقای طالقانی گفت: دوستان، مرا بی دین می دانند چون در مسجد هدایت در محله عرق خورها نماز می خوانم. همه می گویند او لامذهب است، به محل عرق خورها رفته و می خواهد که نماز خوان تربیت کند. اما من معتقدم که اگر در میان همین عرق خورها دو نفر پیدا شوند که نماز بخوانند من وظیفه ام را انجام داده ام. تو برو کار خودت را بکن. تو در سفرنامه حج چیزهایی نوشته ای که من نتوانسته ام آنها را ببینم و برای همین دوبار دیگر به حج رفتم».

جلال آل احمد به حضرت امام عنایتی تام و تمام داشته و تلاش می کند به اهداف ایشان کمک کند. وی در خاطرات خود می گوید:

من پس از شنیدن نطق ایشان (آیه الله خمینی)احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب "غرب‌زدگی" خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را می‌خوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته‌اید....من حتی دست پدرم را نبوسیده بودم، اما دست ایشان را بوسیدم."

امام خمینی نیز در اردیبهشت 1359 درباره دیدار جلال با ایشان فرمودند: «آقای جلال آل‌احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدم. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته‌اند و کتاب ایشان غرب‌زدگی در جلوی من بود. ایشان به من گفتند: چطوری این چرت و پرت‌ها نزد شما آمده است؟ یک هم‌چو تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. مع‌الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند».

در سال 1343 جلال کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را نوشت که یک فصل این کتاب سخنرانی آقای خمینی است آن هم در دوره ای که خفقان هست و همه روشنفکران ساکت شده اند.

جلال آل احمد در سال 1343 از مکه نامه ای خدمت امام نوشته که بعدها در اسناد ساواک یافت شد. وی در بخشی از این نامه می نویسد:

وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت؛ فقرا منتظر الپرواز (!) بودند به سمت بیت الله. این است که فرصت دست بوسی مجدد نشد.... غرب زدگی را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان، زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد، فدای سر شما...همچنان که آن بار در خدمتتان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید.

جلال آل احمد هیجدهم شهریور سال 1348 در منزلش واقع در شهر اسالم گیلان به صورت ناگهانی درگذشت، گرچه برخی فوتش را به عوامل رژیم شاه نسبت داده اند ولی بعید است. مقبره او در کنار مسجد فیروزآبادی شهر ری قرار دارد.

خانم سیمین دانشور همسر جلال آل احمد نیز نسبت به امام خمینی دیدگاه مثبتی داشت، او در دیداری که کانون نویسندگان ایران در روز 29بهمن 1357 با امام داشتند مورد تفقد و عنایت ایشان واقع شده و کلماتی بین آن ها رد و بدل می شود، این دیدار حواشی زیادی بین این جمع بوجود می آورد که شنیدنی است.

خانم دانشور بعد از این دیدار در مورد امام خمینی می گوید: من، حضرت خمینی رهبر انقلاب مردم ایران را کلمه الحق می‌دانم. مردی می‌دانم که با کلام و کتاب به میدان آمده و با چنین سلاحی بر چنان زرادخانه‌ای مستولی گردیده است.

آقای دکترعطاءالله مهاجرانی نیز از قول خانم دانشور می گوید: وقتی امام را دیدم، تحت تاثیر او قرار گرفتم. آن قدر که این پیرمرد با شکوه، آرام و لطیف بود، نمی توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم، خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.

وقتی نویسندگان دیدار کننده با امام خمینی به خانه سیمین خانم برمی‌گردند و هر یک در گوشه‌ای از اتاق می‌نشینند، شروع به انتقاد و اعتراض به یکدیگر می‌کنند که دیدید جلسه چه طوری شد و هیچ کس عرضه بیان دو کلمه حرف حساب در حضور امام(ره) را نداشت؟! یکی به دیگری می‌گوید فلانی تو که همه جا زبانت دراز است، چه شد که به لکنت افتادی و یک جمله صاف و درست نتوانستی بگویی؟ دیگری جواب می‌دهد تو خودت چرا صدا در گلویت خفه شده بود و یک کلمه هم از دهانت بیرون نیامد. و خلاصه هر کس به دیگری اعتراض می‌کند که چرا مطالبات و خواست‌های نویسندگان از امام (ره) مطرح نشد و دست خالی برگشتیم!

در این گیر و دار، سیمین خانم مشغول آماده کردن ناهار و سفره انداختن شده و حالت شادی و شعف عجیبی در چهره او نمایان بوده است. در میانه آمد و رفت سیمین خانم به آشپزخانه و اتاق و تدارک وسایل سفره، یکی از آقایان با ناراحتی می‌گوید خیلی خوشحالی سیمین خانم! رفتیم دیدار و دست خالی و بی نتیجه برگشتیم، آنوقت تو این طور خوشحالی؟ مگر این جلسه چه چیزی داشت که تو از شادی در پوست خود نمی‌گنجی؟

مرحوم سیمین خانم با خنده، رو به جمع و آن فرد می‌گوید، من چه کنم که میان شما یک مرد وجود نداشت تا حرف‌هایتان را بزند و خواسته‌هایتان را بگوید؟! به محض گفتن این جواب از زبان سیمین خانم، خون آقایان نویسنده به جوش می‌آید، خصوصاً که سیمین خانم خنده‌هایش تشدید می‌شود و بیش از پیش به آقایان برمی‌خورد! یکی از آقایان برای این که جوابی دندان شکن به سیمین خانم بدهد می‌گوید، تو دیگر حرفی نزن سیمین خانم، رفتی توی جلسه نشستی کنار امام(ره)، من حواسم بود دو دستی گوشه عبای امام را چسبیده بودی و محو و مات او شده بودی، آخر خدای ناکرده تو زن جلالی و امام هم تو را می‌شناسد، لااقل تو دو کلمه حرف می‌زدی؟ این چه رفتاری بود که داشتی؟ چرا این قدر مات و مبهوت شده بودی؟ اصلاً یادت بود برای چی به این ملاقات آمده بودیم؟ می‌شود بفرمایید در آن حالت بهت و شعف داشتی به چی فکر می‌کردی؟

سیمین خانم ناهار را می‌آورد و می‌گوید بفرمایید آبگوشت تا برایتان بگویم به چی فکر می‌کردم:

 من آن قدر از دیدن امام خوشحال بودم و محو او شده بودم که همه چیز از یادم رفت و در این حالت در دنیای خیالاتی خودم سیر می‌کردم و با خودم می‌گفتم یعنی می‌شه امام به من اظهار علاقه کنه و از من خواستگاری کنه و بگه سیمین خانم همسرم می‌شی و من هم بلافاصله و با خوشحالی و هول و عجله بگم، بله!!!

مرحوم شمس آل احمد  که همچون برادرش جلال مدتی طولانی از پدر روحانی خود و علائق دینی او گریزان بوده است در مورد دیدار خود با امام می گوید:

سال 40 پدرم از دنیا رفت. ما ماندیم همین طور علاف، کلافه و ناراحت. ایام خیلی بدی بود که باخبر شدیم در قم چند مجلس ختم برای مرحوم پدرم گذاشته اند. با برادر مرحومم جلال رفتیم، عین دو طفلان مسلم. مرحوم بروجردی چند ماهی قبل از پدرم (در ۱۰ فروردین1340) فوت شده بود. هنوز مرجع واحد تقلید شیعیان مشخص نشده بود. در قم چهار، پنج مجلس ختم بزرگ برای مرحوم پدرم گذاشتند با جلال توی این مجالس می رفتیم، اما سرانجام این مجالس، احساس وظیفه بود که برویم دیدار صاحبان مجالس، صبح بود سال چهل و یا چهل و یک به نظرم سال چهل رفتیم دیدن آقای خمینی به محض اینکه وارد شدم، دیدم، پدرم نشسته آنجا در دو، سه حرکت چهره ایشان آنچنان شباهت با پدرم داشت که من غم و غصه ام یادم رفت، بعد از سه سال من پدرم را مجددا دیدم. از آن روز برای من آقای خمینی شدند یک هدف.... اولین دیدار برایم خیلی تکان دهنده بود. من پانزده، شانزده سال و شاید بیست سال بود که به روحانیت بها نمی دادم، به روحانیت که بها نمیدادم هیچ، به پدرم هم بها نمی دادم که یک روحانی بود.

من و جلال از آن مجلس بیرون آمدیم همان طور حیران. جلال گفت: اخوی، سید را چطور دیدی؟ من تو ذهن خودم داشتم فکر می کردم که از این چهار، پنج نفری که معروفند و اسم آنها سر زبان ها هست، کدام یک عاقبت مرجع تقلید می شود؟ توی این عوام ذهنی خودم برگشتم و گفتم: جلال، سید برنده است. اخوی گفت: چرا؟ گفتم برای اینکه هر مرجع تقلیدی یک توانمندی های خاص خودش را دارد. این سید محبوبیتی دارد که حتی جوانهایی که صورتشان داد می زد که توده ای هستند و کمونیست و بی اعتنا به مسائل عقیدتی، از او طرفداری می کنند. اگر آقای دیگر را بازار تهران یا بازار پاکستان و یا هند و غیره تقویت می کنند؛ ولی این سید علاوه بر آنها، نسلی را که این مسائل برایشان مطرح نیست جذب کرده است.

وی در خصوص اولین دیدارش با امام پس از پیروزی انقلاب نیز می گوید: روزی تلفن زنگ زد و من گوشی را برداشتم؛ احمد آقا گفت: تو نمی خواهی آقا را ببینی؟ گفتم: به خدا خیلی دلم می خواهد؛ ولی چطوری این پیرمرد، اینهمه فشار اینهمه دیدار، من چطور..! احمد آقا گفت: اصلا خود ایشان احوال شما را می پرسند. می خواهی فردا بیایی؟ گفتم: راست می گویی؟ گفت ماشین بفرستم؟ گفتم: نه! چرا ماشین؟

در آن دیدار خط صحبت امام این بود که فرمودند: من پدرت را می شناختم و برادر بزرگت را که در مدینه کشتندش، جلال را هم می شناختم آن سال آمد و کتاب خودش را جلوی دست من دید و گفت: آقا این پرت و پلاها چیست که می خوانید! خودت را هم می شناسم و گاهی اوقات صحبت هایت را از تلویزیون شنیده ام. برو روزنامه اطلاعات و هر کاری که می توانی بکن. به تو کسی نمی تواند تهمتی بزند، چیزی به تو نمی چسبد، برو آن جا و با قدرت و استحکام کارت را بکن.

وی همچنین در مورد دیدارش با ایشان پس از منصوب شدن از سوی امام به عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی می گوید:

خدمت امام رسیدیم، آن حضرت در بستر بیماری بودند. همراهان خم شدند و دست آقا را بوسیدند. بعد از آنها من به علت اینکه کمرم مشکل داشت با تأنی خم شدم تا دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشیدند و بر روی سرم گذاشتند. سریع به طرف دست دیگرشان رفتم و لبم را بر روی دست و نگین انگشترشان گذاشته و بوسیدم. در این لحظه آقا انگشتر را از انگشتشان در آورده و در انگشت من کردند.

شمس آل احمد در چهاردهم آذر 1389 در تهران درگذشت. خداوند  امام  و همه این بزرگان را رحمت کند و در جوار قرب خود منزل و مأوی دهد.





  تعداد بازديدها: 2120


 
نظرات خوانندگان:
 

نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمي‌شود.

نام:
پست الکترونيک:
متن پيام:


 
آخرين اخبار و مطالب 
سقوط دستمزد دلاری کارگران ایرانی از ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۳
موافقت کابینه امنیتی نتانیاهو با آتش‌بس؛ نخست‌وزبر اسرائیل: بر تهدید ایران متمرکز می‌شویم
خاموشی‌ها به پایان رسید؟
تلاش دولت آینده ترامپ برای متوقف کردن خرید نفت ایران توسط چین
پایان جنگ حزب الله لبنان - اسرائیل با میانجیگری امریکا و فرانسه / آتش بس از ساعت 4 بامداد چهارشنبه / متن توافق : عقب نشینی حزب الله از جنوب لبنان / نظارت کمیته آمریکایی بر آتش بس / نتانیاهو : آتش بس را قبول می کنیم تا بر ایران متمرکز شویم
یادداشتی از: جعفر محمدی
آقای قالیباف! ما را به یاد خرزوخان شب های برره انداختید / می دانید با 8 میلیارد دلار چند خودروی روز دنیا می شد وارد کر
یادداشتی از: مهرداد خدیر
آیت الله موسوی اردبیلی؛ 20 نکته در هشتمین سال‌گرد/ سید مفید با دانشگاه مفید/ دانشگاهی که شبیه "امام صادق" نیست
درباره قطعنامه 1701 که مبنای مذاکرات آتش بس لبنان و رژیم اسرائیل است، چه می دانیم؟
بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج
مثنوی "جان به کف" سروده ی علی اکبر پورسلطان(مهاجر) در توصیف بسیجی
اجرای طرح اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب در مدارس علمیه
اعضای جدید شورای عالی حوزه انتخاب شدند + اسامی
به بهانه ی درگذشت والد گرامی، حاج حسن پورسلطان
قصیده ی " پدر " سروده ی علی اکبر پورسلطان(مهاجر)
گزارش تصویری:
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/9/5
خبر مهم سخنگوی دولت از اینترنت/ مهاجرانی: بر سر رفع فیلترینگ به وفاق رسیده‌ایم/ برای چگونگی رفع فیلتر هنوز جمع‌بندی نهایی حاصل نشده است
یادداشتی از: رضا غبیشاوی
8 نکته درباره سخنان جدید لاریجانی / منتظر " برجام ترامپی " باشیم؟
عارف : اگر حملات غیرمنصفانه ادامه یابد، به مردم اطلاع خواهیم داد چه تحویل گرفته‌ایم / «آگاهانه» سکوت کرده‌ایم
کابینه نتانیاهو بودجه روزنامه هاآرتص را به دلیل نشر مطالب ضد خود قطع کرد.
به مناسبت هفته‌ی بسیج مستضعفان(۱)
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار بسیجیان
غزه گورستان بزرگ کودکان / هر 30دقیقه یک کودک شهید می‌شود
به مناسبت هفته‌ی بسیج مستضعفان(۱)
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار بسیجیان

آرشیو همه مطالب


 
پربازديدها 
پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مردم مقاوم لبنان
در همایش بین‌المللی داوری؛
انصاری، معاون حقوقی رئیس‌جمهور: هدایت و راهبری جامعه حقوقی به ویژه حقوقدانان بین‌الملل در جلوگیری از تحمیل هزینه به کشور در معاهدات بین‌المللی بسیار موثر است/ برای ممانعت از تکرار آسیبهای حقوقی باید از معاضدت‌های حقوقی بخش دولتی و خصوصی بهره بگیریم
یادداشتی از: جعفر گلابي
فشار انبوه روي اعصاب مردم
گزارش تصویری:
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/8/28
دیدار سفیر جانباز ایران در لبنان با رهبر معظم انقلاب
همایش بین‌المللی «دیوان داوری دعاوی ایران، ایالات متحده»؛
مجید انصاری: چهار هزار پرونده در دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا حل و فصل شده است/ همچنان آمریکا و همراهان او سر آشتی با ملت ما را ندارند/ ما سر جنگ با هیچ کشوری نداریم/ اگر آمریکا آماده رابطه قانونمند و به دور از تحکم باشد، جمهوری اسلامی آماده است
یادداشتی از: حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش
مسئله حجاب با کلینیک حل نمی‌شود
تایید شهادت محمد عفیف مسئول رسانه‌ای حزب‌الله در بمباران امروز رژیم اسرائیل
تصاویری از رزمنده ی بسیجی مرحوم مغفور حاج حسن پورسلطان در دوران دفاع مقدس
اطلاعیه هیئت انصارالخمینی (ره)
در پی درگذشت مرحوم مغفور حاج حسن پورسلطان
نويسندگان ادبي مطبوعات از مشكلات روزنامه‌نويسي و نقد ادبي در ايران مي‌گويند
صبحانه انسان مدرن يا عصرانه‌اي با اشباح؟
پوستر:
اطلاعیه درگذشت حاج حسن پورسلطان پدر شهید علی اصغر
بررسی تبعات سیاست‌های اقتصادی ترامپ از نگاه اکونومیست
برندگان و بازندگانِ "ترامپونومیکز"/ مکزیک، قربانی اول
یادداشتی از: روزنامه جمهوری اسلامی
اسلام دین بلاتکلیفی نیست
یادداشتی از: روزنامه جمهوری اسلامی
سقوط اخلاقی زمامداران
ناصر ایمانی
عده‌ای نمی‌خواهند ظریف در مسئولیت معاونت راهبردی باشد
یادداشتی از: مهرداد خدیر
ترامپ، کوبایی‌تبار را وزیر خارجه می‌کند، در مجلس ایران گیر داده‌اند به ظریف به خاطر محل تولد فرزند!
یادداشتی از: عباس عبدي
دست و پا زدن در بن‌بست
عضو شورای عالی فضای مجازی:
تقی‌پور: همان‌ها که فیلترشکن می‌فروشند جلوی اجرای قانون را هم گرفته‌اند
یادداشتی از: روزنامه جمهوری اسلامی
عقبه امنیتی کشور را حفظ کنیم


 
آمار بازديد از سايت 
تعداد بازدید امروز: 20135
تعداد بازدید دیروز: 21828
بازدید کل: 72603159
مشاهده آمار کامل
تمامي حقوق براي هيئت انصارالخميني (ره) محفوظ است.