جناب اسماعیلی باید توضیح دهند وقتی از مردم در برنامهشان سخن میگوید، مرادشان کدام مردم است؟ وزیر ارشاد حق ندارد آن دسته از مردمی که سلایق فرهنگی و هنری آنها با سلایق فرهنگی و هنری حزب او یا شخص او مغایرت دارد را «نامردم» تلقی کند. اگر هم در دولتهای قبلی چنین رویکردی بود، که بود جهتگیری اشتباهی است که نباید در دولت سیزدهم تکرار شود.
پایگاه خبری جماران: برنامه جناب آقای محمدمهدی اسماعیلی وزیر پیشنهادی رئیسجمهور برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 95 صفحه منتشر شد. دوازده صفحه از این برنامه به معرفی وی، شرح حال مختصر، اطلاعات اعضاء خانواده، سوابق علمی، اجرایی و تحصیلی او اختصاص یافته است. پس از آن وی به تعریف فرهنگ، سیاستها و رویکردها، هدفگذاریهای اصلی، اهمّ وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تکالیف وزارتخانه در برنامه توسعه فرهنگی و برنامه ششم، تحلیل وضعیت موجود وزارتخانه، تحلیل مسائل کلان حوزه فرهنگ و در انتها آسیبشناسی بخشهای زیرمجموعه وزارتخانه و بیان سرفصل کلی برنامههای پیشنهادی خود برای اصلاح و بهبود وضع فرهنگی کشور پرداخته است.
مفروض میگیرم اگر بنده یکی از اعضاء کمسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بودم چگونه میخواستم این برنامه را ارزیابی کنم؟ همچنین مفروض میگیرم اگر قرار بود در این ارزیابی استثنائاً زدوبندهای سیاسی و بده- بستانهای مجلس و دولت را که عُرف تمام دولتهای بعد از انقلاب بوده کنار گذاشته، استثنائاً به لابیهای پشت پرده در این چند روز وقعی نگذاشته و صرفاً نگاهی کارشناسانه و تخصصی به توان و برنامه پیشنهادی آقای اسماعیلی برای تصدی این مسئولیت داشته باشم، چه ملاک و معیارهایی را باید برای سنجش و ارزیابی صلاحیت حرفهای ایشان برای تصدی مسئولین این وزارتخانه بر میگزیدم؟
با چنین مفروضاتی فکر میکنم برنامه پیشنهادی آقای اسماعیلی را به عنوان وزیر پیشنهادی دولت سیزدهم باید بر اساس 21 شاخص زیر مورد ارزیابی قرار داد:
نگرش وی نسبت به انسان طراز انقلاب اسلامی؛
نگرش وی نسبت به فرهنگ و هنر، سیاستهای فرهنگی ج.ا.ا. و مدلهای سیاستگذاری فرهنگی؛
سطح تخصص وی در حوزه مدیریت و برنامهریزی فرهنگی و هنری و میزان کارآمدی سوابق وی در این موضوع؛
نگرش و اِشراف وی نسبت به تاریخ تحولات فرهنگی ایران و جهان؛
نگرش وی نسبت به هنر و زیرشاخههای آن؛
میزان شناخت وی از اجزای اکوسیستم هنر در ایران؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از قوانین و مقررات مربوط به وزارتخانه و نیز شرح وظایف وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت ج.ا.ا.؛
میزان شناخت وی از عرض و طول و اجزای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (معاونتها، سازمانهای تابعه و نهادها و سازمانهای فرهنگی هنری کشور)؛
میزان اِشراف و شناخت وی از نقاط قوت و ضعف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و زیرمجموعههای آن؛
میزان اِشراف و شناخت وی از محیط درون و بیرون وزارتخانه (محیط نزدیک و محیط دور)؛
میزان انسجام در برنامه ارائهشده وی برای مدیریت این وزارتخانه در یک دوره چهارساله؛
میزان آشنایی وی با جریانهای فرهنگی و هنری در ایران و جهان، اقلیمهای فرهنگی در ایران، ساختار، عاملان و حاملان آن؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از نیازهای فرهنگی و هنری شهروندان ج.ا.ا. متناسب با زیست بوم هر منطقه؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از آخرین وضعیت بودجه و اعتبارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از وضعیت سرمایههای انسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سرمایههای فرهنگی و هنری خارج از وزارتخانه؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از سازمانهای بینالمللی فرهنگی در دنیا، موافقتنامهها، یادداشتهای همکاری و تعهدات بینالمللی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ملزم به عضویت و همکاری با آنهاست؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از وضعیت صنایع فرهنگی در ایران؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از وضعیت اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران و جهان؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از فنآوریهای مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر؛
میزان آشنایی و اطلاع وی از وضعیت اصناف فرهنگی و هنری در ایران؛
ارزیابی صلاحیتهای حرفهای نامبرده در چهار بُعد:
الف: میزان دانش تخصصی مورد نیاز برای احراز این مسئولیت،
ب: میزان تواناییهای مورد نیاز برای احراز این مسئولیت نظیر: توانایی تفکر استراتژیک، توانایی تیمسازی، توانایی سازماندهی و بسیج منابع، توانایی حل مسأله و ...
ج: میزان مهارتهای لازم برای احراز این مسئولیت نظیر: مهارت ایدهپردازی، مهارت سخنرانی و فصیح سخن گفتن، مهارت برقراری ارتباط مؤثر و ...
د: ویژگیهای شخصیتی وی نظیر: تابآوری، تحمل ابهام، ریسکپذیری و ...
با این مفروضات ارزیابی خودم را نسبت به برنامه پیشنهادی ایشان برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به اجمال بیان میکنم:
مقدمهای که بر این برنامه نوشته شده سطحی و فاقد جملهبندیهای منسجم است. مطالبی که در این بخش آمده مناسب جزوه درسی برای دانشجویان مقطع کارشناسی است نه برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. در این برنامه اشارهای به ویژگیهای انسان طراز انقلاب اسلامی نشده است. یکی از مهمترین دلایل مشکلات فرهنگی در کشور ما سادهانگاری در مورد تعریف فرهنگ است. سالهاست که تعریف تایلور از فرهنگ بر اسناد سیاستگذاری فرهنگی سیطره یافته، بی آنکه مدیران و سیاستگذاران فرهنگی به اشکالات مندرج در تعریف تایلور از فرهنگ توجه کرده باشند. بیتوجهی به خاستگاه تاریخی و بنیادهای فلسفی تعریف تایلور از فرهنگ و نپرداختن به نسبت و ربط عین و ذهن مهمترین اِشکال در این تلقی از فرهنگ است. آیتالله رشاد در دروس «فلسفه فرهنگ» خود دستکم هشت اشکال به تعریف تایلور از فرهنگ وارد کرده که بدنیست جناب اسماعیلی به آنها مراجعه کند[1]. (جای تعجب است که در برنامه پیشنهادی وزیر محترم، فرازهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد فرهنگ در کنار تعریف تایلور نشسته، بدون آنکه به خاستگاه تاریخی، فلسفی و ترابط آنها با تاریخ فرهنگی ایران توجه شود. به قول خواجه عبدالله انصاری: خدایا، همه از آخر میترسند، عبدالله از اول.
جمله عجیبی در ص 4 پاراگراف سوم از این برنامه آمده که در تناقص صریح با فرمایش رهبر معظم انقلاب است:
در دولت سیزدهم، فرهنگ به عنوان زیربنا و موتور پیشران تحول در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خواهد بود. در چنین حالتی هرگز نباید به دنبال پیوست فرهنگی باشیم، بلکه باید به دنبال مهندسی فرهنگی بوده و فرهنگ را در تک تک سیاستها و برنامهریزیها مدنظر قرار داد.
به نظر بنده عدم تسلط به گفتمان فرهنگی حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب و فقدان دیدی منظومهوار به آن، یکی از مهمترین اشکالات وارد بر این برنامه است. (توصیه میکنم ایشان کتاب پرحجم فرهنگ از منظر مقام معظم رهبری نوشته امیر سیاهپوش و علی آقاپور را ملاحظه کنند).
در ص 7 ، پاراگراف پنجم در این برنامه آمده:
فرهنگ یک امر حکومتی و فرمایشی نیست، یک امر دستوری و ساختنی نیست. بلکه امری است که باید از درون مردم و با مردم شکل بگیرد.
اولاً جناب اسماعیلی باید توضیح دهند وقتی از مردم در برنامهشان سخن میگوید، مرادشان کدام مردم است؟ وزیر ارشاد حق ندارد آن دسته از مردمی که سلایق فرهنگی و هنری آنها با سلایق فرهنگی و هنری حزب او یا شخص او مغایرت دارد را «نامردم» تلقی کند. اگر هم در دولتهای قبلی چنین رویکردی بود، که بود جهتگیری اشتباهی است که نباید در دولت سیزدهم تکرار شود. دولت جمهوری اسلامی ایران وظیقه دارد به حقوق تمام شهروندانی که حق حاکمیت را پذیرفتند احترام بگذارد. مگر حقوق فرهنگی کسانی که آشکارا با جمهوری اسلامی معارض هستند و دست به اسلحه بردند. وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم باید به «تنوع فرهنگی»، «تفاوت فرهنگی» و «سلایق فرهنگی» شهروندان احترام گذاشته و برای هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر «پدری» کند.
ثانیاً این رویه با رویکرد مهندسی فرهنگی متنافر است. نمیشود از یک سو با گرتهبرداری از الگوی سیاستگذاری برخی کشورها نظیر استرالیا و آمریکا مدعی شد فرهنگ یک امر حکومتی و فرمایشی نیست و از سوی دیگر در پی مهندسی فرهنگی بود. ایکاش کسانی که در تدوین این برنامه به وزیر پیشنهادی کمک کردند، به مطالعات تطبیقی که در خصوص مقایسه و تفاوت الگوهای سیاستگذاری فرهنگی کشورهای اروپایی، امریکا، امریکای لاتین، کشورهای خاورمیانه، کشورهای جهان اسلام با ایران انجام شده است نگاهی میافکندند.
ص 27 تا 29: تحلیل محیط داخلی. هیچ بندی از این پاراگرافها به تحلیل محیط داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دلالت ندارد، چه در زمینه فرصت ها و چه در زمینه تهدیدها.
ص 30 تا 31: اشاره به مسائل کلان حوزه فرهنگ. این مسالهشناسی نه متدولوژی دارد نه مأخذ. بسیاری از مسالههایی که در اینجا ذکر شده با مسائل فرهنگی که متخصصان و صاحبنظران فرهنگی کشور احصاء کردند و نیز مسالههایی که در نظرسنجیهای متعدد از مردم بدست آمده انطباق ندارد. چنانکه عرض شد اشکال این نوع نگاه به سیاستگذاری فرهنگی این است که گویا تصور کردیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار است تنها به بخش خاصی از مردم که سلایق فرهنگی آنها با سلایق دولت نزدیکتر است خدمترسانی کند (توصیه میکنم در این زمینه بنگرید به: 1. مسئلهشناسی فرهنگی: روشهای مسئلهشناسی فرهنگی و تحولات اولویتهای مسئله مردم نوشته سینا کلهر از انتشارات سوره مهر و 2. مسئلهشناسی فرهنگی با رویکرد مطالعات فرهنگی، دکتر نعمتالله فاضلی، مرکز پژوهشهای مجلس و 3. روش سیاستگذاری فرهنگی نوشته دکتر کیومرث اشتریان)
در ص 32 آمده: کالاها و محصولات فرهنگی تنها 2درصد از هزینههای سبد مصرفی خانوار را شامل میشود. مشخص نیست مأخذ این آمار چیست؟ یافتههای پژوهشی و نتایج مطالعات معتبر در این زمینه با این آمار خیلی مغایرت دارد. اساساً کارگزاران دولتی مجریان خوبی برای انجام پیمایشهای فرهنگی نیستند و این موضوع در همه دولتها صدق می کند. (ایکاش ایشان در نگارش برنامه برای وزارتخانه، نظر اساتید دانشگاه و متخصصان مسائل فرهنگی را اخذ میکرد)
در ص 34 سطر سوم نسبت هزینههای تفریحی و فرهنگی از کل مصرف فردی، اشاره به شاخصهایی شده که مربوط به 20 سال پیش است. زمانی که هنوز شبکههای اجتماعی متولد نشده بودند. استناد به آمارهای 20 سال پیش در برنامه وزیر برای سال 1400 تا 1404 چقدر علمی، بهروز و کارشناسانه است!
بخش عمدهای از موارد مندرج در صفحه 35 تا 43 هم بسیار کلی، گنگ و نامفهوم بوده و هم مبتنی است بر برنامه یک مؤسسه فرهنگی نه برنامه یک وزارتخانه. یک برنامه خوب باید صریح، شفاف، روشن، واضح، قابل سنجش، قابل ارزیابی و قابل اندازهگیری باشد. یک برنامه خوب باید یا از دل استراتژیها بیرون آمده باشد یا ربط وثیق با مسألهها داشته باشد. در واقع پاسخی به حل مسأله باشد. خیلی از بندهای ذکرشده در این بخش فاقد این ملاکها هستند. به عنوان نمونه بنگرید به:
برگزاری مسابقه بزرگ معماری بومی ایرانی برای طراحی پروژه مسکن دولت (موضوعی که در حد یک پروژه هنری است برای یک مؤسسه فرهنگی در بخش خصوصی نه یک وزارتخانه)
الزام ابتنای طرحهای ملی نظیر مسکن، ازدواج و ... بر مؤلفههای سبک زندگی (عبارتی گنگ و نامفهوم!)
الزام صرف 25 درصد اعتبارات فرهنگی و مسئولیت اجتماعی شرکتهای دولتی در عرصه سواد رسانهای و مجازی و مصونسازی کاربران و مخاطبان از آسیبهای سوءمصرف کالا و خدمات فرهنگی (مقایسه کنید با عبارتی که در صفحه 7 پاراگراف پنجم ادعا شد: فرهنگ یک امر حکومتی و فرمایشی نیست، یک امر دستوری و ساختنی نیست. بلکه امری است که باید از درون مردم و با مردم شکل بگیرد).
بندهایی که تحت عنوان «وضعیت موجود» در بخش امور هنری آمده آنچنان تصویری سیاه؛ مأیوس و ناامیدکننده از وضع فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تصویر کشیده که در برخی موارد غیرمنصفانه و غیر واقعبینانه است. قطعاً کسانی که در تدوین این برنامه به وزیر پیشنهادی محترم کمک کردند، اگر نگویم دچار نوعی ذهنیتگرایی شدند و سطح تماسشان با این وزارتخانه خیلی کمرنگ بوده است، قطعاً در برخی از این بندها دچار خطای تعمیم شدهاند. درست است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از مشکلات عدیدهای رنج میبرد و نیازمند یک تحول در همه عرصههای وزارتخانه است، اما ارائه تحلیلهای ذهنی و فاقد پشتوانه کارشناسی قادر نخواهد بود وزیر پیشنهادی را به طراحی یک برنامه تحول رهنمون سازد. جالب است تمام آمارهایی که از سال پایه (یعنی 1393) تا 1400 در این برنامه آمده نشان میدهد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در همان شاخصهایی که وزیر پیشنهادی به آنها نقد دارد روندی افزایشی داشتهاند (تعداد نمایشگاههای تجسمی در سال 1393 معادل 2830 مورد بوده و پیشبینی میشود در سال 1400 به 5295 مورد برسد. نمایشهای اجراشده در سال 1393 معادل 4993 اجرا بوده که پیشبینی میشود در سال 1400 آنهم در شرایطی که به خاطر شیوع کرونا قریب به دو سال است سالنهای نمایش تعطیل شدند به 6626 اجرا برسد و الخ)
هرچه که به انتهای برنامه پیشنهادی ایشان نزدیک میشویم هم از تعداد مسائل و مشکلات کاسته میشود و هم از تعداد برنامهها. این بدان معناست که وزیر پیشنهادی محترم و تیم برنامهنویس، طرح یا ایدهای برای تحول در این بخش از ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نداشتند (به عنوان مثال در حوزه هنرهای نمایشی 24 آسیب ارائه شده و 11 برنامه. در حوزه سینما 18 آسیب ارائه شده و 23 برنامه. اما برای دانشکده خبر هیچ آسیبی ارائه نشده و تنها 1 برنامه پیشنهاد شده است).
متأسفانه برنامههای پیشنهادی برای سازمان فرهنگ و ارتباطات (به عنوان مهمترین بخش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه دیپلماسی فرهنگی)، بنیاد ملی بازیهای رایانهای و نهاد عمومی کتابخانهها آنقدر کلی و بدون شاخص است که نمیتوان با هیچ تعریفی به آن برنامه اطلاق کرد (عباراتی همچون بهبود وضعیت معیشت کارکنان سازمان، تقویت و توانمندسازی نیروی انسانی سازمان با استفاده از دورههای آموزشی متعدد، استفاده از سرمایههای انسانی خبره در کشور، جهتدهی موضوع و راهبردی به تولیدات این حوزه، طراحی نظام تشویق و تنبیه، ارزیابی میدانی و بازخوردگیری از فعالیتها، تقویت تعاملات با بدنه مجلس و دولت و ... این عبارتها را میتوان در تدوین برنامه یک فرهنگسرا هم ارائه داد).
جمعبندی:
برای اولین بار شاهدیم وزیر پیشنهادی یک دولت برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رزومه کاملی از خود، خانواده خود، تلقی خود از فرهنگ، سیاست فرهنگی، آسیبشناسی فرهنگی، احصاء قوانین و تکالیف وزارتخانه را منضم به برنامههای پیشنهادی خود ارائه داده است. از این حیث میتوان این موضوع را نقطه قوت و مثبت این برنامه تلقی کرد.
از بررسی رزومه و سوابق کاری وزیر پیشنهادی محترم آقای رئیسی برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز پرسوجویی که از برخی اهالی فرهنگ و هنر در چند روز گذشته داشتم چنین بر میآید که تجربه زیسته جناب آقای اسماعیلی در عرصه فرهنگ و هنر، تجربه تنُکُی است. برنامهای هم که به مجلس ارائه شده مشحون از اغلاط تایپی و فاقد انسجام بوده و مبتنی بر یک نگاه راهبردی به حوزه فرهنگ و هنر نیست. اینجانب به دلیل اینکه هیچ سابقه آشنایی، همکاری و مراودهای با ایشان نداشتم در جایگاهی نیستم که در مورد صلاحیتهای حرفهای آقای اسماعیلی برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قضاوت کنم. آنچه که در این یادداشت آمده برخاسته از بررسی و ارزیابی متن برنامهای است که به مجلس شورای اسلامی ارائه شده است.
بر این باورم که در زمانه ما دیگر مهم نیست چه کسی بر مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مینشیند، بلکه مهم این است که برنامه او برای هدایت و راهبری چهارساله این وزارتخانه چیست. چهره فرهنگ به حد کافی غبارآلود شده است. امیدوارم در دولت سیزدهم غبار دیگری از مظلومیت بر رخسارِ فرهنگ این مرز و بوم ننشیند.
بسیاری از برنامههای پیشنهادی ایشان با آسیبشناسی که ارائه دادند نسبتی ندارد. یا آسیبشناسیها درست انجام نشده، یا برنامه ایشان برای حل آن مشکلات و آسیبها ضعیف است.
ادبیات کارشناسی حاکم بر این برنامه ضعیف است. نگاه کلنگر، جامعنگر و آیندهنگر در این برنامه مشاهده نمیشود.
در نهایت معتقدم تیم فرهنگی که آقای رئیسی برای کابینه خود در دولت سیزدهم پیشنهاد داده ضعیف و کم تجربهاند. توصیه میکنم اگر ایشان اصرار دارند که حتماً در کابینه خودشان از توان آقای مهندس ضرغامی استفاده کنند بهتر است لااقل ایشان را برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی کنند. (هنوز هم دیر نشده است)
پیشبینی میکنم در صورت اخذ رأی اعتماد به جناب آقای اسماعیلی برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اصلیترین چالش ایشان با همان افراد و گروههایی خواهد بود که در از نظر وی وابسته به جریان مؤمن انقلاب و درون جبهه فرهنگی انقلاب تعریف شدند. حتی آنها هم با این برنامه به مشکل بر خواهند خورد. قاطبه اهالی فرهنگ و هنر افراد نجیبی هستند. آن دسته هم که به تعبیر ایشان ضد انقلاب و فاسد و منحرفاند از کره مریخ نیامدند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید «پدری» کند برای اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین.
[1] . http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/rashad/falsafeh_farhang/90/900930
* دکترای مدیریت و برنامهریزی فرهنگی