حضرت امام در کتاب کشف اسرار در خصوص واقعه مسجد گوهرشاد می نویسند: ما می گوییم دولتی که برای پیشرفت کلاه لگنی نیم خورده اجانب چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل مسلمانان با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره کند. این دولت دولت کفر و ظلم است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کفر است
جماران: یکی از وقایع مهم دوره حکومت رضاشاه که می توان آن را نقطه عطفی در دوره پهلوی اول به حساب آورد و آغازی بر افول پادشاهی رضاخان دانست، حادثه قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد مشهد است.
رضا خان از آغاز به قدرت رسیدن پس از کودتای سوم اسفند 1299 و بعد از تاجگذاری در آذر1304 اقدامات تهاجمی زیادی با شخصیت های سیاسی، طوایف، علما، یاغیان و نظامیان در سراسر کشور داشت که می توان گفت در همه این حوادث با مقاومت خیلی جدی از سوی مردم مواجه نشد.
ولی در اتفاقات منجر به حادثه مسجد گوهر شاد، اوضاع فرق می کند. روز ۱۳ فروردین ۱۳۱۴ جشنی با حضور علیاصغر حکمت وزیر معارف در شیراز برپا گردید و در بخشی از این جشن عدهای از دختران بر روی صحنه رفته، ناگهان، نقاب از چهره بر گرفتند و با آهنگ ارکستر به رقص و پایکوبی پرداختند، بعد از آن دستور تغییر لباس و تبدیل «کلاه پهلوی» به «کلاه بینالمللی» موسوم به «شاپو» به فتحالله پاکروان، استاندار خراسان داده شد که او نیز بدون کمترین تاملی، دستور رضاخان را به اجرا گذاشت. و منجر به واکنش علما و پیشنهاد سفر آیت الله العظمی سید حسین قمی به تهران گردید تا با رضا شاه در مورد توقف اجرای بخشنامه یادشده و تغییر لباس مذاکره کند ولی پس از ورود به باغ سراج الملک، باغ توسط نیروهای دولتی به محاصره درآمد و تحت کنترل مامورین قرار گرفته و ممنوع الملاقات شد.
پیرو این اقدام، روحانیون مشهد در اطلاعیههایی از مردم خواستند در اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی که برای آیت الله قمی به وجود آورده، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند.
همچنین مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی نیز به رضا شاه تلگراف زده و خواستار جلوگیری از کشف حجاب شد. که این تلگراف با اظهار تعجب رضاشاه و پاسخ تند و تهدید به تحت تعقیب قرار دادن مخالفین این حکم توسط محمد علی فروغی نخست وزیر او همراه شد.
اجتماع و اعتراض مردم در مسجد گوهرشاد از چهارشنبه 18تیرماه با دستگیری شیخ محمد تقی بهلول و آزادی وی آغاز شد با ادامه یافتن تحصن و اعتراضات در مشهد رضا شاه گفته بود: اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذارد، امر میکنم و فرمان میدهم امشب باید غائله بدون خونریزی خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره کرده، محرکین را دستگیر، مردم متفرقه را آزاد سازید.
پس از فرارسیدن نیمههای شب شنبه و عدم پراکنده شدن مردم که تعداد آنها به بیست هزار نفر رسیده بود، تمام درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شده و قبل از دمیدن سپیده روز یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۱۴ مقاومت متحصنین و معترضین شکسته شد و قیام مسجد گوهرشاد سرکوب گردید. محمدعلی شوشتری به نقل از شاهدان عینی تعداد کشتهها را بیش از هزار نفر ثبت کرده است.
پس از این حادثه، آیت الله قمی در تهران دستگیر و به نجف اشرف تبعید شد و تعدادی از علمای مشهد نظیر آیت الله میرزا محمد کفایی مشهور به آقازاده، آیت الله سید عبدالله شیرازی، آیت الله سید یونس اردبیلی، محمدولی نجات، بحرالعلوم، محقق، هاشم قزوینی، آقابزرگ شاهرودی و نواب احتشام رضوی دستگیر و زندانی شدند. شیخ محمدتقی بهلول از معرکه جان سالم بهدر برد و به کمک افراد طایفه بربری (هزاره های شیعه افغانستان) که خود نیز در واقعه مسجد گوهرشاد شرکت داشتند، با تغییر لباس از ایران خارج شد و روانه افغانستان گردید.
محمد ولی خان اسدی تولیت آستان قدس رضوی نیز به جرم همدستی با روحانیون اعدام شد و محمد علی فروغی نخست وزیر هم که دو تا از پسران اسدی دامادش بودند به جرم دلجویی از اسدی از کار برکنار و خانه نشین شد. وی در پاسخ در خواست کمک اسدی این بیت از شعر مولوی را نوشته بود:
در کف شیر نر خونخواره ای-----------غیر تسلیم و رضا کوچاره ای
و این نامه در تفتیش منزل اسدی به دست ماموران افتاد.
از این مقطع به بعد، رضاشاه، حمایت مراجع دینی و روحانیت و توده مردم مذهبی را از دست می دهد و دولتمردان و سیاستمدارانی هم که پایه و اساس قدرت او را تشکیل داده و یاورش بودند از او کناره گرفتند. میرزا علی اکبرخان داور وزیر قدرتمند او خودکشی کرد و محمد حسین خان آیرم، رئیس نظمیه بی رحم او از کشور گریخت و...
وقتی در شهریور 1320 کشور از سوی قوای متفقین اشغال و رضا شاه از پادشاهی برکنار شده، و مجبور به ترک کشور گردید، علی رغم اشغال کشور و بروز قحطی، همه مردم از این واقعه خوشحال گشته و هیچکس به پشتیبانی و حمایت از او برنخاست.
معروف است وقتی رضاشاه بعد از برکناری از قدرت، شخصا به خانه محمد علی فروغی مراجعه کرده و عاجزانه از او درخواست کمک کرد وی مجددا شعر قبلی را که برای محمد ولی خان اسدی نوشته بود، برایش خواند.
حضرت امام در کتاب کشف اسرار در خصوص واقعه مسجد گوهرشاد می نویسند:
ما می گوییم دولتی که برای پیشرفت کلاه لگنی نیم خورده اجانب چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل مسلمانان با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره کند. این دولت دولت کفر و ظلم است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کفر است. (کشف اسرار، ص239(
ایشان پس از پیروزی انقلاب در سخنرانی خود می فرمایند:
قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین ـ که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود ـ اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. (همان، ج11، ص32(
امام در خصوص دستگیری و تبعید و زندانی کردن علمای مشهد چنین می فرمایند:
علمای مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده یکی از علمایی بود که درجه یک آنجا بود. من خودم می دیدم که ایشان در گوشۀ یک جایی یک منزلی داشتند، این طور به خیابان بود، تنها آنجا نشسته بود؛ مأمورها هم مواظبش، کسی نمی توانست با ایشان تماس بگیرد، ایشان را هم می بردند در عدلیه آنجا محاکمه می کردند(همان،ج 9، ص400(
ایشان با اشاره به منفوریت رضا شاه در هنگام فرار می گویند:
من یادم است این را. شاید خیلی شما یادتان است، اینها هم خیلیهایتان یادتان است که وقتی این متفقین از اطراف ریختند به ایران، و زمان رضاخان ریختند به ایران، و آن مردم آن قدر خوف داشتند از اینها که آیا چه خواهند کرد، لکن خوشحال بودند از اینکه رضاخان را بردند. یکی از برکات این هجوم را با اینکه همۀ اشکالات را مردم در نظرشان این بود که چه خواهد شد و چه خواهند کرد، لکن این معنا مثل اینکه یک هدیه ای بود آسمانی برای اینها رسیده بود که رضاخان رفت.(همان، ج13، ص381).