انتشار دو خبر در خصوص افغانستان در پایان هفته گذشته بار دیگر افغانستان را به صدر اخبار رساند، یکی از این اخبار انتشار تصاویری از نیروهای طالبان بود که خود را در دو نقطه به مرز با ایران رسانده بودند و خود را به نیروهای مرزبانی ایران معرفی میکردند و در ادامه انتشار بیانیه مشترک هیاتهای افغانستانی حاضر در ایران برای مذاکره بود که در قالب یک بیانیه کلی و بدون اشاره به مشکلات اصلی افغانستان تنظیم شده بود. در این بیانیه طرفهای افغانستانی با ادبیاتی تشریفاتی در ابتدا از مساعی و حسن نیت ایران در مورد تامین صلح در افغانستان و مهمان نوازیهای بهعمل آمده ابراز امتنان کردند. هر دو جانب با درک مشترک از خطرات ناشی از ادامه جنگ و صدمهای که از آن متوجه سلامت کشور میشود، به توافق رسیدند که جنگ راه حل مساله افغانستان نبوده و باید همه تلاشها در جهت رسیدن به راه حل سیاسی و صلح آمیز توجیه شود. طرفهای نشست تهران را زمینه جدید برای تقویت راهحل سیاسی معضل افغانستان دانسته و هر دو جانب حملاتی را که خانههای مردم و مکانهای عمومی را هدف قرار داده محکوم کردند. مشخصا بیانیهای با چنین بندهایی این ذهنیت را ایجاد میکند که یا بار دیگر مذاکره در خصوص صلح در افغانستان با شکست مواجه میشود و یا شاید سالیان سال به طول انجامد. در راستای بررسی این مساله «آرمان ملی» گفت و گویی با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه داشته است که در ادامه میخوانید.
مذاکرات در تهــران میتواند منجـر به حل و فصل مشکلات و تنشها در افغانستان شود؟
با کمترین شناخت از افغانستان، میتوان دریافت که هرگز از طریق مذاکره مشکلی از مشکلات این کشور حل نمیشود. این ویژگی در میان همه گروههای افغانستانی وجود دارد اما در میان گروههای تندرو همچون طالبان با قطعیت وجود دارد. طالبان به هیچ وجه اهل گفت و گو نیست و اگر در دوحه یا تهران حاضر میشود و در جلسات بلندمدت و طولانی دیپلماتیک شرکت میکند به این علت است که قصد دارد تا اهداف تمامیت خواهانه خود را با سرعت بیشتری پیش ببرد. مذاکره به معنای داد و ستد است اما طالبان و سایر گروههای تندرو در افغانستان صرفا به دنبال منافع حداکثری در مذاکره هستند و حاضر به اعطای امتیاز نیستند. طالبان گفت و گو را ابزاری میداند تا به واسطه آن جنگ را بهتر پیش ببرد. جنگ سالاری در میان طالبان و سایر گروههای تندرو افغانستان یک امر طبیعی است و از این مسیر زندگی خود را می گذرانند. این گروهها از سوی کشورهای فرامنطقهای تغذیه میشوند تا جنگ را با اتکا به این خلق و خوی ادامه دهند و با ایجاد بیثباتی منافع برخی را تامین کنند. با وجود این مباحث نشستها و گفت و گوها با طالبان به نظر میرسد بیفایده باشد. مدتها طالبان با آمریکا در دوحه مذاکره کرد اما باز هم شاهد بودیم که نتیجهای حاصل نشد. روند استانبول نیز که شکست خورد همانطور که در گذشته نیز سایر نشستهای گفت و گو برای حل و فصل مشکل افغانستان شکست خورد. در زمان شوروی نیز گفت و گوها در ژنو نتیجهای در پی نداشت و نباید انتظار داشت که امروز به این سرعت گفت و گوها نتیجه دهد. عملا با ترکیب تیم مذاکراتی که امروز به ایران آمدهاند توافق و ایجاد صلح دور از دسترس به نظر میرسد.
بنابراین ذاتا انجام مذاکره با طالبان بیفایده است؟
بله تجربه نشان داد که این گروه در هیچ کدام از نشستها و گفت و گوها به گونهای عمل نکرده که توافق حاصل شود. طالبان اگر در مذاکراتی شرکت میکند یا به توصیه پاکستان است و یا کشورهای عربی آنها را به این سمت سوق میدهند. مشخصا تاکنون هیچ کشور و هیچ گروهی در مذاکره با آنها به نتیجه روشنی نرسیده است. طالبان امروز جنگ سالار و تمامیت خواه است و تفکرات دینی و قومی افراطی دارند و همین امر سبب میشود تا علاقه زیادی به گفت و گو نداشته باشند. آنها تفکر تعاملی را تقبیح میکنند و حتی در موارد قومیتی به جز پشتوها بر دیگران سخت گیری میکنند و اساسا به دنبال همزیستی با دیگران نیستند. طالبان اهل مشارکت در قدرت نیست و تمام قدرت را امروز در افغانستان خواستار است. از سوی دیگر باید توجه داشت که تنها طرفهای ذی نفع در افغانستان ایران و گروههایی که به تهران آمده بودند، نیستند. همین امر نیز در مسیر مذاکرات مانع ایجاد میکند.
ایران چگونه میتــواند نقش آفرینـی بهتری در مذاکرات داشته باشد تا ناامنی در کشور همسایه خود زیانبار نباشد؟
منافع ایران امروز در این است که از دولت مرکزی افغانستان حمایت کند. نباید فراموش کرد که دولت مرکزی افغانستان توسط مردم انتخاب شده و همه گروههای قومی و زبانی را در خود جای داده است. باید این شاکله تقویت شود تا قدرت خود را به سراسر افغانستان بسط دهد. مشخصا یک افغانستان با ثبات که میتواند نقاط مختلف کشور را کنترل کرده و برآمده از رای اکثریت مردم افغانستان باشد، آن مولفهای است که به امنیت ایران نیز کمک میکند و به نفع ایران خواهد بود. افغانستان کشوری است که از قومیتها و مذاهب متفاوتی تشکیل شده و هرگاه که یکی از این قومیتها نادیده گرفته شود مشکلاتی بوجود میآید. لذا باید شرایط به گونهای فراهم شود که همگان در کابل مستقر بوده و در مدیریت افغانستان مشارکت کنند. در همین راستا طالبان هیچگاه نمیتواند بر تمامی افغانستان حاکم شده و در این کشور ثبات ایجاد کند. این مقولهای است که به ضرر کشور ما تمام خواهد شد.
ردپای کدام کشورها را امروز میتوان در ناآرامیهای افغانستان به وضوح مشاهده کرد؟
اقدامات مقامات آمریکایی در زمان ترامپ و بایدن بسیار سوال برانگیز است. اینکه میخواهند افغانستان را به یک چالش جدید برای چین، روسیه و ایران بدل کنند و به نحوی مقدمه سازی این امر را در حال تدارک باشند. در این مسیر کشورهای عربی نیز ممکن است آمریکا را همراهی کنند تا برای رقبا چالش جدی و هزینه سازی فراهم کنند. در زمان شکل گیری طالبان نیز نباید فراموش کرد که کشورهای عربی به خصوص عربستان برای فشار وارد کردن بر ایران و در راستای اینکه ایران وقت و هزینه خود را در محلی جز خلیج فارس هزینه کند، این چالش جدی را در شرق ایران ایجاد کردند تا ایران از جنوب خود غافل شود. این استراتژی مشخص کشورهای عربی در آن سالها بود. ایران عملا از همان زمان هزینههای هنگفتی را صرف تامین امنیت مرزهای شرقی خود کرده و کمتر زمانی برای رسیدگی به جنوب داشته است. این پاپوش هم برای شوروی و هم برای آمریکا نیز بهوجود آمد و سالهای سال نیز آنها همچون ایران در تپههای بیانتهای معضلات افغانستان درگیر بودند. ممکن است بار دیگر همچین تلهای برای ایران ایجاد کرده باشند و ایران باید هوشیارانه در این خصوص عمل کند و جوانب مختلف را در نظر گیرد.
به چه علت دولت مرکزی افغانستان ناتوان در کنترل مسائل است؟
افغانستان چه به لحاظ زبانی و چه به لحاظ فرهنگی نزدیکترین کشور به ایران به شمار میرود. طبیعی است ما علاقه مند باشیم کشوری که با ایران پیوندهای عمیق زبانی، تاریخی، مذهبی و نژادی دارد در صلح و ثبات و آرامش باشد و همان چیزهایی را که برای خودمان میخواهیم برای همسایه مان نیز بخواهیم. امروز قدرت در افغانستان بین اشرف غنی و عبدا... عبدا... تقسیم شده است این هم جزئی از مشکلات افغانستان است. متاسفانه افغانستان هنوز نتوانسته در داخل دولت خود به یک ثبات و استقلال دست یابد و همچنین مذاکرات بیرونی مسأله را آسیب پذیرتر میکند. بنابراین یک دولت قوی و باثبات در کابل برای اینکه بتواند همه افغانستان را اداره کند و بر همه افغانستان سلطه پیدا کند در ابتدا باید اختلافات درونی خود را حل کند. طالبان از این خلأ استفاده کرده و پیشرویهای خود را آغاز کرده است. ما باید کمک کنیم در افغانستان و کابل دولت قوی و مستقر و با ثبات به وجود بیاید و این اختلافات از بین برود. باید از افغانستان در شرایط فعلی حمایت کنیم تا افغانها در کنار یکدیگر قرار گیرند و یک افغانستان واحد البته با تنوع دموکراتیک که همه گروههای قومی و مذهبی و زبانی بتوانند جایگاه خودشان را در این کشور داشته باشد شگل گیرد. طبیعتا صلح و ثبات در این کشور منافع زیادی برای ایران به همراه خواهد داشت. امنیت در مرزهای شرقی ایران برقرار میشود و همچنین باعث گسترش پیوند دو کشور و نیز گسترش فرهنگ و زبان فارسی و آنچه که به آن ایران فرهنگی اطلاق میشود، خواهد شد. از سوی دیگر اقتصاد را نیز میتواند در شرق ایران توسعه دهد و زمینه سرمایه گذاری امن را فراهم کند.
ایران چگونه میتواند با در دست گرفتن ابتکار عمل، امنیت را در مرزهای شــرقی خود تامین کند و نگران تنشها در آن سوی مرزهای خود نباشد؟
در وهله اول باید تجهیزات و امکانات لازم در اختیار استانهای شرقی کشور قرار گیرد تا مرزهای ایران به صورت کامل مستحکم شود به گونه ای که کاملا نفوذ ناپذیر باشد. یادمان است که طالبان در زمانی که دیپلماتهای ایرانی را در مزارشریف به شهادت رساند این خطر احساس می شد که این گروه وارد ایران شوند. در همان برهه زمانی نیز نیروهای نظامی ایران در مرزها مستقر شده و امنیت را ایجاد کردند. ایران توانست این مساله را تفهیم کند که سوق دادن طالبان به سمت ایران بازی کردن با دم شیر است و کشورهای عربی و پاکستان این مساله را به پایان رساندند. این قدرت نمایی ایران در مرزها سبب شد تا مساله روندی دیگر در پیش گیرد و با گفت و گوی سیاسی حل و فصل شود. امروز نیز باید مرزها به شدت کنترل شود و اجازه سوق پیدا کردن بحران به سمت مرزهای ایران داده نشود. قاچاق و حضور سخت در نزدیک مرزهای ایران مشخصا به صلاح کشور نیست و باید این مساله مدیریت شود. ایران در وهله نخست باید داخل مرزهای خود را توسعه دهد و امنیت را در داخل مرزهای خود بهوجود آورد سپس به افغانستان توجه کند. ایران باید توجه ویژه به استانهای شرقی خود در حوزه اقتصاد داشته باشد. این امر خود یک مقولهای است که میتواند امنیت را بیش از پیش ایجاد کند. زمانی که ایران پس از توجه به داخل قصد حل و فصل مساله افغانستان را داشت، باید تمامی نقش آفرینان در افغانستان را مدنظر قرار داده و با حضور آنها مساله افغانستان را حل کند. نمیتوان به مسائل افغانستان صرفا از یک زاویه نگاه کرد و باید تمامی قدرتها در این عرصه دخیل باشند.
*آرمان ملی