مرحوم محتشمی از معدود یاران حضرت امام است که از بدو پیروزی انقلاب، نامش در ذهن من نقش بست و او را شناختم. اولین باری که او را از نزدیک زیارت کردم صبح روز چهارم آبان سال 1362 بود که من به همراه چهار نفر از علاقمندان به حضرت امام از یزد به جماران آمده تا از نزدیک ایشان را دیده و دست ایشان را ببوسیم.
جماران: صبح امروز هفدهم خرداد 1400 مطلع شدیم یار دیرین و همدم ایام غربت امام، حجه الاسلام و المسلمین حاج سید علی اکبر محتشمی پور براثر بیماری کرونا به دیار باقی شتافت و روحش به ابدیت پیوست. آن مرحوم اصالتا کاشانی بوده و اجدادش از اهالی محله منتسب به مرثیه سرای بزرگ و مشهور ایرانی جناب محتشم کاشانی هستند.
مرحوم محتشمی از معدود یاران حضرت امام است که از بدو پیروزی انقلاب، نامش در ذهن من نقش بست و او را شناختم. اولین باری که او را از نزدیک زیارت کردم صبح روز چهارم آبان سال 1362 بود که من به همراه چهار نفر از علاقمندان به حضرت امام از یزد به جماران آمده تا از نزدیک ایشان را دیده و دست ایشان را ببوسیم. ساعت اندکی از هشت صبح گذشته بود که وارد حیاط کوچک منزل امام شده و در داخل یک صف انتظار بیست نفره ای ایستادیم. آقای محتشمی در حالی که دستان خود را در زیر عبا کرده، مشغول قدم زدن در ایوان منزل امام بود و من زیر چشمی به دنبال دیدن دستان مجروحش بودم که در جریان حادثه تروریستی عوامل موساد در دمشق آسیب دیده بودند. لحظاتی بعد سیمای ملکوتی و نورانی حضرت امام در آستانه ایوان منزل پدیدار شد که همه حاضران بالاتفاق به گریه افتادند. امام در حالی که پیراهن و شلواری سفید بر تن داشته و شب کلاهی بر سر نهاده بودند یک روکش چهارخانه یزدی به رنگ زرد را در جلوی روی خود گرفته وارد شده و برصندلی مشکی مستعمل کنار نرده ایوان کوچک منزل نشستند و بعد از خواندن دو خطبه عقد به اتفاق یکی از اعضای دفترشان جناب حجه الاسلام و المسلمین علی اکبر آشتیانی، ما توفیق یافتیم بر حسب نوبت دست ایشان را ببوسیم. در آن زمان مرحوم محتشمی پور، روحانی سید جوان و خوش سیمایی بود که نظر بیننده را به خود جلب می کرد.
محتشمی از ابتدای نوجوانی در حالی که هنوز تازه به سن بلوغ رسیده بود به جرگه یاران امام پیوست و در تظاهرات روز 15 خرداد تهران در اعتراض به دستگیری حضرت امام شرکت جست. او در فاصله کوتاهی پس از تبعید حضرت امام به نجف اشرف رفت و تا پایان زمان حضور حضرت امام در این شهر اقامت داشت و چند روز قبل از مهاجرت ایشان از نجف، برای فراهم کردن زمینه اقامت امام در کشور سوریه به بیروت مسافرت کرد تا با مذاکره با یاسر عرفات و حافظ اسد، این کار را پیگیری کند که با ممانعت دولت کویت از ورود امام به این کشور عزم ایشان برای سفر به پاریس او نیز سریعا خود را به پاریس رساند.
در زمان حضور امام در نوفل لوشاتو که مصادف بود با ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) در ماه های محرم و صفر، یک روز حضرت امام از او خواستند برای حضار روضه بخواند، او ابتدا عذر آورد که روضه خوانی من سنتی است و به درد فضای کشور اروپایی نمی خورد ولی با امر امام که فرمودند همین روضه سنتی را بخوان. محتشمی بسان مرثیه محتشم کاشانی چنان روضه ای خواند که فضای مجلس را کاملا عوض کرد و مورد تحسین ایرانیان حاضر که سال ها بود از فضای کشور دور شده بودند قرار گرفت.
محتشمی مدتی پس از پیروزی انقلاب مسئولیت سفارت ایران در دمشق را برعهده گرفت و تا مرز شهادت پیش رفت. او در دولت دوم نخست وزیر محبوب امام جناب آقای مهندس میرحسین موسوی مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشت و از افتخارات او می توان برگزاری افتخار آمیز انتخابات پرشور دوره سوم مجلس شورای اسلامی را که در زیر موشک باران سنگین اکثر شهرهای ایران اسلامی توسط دولت بعثی دانست که به پیروزی مطلق فرزندان راستین حضرت امام انجامید و با شجاعت و مدیریت صحیح در کنار حمایت و هدایت حضرت امام مانع از دخالت های نابجای دستگاه های غیر مسئول در انتخابات شد. حضرت امام وقتی با تعلل اعضای شورای نگهبان برای تایید انتخابات تهران مواجه می شوند در نامه ای خطاب به آن ها می نویسند: کسانی که احتیاط یا وسوسه ای در امر انتخابات می کنند بهتر است کمال احتیاط را برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و اسلام نمایند(صحیفه امام ، ج21 ، ص36
دومین دیدار من با مرحوم محتشمی پور به ایام نوروز سال 1393 برمی گردد که برای زیارت حرم ائمه، معصومین(ع) و حضور بر سر مزار مادر در وادی کربلا به همراه همسر و فرزند کوچکم روح الله به عتبات رفته بودم. در آن زمان، کار مرمت و بازسازی بیت حضرت امام در نجف با مدیریت و پیگیری جدی آقای محمد مرادی معاونت اداری – مالی سابق موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تازه به پایان رسیده و مرحوم محتشمی پور نیز پس از آنکه به واسطه حضور فعال و موثر در ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در سال 1388 مشکلات عدیده ای در ایران برای فعالیت های سیاسی و تبلیغی اش ایجاد کرده بودند به نجف مهاجرت کرده و مسئولیت بیت امام را در این شهر پذیرفته بود.
مرحوم محتشمی پور بدون هیچ شناخت و سابقه ای ما را در اتاق طبقه دوم بیت امام به حضور پذیرفت. در این دیدار که بیش از یک ساعت طول کشید، ایشان خیلی گرم برخورد کرده و خاطراتی از امام و دوران انقلاب بیان داشت و وقتی پرسیدم چرا کتاب خاطرات خودتان را که در بازار نیست مجددا چاپ نمی کنید؟ با لبخندی گفت: در ممیزی وزارت ارشاد گیر افتاده و می گویند چرا در مورد مبارزات و تلاش های برخی از مسئولان ارشد کشور چیزی نگفته ای؟ شما بگویید من چه بنویسم در حالی که این افراد به هر دلیل موجه یا ناموجهی در آن زمان آغاز مبارزات در میدان مبارزه حضور نداشته اند.
دیدار سوم من با مرحوم محتشمی پور در دهم اسفند سال 1396 در محل بیت سابق مرحوم آیه الله محمد یزدی در قم که محل اقامت حضرت امام پس از بازگشت از تبعید بوده است و به دستور فرزند فاضل و باتقوای حضرت امام، ریاست جمهور سابق، جناب حجه الاسلام و المسلمین حاج سید محمد خاتمی خریداری و تبدیل به موزه شده است اتفاق افتاد که از ایشان برای سخنرانی در مجلس بزرگداشت سالروز ورود حضرت امام به قم دعوت کرده بودیم . آن مرحوم در این جلسه از خاطرات خود در دوران حضور حضرت امام در این منزل سخن گفت که خیلی شنیدنی بود.
دیدار چهارم من با آن مرحوم نوروز سال 1398 در همان شهر نجف رخ داد. این دیدار توسط اخوی مکرم جناب آقای دکتر علی محمد حاضری که با خانواده و فرزند ارشدش به این سفر آمده و باهم به زیارت رفته بودیم، هماهنگ شده بود و من به اتفاق ایشان و فرزند شان دکتر جواد حاضری در مدرسه مجاور بیت امام در نجف که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام و باهمت و تلاش آن مرحوم تازه راه اندازی شده بود با ایشان ملاقات کردیم. در این دیدار، گفتگوی سیاسی مفصلی بین ایشان و اخوی صورت گرفت که برایم بسیار شیرین و شنیدنی بود.
ایشان در پاسخ به سوال اخوی که پرسید: چرا به اینجا برگشتید؟ گفت: وقتی همه روزنه های فعالیت سیاسی و اجتماعی خود را در ایران بسته دیدم و حتی مدتی اجازه روضه خوانی و اجتماعات مذهبی در حسینیه دار الزهرا در محله ولنجک تهران را که خودم احداث کرده بودم به من ندادند، احساس کردم ماندنم در ایران بی فایده است و هر روز باید دور هم بنشینیم و افسوس بخوریم. و کاری هم از دستمان برنیاید. همچنانکه الآن آقای خاتمی به چنین وضعیتی گرفتار شده است، لذا به اینجا آمدم تا به دور از هیاهوهای سیاسی خدمتی انجام دهم و احساس می کنم موفق بوده ام .
اخوی از ایشان پرسید: به نظر شما چه کاری باید انجام می دادید که به چنین وضعی دچار نمی شدید؟ ایشان حذف رهبری شورایی در بازنگری قانون اساسی و موقت نکردن مدت رهبری به ده سال را از عوامل اصلی به وجود آمدن این وضع دانست.
آخرین دیدار ما همین سه ماه قبل در روز 25 اسفند سال 1399 هنگامی که در مراسم رونمایی از دانشنامه جامع امام خمینی در حسینیه جماران حضور یافته بودم، اتفاق افتاد. در این جلسه تعداد زیادی از یاران حضرت امام حضور داشتند که مرحوم محتشمی نیز در اواخر مجلس وارد شد در حالی که خیلی شکسته شده بود و من در ابتدای ورود آن مرحوم را نشناختم.
نکته قابل توجه اینکه همه این ملاقات ها با موضوع حضرت امام و در یکی از اماکن منسوب به آن پیر فرزانه رخ داده است و فوت آن مرحوم نیز در سالگرد قیام پانزده خرداد که حضرت امام آن را برای همیشه عزای عمومی اعلام فرمودند و در ایام رحلت ایشان رخ داد و بدین سال خداوند متعال پاداش یک عمر ارادت و خدمت به حضرت امام را در پایان شصتمین سال این همراهی داد.
از خداوند متعال آمرزش و غفران برای آن مرحوم و همنشینی با اولیاء و انبیاء و امام و مقتدایش حضرت امام خمینی و صبر جمیل و اجر جزیل برای فرزندان و همسر خستگی ناپذیرش مسئلت داریم.