امام خمینی(س) در این کتاب دیدگاه اختصاصی خود در باره کتاب و استاد اخلاق را بیان کرده و با شرح و تبیین دو فطرت اصلی و تبعی که وجود انسان بر آن سرشته شده؛ بر اساس حدیث امام صادق(علیه السلام) تعدادی از فضائل و رذائل اخلاقی را که به عنوان جنود عقل و جهل نامیده شده اند، به تفسیر نشسته است.
جماران: هشتمین کتابی که امام خمینی(س) نوشتهاند، کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» میباشد. تألیف این اثر در روز دوم ماه مبارک رمضان 1363ق در محلات به اتمام رسید، ایامی که ایشان به واسطه گرمای هوا، از قم به آنجا مسافرت کرده بود. کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل آخرین اثر از تألیفات عرفانی ـ اخلاقی حضرت امام است، آثاری که از کتاب «شرح دعای سحر» در سال 1307ش آغاز گردید و در مدت 15 سال در حالی که به تحصیل و تدریس هم اشتغال داشتند، موفق به نوشتن این آثار شدند: 1ـ شرح دعای سحر 2ـ تعلیقه بر فوائد رضویه 3ـ مصباح الهدایه إلی الخلافه و الولایه 4ـ تعلیقه بر شرح فصوص قیصری و مصباح الانس 5ـ شرح چهل حدیث 6ـ سرّالصلوه 7ـ آداب الصلوه 8ـ شرح حدیث جنود عقل و جهل.
البته ایشان در دوره دوم از فعالیتهای تألیفی خود به مسائل عقلی و عرفانی هم در حاشیه و یا اثناء مباحث و آثار فقهی و اصولی خود توجه داشتند که به هنگام معرفی آن آثار، به آنها پرداخته خواهد شد، إنشاالله.
سابقه نشر این کتاب به سال 1357ش برمیگردد، چرا که دست نوشته های حضرت امام توسط یکی از شاگردان ایشان در سه جلد با عنوان «اخلاق اسلامی» در مشهد بوسیله انتشارات کانون نشر کتاب و در تهران از سوی انتشارات حکمت و خانه کتاب یزد، چاپ و انتشار پیدا کرد. شاگرد امام در سفر خود به نجف اشرف، نسخه دست نویس را از حضرت امام دریافت و به خاطر جوّ پلیسی حکومت شاه علیه نام و آثار امام خمینی، او با دخل و تصرّف مختصری در نوشته های ایشان، آن را با نام خود منتشر کرد. البته تا اواسط جلد دوم شرح و نوشته حضرت امام بر این حدیث شریف بوده و مابقی اضافات او بوده است. اما مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سال 1377ش برای نخستین بار این شرح شریف را در 503 صفحه و بر اساس دو نسخه خطی به قلم شاگردان حضرت امام تحقیق و آماده ساخت و در نهایت با دست یابی به نسخه عکس برداری شده از نسخه دست خط حضرت امام، آنچه آماده شده بود را با آن تطبیق داده و منتشر کرده است.
این اثر همچنین توسط آقایان محمد اسفندیاری و رضا حسینیفر تلخیص شده و با عنوان «برگزیده از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی» انتشار یافته است.
چنانکه این کتاب به همت مرحوم آیت الله سیداحمد فهری زنجانی(ره) به عربی برگردانده و در سال 1380ش در قم توسط انتشارات ذوی القربی منتشر گردیده است.
آقای قدری چیلیک این کتاب را به زبان ترکی استانبولی ترجمه کرده که در سال 2004م/1383ش توسط مؤسسه منتشر شده است.
کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در مجموعه پنجاه جلدی «موسوعه الامام الخمینی» جلد 49 را به خود اختصاص داده است.
حدیث معروف «جنود عقل و جهل» از امام صادق(ع) در بردارنده و بیان کننده اساس فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی انسان میباشد و بزرگانی مانند حکیم میرداماد و شارحان بزرگ کافی، یعنی صدرالمتألهین شیرازی، ملاصالح مازندرانی و علامه مجلسی بر این حدیث شرح نوشته اند.
تاریخ آغاز نوشتن شرح حضرت امام بر این حدیث معلوم نمیباشد، اما نوشتن قسمتهایی از آن مصادف با زمان وقوع جنگ جهانی دوم بوده است. امام خمینی آن جنگ ویرانگر و پرتلفات را این گونه در فصل ششم از مقصد دهم و یازدهم که به موضوع «رأفت و رحمت» و «قسوت و غضب» اختصاص یافته، چنین توصیف کرده است:
«الآن که نویسنده، این اوراق را سیاه می کند، موقع جوشش جنگ عمومی بین متّفقین و آلمان است که آتش آن در تمام سکنه عالم شلعه ور شده و این شعلۀ سوزنده و جهنّمِ فروزنده نیست، جز نائره غضب یک جانور آدم خوار و یک سبع تبه روزگار، که به اسم پیشوائی آلمان عالم را و خصوصاً ملت بیچاره خود را بدبخت و پریشان روزگار کرد، و اکنون رو به زوال و اضمحلال است.
ولی با زوال نظام عالم و شیوع سبعیّت و شیطنت و جهل در سکنه عالم، این آلات و ادوات و اختراعات محیِّر العقولی که خداوند نصیب اروپای امروز کرده، اگر به طور عقل و در تحت پرچم دین الهی اداره می شد، عالم یکپارچه نورانیّت و معدلت می شد، و سرتاسر دنیا به روابط حسنه می توانست سعادت ابد خود را تامین کند؛ ولی مع التاسّف این قوای اختراعیّه در تحت سیطرۀ جهل و نادانی و شیطنت و خودخواهی، همه بر ضد سعادت نوع انسانی و خلاف نظام مدینه فاضله به کار برده می شود و آنچه باید دنیا را نورانی و روشن کند، آن را به ظلمت و بیچارگی فرو برده، و راه بدبختی و ذلّت و زحمت به انسان می پیماید، تا به کجا منتهی شود و کی این جمعیت بینوا از دست چند نفر حیوان به صورت انسان ـ نه، بلکه اشخاصی که عار حیوانیّت هم هستند ـ خلاص شوند، و این بیچارگی خاتمه پیدا کند، و این ظلمتکدۀ خاکی، نورانی شود به نور الهیِ ولیِّ مصلح کامل؟ اَللهمَّ عَجِّل فَرَجَهُ الشَّرِیفَ وَ مُنَّ عَلَینَا بِظُهُورِهِ.»(ص 246-245)
حضرت امام همانگونه که در پایان جلد نخست شرح حدیث جنود عقل و جهل نوشتهاند، بنابر ادامه این شرح در جلد بعدی را داشتند که متأسفانه این فرصت فراهم نگردید: «ما اینجا این جزو از شرح حدیث را خاتمه میدهیم، و تتمّه آن را با خواست خدا در مجلد دیگر قرار میدهیم.»
این کتاب عرفانی ـ اخلاقی و سازنده، در قالب: پیشگفتار، مقدمه و شش مقاله و بیست و پنج مقصد به نگارش در آمده است.
«نقل حدیث جنود عقل و جهل، بیان حقیقت عقل و جهل، بیان شمه ای از حقیقت اقبال و ادبار عقل و جهل کلی و جزئی، شرح اجمالی بعضی از الفاظ حدیث» مباحث پنج مقاله اول میباشد که خود به مثابه مدخل و مقدمه مقاله ششم است که مقاله ششم «در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه» میباشد و خود این مقاله در مقاصدی مطالب مورد نظر را در بردارد.
رویکرد حضرت امام در قسمت نخست این شرح،تحلیل اوصاف عقل و جهل و چگونگی آفرینش آنها بر اساس مبانی و اصطلاحات و ادبیات عرفان نظری است. ایشان در این قسمت به مبانی فلسفی مربوط به شناخت جهان، تبدل در نظام هستی و گذرا بودن آن اشاره دارند و با مطرح کردن مباحث فلسفی و عرفانی در اثناء مباحث، مبانی نظرات فلسفه اخلاق خود را بیان میکنند.
مطلب مهم در شناخت رویکرد اخلاقی ـ عرفانی و روش تربیتی امام خمینی که در این کتاب بیان شده، این است که ایشان کتاب یا استاد اخلاق را آن نمیدانند که صرفاً معلومات اخلاقی را به خواننده و شنونده انتقال دهد و او را آگاه به مسائل اخلاقی سازد، از نظر حضرت امام کتابهایی مانند: طهاره الاعراق ابن مسکویه، اخلاق ناصری خواجه نصیر الدین و احیاء العلوم غزالی، برای اصلاح اخلاق آدمی کافی نیست و حتی موجب باز ماندن انسان از مقصد میشود. ایشان در مقدمه این کتاب چنین گفته است: «این نحو تألیف علمی را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیری به سزا نیست، اگر نگوییم اصلاً و رأساً نیست.»
چرا که علمایی که چنین تألیفاتی دارند، «یا به طریق علمی ـ فلسفی بحث و تفتیش کردند... و یا از قبیل تاریخ الأخلاق... که مشتمل بر قصص و حکایات و امثال و وقایع است که صرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلی باز میدارد.»
از نظر امام خمینی «اخلاق علمی و تاریخی و همین طور تفسیر ادبی و علمی و شرح احادیث بدین منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعید قریب نمودن است. نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریف راجع به آن، آن است که نویسنده آن با اِبشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یادآوری کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیبها را، نه آن که راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانی را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید.»
کتاب اخلاق از نظر امام خمینی: «آن است که به مطالعه آن، نفس قاسی، نرم و غیر مهذب، مهذب، و ظلمانی، نورانی شود، و آن به آن است که عالِم در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و کتاب، خود دوای درد باشد نه نسخه دوا نما.»(ص 13-11)
حضرت امام بر این باور است که: «طبیب روحانی باید کلامش حکم دوا باشد، نه حکم نسخه.»
بحث مهم «فطرت»، در این کتاب بسیار برجسته و نمایان است و در دو قسم: فطرت اصلی و فطرت تبعی، بررسی شده است. حضرت امام فطرت اصلی را فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلق میداند که در سرشت همه انسانها نهاده شده، و در مقابل، فطرت تبعی را فطرت تنفّر از نقص و شرّ و شقاوت میداند. در فطرتی که مخموره و جبلی و ذاتی انسان است و مقهور و محکوم احکام طبیعت نشده و وجهه روحانیت و نورانیت آن باقی است.
سخن شیرین و قلم شیوای امام خمینی در بیان حقیقت فطرت آدمی چنین است:
«حق ـ تبارک و تعالی ـ با عنایت و رحمت خود، به ید قدرت خود، که طینت آدم اوّل را مخمّر فرمود، دو فطرت و جبلّت به آن مرحمت نمود: یکی اصلی، و دیگر تبعی، که این دو فطرت، بُراق سیر و رفرف عروج او است به سوی مقصد و مقصود اصلی. و آن دو فطرت، اصل و پایۀ جمیع فطریاتی است که در انسان مخمَّر است و دیگر فطریات، شاخه ها و اوراق آن است.
یکی از آن دو فطرت ـ که سِمَت اصلیّت دارد ـ فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسلۀ بشر، از سعید و شقی و عالم و جاهل و عالی [و] دانی، مُخمَّر و مطبوع است. و اگر در تمام سلسلۀ بشر، انسان تفحّص و گردش کند و جمیع طوایف متشتّته و اقوام متفرقه در عالم را تفتیش کند، یک نفر را نیابد که به حسب اصل جبلّت و فطرت، متوجه به کمال و عاشق خیر و سعادت نباشد.
و مقصود از فطریات، اموری است که بدین مثابه باشد و از این جهت، احکام فطرت از ابدهِ بدیهیات و از اوضح واضحات خواهد بود و اگر چیزی چنین نشد از فطریات نخواهد بود.
و دیگری از آن دو فطرت، که سِمَت فرعیّت و تابعیّت دارد، فطرت تنفُّر از نقص و انزجار از شر و شقاوت است که این مُخمَّر بالعرض است، و به تبعِ آن فطرت عشق به کمال، تنفُّر از نقص نیز مطبوع و مُخمَّر در انسان است.»(ص 77-76)
امام در همین بحث تصریح میکند که:
«این دو فطرت، که ذکر شد، فطرت مخمورۀ غیر محجوبه است که محکوم احکام طبیعت نشده و وجهۀ روحانیت و نورانیت آنها باقی است، و اگر فطرت متوجه به طبیعت شد و محکوم به احکام آن گردید و محجوب از روحانیت و عالم اصلی خود شد، مبدا جمیع شرور و منشا جمیع شقاوت و بدبختیهاست.»(همان)
با چنین شناخت و درک و دریافت است که «مقصود از خیر... فطرت مخموره متوجه به روحانیت و مقام اصلی خود است و از شرّ ... فطرت محکومه طبیعت و محجوبه به احکام آن است.»
حضرت امام پس از آنکه در مباحث مقدماتی روش و شیوه پسندیده خود در موضوع اخلاق را بیان کرده و پس از آنکه فطرت اصلی و تبعی انسان را تبیین نموده، در بخش دوم کتاب که شرح هر یک از جنود عقل و جهل را در بردارد، هر کدام از فضائل اخلاقی را بر فطرت کمال طلب انسان، منطبق میسازد، چنانکه رذائل اخلاقی و جنود جهل را ناشی از فطرت محکومه طبیعت و محجوبه به احکام آن میداند.
در این حدیث شریف هفتاد و پنج مورد از جنود عقل و جهل ذکر شده، ولی آنچه امام خمینی در این اثر موفق به شرح و تبیین آن شده، تنها بیست و پنج مورد میباشد. حضرت امام در مبحث خیر و شر که مقصد اول است، درباره نقش بنیادین فطرت و ضرورت اصلاح نفس و خودسازی میگوید:
«تمام خیرات از سرچشمۀ نور فطرت اللّه است در صورتی که محتجب به حجابهای طبیعت نباشد، و اسیر دامهای پیچاپیچ نفس و ابلیس نگردد، و کفیل سعادت مطلقۀ انسانی همین فطرت شریفه است، و نیز معلوم شد که تمامی شرور از فطرت محجوبۀ مظلمۀ به ظلمات طبیعت است، و منشا همۀ شقاوات و بدبختیها در دنیا و آخرت، همین احتجابات است، باید دانست که اگر انسان از خود غفلت کند و در صدد اصلاح نفس و تزکیۀ آن برنیاید و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلکه هر ساعت بر حجابهای آن افزوده شود، و از پسِ هر حجابی حجابی، بلکه حُجُبی برای او پیدا شود تا آن جا که نور فطرت بکلی خاموش و منطفی شود، و از محبت الهیّه در آن اثری و خبری باقی نماند.»(ص85)
ایشان به سالکان کوی دوست و مجاهدانی که با جهاد اکبر به تهذیب نفس کمر میبندند یادآور میشود که:
«علم فقه، مقدمۀ عمل است و اعمال عبادی، خود، مقدمۀ حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است، اگر به آداب شرعیۀ قلبیّه و قالبیّه و ظاهریّه و باطنیّه آن قیام شود. و نقض نتوان نمود که از عبادات چهل ـ پنجاه سالۀ ما هیچ معارف و حقایقی حاصل نیامده است، چه از علوم ما نیز هیچ «کیفیت و حالی حاصل نشده» و ما را سر و کاری با توحید و تجرید، که قرة العین اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه، که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است، نیز مقدمۀ آن اَعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند که تفصیل آن از حیطۀ این مختصر خارج است.
و همین نحو، علمِ به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه [ است ]برای تهذیب نفوس، که آن مقدمه است برای حصول حقایق معارف و لیاقت نفس برای جلوۀ توحید.»(ص 10)
در مقاصد بیست و پنج گانه، به عنوان جنود عقل و جهل، که در واقع فضائل و رذائل نفسانی میباشند، از موارد و مصادیق زیر سخن گفته شده است:
1ـ خیر و شر؛ 2ـ ایمان و کفر؛ 3ـ تصدیق و جحود؛ 4ـ رجاء و قنوط؛ 5ـ عدل و جور؛ 6ـ رضا و سخط؛ 7ـ شکر و کفران؛ 8ـ طمع و یأس؛ 9ـ توکل و حرص؛ 10 و 11ـ رأفت و رحمت و قسوت و غضب؛ 12ـ علم و جهل؛ 13ـ فهم و حُمق؛ 14ـ عفت و هتک؛ 15ـ زهد و رغبت؛ 16ـ رفق و خرق؛ 17ـ رَهبت و جرأت؛ 18ـ تواضع و کبر؛ 19ـ تؤده و تسرّع؛(تأنی و طمأنینه) 20ـ حلم و سَفَه؛ 21ـ صمت و هَذَر؛ 22ـ استسلام و استکبار؛ 23ـ تسلیم و شک؛ 24ـ صبر و جزع؛ 25ـ صَفح و انتقام
امید است که همه علاقمندان به خودسازی و تهذیب نفس از حقایق و مواعظ این کتاب ارزشمند بهترین بهره ها را برگیرند.