آیت الله ملکوتی چند سال پیش از قبول امامت جمعه تبریز ، حاشیه برعروه داشت و رساله عملیه اش هم در شرف چاپ و نشر بود ، اما در آن شرایط دشوار و بحرانی آذربایجان همه آنها را کنار گذاشت و با خدا معامله کرد ، فقط به خاطر احساس وظیفه ، خدمت به انقلاب و مردم وارد این عرصه خطیر شد و در واقع خود را به قربانگاه سپرد ؛ چرا که قبل از وی ، دو امام جمعه محبوب در آن شهر توسط دشمنان ترورشده و به شهادت رسیده بودند؛ البته ترور شخصیتی هم جای خود داشت.
جماران: مقام علمی ، فقهی و فلسفی مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ مسلم ملکوتی سرابی ( رضوان الله تعالی علیه) پیش از آن که به امامت جمعه تبریز و نمایندگی حضرت امام خمینی ( اعلی الله مقامه الشریف ) در آذربایجان منصوب بشود درمحافل علمی و میان شخصیت های برجسته حوزه علمیه تبریز ، نجف و قم برکسی پوشیده نبود و نیست ، ایشان دردهه بیست علاوه بر فقه و اصول از جمله شاگردان خاص و برگزیده ی درس فلسفه حاج آقا روح الله خمینی به شمار می آمد که تعداد شان به انگشتان دست نمی رسید وهر کسی به آن راه نداشت.
وقتی در اوایل دهه سی به نجف مشرف شد ، به مدت 13 سال اقامت در جوارحرم امیرمؤمنان علی علیه السلام ، ضمن استفاده از محضر بزرگان مراجع نجف ، با عنوان « آمیرزا مسلم سرابی » به تدریس خارج فقه ، اصول و فلسفه همت کرد و شاگردان بسیاری را تعلیم و تربیت نمود.
آیت الله ملکوتی چند سال پیش از قبول امامت جمعه تبریز ، حاشیه برعروه داشت و رساله عملیه اش هم در شرف چاپ و نشر بود ، اما در آن شرایط دشوار و بحرانی آذربایجان همه آنها را کنار گذاشت و با خدا معامله کرد ، فقط به خاطر احساس وظیفه ، خدمت به انقلاب و مردم وارد این عرصه خطیر شد و در واقع خود را به قربانگاه سپرد ؛ چرا که قبل از وی ، دو امام جمعه محبوب در آن شهر توسط دشمنان ترورشده و به شهادت رسیده بودند؛ البته ترور شخصیتی هم جای خود داشت.
حال سوال این است وقتی یک فقیه جامع شرایط ، مجتهد مسلم و مرجع نافذ و مسئولیت پذیر به جایگاه امامت جمعه ، تکیه بزند چه اتفاقی می افتد؟ مسلم است که برای آن جایگاه رفیع ، مظهرعزت و عظمت خواهد بود و نمازگزاران انبوه را به شرکت در مراسم عبادی و سیاسی تشویق و ترغیب کرده و از همه مهم تر موجب ایجاد فرهنگ نو ، آرامش خاطر و ازدیاد ایمان و اعتقاد مردم خواهد شد، چنانکه چنین هم شد.
برای روشن شدن مطلب، فقط به چند نمونه از سیره عملی این امام جمعه فقیه و مرجع تقلید درد آشنا مرور می کنیم.
با دوستان مروت
آغاز امامت جمعه آیت الله ملکوتی مصادف با آشوب های غائله حزب خلق مسلمان درآذربایجان بود که موجب شکاف ، چند دستگی و تشتت در میان روحانیت این استان شده بود . خودشان نقل می کرد وقتی جهت اخد حکم امامت جمعه خدمت امام رسیدم اولویت رفع همین معضل را با ایشان مطرح کردم امام نیز بسیار خوشحال شد و استقبال فرمود . وقتی وارد تبریز شدم ، معلوم شد اغلب روحانیون تبریزبه خاطرعلاقه به مرحوم آیت الله شریعتمداری و به اتهام وابستگی به حزب جمهوری خلق مسلمان دستگیر شده و در زندان به سر می برند به گونه ای که تعدادی از مساجد مهم ، امام جماعت نداشت و تعطیل شده بود. با هماهنگی مسئولین قضائی تصمیم گرفتیم همه آنها آزاد شدند. چون اکثرشان آدم های سالم ، ساده و دلسوز بودند به آغوش انقلاب برگشتند و با دفتر امام جمعه ارتباط مستمر برقرار نمودند. چنانکه در مدت خیلی کوتاه روحانیت آذربایجان انسجام لازم را بازیافت و درسنگر خود حاضر شد و به مسئولیت تاریخی و خطیرش ادامه داد.
جالب است یکی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم به نگارنده نقل می کرد ، روزی به تبریز رفته بودم سری به دفتر مرحوم آقای ملکوتی زدم ، وقتی وارد شدم ایشان استقبال گرمی از من به عمل آورد همین که نشستم ، یکی از حاضران که خود را انقلابی می پنداشت با صدای بلند به طوری که همه بشنوند خطاب به ایشان گفت: حاج آقا فلانی را می شناسید ؟ ایشان «خلق مسلمانی» است! ( منظورش این بود که وی از طرفداران آقای شریعتمداری می باشد) او می گفت : مرحوم آقای ملکوتی بنده را بهتر از او می شناخت ، یک نگاهی به آقایان حاضر بیت انداخت و به آن روحانی فرمود: « آقا چرا کم لطفی می فرمایید ! مگر تو خودت « خلقِ نا مسلمان» هستی !؟ باوربفرمایید ، تو خودت هم «خلق مسلمان » هستی!»
آن استاد می گفت وقتی این جواب لطیف و حکیمانه را از ایشان شنیدم ارادتم چند برابر شد و دیدم انصافا با یک جمله به ظاهر ساده و کوتاه ، هم از من در آن جمع علماء ، اعاده حیثیت و دفاع کرد و هم به وی جواب محترمانه و دندان شکن داد.
چگونگی ارتباط با شاعر شهیر مرحوم استاد شهریار و همچنین نحوه برخورد با اقلیت های دینی در تبریز و دفاع از حقوق شهروندی آنها ، از اقدامات ماندگار این مرجع مجاهد در دوران امامت جمعه در تبریز می باشد که در مقالات سال های گذشته بدانها اشاره شد و از تکرارش در اینجا خودداری می شود.
امتناع از سفرهای مستحبی
ازجمله سیره ی عملی این مرجع فیلسوف این بود که در طول چهارده سال امامت جمعه در تبریز ، حتی یک مورد به سفر زیارتی و غیر ضروری نرفت. همیشه در دفتر امام جمعه در خدمت مردم بود ، شب ها در کتابخانه شخصی خود در بیت تا پاسی از شب مطالعه می کرد و از ساعت نه شب به بعد که همه می رفتند تلفن ها را خود جواب می داد ، چنانکه مرحوم شهریار وقتی جهت مزاحمت برخی محافل افراطی ، نزدیک اذان صبح به بیت امام جمعه زنگ زده بود ، خود وی با شهریار صحبت کرده و درد دل هایش را شنیده و فوری اقدام کرده بود.
بنابر این ، آیت الله ملکوتی تنها جهت حضور درعملیات های مهم در جبهه های جنوب و غرب برای این که در کنار رزمندگان باشد و یا در بعضی کنگره های مهم که از ایشان دعوت می کردند ، از تبریز خارج می شد و البته باز سعی می کرد روز جمعه خود را به تبریز برساند و خطبه ها و نماز جمعه را خودش بخواند.
عدم رفتن به سفر های زیارتی و مستحبی دو دلیل داشت که گاهی اشاره می کرد، اول این که اغلب مردم در روستا ها و شهرهای دوردست قدرت مالی ندارند تا به زیارت حرم امام معصوم علیهم السلام مشرف بشوند و بدین ترتیب خود را در سطح آنها قرار می داد ، دوم چون معمولا برای این گونه سفرها از پول بیت المال هزینه می شد ، یا دراذهان مردم چنین تداعی داشت ، هرگز رضایت نمی داد.
حتی وقتی بعد از امامت جمعه به حوزه علمیه قم بازگشت و حدود بیست سال به مسند مرجعیت تکیه کرد و به تدریس خارج فقه ، اصول و فلسفه و تعلیم و تربیت شاگردان فاضل ادامه داد تا آخرعمر شریف از قم خارج نشد ، بارها اطرافیان و فرزندان خواهش کرده و اصرار داشتند حد اقل یک بار هم شده به سفر عتبات و عالیات مشرف شوند و در ضمن آن ، از حوزه نجف نیز دیدار کنند ، مورد قبول واقع نگردید.
مسیر بیت و دفتر را همیشه با یک پیکان سفید رنگِ فرسوده و راننده شخصی ، رفت و آمد می کرد ، به رغم اصرار مسئولین ، از قبول محافظ و کیوسک حراست در بیت و دفتر امتناع ورزید ، همیشه با پای پیاده در نماز جمعه قم حاضر می شد و هرگز به جایگاه ویژه نمی رفت ، میان مردم می نشست و به خطبه ها گوش فرا می داد.
چهارم اردیبهشت 1400 ، مصادف با هفتمین سالگرد رحلت این مرجع مسئول و متعهد است ، هرچه خواستم سکوت کنم و چیزی ننویسم ، وجدانم اجازه نداد. باید این سیره ها را نوشت و برای نسل حاضر و آینده تکرار کرد تا بدانند سیره سیاسی و عملی امام ، شاگردان امام و حواریون خمینی کبیر این بود که بخشی از آن در این مجال آمد . روشن است ما امروز هر چقدر ازاین سیره فاصله بگیریم به همان اندازه از فرهنگ انقلاب و مکتب و سیره سیاسی خمینی کبیر، بیگانه و منحرف خواهیم شد. خدا هرگز آن روز را نیاورد.