نگاه حضرت امام بود که ارتش را از فرپاشی نجات داد و ماندگار و استوار حفظ کرد و ارتش هم با پیروی صادقانه از رهبرش در دوران جنگ 8 ساله و پایبند بودن بر توصیهها و آرمان های حضرت امام در این چهل سال گذشته قدرشناسی کرد.
جماران: ارتش یکی از قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران است که پیش از انقلاب اسلامی مورد خطاب و پس از آن مورد حمایت امام خمینی(س) بوده است. آنها نیز از صدر انقلاب گوش به فرمان و پایدار و استوار بر اندیشههای بنیانگذار نظام بودهاند. یکی از اصول اندیشههای امام خمینی، ورود نکردن نظامیان در سیاست است. حال ببینیم کنش این نیروی نظامی نسبت به سیاست چه بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش، اشارهای کوتاه به جایگاه و نقش ارتش در پیش و پس از انقلاب اسلامی ضروریست. اینکه امام خمینی چگونه با ارتش دوران نظام شاهنشاهی که یکی از بزرگترین ارتشهای مجهز جهان و منطقۀ خاورمیانه بود، کنار آمد و آنها را در اوج انقلاب، یا وادار به بیطرفی، و یا با خود همراه کرد؟ تاآنجاکه در نظام تازه تشکیل جمهوری اسلامی یکی از بازوان اصلی حفظ کشور و نظام و دفاع و مقاومت در دوران 8 سالۀ جنگ با عراق شدند.
تاریخچه ارتش در ایران
پیشینه شکلگیری نیروی نظامی و ارتش در ایران، به دوران پادشاهی هخامنشیان بازمیگردد. ارتش ایران تا دورۀ ساسانیان منظم بود؛ اما با هجوم مسلمانان و شکست آنها از هم پاشید و دیگر ارتشی به نام ایران زمین وجود نداشت. این وضعیت تا دوران حکومت صفویان ادامه داشت. در این دوره، بهویژه سلطنت شاه عباس کبیر با وحدت حکومت در ایران، وحدت نظامی نیز بهوجود آمد و ارتشی منظم رخ نمود. پس از این دوره، ارتش به لحاظ کمی و کیفی با فراز و فرودهایی روبرو شد، اما هیچوقت از هم نپاشید.
با کودتای نظامی رضاخان و از بین رفتن قاجاریه و رویکار آمدن سلسلۀ پهلوی، ساختار کنونی ارتش، از سال 1299، پیریزی شد و با تأسیس «ارتش شاهنشاهی ایران» توسط رضاشاه ادامه یافت و شکل گرفت. ارتش در این دوره رکن اساسی حکومت بود و تحولات بسیاری داشت و به مرور تکامل یافت. تااینکه در پی وقوع انقلاب ۱۳۵۷، ابتدا به ارتش ملی ایران سپس به ارتش جمهوری اسلامی ایران تغییر نام داد.
اوایل دهه ۱۳۵۰ با افزایش بیسابقۀ قیمت نفت اقتصاد ایران رکورددار رشد شد و این موضوع هدف شاه برای خرید پیشرفتهترین تجهیزات و تسلیحات نظامی، به ارزش میلیاردها دلار از کشورهایی مانند آمریکا و بریتانیا، حتی شوروی را هموار کرد. برای همین ایرانِ میانۀ دهۀ پنجاه خود را قدرت مطلقه و ژاندارم منطقه میدانست و بزرگترین و مجهزترین و قدرتمندترین قوای نظامی خاورمیانه را داشت. در این زمان ارتش ایران از نظر قدرت و پرسنل جزو شش ارتش بزرگ جهان شمرده میشد. اکثر تجهیزات آن ساخت آمریکاست و تعلیم و تربیت افسران و درجهداران آن نیز بر عهدهٔ ایالات متحد بود. در همین راستا بود که رئیسجمهور آمریکا، جیمی کارتر، طی دیداری از ایران در ۱۰ دی ۱۳۵۶، ایرانِ تحت رهبری شاه را «جزیرۀ ثبات» توصیف کرد.
شاه پس از این سخنان و پشتیبانی کارتر، قدرت دوچندانی برای رویارویی با انقلابیون و مخالفانش پیدا کرد. یک هفته بعداز آن (۱۷ دی ۱۳۵۶) بود که یادداشت جنجالی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی منتشر شد و در واکنش به آن ناآرامیها نیز آغاز گردید؛ اما نظام شاهنشاهی با قدرت نظامی، بهویژه ارتشی که داشت، فکر سرنگونی خود را هم نمیکرد.
ارتش و انقلاب اسلامی
پس از واقعه 13 آبان 57 و کشتار دانشآموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران، کابینه شریف امامی، آخرین دولت غیر نظامی دوران محمدرضا شاه سقوط کرد و ارتشبد ازهاری مأمور تشکیل کابینه شد. ازهاری بیشتر اعضای کابینه خود را از بین فرماندهان ارشد نظامی برگزید. ارتشبد قرهباغی را وزیر کشور و مدتی نیز سرپرست وزارت اقتصاد و دارایی معرفی کرد. قرهباغی هم بیشتر استانداران را از میان فرماندهان نظامی برگزید. با همۀ این چینش و وضعیت کابینۀ ازهاری دو ماه بیشتر دوام نیاورد و بختیار با پشتیبانی ارتش دولت تشکیل داد. بااینحال این تغییرات و تصمیمات افاقهای نکرد و ارتش زودتر از آنکه انتظار میرفت، با اعلام بیطرفی خود را تسلیم نیروهای انقلاب کرد و انقلاب در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. اینکه چنین ارتشی، بااینکه فرو هم نپاشید، اما به یک باره اعلام بیطرفی کرده و بعد حامی انقلاب و گوش به فرمان رهبر انقلاب شد، به عوامل بسیاری بستگی دارد؛ ازجمله:
1. مشکل اساسی در ساختار فرماندهی ارتش ایران بود. شاه بهعنوان فرماندۀ کل قوا در رأس حرم قدرت نظامی و انتظامی وامنیتی و... بود. هیچکدام از فرماندهان سهگانۀ ارتش از خود اختیار و قدرتی برای تصمیم در مواقع حساس نداشتند. شاه از ترس کودتا از ظهور فرماندهان محبوب، قدرتمند و با درایت و تصمیمساز و تصمیمگیر جلوگیری میکرد و همیشه آنها وابسته و مطیع محض میخواست. برای همین با خروج شاه از کشور سران ارتش متزلزل شدند و انگیزهای برای دفاع از سلطنت ندیدند.
2. حضور مستشاران نظامی آمریکا در ارتش ایران، شاید به ظاهر عامل تقویت و پیشرفت ارتش بود؛ اما به دلیل جایگاه ویژۀ و برتری آنها بر فرماندهان ایرانی و دیگر زیردستان، هم احساس حقارت نیروهای ارتش را در پی داشت و هم ناتوانی در جنگها و استقلال در تصمیمگیریها! برای همین با اوجگیری انقلاب مردمی و خروج مستشاران نظامی، ابتکار عمل از فرماندهان ایرانی گرفته شد.
3. شاید برخی سران ارتش شاهنشاهی از طبقۀ خاص و درباری بودند و از تودۀ مردم جدا، اما بدنۀ ارتش و دیگر قوای نظامی و انتظامی از تودۀ مردم بودند و معتقد به دین و مذهب؛ لذا یک پیوند عاطفی و قلبی بین رهبران دینی و مذهبی و مردم برقرار بود. برای همین وقتی انقلاب و مقابله با مردم جدی شد، حاضر نشدند در برابر مردم بایستند و بکشند. کمکم که مردم صحنه را خالی نکردند و رهبر انقلاب نیز در کسوت یک مرجع دینی و مردمی با ارتش سخن گفت و آنها را فرزندان خود و مردم خطاب کرد و مردم را از توهین به آنان باز داشت. حتی شعارهای تظاهرات مردم در حمایت و پیوند با ارتش بود. برای همین بدنۀ ارتش نیز کمکم به مردم پیوستند و سران ارتش این را خوب فهمیدند و مجبور به اعلام بیطرفی شدند.
4. تیزبینی و موقعیتشناسی امام خمینی در تعامل و پشتیبانی از ارتش، چه پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب از دیگر دلایل اعلام بیطرفی ارتش در اوج انقلاب، و پیروی از امام خمینی پس از انقلاب بود.
استراتژی امام خمینی نسبت به ارتش شاهنشاهی
واژۀ «ارتش» یکی از پربسامدترین واژگان امام خمینی در پیش و پس از انقلاب اسلامی است که در آثارش هویداست. نزدیک به 2000 بار این واژه و مشتقات آن را بهکار بردهاند. به لحاظ زمانی نیز امام خمینی در سه دورۀ مجزا بیشترین خطاب و گفتگو را با ارتش ایران داشته است؛ یکی در اوایل دهۀ چهل، پیش از تبعید (فروردین 1342 تا 4 آبان 1343)؛ دیگری در یک سال پایانی رژیم شاه (آبان 1356 تا بهمن 1357)، و سوم پس از پیروزی انقلاب و دورۀ نظام جمهوری اسلامی.
با خوانش و بررسی آنها بهدست میآید که ایشان در مواجهه با قوای نظامی رژیم شاه بهویژه ارتش، سیاستگذاری خاصی داشته است. او از همان سالهای نخست نهضت در سال 42، با سخنرانی، پیام و در قالب شعارهای مردمی سه راهبرد را همزمان در پیش گرفته بود: الف ـ تحریک و تهییج غرور ملی و احساسات نظامیان؛ ب ـ توهین و بدگویی نکردن نسبت به آنان و مقصر ندانستن ارتش؛ ج ـ تشویق و تکریم و تأکید بر عزت آنان.
1. امام و ارتش شاهنشاهی در آغاز نهضت
با جستجوی همۀ آثار امام خمینی، روشن میشود که نخستین باری که واژۀ «ارتش» را بهکار بردهاند، 11 اردیبهشت سال 1342 در بیاناتی خطاب به دولت عَلَم و در رد پیشنهاد مذاکره و سازش با آنان بوده است. پس از افشای ابعاد جنایات عمال رژیم شاه در مدرسۀ فیضیه و همزمان با چهلم شهداى آن فاجعه، دولت علم ادعای سازش و مصالحه با مراجع و روحانیت کرد. امام خمینی ضمن رد این سازش، نخست در بیاناتی به نمایندۀ دولت هشدار میدهد که تنها به ارتش متکی و امیدوار نباشید، بلکه قدرت مردمی را فراموش نکنید. (صحیفه امام، ج 1، ص 193) روز بعد (12 اردیبهشت 1342) دوباره پیامی به ارتش و سران ارتش نوشته و ارتش را میستاید و مینویسند:
«ما مىدانیم که صاحبمنصبان معظم ایران، درجهداران محترم، افراد نجیب ارتش، با ما در این مقاصد همراه و براى سرافرازى ایران فداکار هستند. من مىدانم درجهدارانِ با وجدان راضى به این جنایات و وحشیگریها نیستند. من از فشارهایى که بر آنها وارد مىشود مطلع و متأسفم. من به آنها براى نجات اسلام و ایران دست برادرى مىدهم. من مىدانم قلب آنها از تسلیم در مقابل اسرائیل مضطرب است، و راضى نمىشوند ایران در زیر چکمه یهود پایمال شود.» (صحیفه امام، ج 1، ص 198)
دو هفته بعد (28 اردیبهشت 42) در پیامی دیگر گوشزد میکند:
«دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضالّ و مضلّه) [بهائی] همراهى مىکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است. [اشاره به تلویزیون ایران که در دست ثابت پاسال بهایى بود، و نیز اشاره به تیمسار ایادى، طبیب بهایى شاه] در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانهها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها دادهاند.» (صحیفه امام، ج 1، ص 230)
در این سخنان و پیامها که همۀ آنها پیش از واقعۀ 15 خرداد 1342 است؛ ضمن ستایش ارتش، محترمانه تذکراتی داده و غرور ملی و احساسات ملی و مذهبی آنان را تحریک و تهییج میکند.
پس از حبس و حصر یکساله که به قم برمیگردند طی سخنانى در جمع مردم قم (18 شهریور 1343 در مسجد اعظم) بر خطر نفوذ اسرائیل و خطر صهیونیسم و بهائیت تأکید کرده و میفرماید:
«اى ارتش محترم! توى دهن اینها بزن؛ تو مسلمانى. صاحب منصبان ارتش، خوب بسیارشان مردم خوبى هستند؛ با من هم گاهى رابطه دارند؛ یعنى رابطهاى که پیغام مىدهند. اینها بعضىشان خوبند؛ خوب، جلو بگیرند از اینها؛ جلو بگیرند از یک اشخاصى که با مذهبشان مخالفند؛ با تخت و تاجشان مخالفند؛ با مملکتشان مخالفند؛ با استقلالشان مخالفند؛ با اقتصادشان مخالفند. خوب، شما جلو بگیرید... و اللَّه من خیر شما را مىخواهم. من مىترسم یک روزى چشمهایتان را باز کنید هستى شما را از بین ببرند اینها» (صحیفه امام، ج 1، ص 389)
وقتی که قضیۀ کاپیتولاسیون پیش میآید، حضرت امام ضمن مخالفت با آن سعی میکند با تحریک احساسات و آگاهی دادن به ارتش با آن مقابله کند. لذا خطاب به ارتش میگوید دولت با تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون «اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود.» (صحیفه امام، ج 1، ص 409) و «بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهاى ننگینى در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند.» (صحیفه امام، ج1، ص: 412) در ادامه هشدار میدهد که اینها با این کار «عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.» (صحیفه امام، ج1، ص: 415) پس «اى ارتش ایران، من اعلام خطر مىکنم!» (همان، 418)
جالب آنجاست که حضرت امام باز ضمن تحریک تعصب و غیرت ملی ارتش، برای آنان آیندهنگری و پیشبینی کرده و متذکر میشود که مطیع محض و گوش به فرمان سران دولت و نظام نباشید و به خود بیایید و بیندیشید که: «یکىتان را بعد از دیگرى کنار مىگذارند. دیگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایى بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایى بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىکردم؛ اگر من نظامى بودم استعفا مىکردم؛ من این ننگ را قبول نمىکردم.» (همان، ص 421)
آنچه از دیدگاه حضرت امام بهدست میآید، نشان میدهد که ایشان در این مقطع بیشتر در صدد آگاه کردن سران و فرماندهان ارتش و ارتشیان است. سعی میکند با تحریک احساسات و حس وطندوستی و ملیت و تأکید بر عظمت و شوکت و عزت ارتش، آنها را به استقلال و آزاداندیشی سوق دهد و جنایتها را به گردن دولت و سران دولت بیندازد؛ تاآنجاکه هنگام تبعید به ترکیه در داخل هواپیما با همراهان نظامی خود، بهویژه سرهنگ افضلی گفتگو کرده و میگوید: «من برای وطنم تبعید شدم»
تبعید امام خمینی او را چندین سال از تعامل با ارتش ایران دور کرد و از آبان 1343 تا آبان 1356 به جز یکی دو مورد پیام کلی، ارتباطی بین حضرت امام و ارتش ایران برقرار نبود؛ اما با بیداری مردم و آغاز دوبارۀ انقلاب در نیمۀ دوم سال 56، دوباره تعامل امام خمینی با ارتش آغاز شد.
2. امام و ارتش شاهنشاهی در دورۀ اوجگیری انقلاب
نیمۀ دوم دهۀ پنجاه هیچ کس فکر نمیکرد قیام ناتمام و بهظهار شکستخوردۀ 15 خرداد سال 42، با وجود در تبعید بودن رهبر آن و قدرت رژیم شاه و... بعداز نزدیک به 15 سال جانی دوباره بگیرد. حوادث پیاپی سال 56 بستر بیداری ملت را آماده کرد و امام خمینی نیز از فرصت پیشآمده استفاده کرد و دوباره با رهبردی جدید وارد گفتگو و تعامل با ملت و ارتش شد. ایشان در پیام بهمناسبت شهادت فرزندش مصطفی، در 21 آبان 56 خطاب به علما و ملت ایران و بیان وظیفه عمومى در قبال رژیم شاه، یادی هم از ارتش کرده و آنها را اسیران در دست اجانب دانسته که علیه منافع ملت و مملکت خود کار میکنند؛ لذا باید بیدار شوند و کشور را از هلاکت و سقوط نجات دهند. (صحیفه امام، ج3، ص: 262) با این نگاه حضرت امام نه تنها ارتش و سران آن را عمال سرکوبگر رژیم شاه و اجانب نمیداند، بلکه آنها منجی کشور و ملت میداند. البته به شرطی که از خواب غفلت برخیزند و ذلتپذیر نباشند. (صحیفه امام، ج3، ص: 309) در غیر اینصورت ارتشی خواهد بود همانند انگل و سربار جامعه و ملت که بهجز آلت دست بودن اجانب و شاه دیکتاتور، کارهای نخواهد بود. (صحیفه امام، ج3، ص: 308)
در سخنرانى خرداد 1357، بهمناسبت سالگرد قیام 15 خرداد در مسجد شیخ انصارى نجف قیام بر ضد شاه را تکلیف شرعى دانسته و در دفاع از ارتش میگوید:
«چه احترامى اینها براى فرهنگ قائل هستند؟ چه احترامى براى ارتش قائل هستند؟... ارتشى که در تحت اسارت مستشارهاى امریکا باشد؛ آنها را مصون کنند و اینها را تحت سیطره آنها قرار بدهند! این چه اهانتى است بر ارتش ایران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ایران؟ از براى صاحب منصبها؟ چرا این صاحب منصبها این قدر به ذلت تن در مىدهند؟ چه شده است که بیدار نمىشوند و کار این آدم را زار نمىکنند و این را نمىفرستندش به محلى که باید برود؟» (صحیفه امام، ج3، ص: 406)
در اینجا به نبود استقلال و عزت در ارتش اشاره کرده و آنها را دعوت به قیام و پیوست به ملت دعوت میکند؛ آنهم استقلال و آزادی متفکرانه، نه کورکورانه! (همان، ص 412) در ادامه ضمن دلجویی از ارتش، زیرکانه تحریک کرده و میفرماید:
«شما خیال مىکنید ارتش دلِ خوش دارد از اینها؟ کسى که زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر امریکایى، مستشار امریکایى که همه جهات در دست آنها باشد، این بیچارهها همه در تحت فشار باشند، اینها دلِ خوش دارند؟ مگر اصلًا غیرتمند نباشند؛ والّا اگر کسى غیرتمند باشد دلِ خوش نمىتواند داشته باشد. نباید اینها هم ساکت باشند... ارتش ما را از بین برده، حیثیت ارتش ما را از بین برد.» (صحیفه امام، ج3، ص: 414 ـ 417)
امام خمینی در پیامها و سخنرانیهای پیاپی خود هیچوقت ارتش را بهطور مستقیم متهم به خشونت و کشتار مردم نمیکرد. سعی میکرد آنها را از شاه و رژیم شاه جدا کند. حتی در اوج شتاب انقلاب میفرمود:
«ارتش ایران و صاحب منصبان محترم بدانند که جنایات و قتل عامهایى که شاه بر آنان تحمیل مىکند، حاصلى جز بدنامى و ننگ براى آنان ندارد. افسران ارتش و شهربانى و ژاندارمرى ایران تا چه زمان اجباراً و بدون هیچگونه اختیار، به برادرکشى توسط یک عده مأمور ناآگاه ادامه مىدهند؟ آخر براى حفظ چه کسى؟ شخصى که به اسلام و ناموس و آزادى شما ضربات پیاپى وارد مىکند؟ شخصى که شما را در جهان از بىحیثیت ترین مأمورانى که فقط به خاطر داشتن حقوق گزاف به هر عمل زشتى دست مىزنند، معرفى کرده است؟... شما اى صاحبمنصبان مسلمان و آزاده ارتش ایران! دیْن خود را به اسلام و مسلمین ادا نمایید و بیش از این تن به ذلت ندهید.» (صحیفه امام، ج3، ص: 442)
امام خمینی در روزهای پرالتهاب و خونین شهریور 57 نیز در پی بهانهای بود تا از ارتش تشکر و دلجویی کند و ملت و ارتش را به هم نزدیک نماید؛ لذا در پیامی به ملت ایران درباره ضرورت تداوم نهضت مینویسد: «من از ارتش محترم ایران سپاسگزارم که در راهپیمایى عظیم تهران و سایر شهرستانها به روى مردم وطنخواه خویش، که از ستمکارى پنجاه ساله دودمان پهلوى به جان آمدهاند، آتش نگشودند و دست خود را به جنایت بزرگى که کار همیشگى فرمانروایان است آلوده نکردند.» (صحیفه امام، ج3، ص 456) «ارتش وطنخواه ایران! شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران مىکند. و مىدانید که این چپاولگران براى ادامه ستمگرى، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند، به دیگر برادران ارتشى خود که شاه را رها کردهاند و در پشتیبانى مردم، به دشمن حمله نمودهاند بپیوندید، و بپاخیزید و نگذارید ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاک و خون کشیده شوند. نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه مىدهد، هر چه زودتر ثبت کنید و ریشه خیانت و ظلم را بکنید.» (صحیفه امام، ج3، ص: 459)
در چهارم آبان 57 که سالروز تولد شاه هم بود، در پیامی نیروهای سهگانۀ ارتش را خطاب قرار داده و آنها را خدمتگزاران به اسلام و کشور دانسته و میگویند:
«سلام این جانب را به رؤساى محترم ارتش برسانید، و به نیروهاى زمینى، دریایى و هوایى پس از تحیت و سلام بگویید ایران کشور شماست و ملت ایران ملت شماست؛ به ملت بپیوندید. من مىدانم بسیارى از شما به ملت و کشور اسلام وفادار هستید و از این کشتارها و غارتگریهاى شاه خائن و بستگانش و جنایتکاران بین المللى ناراحت هستید. گاهى مطالب شما به من مىرسد. ملت شما لحظات حساسى را مىگذراند و شما بیشتر از دیگران پیش خداى بزرگ و ملت شجاع و نسلهاى آتیه مسئول هستید؛ همتى دلاورانه کنید و زنجیرهاى اسارت را پاره کنید و مجال به این خائن به اسلام ندهید، و سرفرازى را براى خود و ملت خود بیمه کنید. خداوند تعالى مددکار خدمتگزاران به اسلام و کشور است.» (صحیفۀ امام، ج 4، ص 156)
اگر حضرت امام ایرادهایی هم به نظامیان دوران رژیم پهلوی میگرفتند، بیشتر به دلیل وابستگی و حضور مستشاران نظامی آمریکایی بود؛ برای همین میفرمود:
«ارتش ما را در تحت نظارت ارتشهاى دیگران قرار داده است. مستشاران امریکایى هستند که ارتش ما را اداره مىکنند.» (صحیفه امام، ج4، ص 174) «خیال میکنید ارتش دل خوشی از این رژیم فاسد دارد؟ کسی که زمام همه ارتش را بدهد دست چهار نفر آمریکایی، مستشار آمریکایی، که همه جهات در دست آنها باشد، اینها همه در تحت فشار باشند... نباید ارتشیان ساکت باشند.» (صحیفه امام، ج3، ص 413)
حضرت امام اگر گاهی نقدی بر عملکرد برخی سران ارتش داشت، کل ارتش را زیرسؤال نمیبرد، بلکه با کوچکترین کنش مثبتی که از آنان میدیدید، به تمجید و تشکر از آنان میپرداخت. چنانچه در بهمن 57 و خطاب به ارتش گفتند: «من از ارتش محترم ایران سپاسگزارم که در راهپیمایی عظیم تهران که به مناسبت عید فطر برگزار شده بود و سایر شهرستانها، به روی مردم وطنخواه خویش... آتش نگشودند و دست خود را به جنایت بزرگی که کار همیشگی فرمانروایان است، آلوده نکردند.» (صحیفه امام، ج3، ص 456)
این سخنان گوهربار امام چنان به دلها نشست و محبت و اثر خود را در بین ارتشیان گذاشت که نظامیان از پادگانها فرار کرده و از مقابله با مردم خودداری کردند و سرانجام در 22 بهمن 1357 با اعلام بیطرفی ارتش انقلاب به پیروزی رسید. روز ۲۳ بهمن نیز از سوی دولت موقت، مهدی بازرگان، تیمسار سرلشگر قرنی به سمت ریاست کل ستاد ارتش و تیمسار محققی به طور موقت به سرپرستی ژاندارمری کل کشور منصوب شدند؛ در این روز ستاد ارتش بهطور رسمی تحویل نمایندگان دولت موقت شد. امرای ارتش برکنار شدند و به دستور دولت موقت تا انتخاب فرماندهان جدید برای نیروهای مسلح انجام وظایف و مسئولیت فرماندهان ارتش شاهنشاهی برعهده معاونان آنان گذاشته شد.
حضرت بهگونهای به نظامیان ارتشی علاقه داشت و آنها از خود میدانست که معتقد بود با پشتیبانى آنها بهویژه «نیروى هوایىها و بعض اقشار دیگر از ارتش، بحمداللَّه این نهضت به نتیجه خود رسید و دست ستمکاران را از کشور ما قطع کرد.» (صحیفه امام، ج6، ص: 382)
3ـ امام و ارتش پس از پیروزی انقلاب
امام خمینی پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی نیروهای ارتشی را از عناصر و بخشهای جداییناپذیر انقلاب و نظام میدانست و همیشه پشتیبان و حافظ آنان بود. (صحیفه امام، ج6، ص: 130، 133، 147 و...) بدونشک این علاقه دو طرفه بود و در چهل سال گذشته ارتش جمهوری اسلامی نشان داده است که مقیدترین و صادقترین نیروها نسبت به اندیشهها و آرمانها امام خمینی بوده است.
در همان روزهای نخست پیروزی بود که بیش از دهها تن هواداران برخی احزاب و گروههای سیاسی خدمت امام خمینی رسیدند، با هر هدفب، از ایشان خواستند که ارتش را منحل کرده و با سران و فرماندهان ارتش به شدت برخورد نمایند؛ اما حضرت امام به هیچ وجه نپذیرفتند. حتی در برابر اصرار بسیار آنها بر انحلال ارتش ناراحت شدند و تندی کردند (صحیفه امام، ج6، ص: 151 ـ 157) و فرمودند:
«ما ارتش مىخواهیم، ما ژاندارمرى مىخواهیم، ارتش مىخواهیم، شهربانى مىخواهیم؛ همه اینها را مىخواهیم... ما [باید] این ارتش را به یک صورت نگهش داریم... این نمىشود الآن ما بگوییم ارتشى که نظام دیده و نظم دیده کنار برود، ارتشى بىنظام مىخواهیم! نمىشود این... من خواهش مىکنم از شماها که آن تندى جوانىتان را یک قدرى کنار بگذارید ... من خودم هم جوان بودم! یک توقعاتى جوانها دارند که این توقعات از باب آن انرژى که در آنها هست، از باب آن قدرتى که در آنها هست، مىخواهند همه مسائل یک شبه حل بشود...
یک قدرى باید با تأنى انجام بگیرد. نمىشود یک مسئلهاى که انقلابى است ما بگوییم فوراً انقلاب جلو برود، خراب کند و جلو برود.» (همان)
همین نگاه حضرت امام بود که ارتش را از فرپاشی نجات داد و ماندگار و استوار حفظ کرد و ارتش هم با پیروی صادقانه از رهبرش در دوران جنگ 8 ساله و پایبند بودن بر توصیهها و آرمانهای حضرت امام در این چهل سال گذشته قدرشناسی کرد.
ارتش پایدار و استوار در خط امام
حضرت امام همواره نسبت به دخالت نیروهای نظامی و انتظامی، اعم از سپاهی و ارتشی، در امور سیاسی هشدار داده و بارها آشکارا و با اسم و رسم بر آن تأکید کردهاند. این، منحصر به زمان و مکان و انتخابات دورۀ خاصی نبوده است. بلکه به عنوان یک اصل کلی و تخطیناپذیر و دستورالعمل و وصیت همیشگی مطرح کرده است. حتی در وصیتنامه خویش نیز به روشنی بر آن تأکید میکند. ارتش جمهوری اسلامی نیز در 42 سال گذشته نشان داده است که نظراً و عملاً بر این دیدگاه و توصیه حضرت پایبند بوده و عمل کرده است. ارتش هرگز در دستهبندیهای سیاسی و بازیهای سیاسی مداخله نکرده است. ارتش هرگز از ملت و دولت منتخب مردم سهمخواهی نکرده است. همواره دنبال دفاع از میهن و کشور و انقلاب و نظام بوده است.