چگونه میتوان این حذف تدریجی را سهوی شمرد در حالیکه نشانههای روشنی بر پروژه بودن آن وجود دارد. پروژهای بهنام «عبور از امام» که توسط نفوذیان در جایجای مراکز مهم نظام، در حال اجرا و عملیاتی شدن است؟! چگونه میتوان نظامی که بر پایهی اندیشههای روزآمد و پویای بنیانگذارش شکل گرفته و با رای مردم به آن، مشروعیت و قوام یافته است را روز به روز دورتر و دورتر از مکتب امام ببینیم و دم نزنیم، و بر مشروعیتی که در حال افول است، معترض نشویم!
جماران: یکی از آفات بزرگ انقلابها، رخنهی فرصتطلبان است. فرصتطلبانی که یا در پی منافع شخصی وگروهی خویشاند، یا نفوذیانِ دشمن در صف دوستان انقلابند، و یا دوستان ناأهل وفاقد صلاحیتی هستند که فقد خردورزی، و جهل و جمود و تحجر، آنها را به آسیب وخطری بزرگ برای انقلاب بدل میکند!
بیگمان انقلاب ۵۷ نیز از این آفت در امان نبوده و نخواهد بود.
چنانکه امام راحل، بهویژه در سالهای آخر عمر، تأکید زیادی بر خطر نفوذ جریانِ تحجر، و آسیبِ رخنهی ناأهلان به مناصب حکومتی داشتند.
اما معالأسف این هشدار و تحذیر امام کارساز نشد و فرصتطلبان با رخنهی خود به ارکان حکومت، و ناأهلان با نفوذ به مراکز استراتژیک و نهادهای ذیاثر، انقلاب اسلامی مردم ایران را با آسیبی سهمگین مواجه کردهاند.
بهگونهای که رهبری فعلی نیز بارها بهطور جدی بر خطر نفوذ تصریح و تاکید کرده است.
بیتردید، یکی از نشانههای این رخنه ونفوذ، (در کنار ناکارآمدسازی نظام، اعتمادسوزی و ایجاد تفرقه میان مردم وحکومت، و...)، حذف و به انزوا کشاندن یاران و دلسوزان واقعی نظام و معتمدان و محبوبان مردم است. آنها که بزرگترین سرمایههای نمادین نظام وحلقهی اتصال با مردم و وزنهی تعادلبخش و اعتدالآفرین حکومت هستند.
پر واضح است، که در بیم مردم، از میان انقلابیون و سران ورهبران نهضت، شأن وجایگاه امام راحل، به مراتب فراتر و والاتر از دیگر أقران و همراهان است. پس، تخطئه و حذف او کار آسانی نخواهد بود. لذا نفوذیان برای کامیابی در این هدف شوم، محتاج برنامهای بس دقیق هستند. برنامهای که بهویژه در دو دههی اخیر نشانههایش پدیدار گشت وعلیرغم فریب بسیاری از مسوولان و سران، از دیدهی تیزبین برخی خردورزان جامعه دور نماند! و بر این خطر آگاهی بخشیدند.
تجمیع این نشانهها و برشمردن همهی تحذیرها از عهدهی نوشتهی حاضر خارج است و لذا به سیر و مرور اجمالی این نشانهها بسنده خواهد شد.
۱. برخورد گزینشی و کاریکاتوری با امام و اندیشهی ایشان؛ که به جهت توجیه اقدامات نامعقول و غیرمتعارف برخی مسوولان انجام میشد و موجبات تحریف امام و در نتیجه عبور از ایشان وتخطئهی عملکرد او بهویژه توسط نسل جدید را فراهم آورد.
در این مرحله، برخی مسوولانِ دوران حاکمیت امام، که عملکردشان مورد بررسی و نقد قرار میگرفت، بجای دفاع از تصمیمات خود، توپ را در زمین امام انداختند و رسانههای حکومتی نیز بجای استیضاح آنان، تلاش کردند تا با تقطیع سخنان امام، مطلبی در تایید عملکرد آن مسوولان که در مواردی دارای خطاهای آشکار شرعی وقانونی بودند، بیابند!
حمله و هجمهی هدفمند به اهل بیت و نزدیکترین یاران و همراهان امام؛ که با هدف حذف و به انزوا کشاندن آنها انجام میشد.
فرصتطلبان در این مرحله، برای تحریف اندیشهی امام و اهداف انقلاب و هموار ساختن پروژهی هدفمند عبور از امام، با سدّ محکمی از یاران راستین و یاوران صدیق و خاندان عزیز امام مواجه بودند و چاره عبور از این مرحله را در تحریف و تخریب همهجانبهی ایشان یافتند.
تخریبهای هدفمند مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی توسط جریان چپ در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی و توسط جریان راست در دوران آقای احمدینژاد؛ و هجمهی ناجوانمردانه به بیت امام و یادگار گرامی ایشان حضرت آیتالله سیدحسن خمینی در ابتدای دولت اول آقای احمدینژاد و بر هم زدن برنامهریزی شدهی سخنرانی ایشان در سالگرد امام در اوایل دولت دوم او؛ و تخطئه و سیاهنمایی مطلق دوران حاکمیت امام و تخریب و تهمت به نزدیکترین یاران و همراهان ایشان توسط آقای احمدینژاد در انتخابات سال۸۸ و... نشانههایی از تلاش نفوذیان برای هموار ساختن این هدف هستند.
۳. حذف تدریجی تصاویر و سخنان قصار امام در رسانههای حکومتی و برخی مراسمات رسمی، که به جهت ناشناخته ماندن ایشان برای نسل جدید انجام میشد.
رخنهگران غیرانقلابی اما خود انقلابی خوانده! برای آنکه بتوانند در مراحل بعد به راحتی از امام عبور کنند، میبایست علاوه بر تحریف وتخطئهی امام و یاران ونزدیکان ایشان، بتوانند هر آنچه نام و نشان و رسم ایشان است را نیز به تدریج از دیده وذهن مردم بهویژه نسل جدید، پاک کنند.
لذا به مرور نام و نشان امام از رسانهها بالأخص صداوسیما پاک شد و پخش آن منحصر به مراسمات سالگرد رحلت ایشان و ایام سالروز پیروزی انقلاب، گردید.
رفته رفته تصاویر ایشان در سطح شهر نیز کوچک وکوچکتر شد و در مراسمات نیز نام و نشان ایشان رنگ باخت.
۴. اکنون به مرحلهای رسیدهایم که فلان شخصیت، که شیفتهی حضور در مناصب قدرت وسیاست است، وصیت صریح امام مبنی بر عدم حضور نظامیان در سیاست را نظر رهبر سابق میخواند، و بیان میکند که رهبر جدید دیدگاهی متفاوت با رهبر سابق دارد؛ حال آنکه رهبر حاضر بارها تاکید کرده که راه و روش ما همان راه و روش امام است. و هرگز خود را عبور کنندهی از اندیشهی امام نخوانده است!
در مجلس، عدهای بیمحابا طرحی را مهیا میکنند که راه را برای حضور قانونی نظامیان در سیاست هموار سازند و ...
همچنین در برخی مراسمهای رسمی سپاه پاسداران، میبینیم که بر خلاف پروتکلهای جلسات رسمی، تصویر امام حذف میشود.
۵. و سرانجام در بیانیهی پایانی جشن پیروزی انقلاب در آغاز چهل و سومین فجر پیروزی، هیچ نام و نشانی از امام برده نمیشود! و متولیان امر نیز در مقابل اعتراض دلسوزان، هیچ نیازی به توضیح در اینباره نمیبینند!
حال، چگونه میتوان این حذف تدریجی را سهوی شمرد در حالیکه نشانههای روشنی بر پروژه بودن آن وجود دارد. پروژهای بهنام «عبور از امام» که توسط نفوذیان در جایجای مراکز مهم نظام، در حال اجرا و عملیاتی شدن است؟!
چگونه میتوان نظامی که بر پایهی اندیشههای روزآمد و پویای بنیانگذارش شکل گرفته و با رای مردم به آن، مشروعیت و قوام یافته است را روز به روز دورتر و دورتر از مکتب امام ببینیم و دم نزنیم، و بر مشروعیتی که در حال افول است، معترض نشویم!
در سالهای پیش که جمهوریت نظام گرفتار افکار متحجرانه فرصتطلبان و جاهلان وخائنان شد، و داد بسیاری از دلسوزان نظام و یاران صادق امام و راویان راستین انقلاب درآمد، متأسفانه متولیان امور با سکوت یا رضایت خود، مهر تایید بر این انحراف زدند، و امروز نیز سکوتشان هموار کننده حذف کامل نام و نشان ایشان است. و روشن است که نتیجهی قهری حذف امام و اندیشهی او، پایان مشروعیت نظامِ برآمده از مکتب فکری اوست.
بر متولیان امور لازم و واجب است تا سکوت را کنار گذاشته و خود را از فضاسازی نفوذیان و حصار رخنهگران برهانند و با کمک دلسوزان واقعی نظام و یاران به انزوا کشیده شدهی امام، انقلاب را از دست نفوذیانِ فرصتطلب نجات دهند!
«وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»