میرزا کوچک مردی خوش چهره، با اخلاق، مهربان، متواضع، صریح اللهجه، هواخواه آزادی و عدالت، پشتیبان ستم دیدگان و ضعفا، بردبار و پرطاقت بود و در شنیدن حرفهای دیگران، حوصله زیادی از خود نشان می داد. در عفت و پاکدامنی ممتاز بود. همیشه نامه های خودرا با کلمه (هوالحق) شروع می کرد، هرگز نمی گذاشت او را خان صدا کنند و در فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و به قضا و قدر اعتقاد فراوانی داشت.
جماران: در تاریخ ایران زمین جنبش های مردمی و انقلابی زیادی به وقوع پیوسته است که بیشترین هدف اصلی آنها، مبارزه با استعمار و استبداد حاکمان زمانه خود بوده است، رهبران این جنبش ها همگی دارای مقام و اعتبار بالایی بوده اند. جنبش جنگل یکی از این جنبش های مردمی است که به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در زمان جنبش مشروطه به وقوع پیوست و نسبت به دیگر جنبش های این دوره، مانند (جنبش محمد خیابانی در تبریز، کلنل محمدتقی خان پسیان در مشهد و ستارخان و باقرخان در مشروطه) از لحاظ مدت و مکان نهضت از اهمیت بالایی برخوردار است.
امام خمینی در مورد قیام های صد ساله اخیر و قیام میرزا کوچک خان جنگلی می فرماید:
این قیامها که ما شاهدش بودیم ایجادش همه از علما بود … این قیامهایی که در این صد سال شده است از کی بوده؟ چند قیام در این صد سال؟ کی رأس اینها بوده؟ ...... در این صد سال هر چه قیام بوده است تقریباً از اینها بوده، تبریز هم خیابانی هم یکی از آقایان. بله، جنگل هم بودهاند. آنها هم بودهاند، اما در اقلّیت بودند. عمدهاش اینها بودند. پس اینکه میگویند که روحانیون درباریاند، یعنی برای دربار دارند کار میکنند، اینها کاری میکنند که مردم را خواب کنند و دربار بچاپندشان، این حرف صحیح نیست. باز در هر شهری از شهرها بروید، آن روحانی آن شهر اگر علناً نتواند مخالفت کند با اینها، مخالفت [پنهانی] میکرده است… (صحیفه امام، ج۸، ص: ۴۵۸)
شیخ یونس، معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، در سال 1257 ش در محله استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش، میرزا بزرگ، از روحانیون رشت بود. خانواده میرزا کوچک وضعیت متوسطی داشتند. در قیاس با نام پدرش ـ که میرزا بزرگ بود ـ او را میرزا کوچک میخواندند. میرزا کوچک تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع که در آن موقع رونق خوبی داشت، گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجره ای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در مسیر نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی اش را تغییر داد.
میرزا کوچک مردی خوش چهره، با اخلاق، مهربان، متواضع، صریح اللهجه، هواخواه آزادی و عدالت، پشتیبان ستم دیدگان و ضعفا، بردبار و پرطاقت بود و در شنیدن حرفهای دیگران، حوصله زیادی از خود نشان می داد. در عفت و پاکدامنی ممتاز بود. همیشه نامه های خودرا با کلمه (هوالحق) شروع می کرد، هرگز نمی گذاشت او را خان صدا کنند و در فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و به قضا و قدر اعتقاد فراوانی داشت. (گیلک، ١٣٧١: ص ١٧)
علی اکبر دهخدا که میرزا کوچک خان را در سنین جوانی دیده بود، در حاشیه ای که بر یکی از عکس های کوچک خان نگاشته آورده است:
«میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود .....در اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی ساله می نمود. در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود، شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است دفاع از او را واجب می شمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمی شد ..... همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم می کرد. (خاطرات دهخدا از زبان دهخدا، ص۲۳)
میرزا هنگامی که در تهران به سر می برد، با چند تن از رجال خوش نام وابسته به «گروه اتحاد اسلام» تماس گرفت. این سازمان که به زعامت سیدجمال الدین اسدآبادی شکل گرفته بود، هدف آن گردآوردن تمام مسلمانان جهان زیر یک پرچم و متحد ساختن آنها برای مبارزه با استعمار و کسب قدرت و ایجاد یک وزنه سیاسی برای دنیای اسلام بود. در ایران افرادی همچون سیدرضا مساوات، سیدحسن مدرس، طاهر تنکابنی و چند نفر دیگر از طرف داران این سازمان بودند.
میرزا بعد از مشورت با این افراد، به این نتیجه رسید که کانون ثابتی بر ضد تجاوز و بیدادگری خارجیان و عمال داخلی آنها به وجود آورد و از شدت ظلم و فشار بکاهد. بدین ترتیب میرزا، نهضتِ خود را هیأت اتحاد اسلام نامید.
او و هم فکرانش پس از فراهم شدن زمینه مبارزه علنی با عوامل استعمار و استبداد با صدور بیانیه ای نهضت را آغاز کردند. در این بیانیه چنین نوشتند:
ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال ایران هستیم؛ استقلالی به تمام معنی کلمه... با هیچ کس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دولت ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک با تمام خصومت دشمن،... بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی نقطه نظر ماست؛ چرا که هرچه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است و بس...
پس از آن که مردم از حرکت میرزا کوچک خان و دوستانش آگاه شدند، فوج فوج به او پیوستند و بدین وسیله نهضت جنگل توسعه یافت. شماری از افسران برای تربیت افراد و تعلیم فنون نظامی آنان استخدام شدند. در سال 1299 کنگره ای در کسما تشکیل شد و جنگلی ها در این کنگره مشی آینده خود را تصویب کردند. ابتدا همراهان میرزا هفده تن بودند که بعدها با پیوستن مبارزان کرد و دیگر مبارزان؛ عده آنها افزوده شد.
در بحبوحه قیام میرزا میخواستند او را یاغی و آشوبگر معرفی کنند. در همین راستا از آیه الله سید حسن مدرس روحانی برجسته عصر مشروطه استفتایی به این مضمون شد: «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا داشته و حقیقتا موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
شهید مدرس در جواب نوشت: «حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده ...، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است».( وبسایت کنگره ملی بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی)
آقای دکتر سیدعلی قادری در کتاب خمینی روحالله با زبان داستان، علاقه امام خمینی (ره) به میرزا را در سنین نوجوانی بیان میکند. در بخشی از این کتاب آمده است:
یک روز برادرش آقا مرتضی که در این زمان در حوزه اصفهان درس میخواند با کولهای پر از خبرهای خوش جنگل که در اصفهان شنیده بود به مرخصی آمد. روحالله او را در آغوش کشید و پس از خبرگیری از اوضاع، او و نورالدین را به مشورت طلبید که آیا تکلیف، پیوستن به نهضت جنگل نیست؟ آقا مرتضی رنگ از رخسارش پرید و آمرانه گفت: اگر برادر بزرگتر به گردن برادر کوچکتر حقی دارد میگویم صلاح نیست، همینجا بمان درس خود را بخوان! اگر لازم شد با هم میرویم. روحالله به پاس احترام به آقا مرتضی در این مورد سکوت کرد، اما ساکت ننشست. اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. هر دو برادر استقبال کردند و سه خروار گندم، به نام سه برادر، بار قاطرها شد.( خمینی روح الله، ص 232)
میرزا کوچک خان جنگلی و سران نهضت جنگل پس از اعلام حکومت جمهوری در روز ۱۶ خرداد ۱۲۹۹، ضمن انتشار اعلامیهای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل»، به مفاسد دستگاه حاکمه ایران و جنایات انگلیسیها اشاره کردند و در پایان نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتند:
جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوری را رسماً اعلام مینماید.
حکومت موقت جمهوری، حفاظت از جان و مال عموم اهالی را برعهده میگیرد.
هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل میشناسد.
حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته، تساوی حقوق را در باره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه میداند.
نکته جالبی که در باره میرزا و قیامش همواره مطرح بوده، قدرت سازماندهی و تشکیلاتی میرزا کوچکخان بودهاست. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما در عین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروههای پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و بهکارگیری آنها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازماندهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجبآور است بلکه نسبت به رجال باسواد و فرنگ رفته آن زمان نیز قابل تحسین است.
مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنهای در باره حرکت میرزا کوچک خان می فرماید: قضیه مرحوم میرزا کوچک جنگلی یک قضیه ویژه است؛ اگرچه که در آن دوره خاص - یعنی در دوره فاصله بین مشروطیت و سرِ کار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونی در کشور بهوجود آمده و همزمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور - مثل مرحوم شیخ محمد خیابانی در تبریز، یا کلنل محمدتقی خان پسیان در مشهد - اتفاق افتاده که اینها همه تقریباً همزمان است، لکن قضیه جنگل یک قضیه ویژه است. آن صبغه مردمی و نجابتی که در کار مرحوم میرزا کوچک خان جنگلی هست، در هیچ کدام از این دو سه کار دیگری که همزمان در آن دوره اتفاق افتاد در سرتاسر ایران، نظیر ندارد...... در اینکه طلبه بوده، در اینکه روحانی بوده، هیچ شکّی نیست. در حوزه خودِ رشت، بزرگانی هم در آن وقت بودهاند که میتوانسته از آنها استفاده کند، در این هیچ تردیدی نیست. بنابراین منشأ حرکت میرزا کوچک خان یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی است.( بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت میرزا کوچکخان جنگلی، آبان ماه 1391)
میرزا در آخرین مکتوبی که از وی به یادگار مانده، مینویسد:
عجالتاً با رویه ای که دشمنان ما پیش گرفته اند و شما به خوبی مسبوق هستید شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند. ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز خداوند به هیچکس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کامله اش شامل حال و یار و معین ما باشد. افسوس می خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودیم و چه میخواستیم و چه کردیم ؛ معروف است النعمه اذا فقدت عرفت .
مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد . پس از آنکه نتایج تلخی از سوءافکار و انتظار خود دیدند آنوقت دو دست ندامت به سر کوفته قدر هویت ما را می فهمند . بلی آقای من ، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می کنند در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم. ما هر گونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند می شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم. عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید. در خاتمه سلامتی و دوام شما را از خداوند مسئلت داشته، ادعیه خالصانه خود را تقدیم می دارد.
سرانجام نهضت میرزا کوچک خان که از سال ١٢٩٤ ه ش آغاز شده بود با جان دادن میرزا به همراه کائوک آلمانی که سعی میکردند خود را از طریق بلندی های شمال غرب گیلان به خلخال برسانند در یازدهم آذر ١٣٠٠ ه ش به پایان رسید.