روز ششم محرم امسال، شبکه یک برای چندمین بار اقدام به پخش فیلمی با عنوان "ندای درون" کرد. این فیلم، زندگینامه یکی از مروجین عرفانهای کاذب (دونالد والش) را به تصویر کشیده و صریحا کتاب وی را به عنوان کتاب زندگی ساز معرفی میکند...
تبلیغ عرفان کاذب در "آشپزباشی" و تخریب حجاب برتر در "تا ثریا"
ـ جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، پژوهشگران، طلاب حوزه علمیه و دانشجویان با ارسال نامه سرگشادهای به رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، به ترویج عرفانهای کاذب در برنامههای سیما اعتراض کردند.
در این نامه همچنین به مواردی از تخطئه حجاب برتر و اقشار متدین در سریال "تا ثریا" نیز اشاره شده است.
متن این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
نامه سرگشاده جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، پژوهشگران، طلاب حوزه علمیه و دانشجویان
به رییس محترم صدا و سیما
«سفارش اساسی اینجانب نزدیک کردن و رساندن این رسانه فرهنگ ساز، به طراز رسانهای است که دین و اخلاق و امید و آگاهی بارزترین نمود آن باشد و رفتار اجتماعی مخاطبان و نیز نهاد حساس و مهمی چون خانواده بر اساس آن شکل گیرد.» (مقام معظم رهبری در انتصاب مجدد مهندس ضرغامی ـ 16 آبان 1388).
جناب آقای مهندس عزت الله ضرغامی
ریاست محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم ؛
کمتر از یک سال از تاکید رهبر انقلاب در ضرورت مقابله با عرفانهای کاذب میگذرد؛ در این مدت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تلاشهای قابل تقدیری در مواجهه با این بخش پیچیدهی جنگ نرم داشته است.
امیدوار بودیم این تاکید، تحولی در نوع و شیوه مقابله ایجاد کند و متولیان حوزه فرهنگ بخصوص مسئولین رسانه ملی را به خیزشی جدی در ایفای نقشی انقلابی و هوشمندانه وادارد؛ اما گویا رسانه ملی به عمق این آسیب پی نبرده است که هیچ، حتی گاهی خود به ترویج و گسترش این جنبش میپردازد.
روز ششم محرم امسال، شبکه یک برای چندمین بار اقدام به پخش فیلمی با عنوان "ندای درون" کرد. این فیلم، زندگینامه یکی از مروجین عرفانهای کاذب (دونالد والش) را به تصویر کشیده و صریحا کتاب وی را به عنوان کتاب زندگی ساز معرفی میکند.
پیشتر سریالی با عنوان "آشپزباشی" از شبکه اول سیما پخش شد که به تبلیغ یکی از شبهعرفانهای خرافهگونه شرقی "فنگشویی" پرداخت.
مهمتر از همه در سریال دیگری با عنوان "پنجره" که از شبکه تهران در حال پخش است؛ افکار یکی از رهبران معنویتهای کاذب (پائولو کوئیلیوی برزیلی) تبلیغ میشود. پخش این سریال و چنین تبلیغی از یکی از مروجین عرفانهای کاذب با وجود تاکید رهبری بر مقابله با عرفانهای بدلی، برای ما بسیار سوال برانگیز بود.
محور این سریال، مفهوم "افسانه شخصی" و "گنج درون" کتاب "کیمیاگر" کوئیلیو است. به جرات میتوان گفت: دو قسمت "اول و دوازده" این سریال، اصلیترین و اثرگذارترین بخش فیلم را به تبلیغ کتاب کیمیاگر اختصاص داده است و در فرازهای متنوعی از فیلم، آموزههای کتاب کوئیلیو با کتاب مثنوی مقایسه و یکسان شمرده میشود. متاسفانه بارها عین عبارت کوئیلیو که تحقق بخشیدن به افسانه شخصی را تنها ماموریت الهی انسان معرفی میکند، در فیلم نشان داده میشود و چند ثانیه دوربین بر آن زوم میکند.
قسمت دوازدهم فیلم، آبروی روحانیت، دین و حوزه را خرج تبلیغ کیمیاگر میکند؛ مشاور مدرسه و طلبه جوان فیلم، اذعان میکند؛ با این کتاب زندگی کرده است، سرِ درس فقه، کیمیاگر میخوانده و بعد از اهدای این کتاب به استادش، او نیز مرید آن شده است.
اگر از همراهی پائولو کوئیلیو با نظام سلطه و همدلیاش با رژیم صهیونیستی بگذریم ـ تا جایی که در اجلاس داووس، شیمون پرز اسرائیلی با شنیدن سخنرانی کوئیلیو در باب معنویت، ذوق زده میشود و میگوید: «معنویت شما برای صلح دلخواه اسرائیل در خاورمیانه بسیار راهگشاست»
ـ دست اندر کاران مجموعه پنجره بدانند؛ افکار کوئیلیو نه فقط متحول کننده نیست، بلکه آسیبزا و انحرافی است. اندیشههای وی هر چند با شعار معنویت عرضه شده است؛ اما جز تبیلغ جادو و ترویج عرفان یهود (کابالا) و جز به حاشیه راندن خدا در زندگی انسان و دهنکجی به دین و شریعت چیز دیگری نیست.
کوئیلیو کسی است که یک کتاب مستقل در باب سکس دارد (کتاب یازده دقیقه) و این عمل را سرآغازی بر عرفان و معنویت معرفی کرده است؛ شخص اول داستان، دختری روسپی است که بدون دست برداشتن از خود فروشی، به مقامی میرسد که دیگران نور معنویت را در چهرهاش میبینند.
اصلا وی نویسندگی را با مجموعه داستان كمدى سكسى به نام كرينگها (Kring-ha) آغاز كرده است. وی مدعی است؛ خلق اين آثار، شيوهاى براى رسيدن انسانها به آزادى است.
رویکرد دیگر رسانه ملی، بیان معضلات اجتماعی در قالب سریالهای تلویزیونی و آموزش سبک زندگی دینی است که البته در نوع خود یک گام مثبت تلقی میشود، اما متاسفانه بیتدبیری در مدیریت محتوا و عدم نظارت کافی بر محتوای آنها، حسن نیت سازندگان این سریالها را در نظر مخاطبان با تردیدی جدی مواجه ساخته است؛ در نمادپردازی، نشانهشناسی و خط تعلیق داستانی این نوع فیلمها، شاهد تضعیف و تخریب نشانهها و نمادهای دینی هستیم.
سریالهایی که افراد متدین و مذهبی را بهعنوان افرادی خشک مغز، متعصب، ظاهربین و ... به تصویر میکشند، نتیجهای جز تمسخر دین و سبک زندگی دینی بهدنبال نخواهند داشت. نمونه بارز آن در جدیدترین سریال شبکه یک سیما تحت عنوان «تا ثریا» به آنتن رفت و نگرانیهای عمیقی را در میان دلسوزان به دین و انقلاب به وجود آورد.
سوژهای که در فیلم به عنوان مساله محوری انتخاب شده بود بسیار مهم و کلیدی است، اما نکتهای که غافل مانده تخریب چادر و تبدیل شدن آن به آلت قتاله در فیلم، تخریب وجهه ازدواج مجدد، عادی سازی روابط دختر و پسر و حتی توجیه آن در سنین دبیرستان از سوی فیلم و مسائل دیگری که باعث تخریب شیوه زندگی دینی میشود. این همه مسائلی است که در انبوهی از فیلمها و سریالهای داخلی به آن پرداخته میشود.
به تصویر کشیدن شخصیتهای مذهبی در قالب افرادی با تحصیلات، طبقه اجتماعی، شغلی و فرهنگ سطح پایین، که در این قبیل داستانها نسبت داده میشود، تا چه میزان با واقعیت زندگی مردم همخوان است؟
براستی آیا این سریال در راستای دغدغههای مقام معظم رهبری است که فرمودند: «ما اصرار داریم و مقیدیم که در رادیو و تلویزیون، حجاب چادر ترویج شود.» (۲۳/۱۲/۷۳) آیا پوشش چادر در سطح اعلای آن توسط شخصیت متزلزل، دروغگو، ریاکار و خطاکاری چون «ثریا» به ترویج حجاب در تلویزیون کمک میکند؟
راستی چرا «ثریا» با آن کلوزآپهای بیمورد و غیرقابل توجیه به یک چهره ترسناک و غیرقابل تحمل تبدیل شده است؟ چرا بقیه شخصیتهای داستان مثل او پیچیده و ترسناک نیستند؟
تخریب «چادر» بهعنوان بارزترین نماد دینی، پرداختن به سوژه کجروی شخصیتهای مذهبی - که این قبیل سوژهها در رابطه با اشخاص غیر مذهبی در رسانه ملی بسیار نادر است - تنها با انگیزه جذب مخاطب از سوی سازندگان این قبیل سریالها دنبال میشود، به چه بها و قیمتی باید در رسانه ملی آنهم به مراتب و کرات صورت گیرد؟
تخریب سبک زندگی دینی و معرفی آن با رنج و اندوه، جایگزینی مفاهیم غیر دینی و در برخی موارد ضد دینی به جای مفاهیم معنوی اسلام، تبدیل سرکردگان عرفانهای کاذب به عنوان الگوهای نسل جوان و آموزش سبک زندگی آمریکایی مواردی است که در این روند مشاهده میشود و در نوع خود و با این گستردگی بسیار قابل تامل!
نیک میدانیم رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، به همان میزان که میتواند در جهت تقویت باورها و ارزشهای اسلامی گام بردارد، در صورت بیدقتی و عدم نظارت کافی در تولیدات آن نقش بسیار مخربی خواهد داشت.
انتظار میرود متولیان امر، بهویژه رییس محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با اتخاذ تدابیر مناسب و پیشگرانه، جلوی اینگونه آسیبهای جدی و دامنهدار را بگیرند. آیا وقت آن نرسیده است که نظارت محتوایی جدیتر شده و نقش روحانیت و جایگاه دین در نظارت بر محتوای آثار تولیدی هرشبکه بیشتر، جدیتر و عمیقتر گردد؟
آنچه امروز بیش از همیشه جای خالی آن در محصولات رسانه داخلی رخ مینماید، نبود ناظران و مشاوران مذهبی است که در کنار دین شناس بودن، کارشناس رسانه نیز باشند و نقش جدیتری را در نظارت بر محتوا ایفا کنند. این گام به یقین در سلامت بخشی و غنای محتوایی آثار تولیدی رسانه ملی تاثیر شگرفی خواهد داشت.
لازم به تاکید است که این نوشتار کاملا از سر خیرخواهی و دلسوزی به نگارش درآمده و امید است برادر گرامیمان جناب مهندس ضرغامی این نصیحت برادرانه را حمل بر نادیده گرفتن زحمات شبانه روزی و کارهای ارزشمند و فاخر رسانه ملی نکنند.
منبع : ابنا