1) کرامت به کسی که سابقه لطف و خدمت به آدمی داشته:
کنیزی شاخه گلی را به حضرت مجتبی(ع) هدیه دادند. حضرت او را در راه خدا آزاد کردند. شخصی که ناظر این محبت کریمانه امام حسن مجتبی(ع) بود، پرسید:
مگر می شود کسی به شما شاخه گلی بدهد و شما او را آزاد کنید؟
حضرت امام حسن(ع) در پاسخ این آیه مهم قرآن را تلاوت فرمودند: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/۸۶) هر وقت کسی به شما خوبی کرد، با بهترین شکل ممکن و بالاتر از آن جوابش را بدهید.
2) کرامت به شخصی که محبت و معرفت دارد:
مرحوم کلینی در کافی نقل می کند؛ امام صادق(ع) نقل می فرمایند: در یکی از این سفرها حضرت امام حسن(ع) پیاده مشرف به بیت الله الحرام میشدند، پای حضرت آسیب دیده و متورم شد. فردی که شاهد این منظره بود عرضه داشت: خواهش میکنم سوار شوید.
امام (ع) فرمودند:« من سوار نمیشوم. اگر میخواهی به من خدمتی کنی، به این منزلی که میرسیم یک کسی هست که یک روغنی دارد. برای ورم پای ما خوب است. این روغن را از این خریداری کن و بیا من پایم را درمان کنم.» و حضرت مجتبی(ع) به آن فرد سفارش کردند که با او سر قیمت چانه نزن و هرچه قیمت گفت، بده.
به آن منزل رسیدند و آن شخص مشخصاتی که حضرت فرموده بود را پیدا کرد. به آن مرد مراجعه کرد و گفت: شما یک چنین روغنی برای ورم پا دارید؟ گفت: بله. چند میدهی؟ گفت: برای چه میخواهی؟ گفت: برای امام حسن(ع)!
گفت: جانم فدای او! امام حسن(ع) اینجا وسط بیابان چه میکند؟
قصه را گفت که حضرت مجتبی پیاده آمده است.
گفت: من خودم خدمت حضرت میآیم.
خدمت حضرت آمد و روغن را تقدیم کرد و پول نگرفت. هرچه آقا اصرار کرد، پول نگرفت.
خدمت امام مجتبی(ع) عرضه داشت: آقا من در این بیابان شما را پیدا کردم اصلاً باور نمیکردم. من کجا و دیدار شما کجا؟ فقط از شما یک تقاضایی از شما دارم. و آن یک دعاست!
امام(ع) فرمودند: چه دعایی؟
گفت: من از خانه که میآمدم، همسرم در آستانه وضع حمل بود. دعا کنید خداوند به من فرزندی بدهد، که «یحبکم اهل البیت» از محبیین و شیعیان شما اهل بیت باشد.
حضرت امام مجتبی(ع) فرمود:«الان که به منزل بروی، خدا به تو یک پسری بدهد، و از شیعیان ما خواهد بود.»اصول کافی/۲۷۷]
3) کرامت به ناشناسی که اهل ایمان است:
شخصی در مسجد داشت راز و نیاز می کرد و از خدا می خواست؛ ده هزار درهم به او بدهد تا با آن رفع حاجت و مشکلش نماید، امام مجتبی(ع) شنید و فوری آمد منزل و ده هزار درهم برای او فرستاد. [کشف الغمه ج۱ص۵۵۸]
4) کرامت به دشمن نا آگاه:
مردی [گویا از شام] از دشمنان شاخته شده امیرالمومنین(ع) وارد مدنیه و در شرایط بدی قرار گرفت و از نظر مالی درمانده شد. از هرکسی طلب رفع نیاز کرد پاسخی نگرفت تا به او گفتند به محضر امام مجتبی(ع) رود. او گفت: اگر در این وضع ام به خاطر کینه با پدر او و خود اوست، چگونه به ملاقات او بروم! بالاخره از درماندگی خود را به امام حسن(ع) رساند و مشکل خود را گفت. امام به او کمک و مرکبی هم به او اهداء کرد. آن مرد به حقانیت امام حسن(ع) اعتراف نمود.
وقتی از امام(ع) علت کمک او به یک دشمن سابق دار نسبت به پدرش را جویا شدند؟ فرمودند: آیا آبروی خود را با توشه و مرکبی، از او خریداری نکنم ؟![تاریخ ابن عساکر /۱۴۹]
5) کرامت به دشمن آگاه و مُغرض:
مروان به امام مجتبی(ع) اهانت کرد! امام بعد از سکوت او فرمودند: گناه تو را پاک نمی کنم اما دیدار من و تو در پیشگاه خداست که اگر آنچه گفتی راست است پاداش می گیری، ولی اگر دورغ گفتی؛ خدا سزای دروغت را دهد و خدا کیفرش از کیفر من بسیارسخت تر است. [ مقتل الحسین خوارزمی/۱۳۱]
دو نمونه از اعترافات مهم علماء اهل سنت بر کرامت امام مجتبی(ع)
ابن حجر عسقلانی از شخصیت نگاران سنی مسلک و بسیار متعصب می نویسد: که وقتی حسن بن علی(ع) از دنیا رفت یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه می کرد.
حسین بن علی(ع) به او گفت: «تـو بـا آن هـمه اذیت و آزار و مخالفت که در باره بـرادرم روا مـی داشتی بـاز هم گریه می کنی؟!»
او گفت: «من با کسی دشمنی می کردم که صبورتر و حلیم تر از این کوه ها بود.» [تهذیب التهذیب، ج۲ص۲۵۹]
جلال الدین سیوطی از دیگر دانشمندان مهم اهل سـنت می نویسد: «حسن بن علی دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انـسانی فـراوان بود، اوشخصیتی بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخاوتمند، و مورد ستایش بود.»[تاریخ الخلفاء۱۸۹]
پس تا دیر نشده، با درس از کرامت امام مجتبی(ع) با یک نیت خالصانه؛ فرد و یا خانواده ای را میهمان سفره اخلاق کریمانه خود کنید .
*جماران