امام خمینی علاقه ویژهای به او داشت. در نجف او را مشاور و امین خود قرار داده بود. در نامهها از او با عنوان «سیدالعلماء الاعلام» نام برده و «دست راست» خود معرفی کرده است. تاآنجا در حکم امام جمعهگی آیتالله مدنی برای شهر همدان، او را به شایستگی علمی و عملی توصیف کرده و وجود او را برای اهالی آن منطقه غنیمت شمرده است.
جماران: بیستم شهریور سالگرد شهادت عالمِ عامل، آیتالله سید اسدالله مدنی است. همو که امام خمینی خطابش کرد: «پیر مرد محراب» (صحیفه امام، ج 17، ص 58) و «دست راست من» (شعردوست، یادنامه شهید محراب مدنی، ص 151 ـ 152) گرامی میداریم این روز را با نگاهی به دوستی و روابط این شهید با امام خمینی.
تاریخچه زندگی
سید اسدالله مدنی سال 1293ش. در یکی از روستاهای آذرشهر استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. دروس حوزوی را در نوجوانی از مدرسه طالبیه تبریز آغاز کرد. سال 1316ش. به قم مهاجرت کرد و درسهای سطح حوزه (فقه و اصول) را در محضر آیات سید محمدرضا گلپایگانی و سید شهابالدین مرعشی نجفی و... آغاز کرد. در کنار آن دروس، فلسفه، عرفان و اخلاق را در محضر امام خمینی فراگرفت و خود نیز بعدها به تدریس سطوح و اخلاق پرداخت.
آیتالله مدنی سال 1323ش. به نجف رفت و برای ادامه درس خارج، در درسهای آیتالله سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی به مدت پنج سال بهره برد.
فعالیتهای سیاسی
آیتالله مدنی از همان دوران جوانی، دهه سی، رویکرد مبارزاتی داشت. با سید ابوالقاسم کاشانی و سید مجتبی نواب صفوی رابطه صمیمانه پیدا کرد. تا جاییکه برای کمک به مبارزات نواب صفوی کتابهای خود را فروخت و به او داد. او که سال 1331 از نجف به زادگاهش آذرشهر بازگشت؛ از همان روزهای نخست علیه مشروبفروشی و کشف حجاب، بهائیت و دیگر مظاهر فرهنگی رژیم پهلوی سخنرانی کرده و به مبارزه برخاست. برای همین با فشار ساواک، دوباره به نجف برگشت.
آیتالله مدنی کسی نبود که بیتفاوت به مسائل روز باشد و سکوت کند. بین سالهای 1341 تا 1350 بارها رسمی و غیررسمی به بهانه تبلیغ دینی از نجف به همدان میآمد؛ اما هدفش مبارزه با رژیم و تبلیغ اهداف امام خمینی بود. در بیشتر اعلامیههای علیه رژیم شاه، امضای او هست. هنگام واقعه 15 خرداد 1342 و دستگیری امام خمینی، در نجف بود؛ اما نخستین کسی بود که تدریس خود را تعطیل کرد و با جمعی از طلاب، به دیدار آیتالله سید محسن حکیم رفت و سید حکیم نیز طی اعلامیهای از حرکت مردم ایران به رهبری امام خمینی حمایت کرد.
با تبعید امام خمینی به نجف، آیتالله مدنی همراه و مشاور حضرت امام شد. در نماز جماعت حضرت امام شرکت و در غیاب وی، به جای ایشان نماز جماعت میخواند. ازجمله اساتید و روحانیونی بود که از امام خمینی خواست که هرچه زودتر تدریس در نجف را شروع کند و خودش نیز با آنکه از استادان معروف نجف بود، در درس امام خمینی شرکت میکرد.
آیتالله مدنی سال1350ش. به ایران برگشت. از همان آغاز، به دستور و هماهنگی امام خمینی در خرمآباد مستقر شده و به فعالیت علمی و تربیت طلاب اقدام کرد. بااینحال از فعالیت سیاسی دست نکشید و در سخنرانیها از ظلم و ستم و استبداد پهلوی میگفت. ساواک نیز ساکت نبود و با تهدید و تحدید و تهمت به او و ترساندن مردم، میخواست او را وادار به سکوت نماید که موفق نشد. لذا چندین بار دستگیر و بازخواست شد و سالهای 1344 و 1349 ممنوعالخروج شد. تااینکه سال 1354 به نورآباد ممسنی تبعید شد. از آنجا هم به گنبدکاووس و سال 1357 به بندر کنگان و سپس به مهاباد تبعید گردید. خود این تغییر پیاپی تبعیدگاههای او، نشان از تأثیرگذاری ایشان بر مردم بود. با اوجگیری انقلاب، بدون هماهنگی و ترس به قم رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی که به دعوت مردم همدان در این شهر مستقر شده بود، رهبری مردم را برعهده گرفت و با رأی مردم این استان به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت.
امام خمینی از دیدگاه آیتالله مدنی
آیتالله مدنی همیشه به شاگردی امام خمینی افتخار میکرد. اطاعت از او را برای خود و دیگران واجب میدانست. او حضرت امام و راه او را تبلیغ میکرد، ولی احترام و ارتباط مراجع دیگر را داشت و امام خمینی را روح خدا و امام عزیز توصیف میکرد و ایشان را مایه اعتلای ملت از خاک به ملأ اعلا میدانست.
آیتالله مدنی از نگاه امام خمینی
امام خمینی علاقه ویژهای به او داشت. در نجف او را مشاور و امین خود قرار داده بود. در نامهها از او با عنوان «سیدالعلماء الاعلام» نام برده و «دست راست» خود معرفی کرده است. تاآنجا در حکم امام جمعهگی آیتالله مدنی برای شهر همدان، او را به شایستگی علمی و عملی توصیف کرده و وجود او را برای اهالی آن منطقه غنیمت شمرده است. پس از شهادت سید محمدعلی قاضی طباطبایی (امامجمعه تبریز) با توجه به فعالیتها و سوابق حضور آیتالله مدنی در این شهر، امام خمینی او را بهعنوان امامجمعه این شهر منصوب کرد و از مردم خواست که از ایشان حمایت کنند. مدنی با استقرار در آنجا، با هماهنگی دیگر علما و پشتیبانی مردم تبریز، توطئههای ضدانقلاب را خنثی کرد و با غائله حزب جمهوری خلق مسلمان به مبارزه برخاست و موفق هم بود. آن عالم آگاه بارها برای تقویت روحیه رزمندگان، به جبهههای جنگ رفت. تااینکه سرانجام روز جمعه بیستم شهریور 1360ش. در حالیکه در میدان نماز شهر تبریز مشغول نماز مستحبی پس از اقامه نمازجمعه بود، بر اثر انفجار نارنجکِ دستی به دست یکی از اعضای منافقان به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در تبریز و قم، در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) دفن شد.
امام خمینی در پیام تسلیت، او را از ذریه رسولالله، اولاد روحانی و جسمانی امیر مؤمنان(ع)، سید بزرگوار، عالم عادل عالیقدر، معلم اخلاق و معنویات و شهید عظیمالشأن توصیف کرد. همچنین شهادت مدنی را در نرسیدن دشمن به اهداف خود، با شهادت امیر مؤمنان(ع) مقایسه کرد و او را سردار اسلام خواند و شهادت او را مایۀ انزوای ضدانقلاب و منافقان و او را چهره نورانی اسلامی دانست که عمری را در تهذیب نفس، خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق گذراند. امام خمینی مدنی را از چهرههای کمنظیری دانست که از حد اعلای علم و عقل و تقوا و زهد و خودسازی برخوردار بود. ایشان وی را فردی به تمام معنا اسلامی توصیف کرد.
امام خمینی به مناسبتهای دیگر نیز از آیتالله مدنی به نیکی یاد کرده و او را مربی و هادی محرومان (صحیفه امام، ج 15، ص 418) و سرمایۀ بزرگ نظام جمهوری اسلامی (همان، ج 16، ص 374) دانسته و «پیر مرد محراب» خطاب کرده است. کسی که عمری را در مجاهدۀ نفس گذراند.