شهید قدوسی پس از آزادی از زندان به کارهای فرهنگی و علمی روی آورد. نخست در صدد اصلاح نظام آموزشی حوزه برآمد. او در جمع بین سنت و تجدد در امر آموزشی موفق بود و ضمن آن به اخلاق و مسائل تربیتی نیز اهمیت زیادی می داد. با برداشتهای متحجرانه و افراطی حوزه مخالف بود و سعی می کرد نظراً و عملاً با آن مبارزه کند.
جماران: 14 شهریور، سالروز شهادت اولین دادستان کل کشور پس از انقلاب اسلامی، آیت الله علی قدوسی است. شخصیتی مبارز و انقلابی و روحانی خوش فکر و روشن بین که نامش با مدرسه حقانی قم و اصلاحگری در حوزه علمیه گره خورده است. یادش را گرامی می داریم با مروری بر زندگی و فعالیتهای سیاسی و علمی آن شهید بزرگوار.
زندگی نامه
آیت الله شهید علی قدوسی 12 مرداد 1306 ش، در شهر نهاوند به دنیا آمد. پدرش ملا احمد قدوسی، از روحانیون و معتمدین محل و درس آموخته محضر آیات عظام ملاکاظم خراسانی، میرزا حبیب الله دشتی و میرزا محمد حسن شیرازی بود. دوران کودکی و مدرسه رفتن شهید قدوسی همزمان شد با تغییر و تحولات رضاخانی؛ سبک سنتی آموزش های مکتبخانه ای گذشته، جای خود را به سبک جدید اروپایی داد. خانواده های روحانی و مذهبی با این احتمال که فرزندانشان بی دین خواهند شد، از فرستادن آنها به این مدارس خودداری می کردند. ولی خانواده شهید قدوسی با شکستن این سنت و روش، علی را به مدرسه جدید فرستادند. او با پشتکار توانست دروس ابتدایی و متوسطه را در همان نهاوند با موفقیت پشت سر گذارده و در کنار این دروس از شاگردی پدر نیز غافل نشده و تا حدودی با علوم حوزوی آشنا شد. در شانزده سالگی (1321 ش) برای ادامه تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم هـجرت کرد.
پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، دوران سطوح عالی حوزه را در محضر اساتیدی چون آیت الله بروجردی، امام خمینی و شهید صدوقی ادامه داد. وی همزمان با دروس رسمی حوزه، نزد علامه طباطبایی دروس فلسفه و تفسیر نیز می آموخت. به همراه شهید بهشتی و شهید مطهری از جمله شاگردان اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه بوند. تا این که سالها شاگردی ایشان و علاقه دو طرفه نتیجه داد به سال 1344 به دامادی علامه درآمد.
فعالیتهای سیاسی
فعالیتهای سیاسی شهید علی قدوسی با شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت آغاز شد. وی در جریان نهضت دکتر مصدق و فداییان اسلام با نواب صفوی همکاری و همفکری می کرد. در آن زمان حزب توده نیز در عرصه سیاسی فعال بود و شهید قدوسی مخالفتهای آشکاری با این جریان سیاسی داشت. با این حال تابع جریان محافظه کاری و سیاست سکوت دهه 30 حوزه علمیه بود و سعی می کرد فعالیتهای سیاسی آشکاری نداشته باشد. تا این که با تکمیل دروس و کسب اجازه اجتهاد، و رحلت آیت الله بروجردی و آغاز مبارزات روحانیت به رهبری استادش امام خمینی، او نیز فعالیتهای سیاسی خود را آشکار و بیشتر کرد.
پیش از تبعید حضرت امام به ترکیه، همراه با دیگر همفکران از مبارزان فعال و مؤثر آن مقطع بود. از سال 1338 با کمک 11 نفر از روحانیون خوش فکر و نزدیک به حضرت امام اقدام به تأسیس جامعه مدرسین کردند و پس از آغاز مبارزات دهه چهل در قالب همان تشکیلات به مبارزه ادامه دادند. این تشکیلات در کنار تلاش هایی که برای اصلاح حوزه داشت، در عرصه سیاست نیز فعال بود و بعد از تبعید امام خمینی در سال 43، جامعه مدرسین تشکیلاتی مخفی جهت بررسی مسائل روز و تحلیل رخدادها ایجاد کرد و شهید قدوسی در این تشکیلات مسوول جمع آوری اطلاعات از سراسر کشور بود.
در سال 45 این تشکیلات توسط ساواک شناسایی و در پی آن تمامی اعضای آن از جمله شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند. تا این که پس از آزادی به نهاوند، دیار پدری خود رفت و با استقبال پرشکوه مردم مواجه شد. با تقاضای آنان و در فقدان پدر، ارشاد و هدایت مردم نهاوند را به عهده گرفت، اما پس از مدتی ساواک جلساتش را تعطیل و ارتباطات او را محدود ساخت و قدوسی مجبور شد به قم برگردد.
بانی نظم نوین حوزه
قدوسی پس از آزادی از زندان به کارهای فرهنگی و علمی روی آورد. نخست در صدد اصلاح نظام آموزشی حوزه برآمد. او برای احیای فرهنگ ارزشمند اسلامی اهمیت ویژه ای قائل بود و به همین جهت اهم فعالیت خود را صرف پایه ریزی یک سیستم آموزشی نو و پر ثمر نمود و به موازات فعالیت سیاسی، با همکاری شهید بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی (منتظریه) و مکتب توحید کرده و با اعمال شیوهای نو و کارساز به تربیت طلاب پرداخت. تاسیس این مدرسه یک حرکت صرفاً فرهنگی، علمی و تربیتی نبود، بلکه همان طور که بعدها معلوم شد یک حرکت سیاسی دقیق و حساب شده بود که بعد از قیام ۱۵ خرداد و تبعید امام به وقوع پیوست.
مدرسه حقانی باعث شد شماری از طلاب و فضلای عالم و آگاه به زمان تربیت شده و سرمایه ای برای انقلاب اسلامی گردند. قدوسی دروس کلاسیک دبیرستانی مانند ریاضیات، طبیعی و زبان خارجه را وارد دروس حوزوی مدرسه حقانی کرد و در این کار از همراهی و همفکری شهید دکتر بهشتی بیشترین بهره را برد. اندک اندک آوازه مدرسه حقانی به همه جا پخش شد. بسیاری از جوانان به این مدرسه روی آوردند و تجمع انبوه استادان جوان و انقلابی در مدرسه، ساواک را به هراس انداخت. مدرسه حقانی به مرکزی برای مبارزه با شاه تبدیل شد و بسیاری از شاگردان آن به زندان افتاده و یا فراری و تبعید شدند. قدوسی در کنار مدرسه حقانی، مدرسه علمیه «مکتب توحید» که مختص خواهران و تربیت مبلغان زن بود، تأسیس کرد و با ایده های جدید این دو نهاد آموزشی را الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی قرار داد.
او در جمع بین سنت و تجدد در امر آموزشی موفق بود و ضمن آن به اخلاق و مسائل تربیتی نیز اهمیت زیادی می داد. با برداشتهای متحجرانه و افراطی حوزه مخالف بود و سعی می کرد نظراً و عملاً با آن مبارزه کند. برای نمونه! در ده های 40 و 50 که بعضی از علمای سنتی، زی طلبگی را به این می دانستند که انسان موهای سرش کوتاه باشد، محاسن نسبتا بلندی داشته باشد یا معمم باشد و یا اگر معمم نیست پالتوی بلندتری را که نشانه هویت طلبگی افراد باشد، بپوشد؛ آقای قدوسی این نوع افکار را قبول نداشتند. یکی از درس آموخته های مدرسه حقانی می گوید: یادم هست در دوران جوانی سرم را تراشیده بودم. آقای قدوسی مرا صدا کرد و گفت: «چرا سرت را تیغ زده ای؟» گفتم: «همین طوری.» ایشان مرا نصیحت کردند و گفتند: ما در میان مردم زندگی می کنیم. نباید کارهائی بکنیم و رفتارهایی از ما سربزند که متفاوت از مردم باشیم. نباید از عرف جامعه خارج شویم. طلبه باید لباس خوب بپوشد، قدری موهایش را بلند بگذارد، شیک باشد، شلوار خوب بپوشد، کفش خوب بپوشد و آن حالتی که باعث مضحکه مردم شود و در عرف به دید استهزاء به او نگاه کنند، انجام ندهد.» یا در دوره ای که بسیاری از متدینین خواندن زبان انگلیسی را کاری نادرست یا حتی حرام می دانستند، قدوسی چه بسا شاگردی را بعلت نخواندن درس انگلیسی از مدرسه بیرون می کرد.
با حضور شهید بهشتی و قدوسی، بین مدرسه حقانی و افکار و اندیشه های امام خمینی ارتباط تنگاتنگی به وجود آمد. در شرایطی که پس از تبعید امام خمینی هر اقدام و سخنی در حمایت از ایشان با عکس العمل شدید ساواک مواجه می شد و زندان و شکنجه به دنبال داشت، بیشتر شاگردان مدرسه حقانی عکس امام را پشت شیشه پنجره حجره ها نصب کرده بودند. جدیدترین اعلامیه ها، نوارهای سخنرانی و جزوه های درسی امام در کمترین فرصت ممکن در اختیار شاگردان مدرسه قرار می گرفت. البته سعی می شد فعالیتهای انقلابی و ارتباط با امام مخفیانه انجام گیرد، چرا که ساواک حساسیت خاصی به مدرسه داشت و اگر این ترفند نبود از فعالیت مدرسه جلوگیری می شد. برای مثال در یکی از گزارشهای ساواک آمده است: شک نیست قدوسی که رئیس مدرسه حقانی است، یکی از از خمینیست های داغ و دو آتشه به شمار می رود، اگرچه ظاهری بسیار آرام دارد و هیچ نوع فعالیت آشکاری در داخل مدرسه برای خمینی ندارد... شاگردان مدرسه حقانی در خمینیسم بودن نمونه هستند و در اکثر فعالیتها شرکت دارند و از طرفی نیز اساتید این مدرسه اغلب از علاقمندان خمینی هستد. آن چه از درسهای حقانی معروف است این است که می گویند تا کسی از مریدهای خمینی نباشد قدوسی برای تدریس در آن مدرسه قبول نمی کند... از این گزارش متوجه می شویم که با وجود مخفی کاری هایی که در زمینهی تبلیغ اندیشه های امام خمینی در مدرسه انجام میشد، ساواک توانسته بود اطلاعات دقیقی از شرایط سیاسی مدرسه کسب کند و این به خاطر وجود عناصر نفوذی در مدرسه بود که ماهیت این افراد پس از مدتی بر شاگردان و مسوولین مدرسه نیز روشن شد و تعدادی از شاگردان مدرسه به شهید قدوسی پیشنهاد کردند این افراد را از مدرسه اخراج کند که ایشان مخالفت کردند و در جواب آنها گفتند: «مدت زمان زیادی طول کشید تا توانستیم این افراد نفوذی را شناسایی کنیم و چه بسا اگر آنها را اخراج کنیم، ساواک افراد جدیدی را وارد مدرسه کند که شناسایی آنها مدت زیادی طول بکشد.»
با همه این احتیاط کاری ها و فعالیت مخفیانه، یکی از شبهای سال 55 بود که ساواکی ها از دیوار مدرسه بالا رفته و طلاب حمله می کنند. در آستانه انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی مدرسه رنگ عوض کرد. طلاب برای یک مبارزه جدی آماده شدند. مدرسه به طور جدی وارد فضای انقلاب شد و با اربعین های پشت سر هم اوضاع درسی مدرسه هم به هم ریخت.
قدوسی و امام
رابطه اش با حضرت امام مرید و مرادی بود. هنگام مشورت و انجام کاری نظر امام را بر نظر خود ترجیح می داد. در خاطره یکی از یاران امام آمده است: در یکی از ملاقاتها وقتی آقای قدوسی از خدمت امام برگشت، گفت: «من امروز رفتم و راجع به آقای قطب زاده با امام صحبت کردم و گفتم آقا این قطب زاده به درد رادیو تلویزیون نمی خورد. این اصلاً لات است، فقط به درد این می خورد که یک زنجیری به دست بگیرد آن را بگرداند و یک تصنیف هم بخواند و سینمائی را اداره کند.» امام فرمودند: «آقای قدوسی! اگر بنا باشد به خاطر نواقص افراد، آنها را کنار بگذاریم، همه را باید کنار گذاشت. کیست که نقص نداشته باشد؟» ایشان اظهار کرد: «امام حرف درستی زدند. ما همه مان نقص داریم، منتها نقص ها فرق می کنند. گاهی اوقات ما به دلیل وابستگی به دنیا، نفسمان از شخصی ها بیشتر است، منتها به چشممان نمی آید.» دیدم آن چنان تحت تاثیر امام قرار گرفته که واقعا تفکر و اندیشه شان راجع به مدیریت ها تغییر پیداکرده است. آقای قدوسی با امام چنین رابطه ای داشت، در عین حال اگر انتقادی به نظرشان می رسید، صریحاً به امام می گفت.
سالهای نخست انقلاب در قم وضع مدارس و دبیرستانها کمی آشفته بود. ایشان خدمت امام رسیده بودند. امام پرسیده بودند: «آقای قدوسی! از وضع قم چه خبر؟» آقای قدوسی جواب داده بودند: «وضع قم خوب است به شرطی که نوه شما بگذارد.» امام هم پرسیده بودند: «مگر او در آنجا کاری می کند؟» شهید قدوسی گفته بودند: «بله، وضع دبیرستانها را به هم می ریزد،» امام فرموده بودند: «همان طور که با بقیه برخورد می کنید، با او هم برخورد کنید.»
ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای فعال کمیته استقبال از امام بود. سپس به فرمان امام متصدی مقام قضاوت در دادگاه های انقلاب اسلامی شد. 11 روز پس از صدور این حکم، طی حکم جدیدی از جانب امام به عنوان مأمور اداره امور دادستانی و دادگاه ها و رسیدگی به امور زندان قم تعیین شد. تا این که در تاریخ 15/5/1358، به درخواست مسوولین و فرمان مستقیم امام خمینی، به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب گردید.
یکی از پرونده های اولیه و مهمی که حضرت امام شخصاً مسئولیت رسیدگی آن را در سال 58 به آقای قدوسی سپرد، مسئله آتش سوزی سینما رکس آبادان بود. (صحیفه امام، ج10، ص: 208)
شهید علی قدوسی پس از سالها مبارزات سیاسی و فعالیتهای علمی و آموزشی در مقاطع پیش و پس از انقلاب سرانجام بعداز ۳۱ ماه حضور در سمت دادستانی انقلاب، در حالی که ۸ ماه از شهادت فرزندش محمدحسن در عملیات هویزه می گذشت، 14 شهریور 1360، در جریان بمب گذاری دادستانی انقلاب توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسید. البته ابتدا مجروح شده و به بیمارستان ۵۰۱ ارتش و سپس به بیمارستان شهدا انتقال یافته و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما تلاشها ناکام ماند و وی در نهایت به دلیل خونریزی شدید مغزی به شهادت رسید. پیکرش پس از تشییع با شکوه در صحن حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
حضرت امام طی پیامی در تجلیل از مقام آیت الله قدوسی مرقوم داشت:
قدوسی «شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیراً مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف می شناختم... شهادت بر او مبارک و وفود الی اللَّه و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد.» (صحیفه امام، ج 15، ص: 173)
در سخنرانی دیگر فرمودند: «آقای قدوسی- خدا رحمتش کند- خوب من می شناختم چه آدمی است و چقدر به این آدم [اتهام وارد] کردند که مردم را دارد چه می کند، میکُشد، چه می کند، فلان...، و من می دانستم چه آدمی است؛ محتاط. در احتیاط، حتی در این مالیات، آن قدر از او شکایت می کردند که این آقا احتیاط می کند، نمی گذارد یک چیزی را که باید خرج کرد، خرج کند. (همان، ص: 202)