مدرسه کربلا صحنه فتوت است. تاسوعا و عاشورا عرصه ای است که جوانمردانی توانسته اند مردانگی و تملک نفس و خصائل پسندیده انسانی را به منصه ظهور بگذارند. حضرت ابوالفضل(ع) به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا؛ فتوت بین، جوانمردی نگر، همت تماشا کن.
این پژوهشگر مسائل دینی با اشاره به معنای فتوت و ویژگی های انسانی که دارای فتوت است، گفت: مدرسه کربلا صحنه «فتوت» است. تاسوعا و عاشورا عرصه ای است که جوانمردانی توانسته اند مردانگی و تملک نفس و خصائل پسندیده انسانی را به منصه ظهور بگذارند.
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا نوراللهیان در سلسله نشست های مجازی «چراغی دیگر» خانه اندیشمندان علوم انسانی، گفت: «فتوت» یک علم است و بزرگانی که در زمینه فتوت صحبت کرده اند و یا کتاب ها نوشته اند، این موضوع را یک علم به حساب آورده اند. موضوع فتوت نفس انسانی است. روح و جان انسان به فتوت رسیده مورد بحث در این کتاب ها و مقالات قرار می گیرد. فتوت به معنای نوری است از عالم قدسی که به پرتو فیض او صفات ملکوتی و سمات ملکوتی در باطن صاحبش ظاهر می گردد.
رئیس سابق سازمان حوزه ها و مدارس علمیه خارج از کشور در خصوص ویژگی های انسانی که دارای فتوت است، اظهار داشت: سهروردی 12 رکن را ذکر می کند. یک رکن باطنی دارد که اولین آنها «سخاوت» است. انسانی به فتوت رسیده که از بخل عبور کرده و به جود و سخاوت رسیده است. دومین مورد «قناعت» است. انسان جوانمرد در زمینه آنچه مربوط به خود هست، زندگی قانعی خواهد داشت. «عفو و مرحمت» در معرفی سیمای یک جوانمرد بسیار مهم است. «نفی غرور و نخوت» یعنی غرور که زمینه جوانمردی را از بین می برد نباید در او دیده شود. همچنین «تواضع» و «توجه کامل به مقام قرب و وصل» یعنی چنان جارو بزنید دل را که تختگاه سلطان عشق شود.
وی با اشاره به مراحل فتوت، افزود: فردی که می خواهد به فتوت برسد، به شعار دادن و تغییر محاسن و لباس و پوشش نیست. او ابتدا باید در درون نفس خود یک حالت طهارت و پاکی نفس را تمرین کند. او باید دل را از هرآنچه که ناپسند است تصفیه و همچنین درون را تخلیه کند؛ تا بتواند به صفات برجسته جوانمردی دست یابد. از حضرت رضا(ع) پرسیدند فتوت چیست؟ حضرت می فرماید «فتوت این است که تو آسمانی نگاه کنی و به خلق خدا تا می توانی نیکی کنی». در واقع یعنی از همه آنچه منیّت و نفس پرستی است فاصله بگیری.
نوراللهیان در خصوص نشانه های تشرف به فتوت گفت: کسانی که بیشتر سعی کرده اند فتوت را در درون خود شاخ و برگ بدهند؛ «شَدّ» را نشانه آن دانسته اند. شدّ کمربند همت بستن به دست استادی است که به او شَدّی می گویند. تا شخص مستعد میان بستن شود و بتواند آن گونه که باید در جامعه شناخته و ظاهر شود، این مراسم را یک مراسم مهم می دانند و معتقدند از سنن نبی اکرم(ص) است که برای علی بن ابیطالب(ع) این اتفاق توسط پیامبر(ص) افتاد.
وی با اشاره به اینکه در قرآن این واژه چندین بار تکرار شده است، تصریح کرد: در آیه 60 سوره انبیاء آمده وقتی ابراهیم(ع) بت ها شکسته و وسیله شکستن بت ها را بر گردن بت بزرگ انداخت، حاکم به شدت ناراحت شد و گفت این کار کیست؟ جواب دادند جوانمردی که به او ابراهیم(ع) می گویند. امام صادق(ع) می فرمایند که من در جلسه ای حضور داشتم و کسانی از شاگردان من بودند و به آنها پیشنهاد کردم که فتوت را معنا کنید. کسانی که در جلسه بودند از جمله سلیمان بن جعفر هذلی گفت «ما به یک جوان فتا می گوییم». حضرت فرمود، اصحاب کهف سنشان بالا بود ولی قرآن به آنها جوانمرد می گوید. کسی که توانسته است مراحل ارتباط و اتصال با پروردگار آفرینش را طی کند در هر سنی که باشد جوانمرد است.
این پژوهشگر مسائل دینی افزود: در روایات در مورد امیرالمؤمنان(ع) هست که «لافتی الّا علی». ابن ابالحدید می گوید بهترین تعریفی که من می دانم در مورد فتوت هست این است که «آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگری نپسند». این از ویژگی های فتوت است که انسان خودبین نباشد و انسانی فکر کند و به جامعه انسانی نگاه خدمت داشته باشد. زینت و جمالی برای انسان برتر از مردانگی و فتوت نیست. اگر انسان توانست نفس و روح و جان خودش را از کارهای کوچک و زشت فاصله بدهد، این معنای فتوت است.
وی تأکید کرد: مدرسه کربلا صحنه فتوت است. تاسوعا و عاشورا عرصه ای است که جوانمردانی توانسته اند مردانگی و تملک نفس و خصائل پسندیده انسانی را به منصه ظهور بگذارند. حضرت ابوالفضل(ع) به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا؛ فتوت بین، جوانمردی نگر، همت تماشا کن. تاسوعا به نام او محافل برگزار می شود، و نیز احساس و عشق وافر در میان مسلمانان و شیعیان جلوه می کند. جلوه های فتوت در حضرت قمر بنی هاشم(ع) بسیار فوق العاده است.
نوراللهیان گفت: هشتم محرم از طرف لشکر دشمن برای قمر بنی هاشم(ع) یک پیام آمد و دیدند شمر که از قبیله مادر اوست آمده و می گوید من یک نامه سر به مهر شده مطمئن آورده ام که شما چهار برادری که در کنار حسین(ع) ایستاده اید در امان کامل هستید و می توانید زندگی راحتی در مدینه داشته باشید. چنان ابوالفضل العباس(ع) در این صحنه برخورد جوانمردانه ای کرد که وقتی برگشت امام او را به صحبت گرفتند و نمی خواست گزارش کند. گفت برای من امان نامه آورده بودند و من گفتم دست هایی که این امان نامه را آورده بریده باد.
وی اظهار داشت: زینب(ع) خودش نقل می کند که من دیدم برادرم سرنیزه به دست گرفته و شمشیر هم در کناش هست و به آن تکیه داده و خوابش برده است و گفتم صدای شیهه های اسب دشمن می آید و چه تصمیمی باید بگیرید؟ حضرت فرمودند که به برادرم عباس(ع) بگویید که اینجا بیاید. خواهر دوید و برادرش را صدا کرد. حضرت فرمود «سوار شو، جان من فدای تو. تا آنها را ملاقات کنی و بپرسی در پی چه هستند». حضرت قراردادی از آنها آورد که شب جنگ شروع نشود.
رئیس سابق سازمان حوزه ها و مدارس علمیه خارج از کشور یادآور شد: شب عاشورا سیدالشهدا(ع) آن سخنرانی بسیار عجیب، انسانی، مملو از واژه های جوانمردی و کرامت نفس را بیان کردند. نخستین کسی که در آن جلسه بلند شد و فرمود شما را در این بیابان تنها نمی گذاریم حضرت ابوالفضل(ع) بود. آنچنان جوانمردی از بیان و کلام آن حضرت شنیده شد که اصحاب یکی یکی بلند شدند و هریک کلمات درر باری را گفتند. ما این نشانه ها را در این انسان بزرگ دیده ایم.
وی افزود: عبیدالله بن عباس، پسر ابوالفضل العباس(ع)، روزی آمد امام سجاد(ع) را ببیند. حضرت وقتی او را دیدند فرمودند که یکی از روزهای سخت برای رسول الله(ص) روز احد بود که در آن حمزه عموی پیامبر به شهادت رسید و یکی دیگر از روزهای سخت برای پیامبر اکرم(ص) روزی بود که در موته جعفر بن ابیطالب شهید شد. ولی عاشورا از همه آن صحنه ها سخت تر بود. چون 30 هزار نفر حمله کرده بودند. خدا پدرت ابوالفضل(ع) را رحمت کند که او ایثار و جوانمردی را به اوج رسانید و با نفس و جانش از برادرش حمایت کرد. تا اینکه دو دست او قطع شد.
نوراللهیان در پایان گفت: قبل از قطع شدن دست سیمای دیگری از جوانمردی بروز می کند. آنجا که به دریا پانهاد و خشک لب بیرون شد از دریا، این گونه صحبت کرد «ای نفس، کوچک شو. حسین تشنه است». وقتی دست های ابوالفضل(ع) قطع شده بود باز با واژه جوانمردی از این جهان وداع و به عالم معنا و شهادت پرواز کرد. آنجا هم فرمود حالا که مشک آب هم به زمین ریخته است، برای زنده بودن هیچ گونه انتظار و امیدی ندارم.
*جماران