سید محمد صدر گفت: ما که علم غیب نداریم، اما نشانههایی جدی از دخالت سیاسی بیرونی وجود دارد. هربار که در کمیسیون میخواستیم این لوایح را بررسی کنیم، پیامکهای تهدیدآمیز شروع میشد. برای خود من بیش از 170 پیامک گوناگون آمد که مشخص است از جایی هدایت صورت میگیرد. «خون شهدا را پایمال نکنید»، «ارزشهای انقلاب را از بین نبرید» و از همین طیف پیامها بسیار آمد و مشخص است که جریانی پشت این پیامها فعال بوده است.
روزنامه آرمان ملی نوشت: از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، وارد عرصه سیاست شده و از زمان نخست وزیری شهید رجایی به وزارت امور خارجه راه یافته است؛ دیپلمات کارکشتهای که اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و چون گذشته صریح و روان نظرات خود را در عرصههای مختلف سیاست داخلی و خارجی مطرح میکند. معتقد است ایران بهترین شرایط را از نظر سیاست داخلی، خارجی و اقتصاد در دوره اصلاحات تجربه کرده و جامعه اکنون باید از آن تجربه بهره گیرد. تجربه بینظیرش سبب شده تا خاطرات شگرفی از دورانهای سیاسی مختلف داشته باشد و همین گفتوگو و هم صحبتی با او را شیرینتر میکند.
«آرمان ملی» در گفتوگو با دکتر سید محمد صدر، معاون اسبق وزارت امور خارجه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نگاهی داشته است به زندگی، زمانه و دیدگاههای این دیپلمات اصلاحطلب. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
شما دکترای داروسازی دارید و تحصیلاتتان در این حوزه بوده است. چطور شد که به سیاست وارد شدید؟
واقع امر این است که من در یک خانواده روحانی رشد یافتهام و در خانواده ما همیشه مباحث سیاسی مطرح بود. شاید بتوانم بگویم که از دوران دانشآموزی با مسائل سیاسی آشنا شدم و بذر علاقه من به سیاست در همان دوران کاشته شد. بگذارید یک نمونه آن را برایتان تعریف کنم. چهارم آبان که میدانید چه روزی است؟
تولد محمدرضا شاه بود؟
بله دقیقا. پیش از انقلاب مدرسه که میرفتیم همیشه این روز را به جشن و سرور میگذراندند. یک سالی مدیر مدرسه به ما گفت لباس مخصوصی بپوشید و سعی کنید در آراستهترین حال به مدرسه بیایید. به خانه که آمدم و این موضوع را مطرح کردم، پدرم خیلی محکم گفت که اصلا نباید چنین کاری بکنم و حتی شرکت در چنین مراسمی نیز خوب نیست. پدرم در آن زمان در حد فهم منِ دانشآموز توضیح داد که شاه انسان خوبی نبوده و ما نیز او را دوست نداریم. این شد که بحث مخالفت با شاه از همان سنین کودکی در ما شکل گرفت و خانواده در این موضوع بسیار موثر بود. یک نمونه دیگر از این مساله بخواهم برایتان تعریف کنم، به همان سالهای کودکی من و جشن امام زمان بازمیگردد. مراسمی در منزل یکی از اقوام برگزار میشد و در آن خانه عکسی از شاه گذاشته بودند. یادم میآید پدرم که وارد شد، تا نگاهش به عکس شاه افتاد با تحکم گفت عکس این... را از روی دیوار بردارید. اینها در ذهن من ماند و مقدمهای شد برای آشنایی من با سیاست. خب؛ ادامه پیدا کرد تا مهاجرت ما از قم به تهران. به مدرسه علوی آمدیم و بعدش مساله ورود به دانشگاه. فعالیتهای سیاسی اصلی من به دوران دانشگاه بازمیگشت.
کمی از آن دوران برایمان بگویید.
من سال 49 وارد دانشگاه شدم، سال 54 واحدهایم را به پایان رساندم و سال 55 تز به پایان رسید. یعنی در واقع من تا یک سال و نیم پیش از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی دانشجو بودم. فعالیتهایمان طی این دوره بسیار جدی بود و میتوان گفت که تمام اعتصابات و برنامههای اعتراضی دانشگاه علیه شاه طی آن سالها یک گوشهاش به ما وصل میشد. در همین چارچوب نیز من توسط رژیم شاه دستگیر و زندانی شدم. الان اگر به موزه عبرت بروید، عکس من روی دیوار است. پرسیدید چه شد که وارد سیاست شدم، باید بگویم حتی انتخاب رشته من نیز سیاسی بود. ما در مدرسه علوی مدیری بسیار مومن، فهمیده و با شعور به نام آقای روزبه داشتیم. من رشتهام طبیعی بود که شما امروز به آن تجربی میگویید. یک ماه مانده به دیپلم گرفتن من، ایشان گفت که همه دوست دارند رشته پزشکی را انتخاب کنند اما من توصیه میکنم شما داروسازی را انتخاب کنید؛ چرا که پزشک مسلمان در کشور وجود دارد اما داروسازی ایران منحصراً در اختیار یهودیهاست. البته منظورش همان صهیونیستها بود. ما هم رفتیم داروسازی. آنجا فهمیدم نهتنها داروسازی، بلکه کل مملکت دست صهیونیستهاست. هدفم از بیان این مساله این بود که بگویم از همان ابتدا با سیاست بیگانه نبودیم و سیاست در زندگی روزمره من تاثیر ویژهای داشت.
انقلاب شد و پس از کشوقوسهای اولیه دولت شهید رجایی بر سرکار آمد. چه شد که دکتر سید محمد صدر که یک داروساز بود به وزارت امور خارجه رفت؟
انقلاب که شد، مهندس بازرگان و نهضت آزادی دولت تشکیل دادند. طبیعی بود که ما در آن زمان میلی برای ورود به دولت نداشته باشیم و من در آن زمان به همین کار داروسازی میپرداختم. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که شهید رجایی نخستوزیر شد. پس از نخستوزیری این شهید بزرگوار گفتند که افراد انقلابی و سیاسی به کمک دولت بیایند. همین شد که من به نخستوزیری نزد ایشان رفتم و کار را شروع کردیم. شهید رجایی در آن زمان بر سر سه وزارتخانه امور خارجه، اقتصاد و بازرگانی با بنیصدر اختلاف داشت. البته کمی بعد در انتخاب وزیر بازرگانی با رئیسجمهور وقت به توافق رسیدند اما اختلافات در وزارت امور خارجه و اقتصاد کماکان باقی بود. به همین دلیل مسئولیت اداره این دو وزارتخانه بدون وزیر، از سوی مجلس به نخستوزیر سپرده شد. یک شب آقای رجایی مرا احضار کرد و گفت مسئولیت وزارت خارجه بر عهده من است و فکر میکنم که شما برای کار در آنجا مناسب هستی. ایشان گفت «مرا برای سر و سامان دادن به وزارت خارجه کمک میکنی؟» من نیز گفتم خواهش میکنم و پذیرفتم. آقای رجایی گفت باهم به وزارت خارجه میرویم، ظرف 6 ماه آنجا را سر و سامان میدهیم و بعد شما به نخستوزیری بازمیگردی. روحش شاد شهید رجایی، با ایشان به وزارت خارجه رفتیم و من مدیرکل اروپا و آمریکا شدم. چند ماه نگذشته بود که آقای رجایی به شهادت رسید و من در وزارت خارجه ماندگار شدم.
این مسئولیت در دولت بعدی نیز ادامه داشت؟
دولت بعدی دولت مهندس موسوی بود و به سبب اعتمادی که به من داشتند من در وزارت خارجه باقی ماندم. در واقع من از 15 خرداد 60 تا سال 64 مدیرکل آمریکا و اروپای وزارت خارجه بودم. در دولت دوم مهندس موسوی اما به وزارت کشور رفتم و معاون وزیر کشور شدم. بعدها نیز دوباره به وزارت خارجه بازگشتم.
شما از معدود سیاستمداران اصلاحطلب هستید که به رغم اصلاحطلب بودن، رابطه بسیار خوبی با رهبر انقلاب دارید و حتی ایشان حکم عضویت شما در مجمع تشخیص مصلحت نظام را امضاء کردند. این حسن نیت ایشان نسبت به شما از کجا ناشی میشود؟ آشنایی شخصی داشتید و دارید یا همکاریهای گذشته دلیل آن بوده؟
البته خیلی از اصلاحطلبان رابطه خوبی با آیتا... خامنهای دارند. برای نمونه مجمع روحانیون مبارز از ابتدای تشکیل تاکنون با ایشان مرتبط بوده و ایشان کمکهای زیادی به این مجمع کردهاند. در مورد شخص من نیز فکر میکنم این سوال را باید از خود رهبری بپرسید اما خب؛ همیشه در طول مسئولیتهای گوناگون من ایشان نسبت به بنده حسن نیت داشتند و ارتباطاتی هم وجود داشته است. البته فکر میکنم مسائل خانوادگی نیز دخیل بوده چرا که آیتا... خامنهای نسبت به خاندان و بیت صدر علاقه دارند. بگذارید یک خاطره برای شما تعریف کنم. در دوره معاونت من در وزارت امور خارجه، یک روز خدمت ایشان رسیده بودیم. رهبری گفتند که آقای صدر کجایی؟ خیلی هم با محبت و لطف با من صحبت میکردند. من گفتم هستیم در خدمتتان. ایشان فرمودند مدتی بود کاری با شما داشتم اما نمیدیدیمتان. وقتی امرشان را پرسیدم گفتند که بهنظر ایشان خاندان صدر باید به جوانان معرفی شوند. فرمودند که پدرتان را میشناسم، پدر ایشان را نیز میشناسم و خاطرم نیست که گفتند پدر پدربزرگم را میشناسند یا خیر. تاکید کردند که این خاندان اصیل را میشناسند و باید به جوانان نیز معرفی شود. عنوان کردند که اگر آقاتون (پدرم) در قید حیات بودند حتما از پس این کار برمیآمدند. من نیز گفتم اگر آقای حجتی، دامادمان نیز در قید حیات بود از عهده این کار بر میآمد. در نهایت گفتند جز شما کسی را نمیشناسم و باید کار کنید تا این خاندان را به مردم معرفی کنید. این خاطره را گفتم که بگویم یکی از دلایل حسن نیت ایشان، علاقهشان به خاندان صدر است. مساله دیگر این است که از قبل از انقلاب تا امروز من همیشه انقلابی بودم و هستم. منتهی هم انقلابی اصلاحطلبم و هم انقلابی دیپلمات. ظاهرا ایشان نیز مرا انقلابی میدانند و به من لطف دارند و شاید به همین سبب طی حکمی مرا بهعنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کردند.
طی یک سال و خردهای گذشته، مهمترین چالش مجمع که شما عضوی از آن هستید مساله لوایح FATF بوده است. بهنظر شما چه شد که این ماجرا این چنین سیاسی و حاشیه ساز شد؟
داستان این لوایح بسیار عجیب و غریب است. دو لایحه که یکی پیوستن به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم و دیگری پیوستن به کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان یافته فراملی (پالرمو) است، از زمستان پارسال که وارد مجمع شدند مخالفتهایی وجود داشت. البته اینکه این مخالفتها از کجا نشأت میگیرد و مخالفان آیا واقعا فکر میکنند پذیرش اینها به ضرر نظام است، من باید بگویم اگر هم در ابتدا چنین تصوری را داشتند و بر این اساس مخالفت میکردند، امروز دیگر این گونه نیست. هم ما یعنی موافقان با آنها بحث علمی کردیم، هم بعدا نامههایی از سوی وزیر اقتصاد، وزیر خارجه، رئیس بانک مرکزی، معاون حقوقی رئیسجمهور و معاون اول در پاسخ به ایرادات مجمع نوشته شد. این نامهها که آمد، خدا میداند که بیتعصب میگویم، بسیار قانع کننده بود. دولتیها بهطور کامل تشریح کرده بودند که پذیرش این لوایح چه مسائلی را در پی دارد و عدم پذیرش آن چه تبعاتی بهدنبال خواهد داشت. اگر کسی صادقانه و به سبب نگرانی برای نظام با این لوایح مخالف بود، بهنظر من اینجا باید تغییر رأی میداد. آنها میگفتند ما دیگر به حزبا... نمیتوانیم کمک کنیم یا دیگر نمیتوانیم تحریم را دور بزنیم و تمام اطلاعات ما نزد بیگانگان افشا میشود. تمامی این مسائل خیلی علمی و مکتوب پاسخ داده شد اما خب؛ همچنان مخالفتها پابرجاست. اکنون نیز روزهای آخر فرصت چهارماهه گروه ویژه اقدام مالی را سپری میکنیم و این لوایح در دستور کار مجمع قرار ندارند.
پس امیدی به تصویب این لوایح در مهلت باقیمانده ندارید؟
فعلا خیر. امیدی نیست.
نگاه غیرتخصصی اعضای مجمع در این زمینه نظر رسانهها را نیز جلب کرد. حتی اعضای مجمع در مقطعی مورد سوال که قرار میگرفتند، نمیدانستند ایران بهصورت اتوماتیک پس از پایان ضربالاجل FATF به لیست دول غیرهمکار وارد میشود. با توجه به این عدم تسلط برخی اعضا فکر میکنید جریانهای سیاسی خارج از مجمع چه نقشی در این زمینه بازی کردهاند؟
ما که علم غیب نداریم، اما نشانههایی جدی از دخالت سیاسی بیرونی وجود دارد. هربار که در کمیسیون میخواستیم این لوایح را بررسی کنیم، پیامکهای تهدیدآمیز شروع میشد. برای خود من بیش از 170 پیامک گوناگون آمد که مشخص است از جایی هدایت صورت میگیرد. «خون شهدا را پایمال نکنید»، «ارزشهای انقلاب را از بین نبرید» و از همین طیف پیامها بسیار آمد و مشخص است که جریانی پشت این پیامها فعال بوده است. حالا اینکه اینها چه کسانی هستند که از شهرستانهای مختلف و با پیش شمارههای متفاوت، چنین حرکات سازمان یافتهای صورت میدهند را مردم بهتر میدانند و نیازی به بازگو کردن نیست. مساله تخصصی FATF با مخالفتهای سیاسی و غیرتخصصی روبهرو است و کشور به سبب همین سیاسیکاری در آستانه یک خطر بزرگ یعنی ورود به لیست دول غیرهمکار قرار دارد. بگذریم از این اشتباهات.
بگذریم و به حوزه تخصصیتان سرک بکشیم؛ سیاست خارجی. این روزها تنش میان ایران و آمریکا آن قدر بالا رفته که از یکسو سردار سلیمانی ترور میشود و از سوی دیگر ایران با موشک پاسخ این ترور را میدهد. فکر میکنید راهی برای کاهش تنش میان ایران و آمریکا وجود دارد؟
در این زمینه بگذارید همان اول اصل ماجرا را به شما بگویم. به عقیده من تا زمانی که آقای ترامپ بر سر کار است، رابطه ایران و آمریکا معنایی ندارد؛ چراکه شخصیتی نژاد پرست، آنرمال و حائز مجموعهای از خصائل بد است و از سوی دیگر حتی به کابینهاش نیز گوش نمیدهد. خودش تصمیم میگیرد و خودش دستور میدهد. نمونه آن را در ترور شهید سلیمانی مشاهده کردیم. آنچه مسلم است آنکه تا پایان ریاست جمهوری ترامپ بحث رابطه با آمریکا اصلا نمیتواند مطرح باشد. ما باید سعی کنیم که حتما رابطه خود را با اروپا، آسیا و کشورهای منطقه گسترش دهیم تا کمبود رابطه با آمریکا جبران شود. عین این سیاست در دولت اصلاحات و در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی دنبال شد و نتایج خوبی برای کشور داشت. ما در دولت اصلاحات هیچگاه با آمریکا رابطه برقرار نکردیم اما سیاست خارجی ایران بسیار سیاست موفقی بود و انزوای سیاسی ایران که در زمان دولت قبل از اصلاحات ایجاد شد، پایان یافت. رابطه ما با همه کشورها جز آمریکا خوب بود. رژیم صهیونیستی هم که تکلیفش مشخص است.
طی روزهای گذشته واشنگتن پست طی گزارشی افشا کرد که اروپا با فشار و تهدید ترامپ اقداماتی (فعالسازی مکانیسم حل اختلاف) علیه ایران و برجام آغاز کرده است. وقتی اروپا چشم به تهدید واشنگتن دارد، فکر میکنید باز هم امکان گذر از شرایط فعلی و رفع بحران اقتصادی بدون رابطه با آمریکا وجود دارد؟
بله معتقدم این امکان وجود دارد. اروپا بحث برجام را ابتکار و نیاز خود میداند. همانطور که دیدید هم عنوان کردند که خواهان خروج از برجام نیستند. بنابراین ما باید در مورد برجام با اروپا کار کنیم و آنها را قانع کنیم و این مسیر را با آنها ادامه دهیم. اروپاییها درست است که در مقابل آمریکاییها ضعیف هستند اما با برجام آنها نیز به هدف خود یعنی «ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای» میرسند. البته همین نظری که ما درباره ترامپ داریم، آنها هم دارند. یعنی ترامپ را انسانی غیرنرمال و نژادپرست میدانند. رئیسجمهور آمریکا شعار «آمریکا اول» را در دستور کار خود قرار داده و فکر میکند همه دنیا باید در خدمت آمریکا باشد. اروپا هم این مساله را میبیند اما آنها از یکسو میترسند و از سوی دیگر منافعشان ایجاب کرده تا روابط خود را با آمریکا قطع نکنند. ما در واقع باید سعی کنیم، در همکاری با اروپا و دیگر کشورهای جهان از جمله کشورهای منطقه، کار خود را پیش ببریم تا ببینیم نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نهایت چه خواهد شد.
روابط ایران و اروپا رو به بحران میرود. از یکسو تهدید شورای امنیت و از سوی دیگر تهدید به خروج از NPT. چشم اندازی برای بهبود این روابط بهنظر شما میآید؟
هم ایران هم اروپا متمایل به باقی ماندن برجام هستند. باید سعی کنیم در این چارچوب با آنها وارد مذاکره شده و در پی دستیابی به اهدافی باشیم که باعث ایجاد برجام شد. آن اهداف چه بود؟ آنها میگفتند که جمهوری اسلامی ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کنند. در این باره ما نیز دنبال سلاح هستهای نیستیم و بر طبق فتوای رهبری، تولید، ذخیرهسازی و استفاده از سلاح هستهای حرام است. از سوی دیگر ایران نیز میخواست از امتیاز تجارت با جهان و رفع تحریم بهره ببرد. ترامپ با خروج از این توافق، کار را برای ایران و اروپا سخت کرد. ما در مذاکره با اروپا باید سعی کنیم به اهداف اولیه برجام دست یابیم.
فعالان سیاسی میگویند در گذشته فرصتهای زیادی برای حل مساله با آمریکا وجود داشت و آن طور که باید و شاید از این فرصتها استفاده نشد. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
بگذارید اول یک مساله را روشن کنم. عقیده شخصی من بر آن است که ما کلا نیازی به رابطه با آمریکا نداریم. ما اگر آمریکا را کنار بگذاریم و اسرائیل هم که هیچ، با بقیه دنیا باید روابطی عالی داشته باشیم. دقیقا آنچه در دوران اصلاحات اتفاق افتاد. در آن دوران که بنده مسئولیت کشورهای عربی و منطقه خاورمیانه را عهدهدار بودم، ما بهترین رابطه را با همه دنیا داشتیم. از آسیا و خاورمیانه تا آفریقا و اروپا. ما باید به دوران اصلاحات بازگردیم و از آن تجربه موفق استفاده کنیم.
دوران اصلاحات از منظر شما چه ویژگی داشت که اینگونه از آن دوران یاد میکنید؟
اگر شرایط آن زمان کشور را بررسی کنیم، از منظر سیاست داخلی بهترین دوران پس از انقلاب بود. از منظر سیاست خارجی بهترین دوران پس از انقلاب بود. از منظر اقتصادی هم که بسیار بسیار مهم است بهترین بود. من اقتصاد بلد نیستم و اظهار نظر نیز نمیکنم اما قریب به اتفاق اقتصاددانان و همچنین آمار گواه آن است که دوران رییس دولت اصلاحات از نظر اقتصادی کشور در بهترین وضعیت خود پس از انقلاب قرار داشت. همه اینها در شرایطی بود که رابطهای با آمریکا وجود نداشت.
امروز در منطقه خاورمیانه نیز ایران با چالشهایی جدی روبهرو است. برخی کشورهایی نظیر عربستان و امارات که در گذشته و بهویژه دوران اصلاحات روابط حسنهای با ایران داشتند، امروز مواضعی خصمانه علیه ما دارند. بهنظر شما چه اتفاقی افتاد و چه روندی سبب شد که امروز شرایط این گونه تغییر کند؟
سعی میکنم پاسخ شما را با ذکر چند خاطره بدهم تا بگویم وضعیت چگونه بود و چه چیزهایی سبب شد که امروز شرایط تغییر کند. در دوران اصلاحات من بهعنوان معاون وزارت خارجه و فرستاده ویژه رئیسجمهور به الجزایر رفتم. در آن زمان آقای بوتفلیقه رئیسجمهور آن کشور بود. طی آن ملاقات بوتفلیقه از نخستوزیر و وزیر خارجهاش نیز درخواست کرد که در جلسه حضور داشته باشند. این در حالی است که من معاون وزیر بودم. طبیعتا ملاقات یک معاون وزیر و یک رئیسجمهور بیشتر از 10 الی 15 دقیقه طول نمیکشد. مذاکره که شروع شد، 3 ساعت و نیم جلسه به طول انجامید. در آخر این من بودم که مذاکره را تمام کردم. جلسه که تمام شد آمدیم بیرون و انتظار داشتیم که آقای بوتفلیقه نهایتا تا دم در اتاق ما را همراهی کنند. ایشان اما تا کنار ماشین با من آمد و ایستاد تا گفتوگو مطبوعاتی من تمام شود. شما میدانید که گفتوگوی مطبوعاتی میان دو همتا صورت میگیرد اما ایشان کنار من ایستاد تا گفتوگو من تمام شود. این یک نمونه از عزت ایرانی در دوران اصلاحات بود. خاطره دوم به امارات و دیدار با شیخ زاید مربوط میشود. مثل همیشه بحث اختلاف بر سر مالکیت جزایر سه گانه آن زمان نیز مطرح بود. من که به آنجا رفتم، مسئول دیوانیه یا همان تشریفات امارات بهدنبال من آمد تا مرا نزذ شیخ زاید، حاکم امارات ببرد. او گفت چقدر ملاقات شما طول میکشد؟ گفتم صحبت من زیاد طول نمیکشد، پیام ایران را که ابلاغ کنم حدود 10 دقیقه زمان میبرد. او پاسخ داد که چون شیخ زاید سنش بالاست و مریض احوال است، خواهش میکنم جلسه را زود تمام کنید. پذیرفتم و نزد حاکم امارات رفتیم. پیام را که ابلاغ کردم، همان 10 دقیقه طول کشید. شیخ زاید شروع به صحبت کرد و در کمال تعجب حدود یک ساعت و ربع حرف زد. در این یک ساعت و ربع چه گفت؟ گفت سید محمد خاتمی نه تنها برای شما امنیت و آرامش به ارمغان آورده، بلکه برای کشورهای جنوب خلیج فارس نیز امنیت آورده است. این نگاهی بود که در آن زمان نسبت به جمهوری اسلامی ایران وجود داشت. آخرین خاطره را بگویم و تمام. سلطان قابوس خدا بیامرز که تازه در گذشته تنها رهبر جهان عرب بود که از اعماق قلبش ایران را دوست داشت. یک بار در سفری به عمان ملاقاتی صمیمی با او داشتم. سلطان قابوس به من گفت آیا میخواهی بگویم که من تا چه اندازه ایران را دوست دارم؟ گفتم بفرمایید. پاسخ داد من آن قدر به ایران علاقه دارم که هر شب رادیو عربی ایران را گوش میکنم. بعد گفت برای آنکه حرف مرا باور کنی باید بگویم تا سه چهار ماه پیش سطح این رادیو پایین بود اما چند ماه است که برنامههای با کیفیتی تولید میکند. این سفر تمام شد و من به تهران بازگشتم. این موضوع را با آقای علی لاریجانی، رئیس وقت صداوسیما مطرح کردم. ایشان تایید کرد و گفت تا چند ماه پیش وضعیت بودجه ما خوب نبود و برنامهها کیفیت بالایی نداشت اما اخیرا چند خبرنگار حرفهای در پایتخت کشورهای عربی استخدام کردهایم و این مساله سطح برنامههای ما را ارتقا داده است. این خاطرات تصویری کلی از نگاه کشورهای منطقه به ایران به شما میدهد و میتوانید آن را با امروز مقایسه کنید.
از روابط ایران و عربستان برایمان نگفتید.
خاطره خوبی از عربستان دارم. نزد امیر عبدا... که بعدتر ملک عبدا... شد رفته بودم. برنامههای زیادی برای آقای خاتمی تدارک دیده بودند که احتمالا مردم آن را دیده یا شنیدهاند. در آنجا امیر عبدا... به من گفت که چرا آقای خاتمی را برای حج به عربستان نمیآوری؟ گفتم که ایشان رئیسجمهور است و نمیتواند مملکت را دو هفته رها کند. ایشان گفت اگر تو بتوانی رئیس دولت اصلاحات را راضی کنی که برای حج به عربستان بیاید، من تمام کارهایم را کنار میگذارم، دست ایشان را میگیرم و تمام اعمال حج را دو نفری باهم انجام میدهیم. این رابطه ما بود با عربستان!
اما چرا ناگهان ورق برگشت؟
متاسفانه دولت آقای احمدینژاد در سیاست خارجی بهگونهای عمل کرد که قریب به اتفاق دستاوردهای سیاست خارجی دولتهای پیش از خود را از بین برد.
این روزها در آستانه برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم. بهرغم تذکرات دلسوزان شاهد رد صلاحیتهای گستردهای بودیم و جناح اصلاحطلب عملا از انتخابات کنار گذاشته شد. نظر شما در این باره چیست؟
من خیلی از اقداماتی که در راستای ردصلاحیتها صورت گرفت متعجب شدم. کشور در شرایط کنونی نیاز جدی به انسجام ملی دارد. این انسجام ملی در پی شهادت سردار قاسم سلیمانی ایجاد شد و در تشییع پیکر ایشان چه در داخل کشور و چه در شهرهای عراق بروز و ظهور پیدا کرد. البته بعد از این موضوع، سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی سبب شد که آن انسجام کمرنگتر شود. اکنون ما برای اینکه جلوی توطئههای آمریکا و ترامپ بایستیم به انسجام نیاز داریم و در همین راستا باید مردم حضور جدی پای صندوقهای رأی داشته باشند. برای اینکه انتخابات پرشور برگزار شود، حتما باید رقابتی باشد و تفکرات متنوع از امکان حضور در رقابتها بهرهمند باشند. اینکه جناح اصلاحطلب از رقابتهای انتخاباتی کنار گذاشته شود، به نفع نظام نیست و حضور مردم در انتخابات را کمرنگ میکند. حضور کمرنگ مردم در انتخابات ممکن است باعث ایجاد برداشتهای غلطی در ترامپ شود. او فردی غیرعادی و خطرناک است و به وجود آمدن تصور فاصله گرفتن مردم از نظام در ذهن ترامپ، تبعات خطرناکی ممکن است برای کشور در پی داشته باشد. من معتقدم حتما باید این رد صلاحیتهایی که از سوی شورای نگهبان صورت گرفته برگردد و نهادهای مسئول براساس قانون عمل کنند. اگر به قانون عمل شود باید رد صلاحیتهایی که ریشه سیاسی داشت، برگردد و حضور پرشوری رقم بخورد. باید پیام حضور گسترده مردم از ایران به دنیا منعکس شود تا همگان بدانند مردم ایران به کشور و نظام جمهوری اسلامی علاقه دارند. انتخابات مجلس با امنیت و منافع ملی گره خورده است. به همین دلیل نیز این انتخابات باید با شکوه و حضور گسترده مردم برگزار شود. هر اقدامی که باعث کمرنگ شدن حضور مردم در انتخابات شود، ضد امنیت و ضد منافع ملی ایران و ضد منافع نظام جمهوری اسلامی است.
سوال آخر را بپرسم. به رغم همه این مشکلات امروز، امیدی به آینده دارید؟
بله مسلمان همواره امید دارد. بدتر از اینها را دیدهایم. شما جوانان جنگ و بعد از جنگ را ندیدهاید. معتقدم حتما با استعداد و ویژگیهای مردم ایران و لطف خدا آینده بهتری در انتظار کشور است.