تدبیر تو
جانانه دویدی و دویدی و دویدی
مستانه به سرمنزل مقصود رسیدی
دنبال چه بودی تو به هر کوه و در و دشت
در طی طریقی که ندارد ره برگشت
یک جامِ می از حضرت ساقی بستاندی
خود را چه سرافراز به آن سوی رساندی
ای شاهدِ خوش سیرت و نام آور دوران
سردار سلیمانیِ همرزم شهیدان
گفتی به عمل ، هم به کلامت چه فراوان
در راه خدا ، مرد خدا بگذرد از جان
بر قامت رعنای تو تقوا چو لباس است
زین روست که دشمن همه در بیم و هراس است
فرمان ولایت ، رُخ اشرار کشیدی
ای سبز قبا ، تا به ابد روی سفیدی
یک اُمت اسلام ، نشسته است به ماتم
نام تو و راه تو بُود مرحم این غم
ای خیل شهیدان همه در عمق نگاهت
زین پس نبود "روح خدا" چشم به راهت
سوگند به نامت که تقاص تو بگیریم
این حکم الهی است که ذلت نپذیریم
تدبیر تو نابود کند لشکر فاجر
مشی و منش اهل دلان است و مهاجر
1398/10/14 - تهران