عضو جامعه مدرسین گفت: شورا کار خود را انجام میدهد ولی کسی که مسئولیت دارد یا از نهادی اظهارنظر میکند، باید بداند به دنبال سخنانش، تحلیلهای زیادی مطرح میشود و اینگونه اظهارات، آسیبی برای خود شورای نگهبان است.
ایرنا: شورای نگهبان این روزها و در آستانه انتخابات مجلس یازدهم، دیگر تنها با اعتراض کسانی مواجه نیست که در مظان ردصلاحیت هستند، بلکه حتی واعظان اصولگرا و نظامیان نیز گویا از عملکرد شورای نگهبان ناراضیاند و لازم دیدهاند راه و چاه را نشان فقهای ناظر دهند؛ انگار نظارت استصوابی شورا با همه آنچه سختگیریهایش خوانده میشود، حالا هم چوب را میخورد و هم پیاز!
دو شب پیش، سردار عزیز جعفری فرمانده سابق سپاه، در برنامه جهانآرای شبکه افق، با اظهار تأسف از عملکرد گذشته شورای نگهبان، اعلام کرد: «متأسفانه شورای نگهبان، مبانی فکری کاندیداها را چندان بررسی نمیکند. مبانی فکری کاندیداها باید با مبانی نظام تطبیق داشته باشد. اگر کسی در این مبانی اشکال داشته باشد، سنجش آن، وظیفه سنگین شورای نگهبان است که فکر نمیکنم شورای نگهبان با این دقت نگاه و روی مبانی فکری افراد برای تأیید صلاحیت تمرکز کنند.».
وی در ادامه با بیان اینکه «در کشورهای مهد دموکراسی هم باید نگاه فرد با نگاه حکومت بخواند»، افزوده است: «آقایانی که اینجا روی کار میآیند، ابایی ندارند که بگویند دیدگاه ما با رهبری اختلاف دارد. خوب اگر دیدگاهت اختلاف دارد برای چه آمدی؟».
شورای نگهبان برای «احراز صلاحیت» چه فرمولی دارد؟
فرمول شورای نگهبان در تأیید صلاحیت نامزدهای انتخاباتی، در همه سالهای عمر شورا، محل اعتراض کاندیداها و ناظران و تحلیلگران سیاسی بوده است. در این فرمول، مثلا در انتخابات مجلس، فرد با دارا بودن هفت شرط مندرج در قانون انتخابات، میتواند برای نمایندگی ثبت نام کند و پس از آن شورای نگهبان، با روشهای مختلف به تعبیر خود اعضای شورا، صلاحیتها را احراز میکند.
حالا در حالی به سوی برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی میرویم، که به نظر میرسد برخی ناراضی از نتایج انتخابات گذشته و نگران از سرنوشت سبد رأی همفکران خود در آینده، میزان تلاش شورای نگهبان را برای «احراز صلاحیت» ناکافی میدانند و میخواهند با تعیین تکلیف و خط و نشان برای شورای نگهبان، این فرایند را پیچیدهتر کنند.
هفت شرط عمومیای که قانون انتخابات برای کاندیداها در نظر میگیرد، به این شرح است: «اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران، ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، داشتن حداقل مدرک کارشناسی ارشد و یا معادل آن، نداشتن سوءشهرت در حوزه انتخابیه، سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی و حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام».
این شروط، به انضمام استعلامها و تحقیقات، این سؤال را مطرح میکند که «برخی نظامیها و اهل منبر و وعظ، از چه چیزی ناراضی هستند»؟، «اساسا آنچه به عنوان بررسی دقیقتر مبانی فکری افراد مطرح میکنند، چیست؟» و مهمتر آنکه «آیا لزوم همخوانی دیدگاههای کارگزاران نظام با نظر رهبری نظام در موضوعات مختلف»، جایگاهی در مباحث فقهی و قانون اساسی دارد؟
بررسیهای وسواسگونه درباره صلاحیتها صحیح نیست
در این باره، خبرنگار ایرناپلاس، گفتوگویی با آیتالله سید محمد غروی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو شورای عالی حوزههای علمیه کشور، داشته که در ادامه میخوانید:
به نظر حضرتعالی، همخوانی دیدگاههای فکری کارگزاران حکومت دینی با دیدگاههای رهبری و شخص اول نظام، از نظر فقهی و قانون اساسی، چه جایگاهی دارد؟
آنچه به نظر من میآید و در قانون به آن اشاره شده، اگر فردی نماینده مسلمانان در مجلس شوراست، باید فرد مسلمانی باشد، مؤمن و متدین باشد و مشکلات سیاسی، مالی و اخلاقی نداشته باشد و التزام عملی به ولایت فقیه هم داشته باشد. التزام عملی اگر بخواهد واقعی باشد معنایش این است که واقعا فرد در درون، چنین اعتقادی داشته باشد، نه اینکه در ذهنش چیزی باشد و در عمل خود را ملتزم نشان دهد. فردی که برای نمایندگی مجلس کاندیدا میشود باید رهبری نظام و قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول داشته باشد. شورای نگهبان اگر این شرایط در فردی باشد، او را تأیید میکند. اما اینکه فکر کنیم قبول داشتن و التزام عملی به معنای این است که فردی طابق النعل بالنعل باشد، خیر؛ چنین چیزی نیست و حرف مقبولی هم نیست. نباید فکر کنیم فرد باید به ریز آنچه رهبری به آن ملتزم است، معتقد و ملتزم باشد؛ حال آنکه خیلیها ممکن است اصلا خبر نداشته باشند و ندانند. آنچه عقلا قابل پذیرش است این است که بالاخره نظام و قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول داشته باشد، متدین باشد و مشکلات مختلف مالی و سیاسی و اخلاقی نداشته باشد، همین کفایت میکند؛ بیش از این من چیزی از قانون نمیفهمم. از این منظر آنچه برخی مطرح میکنند که باید کندوکاوهای وسواسگونه انجام گیرد، را به مصلحت نمیدانم. مجموعا عملکرد افراد در طول عمر انقلاب، نشان میدهد که افراد چه وضعیت و مواضعی دارند و چطور فکر میکنند. اما اینکه وارد مباحث خیلی ریز و بررسیهای موشکافانه وسواسگونه شویم، اثرات نامطلوبی دارد و صحیح هم نیست.
دلیل نمیشود بخاطر نظر متفاوت، سریع بگوییم کسی با ولی فقیه زاویه پیدا کرده
در معنای التزام عملی فرمودید که التزام عملی به معنای آن است که هم فرد قلبا قبول داشته باشد و هم عملا ملتزم باشد؛ آیا اعتقاد و باور قلبی، قابل بررسی دقیق و ارزیابی درست است؟
نه. اینکه در قانون اساسی هم تحت عنوان «التزام عملی» آمده از همین منظر است. به عبارت دیگر میخواهد بگوید اگر شما یقین کردید که فرد التزام ظاهری دارد و اعتقاد ندارد؛ دقت کنید که اینجا موضوع یقین پیدا کردن مطرح است.باید در نظر گرفت که در عموم موارد، بین عمل و نظر انسان فاصلهای هست و تشخیص این موارد از موارد نفاقگونه، کار دشواری است. به نظر من، التزام عملی ذکر شده در قانون به این معنا نیست که ببینیم این فرد که عمل ملتزمی دارد، آیا از نظر فکری هم معتقد است یا نه؛ بلکه معنایش این است که فرد آیا در عمل هم، اعتقادش را نشان داده است یا نه.
به نظر شما به عنوان یک ناظر، آیا شورای نگهبان در طول این سالها، در این باره دچار خطای جدیای بوده است؟ در همین زمینههایی که فرمودید، عملکرد شورای نگهبان را چطور ارزیابی میکنید؟
من نمیتوانم بگویم شورای نگهبان، کوتاهی داشته یا نداشته است. فقط میدانم این آقایان معصوم که نیستند، هیچیک از ما معصوم نیستیم. گاهی ممکن است اعضای شورا بر اساس اطلاعاتی که از جاهای مختلف کسب کردهاند، دچار اشتباهات هم شده باشند. چون اینها با علم غیب که کار نمیکنند، بر اساس گزارشهای مختلف و تحقیقات محلی و غیره نظر میدهند. از این منظر، طبعا ممکن است در ارتباط با یک نفر یک تصمیمی بگیرند که نادرست باشد؛ چه در ردصلاحیتها و چه در تأیید صلاحیتها. اساسا در هر تحقیقی که صورت میگیرد موضوع همین طور است ولی باید تلاش شود آن کسانی که کانال اطلاعاتی هستند افراد باتقوایی باشند و مسائل را خوب دریافت کنند که امیدواریم این طور باشد. من اصلا نمیتوانم ادعا کنم که آنچه از سوی شورای نگهبان صورت گرفته، همگی درست بوده ولی تا آنجایی که من این آقایان را میشناسم، بنای حضرات این است که بر اساس وظیفه شرعی کار خود را انجام دهند.
فکر میکنید، چرا در این مقطع زمانی، چنین اظهاراتی مطرح میشود؟ آیا برخی، اشتباه خاصی از شورا دیدهاند و اتفاق خاصی افتاده است؟
آدمی خیلی حرفها به ذهنش میآید؛ گاهی تلقیای نسبت به افراد بوده ولی در مقام عمل احیانا دیده میشود آنطور که مورد نظر بوده نیست. برخی در مواجهه با این موارد، فکر میکنند شاید اگر دقت یا حتی وسواس بیشتری میشد، نتیجه جور دیگری بود، در حالی که اینطور نیست. بسیاری از افراد واقعا هم اعتقاد و التزام داشتهاند، اما نظرشان درگذر زمان برگشته است یا حتی شاید در مقام عمل، دچار مشکل شدهاند. شاید هم ما اشتباه میکنیم؛ اینکه اگر فردی نظر کارشناسیای نسبت به موضوعی دارد که با نظر ولیفقیه در آن موضوع متفاوت است، دلیل نمیشود سریع بگوییم با ولی فقیه زاویه پیدا کرده است. یا اگر ولی فقیه نظری نسبت به موضوعی دارند ولی فردی تلقی متفاوتی از فرمایش ولی فقیه دارد که با نگاه دیگران متفاوت است، نمیشود گفت او التزام و اعتقاد خود را از دست داده است.
به نظرم، آنچه که زمینه این گونه اظهارنظرهاست، گاهی مواقع، منافات با تحقیقاتی که شورای نگهبان کرده، ندارد. گاهی هم آن موقع اعتقاد و التزام بوده و بعد تغییر حاصل شده است. گاهی ممکن است خود این افراد دچار اشتباه شده باشند و خیال کنند فلانی موضعش برخلاف نظر رهبری است و ملتزم به ولایت فقیه نیست. به نظرم باید ظرفیتها را بالا برد و نباید با هر اختلاف نظری، آشفته شویم.
میخواهند از انقلاب دفاع کنند، اما نتیجه عکس میدهد
به نظر شما، وقتی یک چهره نظامی در این مقطع، در رسانه ملی، چنین سخنانی را درباره عملکرد گذشته و آینده شورای نگهبان دارد، نمیتواند ذهنیت اعمال فشار به شورا را ایجاد کند و لطمه به جایگاه شورای نگهبان بزند؟
شورا کار خود را انجام میدهد ولی کسی که مسئولیت دارد یا از نهادی اظهارنظر میکند، باید بداند به دنبال سخنانش، تحلیلهای زیادی مطرح میشود و اینگونه اظهارات، آسیبی برای خود شورای نگهبان است. ما میخواهیم از مبانی انقلاب دفاع کنیم، اما نتیجه عکس میدهد. یعنی راحت به بعضی آدرس میدهد که بگویند معلوم شد که بعضی چگونه ردصلاحیت میشوند.
من اصولا این اظهارنظرها را مفید نمیدانم، چنین اظهاراتی را به خصوص از بعضی نهادها کمتر میپسندم. به فرض هم اگر نکتهای در این زمینه دارند، باید در جلسات با خود اعضای شورای نگهبان با ارائه ادله، مطرح کنند.