هنگام عروج لاله ها یادت هست
پرپر شدن شکوفه ها یادت هست
شب ها که زمین ستاره باران می شد
میقات، وداع سبز یاران می شد
وقتی که شکار لاله ها کرکس بود
روزی که نگین کربلا بی کس بود
صبحی که ندا ز عرش یزدان آمد
خورشید به جنگ شب پرستان آمد
آن روز که فخر ما شهیدان بودند
در معرکه ها امیر میدان بودند
آنان که نبردِ فتح بُستان کردند
هر کوچه بنام خود گلستان کردند
آنان که از این جهان گران می رفتند
از قیدِ زمان به بیکران می رفتند
آن روز که خون به آسمان ها می رفت
روح شهدا به کهکشانها می رفت
آن روز که تا مرز جنون می رفتند
لبخندزنان به شطّ خون می رفتند
وقتی که شفق گلوله باران می شد
سیراب ، زمین ز خون یاران می شد
آن روز که دل ها همه غوغایی بود
آیین و سرشت ما اهورایی بود
داری تو بیاد رمز یا زهرا را؟
پروازِ ربوبی کبوترها را؟
دیدی که چگونه جمع مستان رفتند
در هودج دل بروی دستان رفتند
دیدی شهدا کار حسینی کردند
جانانه اطاعت از خمینی کردند
اندرز مهاجر نرود از یادت
پژواک پیام شهدا فریادت
برگرفته از کتاب ساقی مستان