تا که دلدار رسد ، چشم به راهیم هنوز
با همه جان و تن ، آهنگِ نگاهیم هنوز
پاک ، آواره ی این کوی و بیابان شده ایم
ساعیِ یافتنِ پشت و پناهیم هنوز
"توبه" هم گشته دگر ، لقلقه ی لفظِ زبان
غافل آز آنکه همی غرقِ گناهیم هنوز
خوابِ غفلت شده ، مستولیِ ایّامِ گذار
حرجی نیست! از این روی تباهیم هنوز
یوسف از چاه برون گشت و به افلاک رسید
ما پیِ یوسف مان دیده به چاهیم هنوز
مالِ دنیا که کفایت به سعادت نکند
در هوایش به تکاپویِ رفاهیم هنوز
تا که سکّانِ هدایت نسپاریم به یار
بی کس و یاور و بی حشمت و جاهیم هنوز
ای مهاجر به خدا ، با همه ی این اوصاف
حسرتِ رویت آن ماه ، به آهیم هنوز
برگرفته از کتاب شوق وصال