بسم اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
::درس هفتاد و چهارم به تاریخ: 1 مهر 95
::قرار چهل روزه : ترک غیبت
::قرار روز : السلام علیک یا موسی بن جعفر علیه السلام
::هدیه به : امام موسی کاظم علیه السلام
::تدبّر در سوره مبارکه : انشقاق / بخش دوم
- إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ ﴿١﴾
آن گاه که آسمان شکافته شود همانند روغن سرخ و گلگون شود یعنی آسمان بالای سرمن اصل آسمان شدنش به این اتصال و یکپارچگی آن است .آسمان آن انسجام خودش را از دست می دهد. محل قرار گرفتن سیارات، ستارگان و برج های مراقبت از آسمان وقتی شکافته شود آنچه درون آن است سرازیر می شود.
- وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٢﴾
آسمان پروردگارش را گوش می برد یعنی تا الان این اتصال برقرار بود این فیض وجودیش را از پروردگارش داشت پس الان می شنود که پروردگار فرمان شکافتن می دهد باید شکافته شود و دستور حق را اجرا کند.
- وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ ﴿٣﴾
در آن هنگام که زمین کشیده می شود و هر آنچه که روی آن قرار دارد درون خود می کشد فرمان می دهد کشیده شو ، یعنی اگر کوهی ذوب شو.
- وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ ﴿٤)
فرمان می دهد به زمین که، زمین هر چه را با خود و به درون کشیده بود بیرون دهد حالا این زمین غیر از استخوان های مردگان مواد چند لایه مذاب هم به سوی بالا پراکنده می شود.الان نه آسمان بالای سر دارم و نه زمین زیر پا دراین فضا من مانده ام.
- وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٥﴾
کلمه اذا،شرطی است .وقتی شرطی را بیان می کند می خواهد حرفی را بیان کند که اصطلاحاً به آن جزا می گویند.حرف و سخن اصلی در جزا است،این صحنه را به تصویر می کشد که چه در این فضا خدا صحبت می کند و خدا با این اذاها می خواهد بگوید شرط هایی است.
- يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿٦﴾
در این آیه سه تاکید دارد:
1.يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ(قطعا انسان)
2.إِنَّ(حتما)
3.كَ(تو)
وقتی می گوید أَيُّهَا الْإِنسَانُ من باید لبیک بگویم همانا تو درحال حرکت هستی به سوی پروردگارت حرکتی از روی اجبار و اکراه است نکتهای که دراین سوره است سِر آن است .کدام حرکت اجباری ؟آیا ما می توانیم ادعا کنیم که با اختیار خود به دنیا آمده یا بزرگ شده ایم ؟یا این که در زمان15 سالگی خود بمانم ؟در کجای این زمان توانستم متوقف شوم کدحاً یک حرکت از روی اجبار است .تودوست نداری پیر شوی.
سِر سوره انشقاق و سند هدایتی همین حرکت از روی اجبار است.
سوره انشقاق بخوانید زیرا چیز هایی هست که تو را غافل از حرکت به سوی خدا می کند. در این زمین بی خط و خال ایستاده ای اما از این حرکت غافلی و نگاهی هم به مقصد نداری حرکت تو حرکتی است که من برای به حرکت در آوردن تو اجازه نخواستم مگر زمانی که فرمان به آسمان آمد برای شکافتن مگر توانست سرپیچی کند؟تو هم نمی توانی وقتی فرمان آمد در حالی که نه آسمان داری و نه زمین تو نمی توانی بگویی از جایی یا از مسیری می روی که حرکتت به ملاقات با پروردگار منجر نشود چون تو مدیریت کننده نیستی پس نمی توانی مقصد را تعیین کنی پس همۀ ملاقات ها به پروردگار می رسد.فقط شکل این ملاقات را می توانی تعیین کنی.
**"از آیه 7 تا 9 ، 2 گروه را ترسیم می کند و به 2 شکل می توان به صحنه ی ملاقات برسی**
- فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ﴿٧﴾
چگونه رسیدن را تو خود یقین می کنی اما آن کسی که نامه اعمالش را به دست راستش می دهند یعنی قبول شدگان. این چطور باید رسیده باشد که نامه اعمالش را به دست راستش داده باشند؟فقط در یک صورت امکان پذیر است که من به او رسیده باشم. یعنی رو به رحمت خداوند رو به مقصد خداوند باشم .زمانی که چشمم به مقصد باشد این یک حساب سرانگشتی در جایی که ذره ای اندازه یک خردل هم حساب می شود.چون قبول شده بلا فاصله یک حساب سر انگشتی انجام می دهند تا درجه آن در بهشت یقین می شود.به حدی تفاوت نعمت وجود دارد که وقتی به یک بهشتی چیزی می دهند آن دیگری از غصه دق می کند برای همین چون بهشت جای غصه و غم نیست یک پرده روی قلبش کشیده می شود و بستگی به طبقه و اعمال ما دارد.
- فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ﴿٨﴾ وَيَنقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿٩﴾
پس نامه اعمال را می گیرد و به سرعت خبر می دهد به آنها که ،با آنها محشور شده،منظور از اهالی کسانی هستند که در آنجایند. مثلا با کسانی در دنیا زندگی کرده ای ولی اهمیت تو ائمه بودند با کسانی بود که خدا فرموده بود من عمری چشمم به این ملاقات بود.من حسرت خاک نداشتم حسرت وجود شما را داشتم طوری زندگی کردم که در کنار حضرت فاطمه زهرا(س)در بهشت می ایستید .
- وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ﴿١٠﴾
گروه دوم
عده ای که می رسند به صحنه ملاقات نامه ی اعمالشان را از پشت سرشان می گیرند.چرا؟ به این دلیل که او هم به سمت ملاقات حرکت کرده ولی او باور ندارد که از پشت سر استخوان های کمر در روزی که نه آسمان و نه زمین وجود دارد می بیند مردمی را که از شدت عذاب سکندری میخورند و در صحنه وارد می شوند.چون خودش از پشت سر حرکت کرد چون این ملاقات را باور نکرد رو به شهواتش رو به کارهای ناشایست رفت با این که عزیزانش را در خاک کرد،دید ولی عبرت نگرفت.
- فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا ﴿١١﴾
یک ناله ای می زند وقتی نامه اعمالش را از پشت سر می گیرد و می گوید وای!! ای کاش هلاک می شدم و دنبال مرگ را می گیرد.
او را می کشانند و به آتش نزدیکش می کنند .داخل شدن به آتش از نوع مخصوص زمانی که شما چیزی در مجاورت آتش می گیرید و یا چیزی را داخل آتش می اندازید خدای رحمان به این کار ندارد هر بار این پوست و گوشت آب می شود و دوباره می روید و دوباره می سوزد و این است که به جزع و فرع می افتد و دیگر راهی ندارد،حدود و حریم خدا را شکستید.
امیر المومنین می فرمایند:اگر یک قطعه از آتش جهنم در دنیا بیفتد جهان نابود می شود.
- إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿١٣﴾
همانا او در میان اهل خودش ،با دوستان و رفقای هم جنس خودش مسرور بود. یعنی همه خوشی ها را در دنیا تمام کرد.یک ناخوشی دنیا را تحمل نکرد من هر روز به این ملاقات نزدیکتر می شوم اما شده یک کار زشت به خاطر رضای خدا کنار بگذارم؟زیرا می گفت: من الآن بیست ساله ام اگر الآن به این ملاقات فکر کنم خوشیم تمام می شود.همه را اینجا گذراندم و به مقصد فکر نکردم قران را کنار گذاشتم،پس به ملاقات نمی رسم.درحالی که موی سپیدم،خطوط چهره ام،مرگ عزیزانم همه نشان از این است که تو به این ملاقات می رسی.
- إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ ﴿١٤﴾
چه شد که همه چیز را در اینجا دید!چرا جمله ای از قران دید و رویش را بر گردانید؟زیرا او هرگز گمان نمی کرد که از این حالی که الآن در آن است به حالی که الآن درونش است برسد.باور نمی کرد ملاقات با ما و معاد را برای همین در تمام زندگی اش در خوشی و بی خبری زندگی کرد.
ندیدی که حالت تغییر می کند؟ این تغییرات باور برای تو نیاورد؟
- بَلَىٰ إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا ﴿١٥﴾
همانا پروردگار به درون همه آگاه است.( رَبِّ به یکی از زیباترین اسم های خداوند می گویند یعنی پرورش دهنده،مدیر)همانی که خلقت کرد هدایتت کرد و این هدایت و هیچ چیز تو از او پنهان نیست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ف - پورسلطان