بسم اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
::درس پنجاه و هشت به تاریخ:22 آذر 94
::قرار چهل روزه : ترک غیبت
::قرار روز : السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
::هدیه به : حضرت زهرا (س)
::تدبر در سوره مبارکه :فجر/بخش هفتم
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم:
1. فضای سخن: دنیاگرایی فضا را پر کرده است و هر کس براساس میزان دارایی خود، برای خویش کرامت و بزرگی قائل است. یتیم و مسکین فراموش شده ، حقشان پامال اغنیای دنیاطلب می گردد. قرینه این فضا، صدق اخبار آیات پانزدهم تا بیستم است.
2. جهت هدایتی: این آیات در سه فراز به طرح نگرش غلط انسان به دنیا و ردع از آن می پردازد: ابتدا در آیات پانزدهم و شانزدهم، اصل آن تصور غلط را بیان می فرماید. سپس به وسیله «کلاّ» آن را ردع کرده و توسط «بل» از آن اضراب می کند.
سؤال این است که محتوای بعد از اضراب که با لحن توبیخی آمده است، با محتوای ردع شده، یعنی همان تصور باطل انسان، چه رابطه ای دارد؟ بررسی موارد مشابه این اسلوب در قرآن کریم و همچنین ادامه آیات این سیاق، پاسخ این سؤال را مشخص می کند.
از موارد استعمال کاربرد اسلوب «کلاّ بل» این گونه به دست می آید که این اسلوب در جایی است که تصور یا سخن باطلی مطرح شده و ردع می گردد و سپس به امری که صاحب تصور یا گوینده سخن به آن توجه نکرده است، اشاره می شود؛ امری که ریشه اصلی تصور یا سخن باطل اوست: (شخص می گوید:...؛ نه، هرگز چنین نیست که تصور میکند، بلکه ریشه پندار باطل او این است که...).
تطبیق این معنی بر آیات سوره فجر این گونه خواهد بود: هرگز چنین نیست که انسان تصور میکند؛ یعنی تصور کرامت در نزد خدا به هنگام انعام، و خواری در پیشگاه او به هنگام تنگ گرفتن روزی، درست نیست، بلکه واقعیتی که شما از آن غافلید و همان چنین تصور غلطی را در شما ایجاد کرده، این است که شما اهل اکرام یتیم نیستید و... .
ادامه آیات، ریشه ای بودن محتوای مابعد «بل» را شفاف تر می سازد، زیرا در چهارمین جمله (وتحبون المال حبا جمّا) به مطلبی اشاره می شود که اصل و عامل سه جمله قبل است: حب مال امری معنوی و قلبی است و در پایان سیری از امور رفتاری آمده و ریشه آن را بیان کرده است؛ بنابراین تعلّق خاطر و حب شدید به مال دنیا که حتی مانع ترحم به یتیم و مسکین گشته و دست چپاول بر میراث ایتام را گشوده است، واقعیتی است که آن پندار باطل را در انسان ایجاد کرده و نظام ارزش گذاری او را ناموزون ساخته است؛ همان پنداری که براساس آن، نفس نعمت دادن، اکرام و نداشتن نعمت، خواری به حساب می آید.
آری، کسی که برای دنیا ارزش استقلالی قائل است، نفس دادن دنیا را ارزش دادن به خود (اکرام) و نفس گرفتن دنیا را سلب ارزش از خود (اهانت) به حساب می آورد و همین وضعیت، او را دچار طغیان و سرکشی دربرابر پروردگار می سازد.
تا اینجا از این تصور باطل ردع شد و ریشه اصلی آن، حب دنیا دانسته شد. آیات بعدی با بیانی انذاری، عذاب خدا در روز قیامت را به یاد آورده و به انسان هشدار می دهد که متذکر شدن و توجه به امتحانی بودن مال دنیا در آن روز، دیگر ثمری نخواهد داشت.
بدین ترتیب، جهت اصلی سیاق در راستای توبیخ نسبت به دلبستگی و حب شدید مال دنیاست که علاوه بر تأثیر سوء در نظام ارزش گذاری او، سبب غفلت از امتحانی بودن دنیا میگردد. غفلتی که در عرصه پراضـطراب معاد از بین خواهد رفت، ولی دیگر سودی ندارد.
بر این اساس، جهت هدایتی آیات شانزدهم تا بیست و ششم چنین است: «توبیخ نظام فکری و عملی دنیامحور: توبیخ و انذار کسانی که برای مال دنیا ارزش اصالی قائلند و از حیثیت ابتلایی و امتحانیِ انعام و امساک الهی غفلت می ورزند».
فضای سخن و جهت هدایتی سیاق چهارم:
1. فضای سخن: فضای این آیات، نیاز به ارائه الگوی خداگرایی (نفس مطمئنه) و بیان حسن عاقبت آن به منظور تشویق و ترغیب است و از بجا بودن آن استفاده می شود.
2. جهت هدایتی: این سیاق حاوی یک منادای موصوف و یک امر در جواب نداست. جهت هدایتی نیز از مجموع این دو استفاده می شود؛ بدین بیان که امر مورد نظر، یعنی (ارجعی الی ربک...)، ریشه در وصف مذکور برای منادی دارد و به عبارت دیگر (النفس المطمئنه) جلب کننده خطاب (ارجعی الی ربک) است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که آرامش و اطمینانی که در نفس مطمئنه وجود دارد، مایه رضایت و سعادتی است که (ارجعی) به سوی آن فرا می خواند.
باید توجه داشت که به قرینه آیات پیشین، نفس مطمئنه آن است که برای دنیا ارزش استقلالی قائل نیست و انعام و امساک نعمت از جانب خدا را دلیل بر اکرام و اهانت به خویش نمی داند، بلکه آن را ابتلایی از جانب حق به شمار میآورد و شکر یا صبر پیشه می کند.
پس جهت هدایتی آیات بیست و هفتم تا سی ام چنین خواهد بود: «بشارت به نفس مطمئنه: اطمینان و آرامش برخاسته از نگرش ابتلایی به دنیا، مایه آرامش و سعادت در عرصه معاد».
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ف - پورسلطان