بسم اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
::درس پنجاه و شش به تاریخ:17 آذر 94
::قرار چهل روزه : ترک غیبت
::قرار روز : السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
::هدیه به : حضرت زهرا (س)
::تدبر در سوره مبارکه :فجر/بخش پنجم
آری سرکشی و دنیا گرایی نتیجه این بینش غلط است که ملاک کرامت و بزرگی ، بهره مندی از امکانات مادی است و به هر میزان بر برخورداری آنها از نعمات مادی افزوده شود بر میزان طغیان و سرکشی آنها اضافه می شود .
و اینک راه درمان و بیان خطاها:
كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ(17)وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ(18)وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا(19)وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا(20): هرگز(چرا شما دنیا را ارزش می بینید و مسئله اصلی آن یعنی ابتلائیت آن را درک نمی کنید چون حب مال چشم شما را کور و دست شما را بسته است ) بلکه شما یتیم را گرامی نمی دارید و بر اطعام بینوا یکدیگر را تشویق نمی کنید و میراث یتیمان را یکجا بدون تشخیص حلال و حرام آن می خورید و مال را بسیار زیاد دوست دارید، در واقع جمله ی آخر از این چهار جمله ریشه آن عملکرد های منفی شماست .
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی: سیدی اخرج حُبّ الدنیا من قلبی ، آری" حب الدنیا رأس کل خطیئته ی باید ریشه را سوزاند .
حضّ= تشویق، اکل لمّ= هرچه دستش می آید می خورد ، جّم= بسیار بزرگ .
اکنون درمان شدیدتر با یادآوری قیامت :
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا(21)وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا(22)وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى(23)يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي(24)فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ(25)وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ(26):
هرگز (آن پندار غلط و آن حبّ شدید مال راه به جایی نمی برد ) آنگاه که زمین را خرد و ذره ذره گردانند و امر پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف برسند و دوزخ در آن روز آورده شود ، آن روز انسان متوجه می شود (که همه نعمتها و محنت ها وسیله آزمون بوده) ولی این تذکر کجا برای او سودمند است ؟ آن روز انسان می گوید : ای کاش برای زندگی آخرتم که حیات واقعی است کار شایسته ای پیش فرستاده بودم پس در آن روز هیچ کس به سختی عذاب خدا عذاب نکند و هیچکس به سختی در بند کشیدن او در بند نکشد .
دکّ= کوبیدن سخت و شدید . جمله : "وجاء ربک ..." از متشابهات است که آیه "لیس کمثله شی" آن را تفسیر می کند و آیاتی که ویژگی های قیامت را ذکر می کند نظیر : از کار افتادن اسباب ، کنار رفتن حجابها ، روشن شدن اینکه خدا حق مبین است . و یا آیه" والامر یومئذ لله"(انفطار/19)
و منظور از آوردن جهنم پرده داری از آن است ،نظیر :و برّزت الجحیم لمن یری(نازعات/36) یا برزت الجحیم للغاوین (شعراء/91)
در آن روز انسان متذکر می شود هر آنچه در دنیا به او دادند چه خیر و چه شر ، همه از باب امتحان بوده و او کوتاهی کرده و این تذکر برای او هیچ سودی ندارد ، چون روز جزاء روز توبه و جبران عمل نیست و فرصت عمل صالح از او فوت شده است . آن روز او می فهمد حیات اخروی حیات حقیقی است و دنیا در برابر او لهو و بازی و مجازی بوده ، نظیر : و ان الدار الآخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون(عنکبوت/64)
آن روز انسان می گوید (یعنی انسان آرزو می کند):
ای کاش عمل صالحی برای زندگی آخرت پیش می فرستاد . در آن روز که جهنم غران، کشان کشان به عرصه آورده شود کسی به سختی خدا عذاب نکند و در بند نکشد به نفس مطمئنه خطاب شود :
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(27)ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)فَادْخُلِي فِي عِبَادِي(29)وَادْخُلِي جَنَّتِي(30):
ای نفس مطمئنه و آرام ! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که تو خشنود هستی و خدا نیز از تو خشنود است پس در میان بندگان راستین من در آی و به بهشت من وارد شو.
از اینکه در آیات نفس مطمئنه در برابر انسانی قرار گرفته که دلداده دنیا بود که او را به طغیان و فساد کشاند و عاقبت سوء پیدا کرد ، از این تقابل روشن می شود که نفس مطمئنه نفسی است که با یاد پروردگار آرامش دارد و در برابر هر قضا و قدری کمترین چون و چرایی ندارد ، چه آن قضا و قدر تکوینی باشد و یا تشریعی باشد ، او در برابر هیچ حادثه ای به خشم در نمی آید و با ترک معاصی هیچگاه منحرف نمی شود و در برابر احکام الهی از زی بندگی خارج نمی گردد ، او که دنیا را زندگی دنیا را زندگی مجازی می داند و خود را مالک هیچ خیر و شری نمی بیند و همه را امتحان الهی می داند ، اگر غرق در نعمت شود به طغیان و استکبار کشانده نمی شود و اگر دچار فقر و فقدان شود ناملایمات او را به کفر و ترک شکر وا نمی دارد ، او از خدایش راضی و خدایش از او خشنود است .
فاء در فادخلی نتیجه است : اکنون که راضی و مرضی به سوی پروردگارت بر می گردی در زمره بندگان خاص من در آی و در واقع این جمله امضای عبودیت اوست و منزلگاهت جنت من است که این اضافه خاص و تشریفی است و هیچ جا غیر این آیه این جمله نیامده و خدا جنت را به خود نسبت نداده است .
اینک زمانیکه ظلمت دنیا گرایی فضا را پر می کند و مال اندوزان ارج و قرب فراوان دارند و میزان کرامت و بزرگی افراد به میزان دارایی آنهاست ، در این دنیای تاریک حق یتیم و مسکین فراموش شده و یا پایمال ظالمان می گردد ، به آنها به دیده ی حقارت نگریسته می شود و نعمات دنیوی چشم دنیا پرستان را پر می کند ، برای اینان تهدید و هشدار سخت لازم است : عذابی سخت و کمین الهی ، سرنوشتی چون دنیا گرایان طغیانگر پیشین.
برای درمان یا پیشگیری باید ریشه یابی کرد ، اشتباه و خطای آنها در این است که برای دنیا ارزش استقلالی قائلند و از جنبه ی ابتلایی آن غافل، از این رو نگاه استقلالی به دنیا و حب شدید به آن ، آنها را گرفتار طغیان و سرکشی می کند ، و روزی از این خواب غفلت و خطاها به خود می آیند که فرصت عمل ندارند و آن روز حسرتی جانسوز آنها را فرامی گیرد ، دستان خالی است و سرنوشت ابدی سخت و غیر قابل اغماض ، آری نظام ارزش گذاری و پندارهایشان باطل بود .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ف - پورسلطان